روشهای درک فرهنگها، از جمله فرهنگ هندی، در طیفی وسیع شامل رویکردهای کلی فرهنگی - اجتماعی نسبت به رفتارهای انسانی می‌باشد. رویکردهایی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اعم از کاملاً قوم‌گرا تا عمدتاً التقاطی و یکپارچه، منعکس کننده دیدگاه‌های در حال تحول در فرهنگ هند است.

مولف :جی بی.پی. سینها و راجش کومار

ترجمه :رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران -دهلی

مهر ۱۴۰۰

چکیده مقاله:

روشهای درک فرهنگها، از جمله فرهنگ هندی، در طیفی وسیع شامل رویکردهای کلی فرهنگی - اجتماعی نسبت به رفتارهای انسانی می‌باشد. رویکردهایی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اعم از کاملاً قوم‌گرا تا عمدتاً التقاطی و یکپارچه، منعکس کننده دیدگاه‌های در حال تحول در فرهنگ هند است. اکثر روش‌هایی که در اینجا مورد بحث قرار گرفته است در غرب ایجاد شده و متعاقباً با یا بدون اقتباس‌های متناسب با جامعه هندی مورد استفاده قرار گرفته است. مقاله با مرور مختصر مفهوم ذاتی فرهنگ آغاز می‌شود. سپس دیدگاهی تاریخی درباره شیوه‌ها و طرق مختلف که دانشمندان جنبه‌های خاص فرهنگ هندی را تفسیر کرده‌اند، ارائه می‌دهد و مزایا و معایب هر یک را برجسته می‌کند. بخش پایانی با پیشنهادی در مورد بهترین راههای درک پیچیدگی که واقعیت فرهنگی هند را تشکیل می‌دهد، به اتمام می رسد.

جنبه‌های فرهنگ :               

تعاریف زیادی از فرهنگ وجود دارد (هوفستد ۲۰۰۱). با تکیه بر نقاط مشترک آنها، یک دیدگاه مرکب از فرهنگ ممکن است این تصور را ایجاد کند که هسته اصلی فرهنگ شامل مفروضات ، باورها و ارزشهای مشترکی است که مردم یک منطقه جغرافیایی در طول نسل به دست می‌آورند. مفروضات، اعتقادات و ارزشها به منظور ایجاد و تقویت هنجارهایی است که مردم (یعنی جامعه) برای قضاوت در مورد رفتار مناسب در یک موقعیت یا محیط خاص در نظر می‌گیرند. مفروضات، اعتقادات، ارزشها و هنجارها در هم آمیخته و متقابلاً متعامل هستند. آنها نیروی هدایت کننده رفتارهای انسانی را تشکیل می‌دهند، که مصنوعات فیزیکی، نهادهای اجتماعی، نمادهای فرهنگی، آیین ها و اسطوره‌ها را ایجاد می کند. دومی به نوبه خود باورها، هنجارها و نظام های ارزشی مردم را تقویت می کند و در نتیجه جامعه ای را که بخشی از آن هستند قادر می‌سازد تداوم فرهنگی را حفظ کند (سینها ۲۰۰۴). یکی از ویژگی‌های اساسی فرهنگ این است که مفروضات اساسی، اعتقادات و ارزشهای آن از لحاظ تاریخی، جهان بینی سنتی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. این پیوندهای فرهنگی اجتماعی موقتی نشان دهنده دستاوردهای متمایز یک گروه انسانی است، در نتیجه آنها را قادر می‌سازد تا اقدامات آینده خود را مشروط کنند (کروبر و کلکوهون ۱۹۵۱: ۱۸۱). به طور ضمنی ، فرهنگ سازگار است و تغییر می کند - در لایه های بیرونی خود - مصنوعات، نهادها و الگوهای رفتارها - سریعتر و ریشه‌ای تر تغییر می کند تا در هسته اصلی آن که ازلی است. تغییرات عمده در محیط ، افراد را وادار می کند که رفتارهای متفاوتی داشته باشند  و با  اصلاح و ایجاد مصنوعات، موسسات جدید ،

اسطوره ها ، مناسک ، نمادها و غیره ، آنها  را وادار به سرگرمی هنجارها ، باورها ، ارزشها و مفروضات جدید می کند. جدید و قدیم درجات متفاوتی از ناهماهنگی ها را ایجاد می کنند که فقط برخی از آنها فروکش می کند. اما برخی دیگر همچنان باعث ایجاد تنوع می شوند. بخشهایی از آنها همچنان غالب باقی مانده و بقیه را نسبتاً حاشیه ای می دانند (هولدن ۲۰۰۲: ۲۷). میزان و ماهیت تنوع از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است - آنها را کم و بیش پیچیده می کند (تریاندیس ۱۹۹۵). فرهنگ هندی در واقع یک فرهنگ پیچیده است. سنت های فرهنگی هند را می توان حداقل از پنج هزار سال پیش دنبال کرد. مهاجرت ها ، تهاجمات ، حکومت استعماری و مدرنیزاسیون جریانهای نفوذ بیگانگان را با خود به همراه آورده است ، که تنها بخشهایی از آنها در جهان بینیهای اولیه هند جذب شده است. بقیه با جهان بینی جامع هندی همزیستی دارند. نحوه بررسی این سنت‌های فرهنگی توسط دانشمندان مختلف تا حدودی به رویکردهای ریشه دار خود در فرهنگ هندی وابسته هستند.

