در شرایط کنونی به معنای واقعی کلمه می توان نظام آموزشی عالی افغانستان را بسیار ضعیف و ناکارآمد برشمرد که در تمام ابعاد ساختار، نیروی انسانی و محتوای آموزش فاصله های جدی با شاخص های مطلوب یک نظام آموزش عالی پویا دارد.

آموزش عالی و نظام دانشگاهی به عنوان تامین کننده مستقیم نیروهای فعال اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هر کشوری دارای اهمیت ویژه می باشد. به طوری که میزان پیشرفت و توسعه هر کشوری در میان مدت بستگی مستقیم به وضعیت نظام آموزش عالی آن کشور دارد. افغانستان هم به عنوان یک کشور توسعه نیافته که بنا به شرایط مختلف منطقه ای و بین المللی در جستجوی مسیری برای سرعت بخشیدن به روند توسعه خود می باشد، از این قاعده مستثنی نیست. اما وضعیت نظام آموزش عالی در این کشور چشم انداز مناسبی برای کمک به این روند ارایه نمی دهد و تنها امید این کشور به تحصیل کردگان مهاجر در کشورهای مختلف می باشد. که این امید هم به دلایلی همچون: عدم انسجام فرهنگی بین گروه های مختلف بازگشته از کشورهای مختلف، عدم انطباق فرهنگ و مواد آموزش دیده شده با وضعیت واقعی جامعه افغانستان، امید به بازگشت به جوامع پیشرفته تر در دل این گروه مهم و عدم استفاده از تمام ظرفیت های موجود در این گروه به دلیل مناسبات و رقابت های قومی و سیاسی و عدم تناسب حجم این گروه با نیازهای افغانستان، نمی توانند در حد انتظار بار توسعه را به دوش بکشند.

نظام آموزش عالی به شیوه مدرن آن تقریبا همپای تاسیس دانشگاه در ایران می باشد و سابقه ای بیش از هشتاد ساله دارد. این روند همزمان با ایران و در برنامه سه گانه مدرن سازی آتاتورک در ترکیه، رضاخان در ایران و امان الله خان در افغانستان آغاز شد. به طوری که قدمت دانشگاه کابل سه سال از دانشگاه تهران بیشتر می باشد. این نظام آموزشی در آن روزگار مسیر روشنی را در پیش گرفته بود که با مرگ امان الله خان این برنامه هم مانند سایر برنامه های مدرن سازی افغانستان از ریل حرکت خارج و در مسیر نادرستی قرار می گیرد. برخی عوامل اساسی عدم موفقیت نظام آموزش عالی افغانستان در طول این دوران را می توان چنین برشمرد: انعکاس شکاف های جدی اجتماعی به ویژه شکاف قومی و جنسیتی در این نظام به طوری که تلاش جدی برای محرومیت برخی گروه های قومی و بانوان از تحصیلات عالی در دوره های مهمی وجود داشته است، جدایی از جریان تولید علم در جهان که در دوره های مختلف دلایل خاص خود را داشته است، مشکلات اقتصادی دولت که امکان توجه لازم به این بخش را فراهم نکرده است (لازم به ذکر است دولت افغانستان به دلیل عدم بهره مندی از منایع زیرزمینی، نظام تولیدی ضعیف و قرار گرفتن در یک موقعیت جغرافیایی محدود هیچ گاه نتوانسته است منابع مالی لازم خود را تامین نماید و در طول تاریخ از این منظر دولتی ضعیف محسوب شده است.) و انقطاع های تاریخی در جریان نظام آموزش عالی به دلیل جنگ های طولانی مدت و تغییرات حکومتی با مواضع کاملا متضاد. این مورد اخیر خود موجب شده است ما با پدیده عدم انباشت تجربه سازمانی در نظام آموزش عالی افغانستان مواجه شویم که در حال حاضر می توان آن را مهم ترین معضل این نظام در افغانستان دانست.

در شرایط کنونی به معنای واقعی کلمه می توان نظام آموزشی عالی افغانستان را بسیار ضعیف و ناکارآمد برشمرد که در تمام ابعاد ساختار، نیروی انسانی و محتوای آموزش فاصله های جدی با شاخص های مطلوب یک نظام آموزش عالی پویا دارد. در زمینه ساختار ما با یک ساختار قدیمی و غیرمنطبق با نیازهای روز مواجه هستیم. البته این معضل در تمام ساختار اداری افغانستان قابل مشاهده است ولی در نظام آموزش عالی که نیازمند پویایی بیشتری می باشد ملموس تر است. علاوه بر این سخت افزار موجود در دانشگاه های دولتی و خصوصی هم بسیار ضعیف و نامناسب با حجم تقاضا می باشد. یکی دیگر از دلایل ضعف که باید در این زمینه به آن اشاره کرد ساختار نظام آموزش عمومی افغانستان است که تاثیر خود را در آموزش عالی به صورت جدی نشان می دهد. به این معنا که دانش آموزان افغانستان تا پایه دوازدهم دروس عمومی را فرامی گیرند و خبری از دروس و رشته های تخصصی نیست. در نتیجه دانشجویان ورودی به نظام آموزش عالی از زمینه علمی ضعیف تری برخوردار هستند. ضعف های موجود در عرصه نیروی انسانی را هم می توان چنین برشمرد: پایین بودن سطح تحصیلات علمی اساتید به طوری که هنوز تعداد قابل توجهی از اساتید دارای مدرک کارشناسی هستند و درصد اساتید دارای مدرک دکتری بسیار کم می باشد، پیر بودن بدنه اساتید دانشگاه های دولتی که فاصله جدی با معیارهای روز علمی جهان دارند، دخیل بودن رقابت های قومی در جذب اساتید به ویژه در دانشگاه های دولتی و عدم اتصال بدنه علمی دانشگاه های افغانستان به جریان علمی جهانی. در حوزه محتوای آموزشی و سرفصل های دروس هم مشکلات فراوانی وجود دارند از جمله: قدیمی بودن منابع آموزشی و سرفصل های دروس، حساسیت قومیتی روی منابع درسی ایران و عدم دسترسی کافی به کتاب های چاپ ایران به ویژه در ولایات.

در نهایت می توان پیشنهادهای زیر را برای کمک به توسعه آموزش عالی افغانستان با بهره گیری از تجارب جمهوری اسلامی ایران ارایه داد:

۱. تلاش برای ایجاد جریان انتقال تجربیات در زمینه آموزش عالی.

۲. گرفتن سهم بیشتر در بورسیه اساتید دانشگاه های افغانستان. لازم به ذکر است دولت افغانستان به صورت جدی در صدد بالا بردن سطح مدارک تحصیلی اساتید دانشگاه های دولتی خود با کمک کشورهای دیگر و نهادهای بین المللی می باشد و در این جهت کمک های خوبی را از نهادهای بین المللی دریافت کرده است.

۳. تلاش برای ایجاد تنوع در اختصاص بورسیه ها. در این زمینه باید به رشته های نو که در افغانستان کمتر تحصیل کرده ای وجود دارد و رشته های علوم پزشکی توجه ویژه داشت. همچنین تنوع قومیتی در اختصاص بورسیه ها را به صورت جدی باید دنبال کرد.

۴. کمک به توسعه تولید محتوای آموزشی روزآمد.

۵. توسعه ارتباطات پژوهشی دانشگاه ها.

کد خبر 10664

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =