چند روز پیش، مشغول گشتوگذار در اینستاگرام بودم و ویدیوهای کوتاه یک خالق محتوای جوان به نام سنان صالح را تماشا میکردم. با خود فکر کردم این جوان درک بهتری از روایتگری دارد تا بسیاری از فعالان صنعت سینمای پاکستان. این یک استثنا نیست—پاکستان سرشار از استعدادهای کشفنشده است. روایتگری بخشی جداییناپذیر از فرهنگ ماست، در شعر، فولکلور و گفتوگوهای روزمرهمان تنیده شده است.
مسئله در مردم نیست، بلکه در صنعتی است که خلاقیت را سرکوب میکند نه پرورش. سالهاست از "احیای" صنعت سینمای پاکستان میشنویم و از مردم خواسته میشود به جای مصرف غالب محتوای هندی و آمریکایی، از سینمای محلی حمایت کنند. اما این احیا در بهترین حالت ناپایدار بوده و صنعت همچنان ایستا مانده، بدون زیرساخت، منابع و چشمانداز روشن برای شکوفایی.
کمبود ساختار و منابع
بسیاری از نهادهای پاکستان بیشتر بر اساس روابط شخصی کار میکنند تا روندی شفاف. سینما هم از این قاعده مستثنی نیست. فیلمسازان تازهکار برای تأمین بودجه، توزیع یا حتی مشاوره ابتدایی با موانع جدی روبهرو میشوند.
وقتی در سال ۲۰۱۳ وارد دانشکده فیلم شدم، اساساً صنعتی به نام سینما در پاکستان وجود نداشت. همه حسرت "دوران طلایی" سینمای پاکستان را میخوردند؛ زمانی که نظام استودیویی به ارث رسیده از پس از تقسیم کشور رونق داشت. اما آن دوران در جریان سیاستهای اسلامگرایانه دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ فروپاشید و دولتهای بعدی هم هنر را در اولویت قرار ندادند.
امروز، بیشتر فارغالتحصیلان مدارس فیلم حتی دانش پایهای بازاریابی و پخش فیلم را ندارند. سرمایهگذاران هم سینما را پرریسک میدانند و از همینرو فرصتهای مالی اندک است. بسیاری فیلمسازان مجبورند روی دارایی شخصی یا کمکهای خارجی تکیه کنند که معمولاً با محدودیتهایی همراه است.
داغ اجتماعی و ترس از پیشرفت
دهههاست که کار در صنعت سرگرمی در پاکستان با انگ و قضاوت همراه بوده است. اگرچه نگرشها در حال تغییر است، اما نگاه عمومی به سینما همچنان متزلزل است. برای بسیاری، فیلم فقط زمانی قابل قبول است که به عنوان "پیشه" تلقی شود، نه "هنر". هرگاه سینما بخواهد هنجارشکنی کرده یا واقعیتهای اجتماعی را بازتاب دهد، با طرد و سانسور مواجه میشود.
فرقهگرایی درون صنعت
احیای نسبی سینما بیشتر توسط چند کارگردان تلویزیونی و تبلیغاتی شکل گرفت. کارگردانانی مانند شعیب منصور و سرمد خوست دستاوردهای بزرگی داشتهاند، اما حتی آنها نیز با چالشهای سنگین مواجهند. فیلم تحسینشدهی "زندگی تماشا"ی خوست توسط سانسورچیان ممنوع شد، صرفاً به دلیل طرح مسائل اجتماعی حساس.
در مقابل، موفقترین آثار مانند "دی لَجند آف مولا جت" و "عمر و ایار" عمدتاً بر بودجههای عظیم و کمپینهای بازاریابی متکیاند، بیآنکه محتوای جدی یا هنری عرضه کنند.
وضعیت ناامیدکننده فیلمسازان مستقل
فیلمسازان مستقل تقریباً بدون حمایت نهادی باقی ماندهاند. آنها با بودجههای ناچیز فیلم میسازند و محصول نهایی غالباً هرچند نیت خیر دارد، اما خام و غیرحرفهای به نظر میرسد و توان رقابت با بلاکباسترهای تجاری را ندارد.
مقایسه با تلویزیون
در حالیکه سینما در رکود است، صنعت تلویزیون در پاکستان رشد کرده است. شبکهها و پلتفرمها به طور مداوم سریالهای کمهزینه و فرمولی تولید میکنند. اگرچه نوآوری اندک است، اما همین ثبات به تلویزیون برتری داده است. بسیاری از فیلمسازان نیز به سمت تلویزیون و تبلیغات رفتهاند.
راه پیش رو
برای شکوفایی واقعی سینما، اصلاحات بنیادین ضروری است:
- تأمین مالی شفاف: ایجاد نظامهای کمکهزینه و مشوقهای مالی.
- برنامههای مشاورهای: فراهم کردن فرصت برای راهنمایی استعدادهای تازه توسط بزرگان.
- زیرساختها: سرمایهگذاری در استودیوها و شبکههای توزیع.
- اصلاح سانسور: فراهم کردن امکان طرح موضوعات حساس.
- آموزش مخاطب: تشویق مردم به درک روایتهای متنوع فراتر از بلاکباسترها.
نتیجهگیری
سینمای پاکستان در چرخهی نمایشهای پرزرقوبرق اما بیمحتوا گرفتار مانده است. برای رهایی، باید نظامهایی ایجاد کنیم که صداهای تازه را حمایت کنند نه سرکوب. در غیر این صورت، سینما همچنان سایهای ضعیف و تقلیدی باقی خواهد ماند.
نویسنده: ایزا راتور- فیلمساز اندونزیایی
https://www.meer.com/en/89095-strengthening-pakistans-film-industry
 
             
            
نظر شما