رویکردها :

۱. رویکرد فرهنگ-شخصیت

منافع اولیه برای درک فرهنگ هند از مطالعات شخصیتی -فرهنگی که در غرب در دهه ۱۹۴۰ آغاز شد ، نشأت گرفت ( اچ اس یو۱۹۶۱؛  کاردین۱۹۴۵؛ لینتون ۱۹۴۵). رویکرد فرهنگی-شخصیتی، روشهای روانکاوی را برای تفسیر رفتار بزرگسالان بر اساس روان پویایی بنیادی (که ریشه در تجربیات دوران کودکی داشت) با روشهای مردم شناسی مشاهدات میدانی به منظور شناسایی شخصیت اساسی (مید ۱۹۵۳)، شخصیت مودال (والاس ۱۹۵۲)  یا شخصیت ملی مردم یک کشور ترکیب کرد (بندیکت ۱۹۴۶ ؛ مید ۱۹۵۳).[۱]  ثابت شده که یک فرهنگ ، با پرورش شیوه های یک شکل تربیت کودک ، ساختار شخصیتی افراد آن را شکل می دهد که می توان با استفاده از افکار و احساسات پیش بینی شده آنها در پاسخ به تستهای  تشخیص رورشاخ و موضوعی (تی ای تی) بیان کرد. اعتقاد بر این بود که شخصیت یک ماکت یک فرهنگ است تا آنجا که مشاهدات میدانی در یک طبقه ، جامعه یا قبیله به عنوان مبنایی مناسب برای شناسایی ویژگی های مودال شخصیت در فرهنگ در نظر گرفته شد (وایتینگ و کودک ۱۹۵۳ ؛ والاس ۱۹۵۲). پیرو سنت فرهنگ-شخصیت ، تعدادی از محققان غربی برای ایجاد شخصیت هندی مشاهدات میدانی راجع به شیوه های تربیت کودک ، رفتار اجتماعی، مناسک ، افسانه ها و غیره انجام دادند (به عنوان مثال، هیچکاک و مینترن ۱۹۶۳). اعتقاد بر این بود که هندیها مستبد هستند (لوئیس ۱۹۶۲) ، خودشیفته با فراخود ضعیف (اسپرات ۱۹۶۶) ، وسواس فکری ، کودکانه و عصبی (برکلی هیل به نقل از هارتناک ۱۹۸۷: ۲۴۲). هسته اصلی شخصیت آنها عبارت است از "احساس بی ثباتی و ناامنی درونی" تا حدی که "به هیچ چیز و هیچکس ، حتی خود شخص" نمی توان اعتماد کرد (کارستیرز ۱۹۷۱: ۵۴). این ادعا می شود که شخصیت ناامن و ناپایدار خود را با درگیری عاطفی ضعیف ، بی حوصلگی نسبت به دیگران به ویژه مردم با جایگاه پائین تر ، میهمان نوازی مسخره ، نگرش فوق العاده خود محور و عدم  خود کنترلی در مقابل احساسات شدید بیان می کند (کارستیرز ۱۹۷۱: ۴۶)

جالب اینجاست که این نمونه از ساختار غربی فرهنگ و شخصیت هندی توسط تعدادی از محققان هندی به اشتراک گذاشته شد (تای لور ۱۹۴۸). ناراین (۱۹۵۷) تاریخ هند ، بردگی سیاسی و شیوه های تربیت کودک را برای مشخص کردن ویژگی های ملی هندیان در زیر مورد بررسی قرار داد:

· عدم تعهد ، که در سطح فردی خود را با وعده های آزادانه اما تحقق نیافته بیان می کند و عدم تلاش مستمر برای تحقق اهداف جمعی ؛

· فقدان ویژگیهای مردانه در نتیجه و هم ذات پنداری با مادر.

· وابستگی و بی اعتمادی به اقتدار به دلیل پاداش ها و مجازات های متناقض که در دوران کودکی اعمال می شود.

· ناتوانی در کنترل احساساتی که یا سرکوب می شوند یا به طغیان های عصبی کنترل می شوند. و بالاتر از همه

·  رفتارهای متناقض که خود را در شکافی عمیق بین ایده آل ها و عملکرد نشان می دهد.

· حقیقت مورد ستایش قرار می گیرد ، اما همه انواع دروغها به کار می روند. صداقت ارزشمند است ، اما عدم صداقت بیداد می کند. مهربانی فضیلت است ، اما هندیها به بدشکلی یا ناراحتی فیزیکی دیگران می خندند. ... آنها روحانی هستند ، اما حرص و طمع آنها برای چیزهای مادی سیری ناپذیر است (ناراین ۱۹۵۷: ۱۳۰).

بر اساس مطالعات دی. سینها (۱۹۸۸) ، ارزشها و رفتاری که اغلب به هندیها نسبت داده می شود ، شامل تقدیرگرایی ، انفعال ، وابستگی ، واکنش پارانوئید ، خودشیفتگی ، ناامنی ، اضطراب ، اقتدارگرایی ، تسلیم شدن ، بی اعتنایی به تناقضات (یعنی فقدان عقلانیت) و غیره را شامل می گردد. روند ارتباط شخصیت و فرهنگ در هند (نندی و کاکار ۱۹۸۰) و جاهای دیگر ادامه یافته است (۱۹۹۰ د' اندراده ؛ لی ، مک کالی و دراگونز ۱۹۹۹).

