خلاصه:
تحلیل حاضر به بررسی رویکرد پیچیده قزاقستان در قبال درگیری نظامی ایران و اسرائیل میپردازد. سیاست خارجی سنتی این کشور موسوم به «چندوجهی» که بر حفظ روابط متوازن با تمام قدرتها استوار است، با این بحران به بزرگترین آزمون خود رسیده است.
واکنش رسمی آستانه یک استراتژی سهلایه بوده است: ۱) فراخوان عمومی به خویشتنداری بر اساس حقوق بینالملل، ۲) محکومیت هدفمند حمله به کنسولگری ایران در دمشق برای حفظ روابط با تهران، و ۳) اقدامات عملی بیطرفانه مانند تخلیه شهروندان از هر دو کشور.
این درگیری قزاقستان را در یک «پارادوکس استراتژیک» قرار داده است. از یک سو به دلیل وابستگی ترانزیتی به ایران به عنوان تنها مسیر ریلی به جنوب، نیازمند حفظ روابط با این کشور است و از سوی دیگر، با اسرائیل همکاریهای مهم نظامی-فنی دارد. این بحران همچنین یک «جنگ کریدورها» را تشدید کرده که در آن، ناامنی مسیر ایران به نفع «کریدور میانی» است.
در سطح داخلی نیز، دولت با یک چالش جدی روبروست: شکاف میان سیاست رسمی بیطرفی و حمایت گسترده مردمی و افکار عمومی از ایران که آن را «تکیهگاه جهان اسلام» میدانند. در نهایت، این بحران قزاقستان را وادار میکند تا از یک موازنهگر منفعل به یک «قدرت میانی فعال» تبدیل شود و با ابتکارات دیپلماتیک و سرمایهگذاریهای استراتژیک، استقلال خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کند.
معماری سیاست خارجی قزاقستان: موازنه میان غولها و قدرتهای منطقهای
سیاست خارجی چندوجهی (Multi-vector policy) که از زمان استقلال قزاقستان در سال ۱۹۹۱ به عنوان سنگ بنای دیپلماسی این کشور عمل کرده است، یک انتخاب آگاهانه و عملگرایانه برای بقا و پیشرفت در یک محیط ژئوپلیتیکی پیچیده است. این دکترین، که توسط نورسلطان نظربایف، اولین رئیسجمهور قزاقستان، تدوین و توسط جانشین او، قاسم ژومارت توکایف، ادامه یافته است، به معنای توسعه روابط دوستانه و قابل پیشبینی با تمام کشورهایی است که در امور جهانی نقش مهمی ایفا میکنند و برای قزاقستان منافع عملی دارند. این رویکرد، که در محافل آکادمیک به عنوان استراتژی «درهمتنیدگی همهجانبه» (omni-enmeshment) و «موازنه پیچیده» (complex balancing) نیز توصیف شده است، به قزاقستان اجازه میدهد تا از تبدیل شدن به مهرهای در بازی قدرتهای بزرگ اجتناب کند و استقلال خود را حفظ نماید.
این سیاست از ضرورتهای جغرافیایی و اقتصادی قزاقستان نشأت میگیرد. این کشور پهناور و محصور در خشکی، با دو قدرت بزرگ هستهای، روسیه و چین، هممرز است و در نزدیکی دیگر بازیگران کلیدی مانند ایران قرار دارد. علاوه بر این، منابع طبیعی غنی قزاقستان، به ویژه نفت و گاز، توجه قدرتهای جهانی را به خود جلب کرده است. در چنین شرایطی، سیاست چندوجهی به عنوان یک ابزار عملگرایانه برای تضمین حاکمیت، جذب سرمایهگذاری خارجی و حفظ ثبات داخلی و منطقهای عمل میکند. تحلیلهای آکادمیک نشان میدهد که این سیاست به آستانه امکان داده است تا به طور همزمان روابط امنیتی و اقتصادی خوبی با روسیه، چین، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دیگران برقرار کند و از این طریق، فضای مانور استراتژیک خود را به حداکثر برساند.
فراخوانی برای خویشتنداری و حقوق بینالملل: رمزگشایی از واکنش رسمی قزاقستان
واکنش اولیه و بنیادین قزاقستان به تشدید تنشها، فراخوانی فوری برای خویشتنداری و بازگشت به راهکارهای دیپلماتیک بود. وزارت امور خارجه قزاقستان در بیانیهای رسمی که به طور گسترده منتشر شد، «نگرانی خود را از تشدید خطرناک درگیریهای نظامی در خاورمیانه ابراز» کرد و خواستار «حل و فصل فوری این درگیری از طریق ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک مطابق با منشور سازمان ملل و موازین حقوق بینالملل» شد. این بیانیه، که لحن تمام ارتباطات رسمی بعدی آستانه را تعیین کرد، به دقت از جانبداری از هر یک از طرفین درگیر اجتناب ورزید و در عوض، بر چارچوب جهانشمول حقوق بینالملل به عنوان تنها مسیر قابل قبول برای حل مناقشه تأکید کرد. این رویکرد، قزاقستان را در جایگاهی امن و قابل دفاع قرار داد و به آن اجازه داد تا بدون متهم شدن به حمایت از یک طرف بر دیگری، نقش یک بازیگر مسئول بینالمللی را ایفا کند.
