قله پوبِدا در قرقیزستان به قبرستانی واقعی برای بسیاری از کوهنوردان تبدیل شده است؛ اجسادی که دهههاست در قله باقی ماندهاند. در ارتفاع ۷۲۰۰ متری، جایی که هوا ریهها را مانند شیشه میبُرد و هر نفس گامی به سوی جنون است، جسد ناتالیا ناگوویتسینا، کوهنورد روسی، همچنان باقی مانده. او یخزده و ناتوان، در داخل چادری بستهشده به صخره که دیگر توان مقابله با سرما و باد را نداشت، منتظر نجاتی بود که هرگز نمیتوانست فرا برسد. کسانی که آخرین تصاویر پهپاد را دیدند، گفتند چشمانش باز بودند - گویی هنوز به جهانی نگاه میکرد که دیگر در آن حضور نداشت. راهی به سوی مرگ دردناک در اوت ۲۰۲۵، ناتالیا - یکی از مشهورترین کوهنوردان زن روسیه - برای فتح قله پوبدا رفت؛ آخرین قلهای که برای کسب عنوان افسانهای «پلنگ برفی» نیاز داشت. او پیشتر دو قله هفتهزارمتری را فتح کرده بود، از جمله قلههای کمونیسم و خانتنگری. اما قله پوبدا تنها یک کوه نیست؛ موجودی زنده است که نفسش سرد و مرگبار است. صعودش موفقیتآمیز بود، اما در مسیر بازگشت همه چیز تغییر کرد. رومان موکرینسکی، همطنابش، سقوط کرد و چون با ناتالیا با طناب بسته بود، او را نیز کشید. در ارتفاعی که حتی فکر کردن دشوار است، پای ناتالیا دوباره شکست؛ همان پایی که پیشتر در ماه مه در تِکِهتور شکسته بود. آسیب تنها جسمی نبود - نمادی بود: بدن فریاد میزد که آماده نیست، اما جاهطلبیها گوش نمیدادند. موکرینسکی که از ورم مغزی رنج میبرد، پای او را با تکهای از چادر بست، سرپناهی برپا کرد و برای کمک پایین رفت. اما هر دقیقه در آن ارتفاع به معنای مرگ بود. کمی بعد، گونتِر زیگموند آلمانی و لوکا سینیگالیا ایتالیایی به او رسیدند. برایش چادر، گاز و غذا گذاشتند و زخم را ثابت کردند. اما سینیگالیا - که زمانی ناتالیا در خانتنگری جان او را نجات داده بود، جایی که شوهر ناتالیا جان باخته بود - بیش از حد کنار او ماند. این ازخودگذشتگی برایش بهای مرگ داشت: در مسیر بازگشت از ورم مغزی جان سپرد. جسد او را بعداً به غاری منتقل کردند، جایی که به صدها جسد دیگر پیوست و برای همیشه بخشی از این کوه شد. تلاشها برای نجات او نزدیک به دو هفته ادامه داشت. تیمهای امداد از قرقیزستان و روسیه بارها تلاش کردند به او برسند، اما هر بار طوفان، برف و بادهای با سرعت ۱۵۰ کیلومتری مانع میشد. هلیکوپتر Airbus H145 که میتواند بر آکونکاگوا، بلندترین قله رشتهکوه آند فرود آید، نتوانست به دامنههای قله پوبدا نزدیک شود. فشار هوا چنان پایین آمده بود که ارتفاعسنجها به جای ۶۷۰۰ متر، ۸۰۰۰ متر نشان میدادند. آدمها حافظه، جهتیابی و عقلشان را از دست میدادند. در ۱۹ اوت، پهپادی نشان داد که ناتالیا هنوز زنده است؛ در چادر دراز کشیده بود و شاید به دوربین نگاه میکرد. این آخرین تصویری بود که از او دیدند. یک هفته بعد، وزارت شرایط اضطراری قرقیزستان او را مفقودالاثر اعلام کرد. عملیات نجات متوقف شد. شانس زنده ماندن صفر بود. قله ترس قله پوبدا تنها یک کوه هفتهزارمتری نیست؛ «قله مرگ» است. ارتفاعش ۷۴۳۹ متر است، اما برای بسیاری ارتفاع جهنم. روی دامنههایش حدود صد جسد باقی ماندهاند. هر چهار نفری که تلاش کردهاند صعود کنند، یکی بازنگشته است. اجساد پایین آورده نمیشوند - بخشی از منظره شدهاند، نگهبانان خاموشی که کوهنوردان بعدی را هشدار میدهند. در اینجا هیچ صعود آسانی وجود ندارد. حتی باتجربهترین کوهنوردان نیز خود را از دست میدهند. در ۱۹۵۵ تقریباً تمام تیم قزاقستان - یازده نفر - جان باختند. تنها یک نفر زنده ماند، اوسِنوف، که بعدها از سایههای سیاه در شکافهای یخ و صداهایی که کسانی را به نام میخواندند، میگفت. این کوه در تله تودههای هوایی قرار دارد؛ بادهای غربی با کوهستان برخورد کرده و بارشهای دو متری در یک روز ایجاد میکنند. اینجا، در شمال تیانشان، آبوهوا بسیار سخت و بیرحم است: دمای هوا تا ۴۰- درجه میرسد و بادها انسان را مانند برگ خشک به زمین میکوبند. اما ترسناکترین چیز نه سرماست، نه کمبود اکسیژن، نه بهمنها؛ بلکه آن چیزی است که با ذهن انسان میکند. کوهنوردان از «صدای درونی» میگویند که زمزمه میکند: «بمان. دراز بکش. استراحت کن». افراد نیرومند و باتجربه ناگهان از ادامه راه بازمیمانند و در کیسهخوابشان میمیرند. در ۱۹۹۴ رینات خایبولین، از بهترین کوهنوردان شوروی، به خانتنگری رفت اما به طرزی رازآلود جان باخت. شاهدان گفتند لبخند میزد و به شکافی خیره شده بود، انگار کسی او را صدا میزد. در ۲۰۱۵، میخائیل ایشوتین، که دوبار قله پوبدا را فتح کرده بود، در مسیر بازگشت به دلیل ایست قلبی جان داد. جسدش تنها چند متر دورتر از جایی افتاده که ناتالیا گرفتار شد. اینجاست که منطق خاموش میشود و افسانه آغاز میگردد. روایتی وجود دارد که به زبان نمیآورند، اما در اردوگاههای پایه زمزمه میشود. برخی میگویند سرگِئی، شوهر ناتالیا که در ۲۰۲۱ در خانتنگری از سکته درگذشت، روحش در کوهها مانده بود و هنگامی که ناتالیا بار دیگر به این دامنههای مرگ نزدیک شد، او را شناخت. نمیخواست بگذارد برود؛ میخواست او هم بماند. رؤیاپردازان و جادوگران میگویند که سرگئی، به عنوان روح نگهبان، ناتالیا را در تمام طول اکسپدیشن همراهی کرد تا در نهایت او را به آرامگاه ابدی خود بپذیرد. باورهای عامیانه میگویند که در قله ارواح زنان شروری زندگی میکنند که کوهنوردان را اغوا کرده، به شکافها میخوانند و از مسیرشان منحرف میکنند. شامانهای محلی معتقدند که این کوه مقدس بوده و نباید مزاحم آن شد. برخی آن را «کوه بلعنده» مینامند. هر کسی که بالا میرود، بخشی از روح خود را در آنجا باقی میگذارد و کسانی که جان میدهند، به نگهبانان آن تبدیل میشوند تا از ورود متجاوزان جدید محافظت کنند. در ۲۰۲۵، دو کوهنورد ایرانی - مریم پیلهوری و حسن مشهدیاغلو - در این دامنهها جان باختند. شایعات میگویند پیش از ناپدید شدن، «پیکری نورانی» را بر روی خطالرأس دیده بودند. اجسادشان یافت نشد - نه با پهپادها، نه از هوا. گویی کوه خود آنان را بلعیده بود. در ۱۹۳۶، نخستین کوهنوردانی که به خانتنگری رفتند، استخوانهای باستانی را یافتند که به شکل دایرهای کنار هم قرار گرفته بودند. هیچ کس نمیداند چه کسی آنها را گذاشته بود، اما بزرگان محلی میگویند این قربانیان بودند؛ هدیهای برای آرام کردن خشم کوه. منبع: |

قله پوبدا تنها یک کوه هفتهزارمتری نیست؛ «قله مرگ» است. ارتفاعش ۷۴۳۹ متر است، اما برای بسیاری ارتفاع جهنم. روی دامنههایش حدود صد جسد باقی ماندهاند. هر چهار نفری که تلاش کردهاند صعود کنند، یکی بازنگشته است. اجساد پایین آورده نمیشوند - بخشی از منظره شدهاند، نگهبانان خاموشی که کوهنوردان بعدی را هشدار میدهند. در اینجا هیچ صعود آسانی وجود ندارد. حتی باتجربهترین کوهنوردان نیز خود را از دست میدهند. در ۱۹۵۵ تقریباً تمام تیم قزاقستان - یازده نفر - جان باختند. تنها یک نفر زنده ماند، اوسِنوف، که بعدها از سایههای سیاه در شکافهای یخ و صداهایی که کسانی را به نام میخواندند، میگفت.
کد خبر 25171
نظر شما