۲.  استنباط از متون و کتاب مقدس

به موازات مطالعات فرهنگی-شخصیتی ، تجزیه و تحلیل متون و دست نوشته های مقدس هندی با ماهیت مذهبی-معنوی است که بسیاری از محققان هندی و غربی آن را به شدت نشان دهنده شخصیت و فرهنگ اساسی هندی می دانند. جالب است بدانید که توصیف اندیشمندان آنها متفاوت بوده است. در حالی که برخی ویژگی های منفی زیادی را ترسیم کردند. برخی دیگر جنبه های مثبت آرمانی از فرهنگ هند را شناسایی کردند. به عنوان مثال ، هسو (۱۹۶۳) اظهار داشت که در حالی که چینی ها موقعیت محور هستند و آمریکایی ها فرد محورند ، هندی ها متمرکز بر ماوراء طبیعی هستند. لنوی (۱۹۷۱) بر این عقیده بود که هندیها از منطقی غیر متوالی پیروی می کنند که در آن اعمال به خاطر خودشان مورد قضاوت قرار می گیرند نه به خاطر تأثیراتی که ایجاد می کنند (یعنی نیشکام کارم) و این که واقعیت و ایده آل را از هم جدا نمی‌کنند. ناکامورا گزارش داد که هندیان در خیال پردازی آزاد، بی حد و حصر، و اغلب به افراط دست می‌زنند '(ناکامورا ۱۹۶۴: ۱۴۲). تعدادی از محققان از متون باستانی استفاده کرده‌اند تا تصویری از فرهنگ هندی بسازند که دارای سه موضوع اصلی است ، هر کدام دارای نقطه قطبی خاص خود هستند و یک ذهنیت ترکیبی است که مردم را قادر می‌سازد تا افکار ، احساسات و جهت گیری های ظاهراً ناسازگار و متضاد را پذیرا باشند. سه موضوع غالب عبارتند از: جمع گرایی کیهانی، نظم سلسله مراتبی و جهت گیری معنوی. جمع گرایی کیهانی بازتاب جهان بینی جهان است که شامل اشکال گوناگونی از عناصر بی جان و جاندار است که هم سازگار و هم متناقض هستند. اما همه آنها به هم پیوسته‌اند و با یک احساس وحدت بی  مثال که از بخشی از واقعیت نهایی یعنی برهمن نشأت گرفته است ، به هم متصل اند. علاوه بر این ، کل کیهان و همه چیز درون آن به ترتیب سلسله مراتبی وجود دارد، جایی که هر چیز از برخی برتر و از برخی دیگر پست تر است. به عبارت دیگر ، گیاهان ، درختان ، رودخانه ها ، حشرات ، پرندگان ، حیوانات و انسان ها همه بخشهای جمع گرایی کیهانی هستند و به صورت سلسله مراتبی مرتب شده اند. حیوانات برتر از بی جان هستند. انسان از هر دو برتر است در بین انسانها ، نظم سلسله مراتبی بر اساس کاستها و در داخل کاستها بر اساس سن و جنسیت است. در درون یک انسان، سر از قسمتهای میانی بدن که از پاها برتر است، برتر است. بدن خود دارای پنج لایه است از بدن ناخالص (پایین ترین سطح) تا بدن/ روح ظریف (آتمان) (بالاترین). حتی غذا، آب و هوا، حالات روحی و همه پدیده‌های قابل تصور دارای لایه‌های سلسله مراتبی هستند که یکی بر دیگری برتری دارد. برخلاف تصور، نظم سلسله مراتبی، یک مکتب فکری است که جهان‌بینی برابری طلبانه قوی را ارائه می‌دهد (سنت لوکایات). معنویت در روان هندی ها تعبیه شده است (رولند ۱۹۸۸: ۲۹۴) ، اگرچه انگیزه‌های حیوانات و تلاش های مادی تا حد زیادی بخشی از زندگی است. انسانها تمایل دارند از طریق ارتقاء در مقیاس اخلاقی که منجر به دگرگونی ، سالم (سواستا -که به معنی ثبات برای فرد است) ، متشکل و جدا از هم باشند و بتوانند تعادل بین فرد و محیط فرد ، بین بدن و ذهن ، بین حالات روحی و غیره را حفظ کنند . با این حال ، تلاش برای رسیدن به کمال از طریق پویایی معنوی ، یک تلاش فردی است که باید  خلق و خوی طبیعی و موقعیت های زندگی خود را دنبال کند. به عبارت دیگر ، این  امراساساً ماهیت فردگرایانه دارد (پارانجپه ۱۹۸۸) باووک نحوه نقل قول‌های متضاد از دیدگاه‌ها و جهت گیری‌های متضاد در اندیشه هندو را با نقل از یکی از متون فلسفی، اوپانیشاد، شرح داد.

مردم خردمند هند می‌توانند جهان را برعکس تقسیم کنند ، سپس آنها را در یک مجموعه جمع کرده و دوباره آنها را تقسیم کنند. افرادی که جهان بینی دارند و می‌توانند با چنین سیستم منطقی و مفاهیمی سروکار داشته باشند، به احتمال زیاد موضوعات متفاوتی را برای مطالعه انتخاب می کنند، مشکلات را متفاوت تعریف می کنند و سپس از روش‌های متفاوتی برای مطالعه این مشکلات استفاده می کنند. ( بهاوک ۲۰۰۳: ۱۱)

روش تمایز، ادغام ، تمایز و ادغام مجدد مستلزم منطق دقیق است که از طریق گفتگوهای گفتمانی توسط افرادی که این توانایی را از طریق درون نگری، تمرینات یوگا و مدیتیشن به دست آورده‌اند، پرورش داده می شود. بنابراین روش هندو تجربی است (پارانجپه ۹۸۸).کومار (۲۰۰۴) نتیجه می‌گیرد که این طرز تفکر ریشه در اصول بنیادی ایده آلیسم برهمانی دارد. بنابراین ، با توجه به جهان بینی باستانی هند ، مردم به دنبال دستیابی به دست نیافتنی ها هستند و جستجوی خود را برای راه حل کامل در رویکردی بسیار اخلاقی برای حل مشکلات پیوند می دهند. در واقع ، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مدیران هندی دارای جهت گیری اخلاقی قوی هستند (انگلستان و همکاران ۱۹۷۴) ومذاکره کنندگان هندی اغلب به دنبال دستیابی به زمینه اخلاقی بالا هستند (کوهن ۱۹۹۷) که اغلب فاقد عمل گرایی است.