این موضع قزاقستان در انزوا اتخاذ نشد. دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی، از جمله روسیه و ترکیه، نیز فراخوانهای مشابهی برای کاهش تنش صادر کردند. قرار گرفتن در کنار این اجماع بینالمللی، موضع بیطرفی قزاقستان را تقویت کرد و به آن مشروعیت بیشتری بخشید. این همسویی نشان داد که درخواست آستانه برای صلح، یک موضع اصولی و همراستا با نگرانیهای جامعه جهانی است، نه یک تاکتیک فرصتطلبانه. با این حال، پس از اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران، وزارت خارجه قزاقستان بار دیگر موضع خود را تکرار و تصریح کرد که «همه اختلافات، از جمله موارد مربوط به مسائل هستهای، باید از طریق مذاکرات مبتنی بر منشور سازمان ملل متحد حل و فصل شوند».این تأکید مجدد بر منشور ملل متحد نشاندهنده اتکای مداوم و استراتژیک آستانه به چارچوب حقوق بینالملل به عنوان سنگ بنای سیاست خارجی خود در زمان بحران است. این استراتژی به قزاقستان اجازه میدهد تا ضمن حفظ روابط با همه طرفها، از خود در برابر فشارهای خارجی محافظت کند و استقلال دیپلماتیک خود را به نمایش بگذارد.
محکومیت و تداوم: حمله به دمشق و تعامل مستمر با تهران
یکی از برجستهترین جنبههای واکنش قزاقستان، توانایی آن در تمایز قائل شدن بین خود درگیری و اقدامات خاصی بود که هنجارهای اساسی بینالمللی را نقض میکردند. در حالی که آستانه در مورد درگیری کلی ایران و اسرائیل موضعی بیطرف اتخاذ کرد، وزارت امور خارجه این کشور به صراحت حمله اولیه به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق را محکوم نمود. در بیانیه رسمی قزاقستان آمده است که «هرگونه خشونت علیه نمایندگیهای دیپلماتیک و کارکنان آن غیرقابل قبول است» و این حمله را «نقض آشکار اصول و قواعد حقوق بینالملل که مصونیت اماکن دیپلماتیک و کنسولی را تضمین میکند» خواند. این محکومیت، یک سیگنال دیپلماتیک دقیق و حسابشده به تهران بود. این پیام نشان میداد که آستانه، علیرغم روابط نزدیک با اسرائیل، به پروتکلهای بنیادین دیپلماتیک پایبند است و در برابر نقض آشکار آنها سکوت نخواهد کرد. این اقدام به حفظ حسن نیت با همسایه جنوبیاش کمک شایانی کرد و نشان داد که بیطرفی قزاقستان به معنای بیتفاوتی در برابر نقض قوانین بینالمللی نیست.
همزمان با این محکومیت اصولی، قزاقستان به طور فعال نشان داد که درگیری نظامی نمیتواند مانع از پیشبرد روابط استراتژیک بلندمدت با ایران شود. در بحبوحه تنشها، سفر رسمی «مورات نورتلئو»، وزیر امور خارجه قزاقستان، به تهران طبق برنامه انجام شد. او در این سفر با رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران دیدار و گفتگو کرد. دستور کار این دیدارها بر تقویت گفتگوی سیاسی و گسترش همکاریها در زمینههای تجارت، حملونقل و لجستیک متمرکز بود. این اقدام، یک سیاست عمدی «ادامه کار طبق روال عادی» را به نمایش گذاشت تا این پیام را منتقل کند که اگرچه درگیری جدی است، اما آستانه اجازه نخواهد داد که این بحران، یک شراکت استراتژیک و بلندمدت را از مسیر خود خارج کند. این تداوم تعاملات سطح بالا، تعهد قزاقستان به روابط دوجانبه با ایران را به طور عملی به اثبات رساند و نشان داد که سیاست خارجی این کشور بر اساس منافع پایدار و نه هیجانات زودگذر بحرانها، شکل میگیرد.
وظایف کنسولی در بحران: تخلیه شهروندان به عنوان ابزار دیپلماسی عملگرایانه
اقدامات قزاقستان در حوزه کنسولی، بُعد دیگری از دیپلماسی عملگرایانه این کشور را به نمایش گذاشت. آستانه عملیات پیچیدهای را برای تخلیه شهروندان خود از هر دو کشور ایران (حدود ۲۳۰ تا ۲۳۳ نفر) و اسرائیل (حدود ۶۶ تا ۱۰۳ نفر) سازماندهی و اجرا کرد. این عملیاتها، که توسط سخنگوی وزارت خارجه، آیبک اسمادیاروف، تشریح شد، نیازمند هماهنگیهای گسترده با چندین کشور از جمله ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان و مصر بود. این اقدام متوازن، بیطرفی قزاقستان را به صورت عملی به تصویر کشید. با کمک به شهروندان خود در هر دو سوی درگیری، آستانه نشان داد که نگرانیهای بشردوستانه و مسئولیتهای کنسولی خود را فراتر از ملاحظات سیاسی قرار میدهد و به عنوان یک بازیگر بیطرف و مسئول عمل میکند.
