انتخاب فیلم مدرسه ارواح بهعنوان تنها اثر بلند سینمایی از پاکستان در جشنواره بینالمللی فیلم دریای سرخ، دستاوردی مهم برای سینمای مستقل پاکستان و مداخلهای معنادار در گفتوگوهای جهانی پیرامون آموزش و عدالت اجتماعی بهشمار میآید. این فیلم که نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی آن را سیماب گُل بر عهده داشته است، با روایتی صمیمی و انسانی، مسئله حیاتی آموزش دختران در پاکستان را برجسته میکند و پدیده موسوم به «مدارس خیالی» را در مناطق روستایی و حاشیهنشین آشکار میسازد. حضور این اثر در یک جشنواره معتبر بینالمللی، هم بر اهمیت موضوع آن دلالت دارد و هم نشاندهنده افزایش توجه جهانی به فیلمسازان پاکستانی است.
مدرسه ارواح نخستین فیلم بلند سینمایی سیماب گُل بهشمار میرود، هرچند مسیر حرفهای او پیشتر با ساخت فیلمهای کوتاه و مستند آغاز شده بود. این پروژه در ابتدا بهصورت یک مستند شکل گرفت، اما بهتدریج به یک فیلم داستانی تبدیل شد و به گُل این امکان را داد تا واقعگرایی را با روایت نمادین درهم آمیزد. داستان فیلم در یک روستای ماهیگیری در حاشیه شهر کراچی میگذرد و از این طریق، نقد اجتماعی خود را در بستری ملموس و روزمره مطرح میکند، نه در قالبی انتزاعی. این گذار از مستند به فیلم داستانی، بیانگر رشد اعتمادبهنفس هنری کارگردان و تلاش او برای ارتباط با مخاطبان گستردهتر، بدون کاستن از پیام اجتماعی اثر است.
روایت فیلم بر محور دختری خردسال به نام رابعه شکل میگیرد که مدرسهاش ناگهان به بهانه حضور یک جن تعطیل میشود. این توجیه ساختگیِ ماورایی، توسط معلمان و ساختارهای قدرت محلی برای شانه خالی کردن از مسئولیت و پنهانسازی فساد سیستماتیک بهکار گرفته میشود. رابعه که با حساسیت و ظرافت توسط نازوالیه ارسلان ایفای نقش شده است، توان درک چنین ادعاهای متافیزیکی را ندارد و با پرسشهای مداوم خود، روایت رسمی را به چالش میکشد. سردرگمی همراه با صداقت اخلاقی او به دریچهای قدرتمند برای مخاطب تبدیل میشود تا ببیند چگونه اسطوره، ترس و اقتدار در کنار هم، حق آموزش دختران را سلب میکنند. مقاومت خاموش این کودک، شکستهای گستردهتر نظام حکمرانی و پاسخگویی را عیان میسازد.
بازی نازوالیه ارسلان یکی از عناصر شاخص فیلم است که با خویشتنداری و اصالت احساسی همراه است. استفاده آگاهانه سیماب گُل از بازیگران غیرحرفهای در کنار بازیگران آموزشدیده، به واقعگرایی اثر میافزاید؛ رویکردی که یادآور سنتهای زیباییشناختی سینمای ایران است، جایی که بازیگران غیرحرفهای اغلب برای محو کردن مرز میان واقعیت زیسته و داستان بهکار گرفته میشوند. روایت جن نیز نوعی تعلیق ظریف ایجاد میکند، بیآنکه فیلم را به ژانر وحشت بکشاند، و بیشتر بهعنوان ابزاری نمادین برای نقد سوءاستفاده از خرافه در خدمت منافع نهادی عمل میکند.
فرآیند تولید مدرسه ارواح بازتابی از همان دشواریهایی است که فیلم به تصویر میکشد. پیش از این اثر، گُل پروژه دیگری با عنوان پناه امید را آغاز کرده بود که بهدلیل رفتار غیرحرفهای و عدم تعهد تهیهکنندگان با تأخیر مواجه شد. در مواجهه با این ناکامیها، او تصمیم گرفت کنترل کامل خلاقه را در دست بگیرد و خود بهعنوان تهیهکننده، نویسنده و کارگردان فعالیت کند. او با قرض گرفتن پول از دوستان و خانواده، فیلمنامه مدرسه ارواح را در حدود ده هفته نوشت و فیلمبرداری اصلی را تنها در دو هفته به پایان رساند. این روند فشرده اما منظم، نشاندهنده فوریت خلاقانه و عزم حرفهای او برای اثبات تواناییاش در ساخت مستقل یک فیلم بلند است.