۳ . رویکرد تقلیل گرایانه-اثبات گرا

هر دو گرایش-فرهنگ-شخصیت و استنباط از متون و کتب مقدس-به چند دلیل مورد نقد قرار گرفت. آنها علاوه بر قومیت محور و گسترده بودن در کلیت، فاقد دقت علمی بودند و از الگوی اثبات گرایانه تحقیقات پیروی ننمودند. علوم اجتماعی یک رویکرد تقلیل گرایانه و اثبات گرایانه را اتخاذ کرد که در آن پدیده ای که پیچیده است به ساده ترین شکل خود درآمده، که با دقت، صحت و قابلیت اطمینان عملیاتی مورد بررسی قرار گرفت (برنارد ۱۹۵۷: ۷۲).

فرض بدیهی این بود که یک روش علمی باید عینی، غیرشخصی، قابل اندازه‌گیری و ترجیحاً قابل دستکاری باشد تا قوانین معتبر جهانی به دست آید (کمپبل ۱۹۵۲: ۲۷) ، اگرچه شواهد به طور کامل این فرض را تأیید نمی کند (بهاوک ۲۰۰۳ ؛ چرچمن ۱۹۶۱ ؛ کوهن ۱۹۶۲) این رویکرد تقلیل گرایانه-پوزیتیویستی ، هنگامی که در علوم اجتماعی به کار گرفته می شود ، تمایل به جداسازی فرهنگ از رفتار دارد تا تعمیم پذیری فرا فرهنگی قوانین و اصول رفتار را نشان دهد. این رویکرد با این اعتقاد همراه بود که همه جوامع، فارغ از سطوح مختلف توسعه اقتصادی و نوسازی، با اتخاذ ارزشها، نگرشها ، عادات و شیوه های زندگی غربی در یک جهت تکامل یافته و در نتیجه به الگویی واحد متصل می شوند که با فرهنگهای صنعتی توسعه یافته مشخص می شود. غرب (کر ۱۹۸۳ ، مایر ۱۹۷۰ ؛ واینبرگ ۱۹۶۹). به همین ترتیب ، تفاوت های فرهنگی یا موقتی هستند یا بی اهمیت.

۴. رویکرد مبتنی بر روابط انسانی

همگام با رویکرد تقلیل گرایانه-مثبت گرا، روشی دیگر که رشد پیدا کرد و ادعا کرد که دارای پتانسیل بیشتری برای کمک به درک رفتار انسان است، رویکرد روابط انسانی بود. این امر به صراحت بر جهان بینی های غربی متکی است که همه انسانها برابر به دنیا می آیند و از نظر داخلی دارای رشد و افراد مستقل هستند و دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که می توان با استفاده از آزادی و فرصت برای تحقق پتانسیل خود از آنها استفاده کرد.

روشهای مشترک هر دو رویکرد

رویکرد روابط انسانی ، همراه با رویکرد تقلیل گرایانه-مثبت گرا ، متدولوژی خود را عمدتا بر روی نظرسنجی ها ، مصاحبه ها و آزمایش ها - یا ترکیبی از اینها - بنا می کرد که ساختار علمی الگوی معرفت شناسی برای جامعه غربی است که می تواند با اعتبار یکسان برای بقیه جهان به کار گرفته شود.

نظرسنجی به ویژه در زمینه ارزشها و شیوه های مدیریتی ،متداول ترین روش در مقایسه بین فرهنگی است  . محققانی که از روش پیمایشی استفاده می کنند ، مراقبند  تا موارد را در تعبیری معادل به معنی معادل قرار دهند. آنها موارد را در موقعیتهای مختلف فرهنگی بررسی می کنند تا از تعصبات مربوط به فرهنگ جلوگیری کنند. و مجموعه  پاسخ ها را با داشتن موارد دارای عبارت مثبت و منفی بسنجند.

با این حال ، مصاحبه ها این پتانسیل را دارند که از نظر کمی و کیفی با درنظرگرفتن هر دو سوال پاسخ دهندگان و استفاده کنندگان ، اطلاعات بهتری ارائه دهند. در حالی که موارد پاسخ دهندگان با جایگزین های ثابت ساختار یافته اند ، موارد کاربردی مسائل باز را مطرح می کنند و به پاسخ دهندگان اجازه می دهند خود را به نحوی که می خواهند مطرح کنند و در صورت لزوم پاسخ های خود را بیشتر توضیح دهند. این امر محقق را قادر به درک پویایی روابط بین جنبه های مختلف فرهنگ ، ارتباط داده های کمی و کیفی ، و ایجاد پروفایل های فرهنگی که بعداً می تواند با نمایه های دیگر فرهنگ ها مقایسه شود ، بنماید.

آزمایش مناسب رویکرد تقلیل گرایانه-اثبات گرایانه است زیرا متغیرهای مرتبط با فرهنگ به طور مرتب در متغیرهای مستقل، وابسته و مداخله چیده شده‌اند، بنابراین به محقق اجازه می‌دهد روابط سببی بین فرهنگ و رفتار برقرار کند. با استفاده از این روش‌ها در ترکیب‌های مختلف، مجموعه ای از نظریه ها و مفاهیم برای ادعای اعتبار جهانی پرورش داده شده اند.

