آشیانه بر شاخی نازک بنا شده است

فاصله‌ها میان حاکمان و محکومان، روز به روز بیشتر می‌شود.سیاست ما دیگر نه حامل اندیشه است و نه تدبیر؛ تمامی محبت‌ها و نفرت‌های ما به اشخاص گره خورده است، نه به اندیشه‌ها.در هیچ حوزه‌ی انتخاباتی، اکثریت رأی‌دهندگان همان نگاهی را ندارند که نماینده‌ی منتخب شان در مجلس ملی یا استانی دارد.از این‌رو، تاریخ بی‌تردید می‌تواند حکم دهد که نمایندگان مجالس ملی و ایالتی، در اندیشه و دیدگاه، با اکثریت مردم حوزه‌ی خود، بر یک صفحه نیستند.نمونه‌ی عینی این واقعیت را می‌توان در تجربه‌ی عملی در آزاد جموں و کشمیر(قسمت کشمیر تحت نظارت پاکستان) مشاهده کرد.آیا تجربه‌ی یک فرد، یک رأی یا نظام پارلمانی دموکراسی، شکست خورده است؟ از نظر من، چنین نیست.ما خود، با توسل به زور و اجبار، تمام نظام‌ها را ناکارآمد ساخته‌ایم.

فاصله‌ها میان حاکمان و محکومان، روز به روز بیشتر می‌شود.سیاست ما دیگر نه حامل اندیشه است و نه تدبیر؛
تمامی محبت‌ها و نفرت‌های ما به اشخاص گره خورده است، نه به اندیشه‌ها.در هیچ حوزه‌ی انتخاباتی، اکثریت رأی‌دهندگان همان نگاهی را ندارند که نماینده‌ی منتخب شان در مجلس ملی یا استانی دارد.از این‌رو، تاریخ بی‌تردید می‌تواند حکم دهد که نمایندگان مجالس ملی و ایالتی، در اندیشه و دیدگاه، با اکثریت مردم حوزه‌ی خود، بر یک صفحه نیستند.نمونه‌ی عینی این واقعیت را می‌توان در تجربه‌ی عملی در آزاد جموں و کشمیر(قسمت کشمیر تحت نظارت پاکستان) مشاهده کرد.آیا تجربه‌ی یک فرد، یک رأی یا نظام پارلمانی دموکراسی، شکست خورده است؟ از نظر من، چنین نیست.ما خود، با توسل به زور و اجبار، تمام نظام‌ها را ناکارآمد ساخته‌ایم.من، دانش‌آموزی کوچک در مکتب تاریخم.خداوند این توفیق را ارزانی داشته که از سال ۱۹۴۷ تا امروز، هر دوره و هر تجربه را با دیدی منطقی، عینی و علمی مورد تحلیل و بررسی قرار دهم. قائداعظم محمد علی جناح در واپسین سال زندگی خویش که نخستین سال حیات پاکستان نیز بود بارها به درستی، رهبران پاکستان شرقی و غربی را مورد نقد و ارزیابی قرار دادند، و در سخنرانی‌هایشان، بصورت شفاف به این نکات اشاره کردند:استان‌گرایی، زبان‌محوری، فساد، احتکار، ضعف سازمان‌های حزبی، استبداد بوروکراسی، و آرزوهای سیاسی نهادهای غیرسیاسی. همه‌ی این معضلات را ایشان با صراحت بیان کرده بودند، و اکنون نیز اگر دوباره آن سخنرانی‌ها را مرور کنید، خواهید دید که هر آنچه امروز می‌گذرد، سال‌ها پیش از زبان معمار پاکستان هشدار داده شده بود. در پاکستان شرقی(بانگله دیش فعلی)، در شهرهای چیتاگونگ و داکا، و سپس در بلوچستان(ایالت بلوچستان پاکستان هم مرز با استان سیستان و بلوچستان ایران)، در نقاط مختلف، سخنرانی‌هایی که قائداعظم ایراد فرمودند، همگی حاوی نکاتی عمیق و آینده‌نگر بودند. از نعمات ثروت‌های معدنی گفتند، از احترام به تمام ادیان، از حقوق اقلیت‌ها سخن به میان آوردند. در دوران بسیار کوتاه فرمانروایی‌شان، بارها و بارها نسبت به کاستی‌ها و فسادهای نظام هشدار دادند و توجه افکار عمومی را به آن‌ها جلب کردند. پس از رفتن او، همه‌ی آن ناهنجاری‌ها، تعصبات و تفرقه‌ها، یکی‌یکی سر