نکته قابل توجه دیگر، تصمیم به فعال نگه داشتن سفارت قزاقستان در تهران در تمام طول بحران بود. سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سوالی درباره احتمال تخلیه سفارت، اظهار داشت: «اگر ما آن را تخلیه کنیم، چه کسی به دیگران کمک خواهد کرد؟ دیپلماتهای ما در محل باقی میمانند و به خدمات خود ادامه میدهند».این موضع، تعهد قزاقستان به حفظ حضور دیپلماتیک حتی در یک محیط پرخطر را برجسته میکند. این کار نه تنها برای کمک به شهروندان خود، بلکه برای باز نگه داشتن کانالهای ارتباطی با مقامات ایرانی ضروری بود. این استراتژی نشان داد که قزاقستان از بحران فرار نمیکند، بلکه به دنبال مدیریت آن از طریق حضور فعال و دیپلماسی مستمر است. در مجموع، اقدامات کنسولی قزاقستان، از تخلیه متوازن شهروندان گرفته تا حفظ حضور دیپلماتیک، ابزارهای مؤثری برای تقویت تصویر این کشور به عنوان یک بازیگر بینالمللی مسئول و بیطرف بودند که در عمل و نه فقط در کلام، به اصول خود پایبند است.
رویکرد رسمی قزاقستان در قبال این بحران، یک استراتژی دیپلماتیک سهلایه را آشکار میسازد. لایه اول، پایبندی به اصول سطح بالا مانند منشور ملل متحد و قوانین بینالمللی است که یک بنیان جهانی و غیرجانبدارانه برای موضع این کشور فراهم میکند. لایه دوم، محکومیت هدفمند است؛ یعنی تمایل به محکوم کردن اقدامات خاصی که این اصول را نقض میکنند (مانند حمله به کنسولگری دمشق) تا ضمن نشان دادن انصاف، اعتبار خود را نزد ایران حفظ کند. لایه سوم، اقدام عملگرایانه است؛ تمرکز بر اقدامات ملموس و بیطرفانه مانند تخلیه شهروندان از هر دو طرف، تا بیطرفی خود را در عمل به اثبات برساند. این سه لایه در کنار هم، یک دیپلماسی پیچیده را شکل میدهند که هدف آن عبور از بحران با کمترین آسیب به سیاست خارجی چندوجهی قزاقستان است. این رویکرد، نمونهای برجسته از دیپلماسی یک «قدرت میانی» است که در غیاب قدرت قهری یک قدرت بزرگ، از اصول هنجاری، حرکات حسابشده و اقدامات عملگرایانه برای حفظ استقلال و روابط خود در یک محیط به شدت دوقطبی بهره میبرد.
پیوند با ایران: تاریخ، همسایگی و ترانزیت
روابط قزاقستان با ایران بر پایههای متفاوتی استوار است: تاریخ، فرهنگ، مذهب و جغرافیا. این پیوندها عمیق و ریشهدار هستند و در میان بخشهایی از جامعه قزاق، ایران به عنوان یک کشور «برادر» مسلمان و ستونی در جهان اسلام نگریسته میشود. این قرابت فرهنگی و تاریخی، سرمایهای اجتماعی برای روابط دو کشور فراهم کرده است.
از منظر ژئواکونومیک، ایران به عنوان یک همسایه جنوبی، نقشی حیاتی برای قزاقستان ایفا میکند. همانطور که مقامات قزاق، از جمله معاون نخستوزیر سریک ژومانگارین، به صراحت بیان کردهاند: «تنها مسیر ریلی به جنوب از طریق ایران میگذرد. هیچ اتصال ریلی جایگزینی در آن جهت وجود ندارد». این وابستگی ترانزیتی، ایران را به یک شریک غیرقابل جایگزین برای دسترسی قزاقستان به آبهای آزاد و بازارهای جهانی تبدیل میکند. تعاملات دیپلماتیک نیز مستحکم و مستمر است و رهبران دو کشور به طور منظم برای تقویت همکاریها دیدار میکنند. هدف اعلام شده برای رساندن حجم تجارت دوجانبه به ۳ میلیارد دلار، نشاندهنده جاهطلبیهای بزرگ دو کشور برای تعمیق روابط اقتصادی است، هرچند که حجم تجارت در سال ۲۰۲۳ رقم متواضعانهتر ۳۰۲ میلیون دلار بود. این ترکیب منحصربهفرد از پیوندهای فرهنگی و ضرورتهای استراتژیک، ایران را به یک وجه حیاتی و پایدار در سیاست خارجی چندوجهی قزاقستان تبدیل کرده است.
پیامدهای درگیری برای سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا
درگیری ایران و اسرائیل، قزاقستان را نه تنها در سطح دوجانبه، بلکه در چارچوب سازمانهای منطقهای نیز با چالش مواجه میکند. ایران عضو کامل سازمان همکاری شانگهای (SCO) است؛ یک بلوک امنیتی که شامل قزاقستان، روسیه و چین نیز میشود. حمله به ایران، به ویژه با دخالت احتمالی ایالات متحده، چالشی مستقیم برای چتر امنیتی ضمنی این سازمان و موقعیت آن به عنوان وزنه تعادلی در برابر ناتو محسوب میشود. این وضعیت، قزاقستان را در موقعیت دشواری قرار میدهد، زیرا باید بین تعهدات خود به یک عضو سازمان و سیاست بیطرفیاش تعادل برقرار کند.
علاوه بر این، اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) که قزاقستان یکی از اعضای بنیانگذار آن است، یک توافقنامه تجارت آزاد با ایران دارد. یک جنگ طولانیمدت میتواند اجرای این توافقنامه را مختل کرده و اصطکاکهای اقتصادی را در داخل این اتحادیه ایجاد کند. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، تثبیت اوضاع در خاورمیانه و پایان درگیری ایران و اسرائیل را یک تحول مثبت ارزیابی کرد که به اتحادیه اقتصادی اوراسیا اجازه میدهد روابط خود را با تمام کشورهای منطقه تقویت کند. این اظهارات نشان میدهد که ثبات در روابط ایران و اسرائیل برای پیشبرد اهداف اقتصادی بلوکهای منطقهای که قزاقستان در آنها نقش کلیدی دارد، حیاتی است. بنابراین، این درگیری، قزاقستان را در شبکهای از تعهدات و منافع متضاد قرار میدهد که مدیریت آنها نیازمند دیپلماسی بسیار ماهرانهای است.
جنگ ایران و اسرائیل اساساً ماهیت سیاست چندوجهی قزاقستان را از یک استراتژی فرصتمحور و فعال به یک استراتژی بقامحور و تدافعی تغییر میدهد. پیش از جنگ، آستانه میتوانست به طور همزمان روابط خود را با ایران و اسرائیل تعمیق بخشد و از هر دو طرف منافعی کسب کند. اما اکنون، این کشور در یک محیط حاصلجمع-صفر قرار گرفته است که در آن هرگونه تعامل با یک طرف، با سوءظن طرف دیگر نگریسته میشود. این وضعیت، آستانه را وادار میکند تا به جای پیشرفت استراتژیک، اولویت خود را بر کنترل آسیبها بگذارد. دکترین چندوجهی بر این فرض استوار بود که قدرتهای بزرگ در همسایگی نزدیک قزاقستان با یکدیگر رقابت میکنند، اما درگیر یک جنگ داغ و مستقیم نیستند. جنگ مستقیم ایران و اسرائیل این فرض را در هم میشکند. ادامه همکاریهای حساس نظامی-فنی قزاقستان با اسرائیل میتواند از سوی ایران به عنوان حمایت غیرمستقیم از ماشین جنگی اسرائیل تلقی شود. در مقابل، تعمیق همکاریهای ترانزیتی با ایران میتواند از سوی اسرائیل و آمریکا به عنوان کمک به تهران برای دور زدن تحریمها و فشارهای اقتصادی تلقی گردد. در نتیجه، آستانه دیگر در موقعیت راحت «دوستی با همه» قرار ندارد، بلکه در وضعیت مخاطرهآمیز تلاش برای «دشمن نشدن با دوستانش» گرفتار شده است. این یک تغییر موضع بنیادین از حالت فعال به واکنشی است و محدودیتهای دکترین چندوجهی را در برابر درگیریهای مستقیم بین «وجههای» خود آشکار میسازد.
لرزههای اقتصادی: نبرد بر سر کریدورهای اوراسیا
ژئوپلیتیک به مثابه ژئواکونومیک: تأثیر درگیری بر اتصال منطقهای
این بخش، درگیری را نه تنها به عنوان یک رویداد نظامی یا سیاسی، بلکه به عنوان یک پدیده ژئواکونومیک چارچوببندی میکند که در آن کنترل بر مسیرهای تجاری و ترانزیتی یک هدف و سلاح اصلی است.
درگیری میان ایران و اسرائیل ابعادی فراتر از یک تقابل نظامی صرف دارد و باید آن را در بستر یک رقابت ژئواکونومیک گستردهتر برای کنترل شریانهای تجاری اوراسیا تحلیل کرد. تحلیلگران به صراحت از تنشهای خاورمیانه به عنوان «جنگ کریدورها» یاد میکنند. در این چارچوب، پروژههایی مانند کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) نه تنها طرحهایی اقتصادی، بلکه طراحیهای ژئوپلیتیکی هستند که توسط ایالات متحده، اسرائیل و شرکایشان برای به حاشیه راندن و منزوی کردن ایران از جریانهای تجارت جهانی دنبال میشوند. هدف این کریدورها، ایجاد مسیرهای جایگزینی است که ایران را دور میزنند و از این طریق، نفوذ ژئواکونومیک این کشور را تضعیف میکنند.