نظریه ها و مفاهیم که در محیط های هندی معرفی شدند ، در برخی موارد تکرار شد اما نه در همه موارد (به پاریک ۱۹۸۰ ، ۱۹۸۱ مراجعه کنید). در ابتدا ، یافته های ناسازگار و غیرقابل توضیح کنار گذاشته شد و به دلیل عدم دقت در تحقیقات ، تعبیر نادرست ابزارهای غربی و/یا مدیریت نامناسب آنها ، یا به ضعف نمونه برداری نسبت داده شد (دی. سینها ۱۹۹۸). با این حال، یافته‌های ناسازگار همچنان ادامه داشت: یک رهبر مشارکت کننده ضعیف تلقی می شد زیرا فاقد مسئولیت وتصمیم گیری بود. یک رهبر خودکامه در برخی موارد اثر بخش بود و در برخی شرایط  ترجیح داده می شد. تمایز بین عوامل محرک و عوامل بهداشتی مصنوع روش هایی بود که هرتزبرگ از آن استفاده می کرد. سلسله مراتب نیازهای مزلو دقیقاً صادق نبود ، گروه های T در بسیاری از موارد کار نمی کرد و رویکرد فنی و اجتماعی به طور کلی درشیوه های مدیریت هند تأثیری نداشت(پاریک ۱۹۸۰ ، ۱۹۸۱).

به عنوان مثال مدرنیته (بر اساس ارزشها و جهت گیری های غربی مانند آمادگی پذیرش تجربیات جدید ؛ توانایی یادگیری نحوه اعمال کنترل بر محیط ؛ رویاهای بزرگ ؛ احترام به عزت شخصی ؛ عقلانیت در تصمیم گیری ؛ احترام غیر مکفی برای افراد مسن ، از جمله والدین ، مشارکت سیاسی و حقوق زنان) در شش کشور از جمله هند و (در حال حاضر) بانگلادش مورد بررسی قرار گرفت تا نشان دهد چگونه انسجام و مذهب خانواده و خویشاوندی مانع پذیرش مدرنیته از طرف مردم شد (اینکلس و اسمیت ۱۹۷۵). انگیزه پیشرفت برای رشد اقتصادی توصیه شد (مک کلند و وینتر ۱۹۶۹). جی.بی.پی سینها (۱۹۶۸) اعتبار نظریه را در یک مطالعه تجربی با ایجاد شرایط محدود و نامحدود منابع و دستکاری سطح نیاز پاسخ دهندگان به موفقیت آزمایش کرد.(nAchv)

یافته ها نشان داد که پاسخ دهندگان nAchv بالا بیشترین میزان را در شرایط دسترسی نامحدود منابع بدست آوردند ، اما درگیری های بین فردی ایجاد کردند که دستاوردهای جمعی را در شرایط منابع محدود کاهش داد. نتیجه گیری این بود که این نظریه برای ایالات متحده معتبر است اما برای کشوری با محدودیت منابع مانند هند معتبر نیست.

ریشه یافته های ناسازگار تا حدی در استفاده از مفاهیم بیگانه (به عنوان مثال ، کاست با نژاد ، کمونیسم با یهودستیزی و غیرقابل لمس با سیاهان آمریکایی ، ناندی ۱۹۷۴ را ملاحظه کنید) و تا حدی روش شناختی بود (جی.بی.پی سینها ۱۹۷۳).رویکرد تقلیل گرایانه غرب یک دیدگاه میکروسکوپی باریک داشت که تنها بر روی بخشهای  واقعیت هند تمرکز می کرد و از این رو ، یافته هایی را به دست آورد که اغلب بی اهمیت و بی معنی بودند. در همین حال ، اعتبار جهانی نظریه ها و مفاهیم غربی در زمینه فرهنگی هند ناصحیح است.

۵. رویکرد اخلاقی ابعاد فرهنگی

در دهه ۱۹۷۰ ، عموماً پذیرفته شد که فرهنگ نقش مهمی در تعیین رفتار انسان دارد و ممکن است یک استراتژی متدولوژیک ثمربخش اتخاذ یک رویکرد اخلاقی برای شناسایی ابعاد مختلف فرهنگ ها باشد ( تریاندیس ۲۰۰۰) بدون ارائه برتری یک فرهنگ بر دیگری .  این استراتژی مستلزم (الف) نشان دادن تفاوتها و شباهتهای  فرهنگها و (ب) نشان دادن تأثیر تفاوتهای فرهنگی بر رفتار انسان است. این دو نشریه ، راهنمای روانشناسی بین فرهنگی (تریاندیس  و بری ۱۹۸۰) و پیامدهای فرهنگ ( هوفستد ۱۹۸۰) در بسیاری از مطالعات نوظهور بین فرهنگی نقطه عطفی بودند (ارتباط فرهنگ چین ۱۹۸۷ ؛ دینر۱۹۹۶ ؛ هال۱۹۸۱ ؛ هوفستد۲۰۰۱ ؛ اینگلهارت ۱۹۹۷ ؛ رونن و شنکار ۱۹۸۵ ؛ شوارتز و بیلسکی ۱۹۸۷ ؛ تریاندیس و باووک ۱۹۹۷ ؛ اسمیت و همکاران ۱۹۹۶).

رویکرد اخلاقی با مشخص کردن ابعادی که به طور جهانی قابل اجرا بود ، "دیدگاه خارجی " فرهنگهای فردی را مد نظر قرار میداد. از آنجا که اکثر مطالعات این رویکرد توسط محققان غربی طراحی و انجام شده است ، ابعاد آن در ادبیات غربی مفهوم سازی شده است. فرهنگ ها در این مطالعات یا در ابعاد قطبی قرار داشتند و یا به صورت گروهی دسته بندی شده بودند. علاوه بر این ، ابعاد این مسئله با شاخص های مختلف دیگر مرتبط بودند (به عنوان مثال ، فردگرایی با ثروت اقتصادی یک کشور ارتباط داشت). هدف همه مطالعات ارائه اطلاعات دقیق در مورد فرهنگ های فردی نبوده است. برخی نشان دادند که فرهنگ هند نسبتاً حول محور قدرت می گردد و به جمع گرایی و مردانگی گرایش دارد ، عدم اجتناب از قاطعیت کم  (هوفستد ۱۹۸۰) ، با  جهت گیری سطح بالا(هال ۱۹۸۱) و آماده کمک. رفتار (لیواین و همکاران ۲۰۰۱) و سطح بالا در جمع گرایی عمودی (تریاندیس وبهاوک ۱۹۹۷) رویکرد اخلاقی دارای محدودیت های متعددی است. رویکردی که از یک فرهنگ شروع شده و به فرهنگ های دیگر تحمیل شده است ، احتمالاً قوم محور خواهد شد (۱۹۷۱نیسبت) و ممکن است بیشتر به دنبال اثبات جهانی بودن نظریه ها و مفاهیم باشد تا ارتباط با آنها (دی. سینها  ۱۹۹۸) علاوه بر این ، اصول همیشه هم ارزشی ساختاری و متریک ندارند (هولین ۱۹۸۷). معادل سازی سازه بدین معناست که مفهوم معنای یکسانی را حمل می کند و اندازه گیری آن در همه فرهنگ های نمونه رابطه یکسانی دارد. برابری متریک دلالت بر این دارد که افرادی که نمره یکسانی در یک بعد دارند ، صرف نظر از سطح فرهنگ آنها در آن بعد ، احتمال یکسانی برای تأیید آن ابعاد دارند. شواهد زیادی وجود داشت که هیچ یک از دو معیار را همیشه برآورده نمی کرد.