برآوردند و چهره‌ی واقعی خود را نمایان کردند. با این حال، در ده سال نخست پاکستان، شور و انگیزه‌ای عظیم دیده می‌شد. در دو بازوی شرقی و غربی کشور، ترکیبی هدفمند از منابع طبیعی و سرمایه‌ی انسانی وجود داشت. اراده‌ای جدی برای ساختن کشوری نوین بر بستری از تمدنی چند هزار ساله، فرهنگی غنی، و منابعی بی‌پایان، در سراسر شهرها  به‌ویژه در پایتخت آن زمان، کراچی به چشم می‌آمد. در آن دوران، ما حتی به ژاپن و آلمان، که زخم‌خورده‌ی جنگ جهانی دوم بودند، وام اعطا می‌کردیم. اگر همان شور، همان انگیزه، و همان عزم ادامه می‌یافت، اگر حاکمان ما، به جای پافشاری بر تمایلات شخصی، فسادهایی را که قائداعظم(محمد علی جناح) مشخص کرده بود، ریشه‌کن می‌کردند و ویژگی‌های یک نظام دموکراتیک را برمی‌گزیدند، امروز پس از ۷۸ سال، کشور ما می‌توانست یک دولت رفاه پیشرفته و آباد باشد. اگر صفحات تاریخ را ورق بزنیم، خواهیم دید که هر کسی چه حاکم غیرنظامی و چه نظامی که بر سر کار آمد، این آرزو را در سر می‌پروراند که اگر بیست سال اختیار کشور را به او بسپارند، پاکستان را به پاکستانِ قائداعظم(محمد علی جناح) تبدیل خواهد کرد. اما واقعیت این است که حاکمان غیرنظامی حتی نتوانستند یک دوره‌ی کامل خدمت کنند. حاکمان نظامی، گرچه هشت تا ده سال در قدرت بودند، ولی حتی در تعیین مصالح و منافع ملی نیز موفق نبودند .و ما مدام به عقب بازمی‌گردیم. امروز دیگر به جای آرزوی بیست سال، خواستِ ده ساله بر سر زبان‌هاست . در این برهه، مدام اقبال(علامه محمد اقبال «لاهوری») به یادم می‌آید که اقبال گفته است:«آن آشیانه‌ای که بر شاخ نازک ساخته شود، ناپایدار خواهد بود.»اما ما همچنان به ساختن آشیانه بر شاخ‌های لرزان و شکننده دل بسته‌ایم.با این حال، حاکمان ما کمتر در این آشیانه اقامت می‌کنند، و بیشتر در آسمانِ قاره‌های دیگر پرواز دارند. به‌جای آنکه خود را نماینده‌ی مردم بدانند، بیشتر در هیبت یک مدیرعامل یا رئیس یک شرکت بزرگ ظاهر می‌شوند. دل‌های مردم را کمتر می‌نگرند، و گویی آگاهانه خلاف جهت اکثریت جامعه می‌اندیشند. در حالی‌که روش دموکراتیک آن است که کارشناسان برای حل مشکلات برنامه‌ریزی کنند، سپس احزاب، پس از بررسی در کمیته‌های مرکزی خود، آن را به تصویب برسانند. بعد از ایجاد تفاهم لازم، موضوع باید به پارلمان برده شود، جایی که نمایندگان مجلس و سنا، پس از مشورت با مردم حوزه‌ی انتخابیه‌ی خود، سخن بگویند. در جریان این گفت‌وگوی عمومی، نقایص طرح نیز آشکار و اصلاح می‌شود، و نه تنها حزب حاکم، بلکه متحدان سیاسی نیز در جریان امور قرار می‌گیرند.اما به‌نظر می‌رسد که از اکثریت مردم بیم دارند؛شاید نگران آن‌اند که مبادا طرح‌هایشان رد شود. در این میان، نخبگان ما از توافق دفاعی با عربستان سعودی، کاملاً به‌حق، شادمان‌اند. ما همواره خود را متعهد به حفظ امنیت عربستان، و به‌ویژه حراست از حرمین شریفین دانسته‌ایم. از سویی دیگر، لبخند کاخ سفید را همچون نعمتی غیرمنتظره تلقی می‌کنیم،بی‌آنکه به درستی، کارنامه‌ی ۷۸ ساله‌ی روابط‌مان با آمریکا را بررسی کرده باشیم.این‌ها، مسائلی بسیار حساس‌اند.در حالی‌که دوستِ آزموده‌ی ما، چین است، نه دیگران. تاریخ پاکستان گواه آن است که رابطه میان دو قدرت متخاصم، چین و آمریکا، به‌واسطه‌ی پاکستان برقرار شد.هر دو کشور، چین و ایالات متحده، در این رابطه سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام داده‌اند،اما حقیقت تلخ آن است که آمریکا همواره از نفوذ روزافزون چین در هراس بوده است. هرگاه حاکمان ما با آمریکا پیمانی بسته‌اند، محافل مذهبی، نیروهای چپ‌گرا و اکثریت مردم،هیچ‌گاه از آن خشنود نبوده‌اند.از معاهدات سیتو و سنتو در دهه‌ی شصت میلادی، تا توافقات صلح میان اسرائیل و فلسطین، واکنش عمومی در پاکستان، همواره منفی بوده است. در مقابل، ما پاکستانی‌ها همیشه از قدرت‌یابی اقتصادی چین احساس رضایت داشته‌ایم. اکنون، این دو توافق (با عربستان و آمریکا) بی‌تردید در سطح جهانی تحولات مهمی را رقم خواهند زد، اما آیا مشکلات مردم پاکستان با این تحولات برطرف خواهد شد؟ آیا بدهی‌های ما بخشوده خواهند شد؟ آیا دیگر برای پرداخت بهره‌ی وام‌ها، از صندوق بین‌المللی پول، وام نخواهیم گرفت؟ و آن اخبار که گاه‌گاهی منتشر می‌شوند مبنی بر این‌که فلان شرکت غربی در حال بستن کارخانه‌ها یا دفاتر خود در پاکستان است دلایل آن چیست؟ آیا مجلس در این خصوص بحث و بررسی کرده است؟ چرا فضای داخلی و اقتصادی پاکستان برای این شرکت‌ها نامطلوب شده است؟ آیا مالیات‌های دولتی بیش از حد شده‌اند، یا این شرکت‌ها از اخاذی و فساد به ستوه آمده‌اند؟ آیا خروج این شرکت‌ها، بیکاری را افزایش نخواهد داد؟ و اگر محصولات‌شان به‌جای تولید داخلی، از خارج وارد شوند،آیا قیمت‌ها افزایش نخواهد یافت؟ در راستای منافع عالی کشور، از سال ۱۹۸۵ بدین‌سو، احزابی که به نوبت در قدرت بوده‌اند، اکنون گرد هم آمده‌اند تا نظام موجود را به موفقیت برسانند. اما حال، در میان آنان،درگیری‌های سیاسی آغاز شده است. اعتراضات خشونت‌آمیز اخیر در آزاد جمّو و کشمیر، مردم را از واگه(بزرگ ترین گمرگ مرزی بین هند و پاکستان در بیست کیلومتری لاهور) تا گوادر(دومین بزرگ ترین بندر پاکستان در 300 کیلومتری چابهار که چین سرمایه گذاری کلانی را در آن انجام داده است)، دچار نگرانی کرده است. اکنون، موضوع واگذاری بندر پَسنی(یکی از بندر های پاکستان در نزدیکی گوادر) به آمریکا، نیز باعث تشویش شده است؛ آیا این اقدام، موجب نگرانی چین درباره‌ی بندر گوادر نخواهد شد؟ در فاصله‌ی ۳۰۰ کیلومتری، بندر چابهار قرار دارد که اگرچه مدیریت آن در دست هند است، اما حضور نظامی آمریکا می‌تواند مایه‌ی نگرانی ایران گردد. آیا درباره‌ی این مسائل مهم، در پارلمان، در دانشگاه‌ها و در رسانه‌ها، نباید گفت‌وگویی آزاد و شفاف صورت گیرد؟ آیا نباید تجزیه و تحلیل شود که در تجربه‌های پیشین از این‌گونه تصمیم‌ها، پاکستان چه سودی برده و چه زیان‌هایی متحمل شده است؟ رهبری ملت، وظیفه‌ی اصلی احزاب سیاسیِ ملّی است، نه رها کردن و تنها گذاشتن مردم در بزنگاه‌های حساس.[1]

نویسنده: محمود شام

ترجمه: دکتر عسکری

منابع: روزنامه جنگhttps://jang.com.pk/news/1517693

 

[1] . https://jang.com.pk/news/1517693

کد خبر 25239

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 6 =