فیلم در منطقه چشمهگوت و روستایی دیگر در حاشیه کراچی فیلمبرداری شده است که بر واقعگرایی اجتماعی آن میافزاید. مدرسه ارواح نخستین نمایش جهانی خود را در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو تجربه کرد و سپس در جشنواره فیلم دریای سرخ به نمایش درآمد. گُل بهصراحت از فشارهای مالی این پروژه سخن گفته و اذعان کرده است که همچنان بدهکار است و به اعضای تیم پستولید، از جمله تدوینگر خود، بدهی دارد. این شفافیت، شرایط اقتصادی ناپایدار بسیاری از فیلمسازان مستقل، بهویژه در فضاهایی با حمایت نهادی محدود، را برجسته میکند.
چشمانداز هنری سیماب گُل بهشدت تحت تأثیر آموزش دانشگاهی او در مدرسه فیلم لندن شکل گرفته است، جایی که در مقطع کارشناسی ارشد فیلمسازی تحصیل کرد و با سینمای مستقل جهان، بهویژه سینمای ایران، آشنا شد. او بارها تحسین خود را نسبت به فرهنگ و سینمای ایران ابراز کرده و آن را ریشهدار در تراژدی، رنج و واقعگرایی اجتماعی دانسته است؛ ویژگیهایی که به باور او با تاریخ، شعر و سنتهای نمایشی پاکستان نزدیکی عمیقی دارد. گُل این رویکرد را در تقابل با زیباییشناسی جشنمحور سینمای هند قرار میدهد و تأکید میکند که بیان هنری ایران و پاکستان در پرداختن به رنج، پایداری و پیچیدگی اخلاقی به یکدیگر نزدیکتر است.
او بهصراحت از فیلمسازان برجسته ایرانی همچون عباس کیارستمی، جعفر پناهی و سمیرا مخملباف بهعنوان منابع الهام خود یاد میکند. همانند این سینماگران، گُل در پی خلق آثاری است که ماهیتی اجتماعی ـ سیاسی دارند، اما در عین حال بر روایتهای انسانی استوار بوده و برای پرده سینما و مخاطب عام قابل دسترس باشند. این تأثیرپذیری در مدرسه ارواح از خلال روایت مینیمالیستی، تمرکز بر نگاه کودکانه، استفاده از بازیگران غیرحرفهای و مواجهه اخلاقی با بیعدالتی اجتماعی بدون شعارزدگی آشکار است.
با وجود زندگی در لندن، گُل بهطور مداوم به سوژههای پاکستانی بازمیگردد؛ انتخابی که آن را یک ضرورت فرهنگی و اخلاقی میداند. او ابراز نگرانی کرده است که نسل دوم و سوم مهاجران پاکستانی در غرب اغلب پیوندی سطحی با میراث فرهنگی خود دارند. گُل که در کراچی و اسلامآباد رشد یافته و ریشههای خانوادگیاش به جهلم و زبان پوتوهاری بازمیگردد، آثار خود را نوعی حفظ فرهنگ و بازنمایی هویت میداند. او همچنین صراحتاً از تجربه حاشیهراندگی در غرب سخن گفته است، جایی که اغلب نه بهعنوان یک هنرمند کامل، بلکه بهمثابه یک «نماد» مهاجر دیده میشود.
در حالی که مدرسه ارواح برای گُل شهرت و اعتبار هنری به همراه داشت، پروژه پناه امید موفق شده است از یازده منبع مختلف، از جمله بنیاد فیلم دریای سرخ، تأمین مالی شود و بهعنوان یک تولید مشترک میان پنج کشور شکل بگیرد. این تحولات نشاندهنده افزایش اعتماد بینالمللی به چشمانداز هنری اوست. گُل همچنین بر اعتماد خود به تواناییهای حرفهای عوامل پاکستانی تأکید کرده و یادآور شده است که تقریباً تمامی عوامل مدرسه ارواح از پاکستان بودهاند و تنها یک همکار افغان مقیم لندن در این پروژه حضور داشته است.
در جمعبندی، مدرسه ارواح نمونهای شاخص از سینمای اجتماعی پاکستان است که بهروشنی تحت تأثیر زیباییشناسی و اخلاق سینمای ایران شکل گرفته است. این فیلم با پرداختی ظریف به آموزش دختران، فساد و مقاومت، مخاطبان را به مواجهه با بیعدالتی ساختاری فرامیخواند و در عین حال قدرت سینمای مستقل را به نمایش میگذارد. مسیر حرفهای سیماب گُل، که با پایداری، استقلال خلاقه و الهام میانفرهنگی همراه بوده است، نشان میدهد چگونه فیلمسازان پاکستانی در حال ایجاد گفتوگویی معنادار با سنتهای سینمای ایران هستند و همزمان صدای متمایز خود را در عرصه جهانی تثبیت میکنند.
نظر شما