به عنوان مثال ، اهداف موفقیت در هند شامل نگرانی های اجتماعی مانند فرد خوب ، توجه به رفاه دیگران ، انجام وظایف ، کمک به دیگران و جلب محبت از بزرگان است. آنها را می توان با ابزارهایی مانند احترام و  کمک به دیگران ، کسب دعای خیربزرگان ، رعایت قوانین اجتماعی رفتاری و غیره قیاس نمود (آگاروال و میسرا ۱۹۸۹ ؛ میسرا و آگاروال ۱۹۸۵). میزان مشارکت زیردستان به اندازه مشورت مافوق با آنهاست.

همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ابعاد فرهنگی نه با ابعاد سازمان یافته مطابقت دارد ، نه عملکردهای سازمان یافته پیش بینی شده ، و نه رفتار افراد در یک فرهنگ. به عنوان مثال ، فرهنگ هند به عنوان جمع گرایانه طبقه بندی شد ، اما مشخص شد که هندیان هم جمع گرا و هم فردگرا هستند و رفتارها و مقاصد جمع گرایانه و فردگرایانه را به شیوه های مختلف متناسب با شرایط ترکیب کرده اند (سینها و همکاران ۲۰۰۱ ؛ سینها و همکاران ۲۰۰۲).

ابعاد اکولوژیکی

یکی دیگر از محدودیت های رویکرد اخلاقی این است که ابعاد فرهنگی را با تجمیع رتبه بندی افراد متعلق به فرهنگ به دست می آورد. بنابراین ، این رویکرد از منطق مدور استخراج ابعاد از پاسخهایی که برای توضیح آنها استفاده می شود ، رنج می برد. برای غلبه بر این محدودیت ، جورجاس ، ویجور ، ون دو بری (۲۰۰۴) اطلاعات سطح فرهنگی را برای مقایسه بین فرهنگی تأثیر فرهنگ بر رفتار جمع آوری کردند. اطلاعات مربوط به میزان بارش و دما ، ثروت اقتصادی (سرانه تولید ناخالص ملی ، میزان کالری روزانه سرانه به عنوان درصد نیازها ، سرانه مصرف انرژی ، درصد جمعیت شاغل در کشاورزی ، صنعت و خدمات) ، آموزش (سواد بزرگسالان و نسبت دانش آموز/معلم) ، رسانه های جمعی (تلفن ، رادیو ، تلویزیون و تیراژ روزنامه در هر ۱۰۰۰ نفر) ، جمعیت شناسی (مرگ و میر نوزادان ، امید به زندگی در هنگام تولد ، مرگ و میر و نرخ افزایش جمعیت) و دین.

از این منظر ، هند قاره ای با بیش از ۱ میلیارد نفر است که دارای ۱۶ زبان به رسمیت شناخته شده و بیش از ۱۶۰۰ زبان و گویش دیگر ، هزاران قبیله و کاست ، همه ادیان اصلی (گرچه هندوئیسم غالب است) و گروه های قومی جهان ، جغرافیای متنوع و شرایط آب و هوایی ، فقر شدید و فراگیر ، شاخص توسعه انسانی پایین ، بزرگترین دموکراسی که اعضای اقلیت مذهبی را به بالاترین موقعیت های سیاسی می رساند و غیره. طبق گزارش بانک جهانی ، این چهارمین اقتصاد بزرگ پس از ایالات متحده ، چین و ژاپن در شاخص پی. پی. پی. (شاخص برابری قدرت خرید) است که درآمد ناخالص ملی بالاتری نسبت به آلمان ، کانادا و روسیه دارد.[۲]

اخلاقیاتی که باعث تحریک نگاه درونی می شوند:

علیرغم محدودیت ها ، رویکرد اخلاقی توانسته است مطالعاتی را برانگیزد که مفاهیم و روش های خاص فرهنگ را درک و تولید می کند. تریاندیس (۱۹۹۵) بین محتوا و فرایند در تحقیقات بین فرهنگی تمایز قائل شد. محتویات به طور کلی بیشتر از فرایند به فرهنگ اختصاص دارند ، دومی اغلب فرهنگی و از این رو ماهیت اخلاقی دارند. به عنوان مثال ، پاداش انگیزه را به طور جهانی افزایش می دهد ، اما تعیین مناسب ترین و کافی ترین پاداش به اولویتهای فرهنگی بستگی دارد (مندونکا و کانونگو ۱۹۹۰).