حملات تلافیجویانه ایران به بندر حیفا در اسرائیل، یک اقدام نظامی با پیامدهای ژئواکونومیک عمیق بود. انتخاب حیفا به عنوان هدف، تصادفی نبود؛ این بندر، نقطه کانونی و لنگرگاه اصلی کریدور پیشنهادی IMEC است. ایران با حمله به این زیرساخت کلیدی، به طور مستقیم توانایی خود برای مختل کردن هر کریدوری که به دنبال دور زدن آن باشد را به نمایش گذاشت. این اقدام، آسیبپذیری زیرساختهای اسرائیل را برجسته کرد و پیامی روشن به سرمایهگذاران و دولتهای حامی IMEC فرستاد مبنی بر اینکه امنیت و پایداری این کریدور بدون در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی ایران، تضمین شده نیست. این حمله، رقابت بر سر کریدورها را از یک بحث تئوریک به یک واقعیت میدانی تبدیل کرد و نشان داد که درگیریهای نظامی و رقابتهای اقتصادی در منطقه به شدت در هم تنیدهاند.
تحلیل ریسکها و فرصتها در تجارت و انرژی
درگیری ایران و اسرائیل برای اقتصاد قزاقستان یک شمشیر دولبه است که همزمان ریسکها و فرصتهایی را به همراه دارد. بزرگترین ریسک، اختلال در لجستیک و تجارت است. ایران مسیر اصلی ریلی قزاقستان به سمت جنوب برای صادرات محصولاتی مانند غلات و مواد غذایی است. معاون نخستوزیر ژومانگارین با اشاره به اینکه «برنامههای جاهطلبانهای» برای مسیر ریلی ایران وجود دارد، اذعان کرد که وضعیت نامناسب فعلی این خطوط ریلی خود یک چالش است و درگیری نظامی، یک ریسک امنیتی بزرگ به آن اضافه میکند. علاوه بر این، یک درگیری گستردهتر میتواند کل منطقه خزر را بیثبات کند، تهدیدی که وزارت خارجه قزاقستان به صراحت نسبت به آن هشدار داده است. چنین بیثباتی بر تمام مسیرهای تجاری منطقه، نه فقط مسیر ایران، تأثیر منفی خواهد گذاشت.
در مقابل، این بحران فرصتهای قابل توجهی را نیز برای قزاقستان ایجاد میکند. به عنوان یک صادرکننده عمده نفت، قزاقستان از افزایش قیمت جهانی انرژی که ناشی از درگیری و ترس از اختلال در تنگه هرمز است، سود میبرد. یک گزارش، قزاقستان را در میان ده کشور برتر صادرکننده نفت قرار میدهد که از افزایش قیمتها منتفع خواهند شد. فرصت دیگر، تقویت جایگاه قزاقستان به عنوان یک قطب ترانزیتی کلیدی است. با انحراف ترافیک تجاری به سمت کریدور میانی برای دوری از ریسک، نقش قزاقستان به عنوان یک کشور ترانزیتی حیاتی در این مسیر افزایش مییابد. این امر دلیل سرمایهگذاریهای سنگین این کشور در زیرساختهای بندری و ریلی خود در سواحل دریای خزر را توضیح میدهد. این وضعیت دوگانه، آستانه را در موقعیت پیچیدهای قرار میدهد که باید بین مدیریت ریسکهای فوری و بهرهبرداری از فرصتهای استراتژیک، تعادل برقرار کند.
پارادوکس ایران-اسرائیل: مدیریت شراکتهای استراتژیک با دو دشمن
روابط قزاقستان با اسرائیل در همکاریهای نظامی-فنی و اقتصادی ریشه دارد. این همکاری بر حوزه اصلی نوسازی تجهیزات دوران شوروی متمرکز بوده است.
فراتر از حوزه نظامی، اسرائیل به عنوان منبعی حیاتی برای فناوریهای پیشرفته، به ویژه در بخشهای کشاورزی و ارتباطات، برای قزاقستان عمل میکند؛ دو حوزهای که برای مدرنیزاسیون اقتصادی این کشور اهمیت بالایی دارند.
این نشان میدهد که رابطه با اسرائیل از نظر ارزش صادرات (عمدتاً نفت) برای قزاقستان بزرگتر است، در حالی که رابطه با ایران برای تجارت منطقهای و واردات کالاهای مصرفی و صنعتی اهمیت دارد. کاهش قابل توجه تجارت با هر دو کشور از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳، حتی پیش از درگیری بزرگ، نشاندهنده نوسانات و حساسیت این روابط به شرایط منطقهای و جهانی است.
جنگ ایران و اسرائیل یک همسویی ناخواسته و بالقوه مشکلساز بین منافع اقتصادی بالفعل قزاقستان و اهداف استراتژیک بالقوه اسرائیل و غرب ایجاد میکند. در حالی که سیاست رسمی آستانه بیطرفی است، منطق بازار و گریز از ریسک به طور طبیعی تجارت و سرمایهگذاری را به سمت کریدور میانی هدایت میکند و از این طریق، هدف غرب و اسرائیل برای منزوی کردن ایران را، خواسته یا ناخواسته، محقق میسازد. بازیگران اقتصادی بینالمللی (شرکتهای حملونقل، بیمهها) بر اساس هزینه و ریسک تصمیم میگیرند. مسیر جنوبی از طریق ایران اکنون یک منطقه پرخطر محسوب میشود، در حالی که کریدور میانی از طریق خزر امنتر است. این تغییر تجاری، که یک تصمیم اقتصادی منطقی است، کاملاً با هدف سیاسی اعلام شده اسرائیل برای ترویج کریدورهایی که ایران را دور میزنند، همسو است. این وضعیت قزاقستان را در موقعیت دشواری قرار میدهد. این کشور از افزایش هزینههای ترانزیت در کریدور میانی سود اقتصادی خواهد برد، اما این سود به قیمت کمک به انزوای اقتصادی همسایه جنوبیاش، ایران، تمام میشود. این امر میتواند به اصطکاک سیاسی جدی با تهران منجر شود که این تغییر ژئواکونومیک را صرف نظر از بیطرفی رسمی آستانه، یک اقدام غیردوستانه تلقی خواهد کرد. این وضعیت نشاندهنده برتری فزاینده ژئواکونومیک بر ژئوپلیتیک سنتی است و ممکن است توانایی قزاقستان برای حفظ بیطرفی سیاسی توسط نیروهای اقتصادی غیرقابل مقاومت، تضعیف شود.
احساسات عمومی، هویت اسلامی و همدردی با ایران
بلافاصله پس از حملات اسرائیل به ایران، یک موج قوی از همدردی و حمایت در میان مردم قزاقستان شکل گرفت. شبکههای اجتماعی قزاقستان، از جمله اینستاگرام، تلگرام و یوتیوب، مملو از «پستهای حمایتی، ابراز همدردی و نظرات خشمآلود علیه اسرائیل» شد. این واکنش خودجوش نشاندهنده وجود یک پیوند عاطفی و هویتی عمیق با ایران بود.
تحلیلهای منتشر شده، استدلال میکنند که این واکنش ریشه در برداشت خاصی از جایگاه ایران در جهان اسلام دارد. برای بسیاری از مردم قزاقستان، ایران به عنوان «تکیهگاه جهان اسلام» و «تقریباً تنها کشوری که نه در حرف، بلکه در عمل از منافع مسلمانان دفاع میکند» تلقی میشود. در این نگاه، ایران نماد مقاومت در برابر نفوذ غرب و سیاستهای اسرائیل است، به ویژه در شرایطی که بسیاری از کشورهای عربی خاورمیانه یا با اسرائیل همکاری میکنند یا در برابر آن سکوت کردهاند. این احساسات با رشد آگاهی اسلامی، به خصوص در میان نسل جوان قزاقستان، تقویت میشود؛ نسلی که با سوالاتی در مورد عدالت، هویت و جایگاه مسلمانان در دنیای امروز درگیر است. در این فضا، ایران، علیرغم ماهیت شیعی خود، برای مخاطبان سنی گستردهتری در آسیای مرکزی به نمادی از «آخرین سنگر دفاع از عزت اسلامی» تبدیل شده است.
واکنش روشنفکران: تحلیلگران قزاق از قطبهای تمدنی و سیاست خارجی اصولی
فراتر از احساسات عمومی، بخشی از جامعه روشنفکری قزاقستان نیز تحلیلی عمیقتر و انتقادیتر از سیاست بیطرفی صرف ارائه میدهد. این تحلیلگران استدلال میکنند که درگیری ایران و اسرائیل صرفاً یک منازعه نظامی نیست، بلکه «برخورد دو الگوی تمدنی» است. از این منظر، ایران نماینده یک جهانبینی متفاوت است که در آن «استقلال سیاسی با معنویت، و مقاومت با عزت همراه است». این دیدگاه، ایران را نه فقط یک کشور، بلکه یک قطب تمدنی بزرگ میداند که ریشههای فرهنگی آن تا آسیای مرکزی امتداد دارد.
این روشنفکران معتقدند که بیطرفی نباید به معنای بیتفاوتی باشد («بیطرفی به معنای بیتفاوتی نیست»). آنها از دولت قزاقستان میخواهند که «صدای مستقل خود را داشته باشد» و درک کند که این درگیری بر سر اصولی چون «عدالت، کرامت و استقلال فرهنگی» است. در این تحلیل، اسرائیل به نماد سلطهطلبی و استانداردهای دوگانه در سیاست بینالملل تبدیل شده، در حالی که ایران نه تنها از خود دفاع میکند، بلکه برای تثبیت جایگاه خود در نظم نوین جهانی میجنگد. از این رو، فراخوانی برای اتخاذ یک موضع اخلاقی وجود دارد که در آن قزاقستان به عنوان یک کشور مسلمان، «تجاوز» و «نسلکشی» را محکوم کند. این دیدگاه بر این باور است که امنیت واقعی و بلندمدت نه از طریق موازنه قدرتهای صرف، بلکه از طریق همسویی با «حقیقت» و عدالت به دست میآید.
تفسیر دادههای نظرسنجی در مورد حمایت عمومی از ایران
دادههای کمی حاصل از نظرسنجیها، این تحلیل کیفی از احساسات عمومی را به خوبی تأیید میکند. یک نظرسنجی تلفنی که بین ماههای مه و ژوئن ۲۰۲۵ در سراسر آسیای مرکزی انجام شد، اعداد مشخصی را در این زمینه ارائه میدهد. این نظرسنجی نشان داد که اگرچه حمایت مستقیم نظامی از ایران در سراسر منطقه پایین است (در قزاقستان تنها ۵ درصد)، اما حمایت سیاسی بسیار بالاتر است. در قزاقستان، ۴۲.۶ درصد از پاسخدهندگان با ایران ابراز همدردی کرده و از همسویی سیاسی با این کشور حمایت کردند؛ رقمی که تقریباً با تاجیکستان (۴۲.۱ درصد) برابر است.
این دادهها تأیید میکنند که اگرچه مردم قزاقستان جنگطلب نیستند، اما یک بخش بسیار قابل توجه و در حد کثرت نسبی از جمعیت، موضع سیاسی طرفدار ایران دارند.
این درگیری یک گسست بنیادین بین منطق «وستفالیایی» دولت قزاقستان و منطق «تمدنی» بخش قابل توجهی از جامعه آن را آشکار میکند. دولت بر اساس منافع دولت-ملت (حاکمیت، ثبات اقتصادی، تمامیت ارضی) عمل میکند و سیاست چندوجهی آن، اوج این منطق است. در مقابل، بخش بزرگی از مردم، درگیری را از دریچه فراملی امت اسلامی و همبستگی ضدامپریالیستی تفسیر میکنند. از منظر وستفالیایی، ایران و اسرائیل دو کشور در حال جنگ هستند و منفعت قزاقستان در دوری از آن است. اما از منظر تمدنی، این درگیری بین یک متجاوز (اسرائیل و غرب) و یک مدافع عزت اسلامی (ایران) است. در این چارچوب، بیطرفی نه یک سیاست خردمندانه، که یک قصور اخلاقی است. دادههای نظرسنجی این دوگانگی را به خوبی نشان میدهد: فشار عمومی ممکن است موضع بیطرفانه دولت را در داخل از نظر سیاسی غیرقابل دفاع کند و دولت را مجبور به یک بازی دو سطحی کند: یک سیاست برای مخاطبان بینالمللی و روایتی دیگر برای مخاطبان داخلی.
بیثباتی منطقهای، فشار قدرتهای بزرگ و انسجام داخلی
آینده پیش روی قزاقستان در سایه درگیری ایران و اسرائیل با سه ریسک عمده و در هم تنیده مشخص میشود. ریسک اول، بیثباتی منطقهای است. بزرگترین نگرانی، گسترش درگیری به گونهای است که کل منطقه خزر و آسیای مرکزی را در بر گیرد. چنین سناریویی میتواند تجارت را مختل کند، جریانهای پناهجویان را به راه اندازد و تهدیدات امنیتی را به شدت افزایش دهد. هشدار صریح وزارت خارجه قزاقستان در مورد پیامدهای امنیتی برای منطقه خزر، نشاندهنده جدی بودن این تهدید از دیدگاه آستانه است.
ریسک دوم، فشار قدرتهای بزرگ است. قزاقستان بین منافع متضاد روسیه و چین (که از طریق سازمان همکاری شانگهای با ایران همسو هستند) و ایالات متحده و غرب (که با اسرائیل همسو بوده و از کریدورهای منزویکننده ایران حمایت میکنند) گرفتار شده است. با ادامه درگیری، این فشارها تشدید خواهد شد و محدودیتهای سیاست چندوجهی را به بوته آزمایش خواهد گذاشت. آستانه باید در مسیری باریک حرکت کند تا از خشمگین کردن هر یک از این قدرتهای بزرگ اجتناب ورزد.
ریسک سوم، انسجام داخلی است. شکاف بین بیطرفی دولت و همدردی عمومی با ایران میتواند به اصطکاک سیاسی داخلی منجر شود. اگر دولت به عنوان متمایل به غرب یا اسرائیل تلقی شود، این امر میتواند مشروعیت سیاست خارجی آن را در داخل به چالش بکشد و ثبات اجتماعی را تهدید کند. مدیریت این سه ریسک به طور همزمان، بزرگترین چالش استراتژیک پیش روی رهبری قزاقستان خواهد بود.
بایستههای سیاستی برای گذار در بحران
برای عبور موفقیتآمیز از این بحران پیچیده، قزاقستان باید مجموعهای از ضرورتهای سیاستی را دنبال کند. ضرورت اول، تقویت بیطرفی اصولی است. آستانه باید به جای اتخاذ یک بیطرفی منفعل، به یک بیطرفی فعال روی آورد. این به معنای ادامه تکیه بر حقوق بینالملل به عنوان مبنای موضع خود و در عین حال، استفاده از دیپلماسی فعال برای ایفای نقش به عنوان یک میانجی سازنده است. همانطور که قزاقستان در گذشته میزبان مذاکرات صلح سوریه (روند آستانه) بود، اکنون نیز میتواند خود را به عنوان یک پلتفرم برای گفتگو و کاهش تنش معرفی کند، نه یک ناظر صرف.
ضرورت دوم، تسریع تنوعبخشی ژئواکونومیک است. درگیری ایران و اسرائیل، توسعه کریدور میانی را از یک گزینه به یک ضرورت فوری تبدیل کرده است.
ضرورت سوم، مدیریت روایت داخلی است. دولت باید به طور مؤثر منطق سیاست خارجی بیطرفانه خود را برای مخاطبان داخلی تبیین کند. این سیاست باید به عنوان تنها راه عملی برای حفظ صلح و رفاه خود قزاقستان معرفی شود. مدیریت انتظارات عمومی و پر کردن شکاف بین دیدگاه دولت و جامعه برای حفظ انسجام ملی در طول بحران حیاتی است. اجرای هماهنگ این سه ضرورت، شانس قزاقستان برای تبدیل این چالش بزرگ به یک فرصت استراتژیک را افزایش خواهد داد.
جمع بندی: جنگ ایران و اسرائیل به مثابه آزمونی تعیینکننده
درگیری مستقیم ایران و اسرائیل، نقطه پایانی بر دوران موازنهگری ساده و منفعل برای قزاقستان است. این بحران به وضوح نشان داد که در دنیای رویاروییهای مستقیم، یک سیاست «چندوجهی» نمیتواند صرفاً به معنای حفظ روابط خوب با همه باشد. زمانی که «وجههای» مختلف سیاست خارجی یک کشور وارد جنگ با یکدیگر میشوند، بیطرفی منفعلانه دیگر یک استراتژی پایدار نیست.
این جنگ، کاتالیزوری است که قزاقستان را وادار میکند تا از یک موازنهگر منفعل به یک قدرت میانی فعال تبدیل شود. این گذار به معنای فراتر رفتن از واکنش صرف به رویدادها و در عوض، شکل دادن فعالانه به محیط پیرامون خود است. این نقش جدید نیازمند اقداماتی مشخص است: آغازگری دیپلماتیک، مانند فراخوان برای یک توافقنامه جدید عدم اشاعه هستهای؛
ساخت زیرساختهای انعطافپذیر که استقلال استراتژیک را تضمین میکند، که بارزترین نمونه آن کریدور میانی است؛ و ایجاد ائتلاف با دیگر کشورهای بیطرف برای تقویت صدای جمعی خود در صحنه جهانی.
در نهایت، جنگ ایران و اسرائیل یک آزمون سخت اما ضروری است. این بحران مشخص خواهد کرد که آیا قزاقستان میتواند جهش لازم برای تبدیل شدن به یک بازیگر واقعاً محوری و مستقل در ژئوپلیتیک جدید اوراسیا را انجام دهد یا خیر. موفقیت در این آزمون، نه تنها آینده سیاست خارجی قزاقستان، بلکه پویاییهای امنیتی و اقتصادی کل منطقه آسیای مرکزی را برای دهههای آینده شکل خواهد داد.
آلماتی قزاقستان
منابع:
https://astanatimes.com/2025/06/kazakhstan-calls-for-nuclear-non-proliferation-agreement-as-middle-east-conflict-escalates/
https://astanatimes.com/2025/06/more-than-50-kazakh-citizens-remain-in-iran-majority-are-diplomats/
https://www.researchgate.net/publication/342060106_Between_the_bear_and_the_dragon_multivectorism_in_Kazakhstan_as_a_model_strategy_for_secondary_powers
https://www.gov.kz/memleket/entities/mfa-tel-aviv/activities/2034?lang=en
https://oec.world/en/profile/bilateral-country/isr/partner/kaz
https://oec.world/en/profile/bilateral-country/kaz/partner/isr
https://astanatimes.com/2025/06/kazakhstan-monitors-iran-israel-conflict-for-potential-impact-on-trade-and-logistics/
https://en.trend.az/casia/kazakhstan/3897265.html
https://oec.world/en/profile/bilateral-country/irn/partner/kaz
https://www.newsweek.com/iran-china-sco-summit-oil-import-russia-2091518
https://www.specialeurasia.com/2025/06/14/central-asia-israel-iran-war/
https://academic.oup.com/ia/article/96/4/975/5855019
نظر شما