نوید بخش:

مشارکت با شرایط مساوی می تواند در فرهنگ برابری خواهانه مفید باشد ، در حالی که پرورش معنای مراقبت شخصی از زیردستان و راهنمایی آنها ، هدایت و حتی توبیخ آنها در زمینه فرهنگی هند انگیزشی تلقی می شود. پاندی (۱۹۸۱) دریافت که کارکنان هندی خود را با مافوق خود دوست می دارند که با استفاده از تکنیک های خود-تنزلی ، وابستگی ابزاری ، حذف نام و همسویی دیدگاه های آنها با افراد و موقعیت های متغیر ، که اگر به عنوان یک تکنیک در غرب به کار گرفته شود ، اغلب می تواند معکوس باشد. شایستگی کارکنان برای ارتقاء در هند بر اساس ترکیب شایستگی و سابقه کار مورد ارزیابی قرار می گیرد (ویرمانی و گوپتان ۱۹۹۱). کاکار (۱۹۸۲) با مشاهده شفا دهندگان سنتی و انجام مصاحبه با آنها ، مفهوم سازی هندی در مورد سلامت روان و شیوه های درمانی را نمایان کرد. وی سپس مشخصات را در چارچوب روانکاوی قرار داد تا جهانی بودن خاصی را در حوزه های سلامت روان و درمان برجسته کند. بنابراین ، رویکرد کاملاً درکی در ارائه بینش های اخلاقی است.

اگرچه توانایی تحقق رویکردی متشکل ، بدون استرس و جدا از زندگی ، تجربی است و شامل تمرینات یوگا و مدیتیشن است (بهاوک ۲۰۰۳ ؛ چاکرابورتی ، ۱۹۸۷ ؛ پارانجپی ۱۹۸۸ در میان دیگران) ، تأثیر یوگا و مدیتیشن با استفاده از روشهای تجربی و نیز پیمایش نشان داده شده است. و همچنین یک مروربر روشهای نظرسنجی  (اورمه-جانسون و همکاران ۱۹۹۷) ، برای مثال ، بیش از ۵۰۰ مطالعه تجربی انجام شده در بیش از۲۰۰ دانشگاه در ۳۳ کشور نشان دادند که مدیتیشن ماورایی به افزایش هوشیاری ، کاهش مصرف اکسیژن و سطوح استرس ، افزایش مقاومت پایه و انسجام پوست در برق نگاره مغزی کمک می کند و حتی می تواند تنفس را عملاً تا یک دقیقه متوقف کند. همه اینها برای سلامت و رفاه مردم بسیار مهم است. به طور مشابه ، شواهد تجربی وجود دارد که نشان می دهد افرادی که گرایش قوی به نیشکام کارم دارند (صادقانه کار می کنند بدون اینکه در مورد نتیجه کار مشغول شوند) استرس کمتری را در کار تجربه می کنند (پاند و نایدو ۱۹۹۲) و ساختار سنتی سه گونا (ویژگی های مزاج) در یک مورد تأیید شد. مطالعه تحلیلی عاملی که نشان داد در حالی که ساتوا (پاکی در افکار و اعمال) و راجاهای مثبت (متشکل از عشق به شهرت ، اشتیاق و قدرت) تأثیر تسهیل کننده ای دارند ، تاماس (اینرسی یا تاریکی) و رجاهای منفی (متشکل از نزاع و استرس)  تأثیر ناتوان کننده ای بر اخلاق کاری و اثربخشی شخصی مدیران و اثربخشی سازمانی داشت (کائور و سینها ۱۹۹۲).

پیچیدگی فرهنگ هند

قسمتهای متنوع فرهنگ هندی که از طریق رویکردهای گوناگون و با استفاده از طیف وسیعی از روشها جمع آوری شده اند ، نشان می دهد که فرهنگ بسیار پیچیده ای است که در آن دیدگاه بومی هنوز دارای موقعیت اولیه ای است که شامل (دومونت ۱۹۷۰) و گسترش دهنده (شولبرگ ۱۹۶۸) سایر فرهنگ ها می شود. فرایند فراگیر و گسترده ابتدا متمایز کردن افراد ، ایده ها و چیزهایی است که در مقوله های شناختی شناخته شده نمی گنجند و بنابراین ، به ایجاد مقوله های جدید به منظور حفظ ویژگی های متمایز آنها می پردازد. با این حال ، دسته های جدید به ترتیب سلسله مراتبی قرار می گیرند و مکان آنها بسته به مجاورت عملکردی با مقوله های بومی است. به عبارت دیگر ، انحرافات از هر نوع ، به جای اینکه کاملاً جذب یا رد شوند ، اجازه داده شد تا ویژگی متمایز خود را حفظ کنند و تا حدودی متفاوت با آنها رفتار شد ، اما همچنان بخشی از کلیت فرهنگی هند محسوب می شد. بنابراین ، هندیها جمع گرا هستند ، اما آنها همچنین از خود مخفی گری خوبی برخوردارند که شامل افکار ، احساسات و تخیلات بسیار فردگرایانه است (رولند ۱۹۸۸) و همچنین تلاش برای خدمت به خود ، منافع شخصی و دستیابی به تمایزات فردی تمایل دارند . آنها به تعبیری متفاوت ، هم دارای "خود مستقل" و هم "خود وابسته" هستند (مارکوس و کیتایاما ۱۹۹۱). "خود مستقل" با تمایل به دنبال اهداف فردگرایانه در ارتباط است در حالی که "خود وابسته" همیشه به دنبال تحقق انتظارات دیگران است.

"دیگری" در آگاهی "خود وابسته به هم" بسیار مشهود است و این منجر به مشغول شدن به انجام تعهدات دیگران (هیگینز ۱۹۸۷) می شود. آنها جهت سلسله مراتبی قوی دارند و در عین حال به افرادی با صداقت بالا ، نوع دوستی و ویژگی های برتر انسانی احترام می گذارند (رولند ۱۹۸۸). کدام یک از افکار و اقدامات متناقض یا ناسازگار مورد استناد قرار می گیرد ، بستگی به زمینه خاص دارد. هندیها حساسیت به زمینه و تمایل متعادل را برتری می دهند. برخلاف غربی ها ، آنها نسبت به ویژگی های یک موقعیت و پیامدهای طولانی مدت واکنش آنها به آن حساسیت راداری دارند (رولند ۱۹۸۸ ؛ جی. بی. پی  سینها و ۱۹۹۷کانونگو). آنها با اجتناب از افراط در عمل و اندیشه یا با ترکیب ایده های به ظاهر متضاد به شیوه ای پیچیده ، پاسخ های خود را متعادل می کنند. زمینه ها از نظر مکان (دش) ، زمان (کال) و شخص (پاترا) مشخص شده است. اماکن عمومی مانند شغل ، هنجارها و ارزشهای متفاوتی را برای محیط های خصوصی مانند خانواده تداعی می کند. یک وضعیت بحرانی مانند به افراد اجازه می دهد از قوانین رفتاری منحرف شده یا عملکردی غیر عادی داشته باشند. دوستان ، اعضای خانواده و خویشاوندان وابسته به شخص مورد اعتماد هستند و مورد احترام قرار می گیرند در حالی که افراد غریبه (اعضای خارج از گروه) از یکدیگر فاصله می گیرند ، مورد بی اعتمادی و تبعیض قرار می گیرند.

نتیجه گیری و مفاهیم برای تحقیقات آینده

درک جامع از فرهنگ هند مستلزم یک رویکرد جامع و چند روشی است که هم اخلاقیات و هم دریافتهای درونی را ادغام می کند. تقدم نسبی این رویکردها به محقق و هدف تحقیق بستگی دارد. کسانی که خارج از هند هستند به احتمال زیاد یک رویکرد اخلاقی را اتخاذ می کنند که به موجب آن فرهنگ هند را با توجه به ابعاد ، مفاهیم و نظریه های مورد علاقه خود با استفاده از هر روشی که مناسب تر می دانند  در زمینه شباهتها و تفاوتها ارزیابی می کنند. با این حال ، آنها باید جزئیات دریافت درونی را در نظر بگیرند تا روش هایی را که به نظر آنها مربوط به جهان است ، به کار گیرند. سازه و معادله متریک باید تا حد معقولی تضمین شود. کسانی که می خواهند با شناسایی مفاهیم ، نظریه ها و روش های بومی با رویکرد شهودی شروع کنند ، تمایل به ایجاد پروفایل های جامع خواهند داشت که حتی برای افراد خارجی نیز منطقی است. این مستلزم مقایسه کیفی نمایه ها در فرهنگ ها است. هر دو روش متفاوتی هستند که در علوم رفتاری به طور جهانی در دسترس هستند ، اما برجستگی نسبی آنها ، بسته به دو رویکرد متفاوت است.

روشهای موجود در ادبیات کنونی غرب باید بطور بنیادین تطبیق داده شود تا بتواند پیچیدگی فرهنگی هند را به تصویر بکشد. به عنوان مثال ، محدودیت جدی یک نظرسنجی ماهیت موارد بدون متن است. برای هندیهای حساس به زمینه ، یک رویکرد بهتر ممکن است اتخاذ سناریوهای پیچیده با شخصی فرضی باشد که بین گزینه های دیگر انتخاب می کند. پاسخ دهندگان اطلاعات بسیار موثق تری را زمانی ارائه می دهند که نقش اطلاعاتی را که پیش بینی پاسخ شخص یا گروههای فرضی در چنین سناریوهایی را پیش بینی می کنند ، به جای زمانی که در مواردی بدون زمینه متناسب با خودشان عمل می کنند ، پیش می گیرند. در موارد خاص ، مصاحبه های گروهی نتایج بهتری را به ارمغان می آورد زیرا شرکت کنندگان در بیان احساسات و افکار خود آزادند ، یکدیگر را تشویق می کنند تا به اطلاعات بیشتری دست یابند ، و دیدگاه جمعی از واقعیت اجتماعی را بیان می کند. داده های اولیه باید با اطلاعات منبع ثانویه ترکیب شوند تا تصویر یکپارچه تری از واقعیت به دست آید.

دکتر جی بی. پی.  سینها استاد روانشناسی و مدیریت در موسسه مطالعات مدیریت در پاتنا ، هند و دکتر راجش کومار ، دانشیار تجارت بین الملل در مدرسه بازرگانی آرهوس ، دانمارک است.

یادداشت:

۱. در حالی که شخصیت اصلی یا شخصیت ملی شامل ویژگی هایی بود که به همه اعضای یک فرهنگ نسبت داده می شد ، شخصیت مودال به عنوان پیکربندی بیشترین ویژگی های ظاهر شده در افراد یک فرهنگ تعریف می شد.

۲. پایگاه داده شاخص های توسعه جهانی ، ۲۰۰۳ ، بانک جهانی ، واشنگتن ، دی سی

منابع:شیوه‌شناسی برای درک فرهنگ هندی

شیوه‌شناسی برای درک فرهنگ هندی

شیوه‌شناسی برای درک فرهنگ هندی

شیوه‌شناسی برای درک فرهنگ هندی

شیوه‌شناسی برای درک فرهنگ هندی

 

[۱] . در حالی که شخصیت اصلی یا شخصیت ملی شامل ویژگی هایی بود که به همه اعضای یک فرهنگ نسبت داده می شد ، شخصیت مودال به عنوان پیکربندی بیشترین ویژگی های ظاهر شده در افراد یک فرهنگ تعریف می شد.

[۲] پایگاه داده شاخص های توسعه جهانی ، ۲۰۰۳ ، بانک جهانی ، واشنگتن ، دی سی

کد خبر 9159

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =