بخش اول
چکیده
قرن پنجم و ششم میلادی، مرحلۀ مهمی در توسعۀ روابط دوستانۀ ایران و چین بود. در این دوره، به دلیل وجود جادۀ ابریشمِ بدون هیچگونه مانع، دو کشور، همکاریها و تبادلات گسترده و نزدیکی در زمینۀ کالاهای مبتنی بر ابریشم با یکدیگر داشتند. در همان زمان، به دلیل تجارت سودآور ابریشم، ایران و روم شرقی درگیر جنگ تجاری در جادۀ ابریشم شدند. برای به دست آوردن انحصار در تجارت ابریشم و تضعیف قدرت اقتصادی امپراتوری روم شرقی، ایران بهبود سیستم تولید صادرات ابریشم در داخل کشور را تسریع کرد؛ در سطح بین المللی، متعهد به حفظ روابط همکاری با چین بود و تعداد نمایندگان بین دو کشور، افزایش و حجم همکاری گسترش یافت. در این جنگ تجاری با ماهیت سیاسی، به دلیل تأثیر عوامل انسانی و جغرافیایی، ایران نه تنها توسعه دهندۀ تجارت بین المللی ابریشم، بلکه ذینفع و کنترل کنندۀ مبادلات تجاری بین چین و جهان مدیترانه بود.
در سال 140 میلادی، ژانگ چیان (Zhan qian)، به عنوان نمایندۀ امپراطور سلسلۀ هان غربی، نمایندهای به مناطق غربی فرستاد و راهی برای مبادلات بین شرق و غرب باز کرد. پیش از باز شدن راه تجارت دریایی بین حاشیۀ مدیترانه و حاشیۀ اقیانوس هند، جادۀ ابریشم، مسیر اصلی تجارت بین شرق و غرب بود و از تجارت به عنوان پیوندی برای امکان گفتگو بین کشورها و گسترش تبادلات بین تمدنهای مختلف استفاده کرد. ایران در مرکز قارۀ اوراسیا واقع شده و تنها راه بین شرق و غرب بود. محققان در داخل و خارج از کشور به طور کلی بر این باورند که ایران نقش واسطه ای در جادۀ ابریشم باستان و تجارت بین المللی شرق و غرب ایفا کرده است. نقطۀ ترانزیت ابریشم و سایر کالاها بوده و اهمیت آن بدیهی است. در اوایل امپراتوری اشکانی، ایران از طریق جادۀ ابریشم، با چین ارتباط برقرار کرد و در قرنهای بعدی، دو کشور شاهد ظهور و سقوط این مسیر بودند. از زمان ظهور جادۀ ابریشم، در مجموع 39 ایستگاه از ایران عبور کرده اند. لیو ژن تانگ (Liu zhen tang)، سفیر سابق چین در ایران، معتقد است که دوستی چین و ایران همیشه در امتداد جادۀ ابریشم تداوم داشته است. وی گفته است: «از لحاظ تاریخی، به عنوان دو تمدن باستانی واقع در شرق و غرب آسیا، چین و ایران، با هم رویارویی یا جنگ نداشته اند و این نوع روابط دوستانه از طریق جادۀ ابریشم، بیش از 2000 سال پیش تا به امروز ادامه داشته و به میراث تاریخی ارزشمند دو کشور تبدیل شده است». جادۀ ابریشم بین ایران و چین در قرن پنجم و ششم، زمینهساز پیوند بین دو کشور بود: جادۀ ابریشم نه تنها تداوم دوستی بین دو کشور در طول امپراتوری اشکانی بود، بلکه پایۀ محکمی برای مبادلات آیندۀ آن دو ایجاد کرد. خلاصه، روابط دوستانۀ چین و ایران، آزمون تاریخ را گذرانده و جادۀ ابریشم و این راه طولانی دوستی تبادلات فرهنگی، هم افزایی و توسعۀ دو کشور را گسترش داده است.
یک. زمینۀ تعامل ایران با چین در جادۀ ابریشم
با توجه به انسداد حمل و نقل، ایران نقش واسطه ای مهمی در تعامل بین چین باستان و جهان مدیترانه ایفا کرد. در اوایل امپراتوری اشکانی، ایران درهای خود را برای مبادلات بین جهان شرق و غرب باز کرد. نقش امپراتوری اشکانی در گسترش استعماری قلمرو روم، در روند رفاه اقتصادی و فرهنگی چین و در مبادلات بین شرق و غرب، نه تنها جایگاه این کشور را به عنوان یک پل ارتباطی در جادۀ ابریشم نشان داد؛ بلکه نشان دهندۀ حساسیت و نقش تعیین کنندۀ موقعیت استراتژیک آن به عنوان یک قدرت نظامی بود. مبادلات دوستانه بین دو کشور در جادۀ ابریشم در طول امپراتوری اشکانی، پایۀ سیاسی خوبی برای همکاری مجدد بین آن دو در آینده ایجاد کرد و مبادلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین آنها در قرن پنجم و ششم میلادی به اوج خود رسید. مبادلات مکرر و دوجانبه بین دو کشور را میتوان به شکلهای مختلف تأیید کرد:
الف. از نظر شواهد باستان شناسی، برخی از سکههای نقره از دورۀ ساسانی در چین قبل از تأسیس جمهوری خلق چین کشف شده است. پس از تأسیس جمهوری خلق چین، باستان شناسان چین، به یافتن مقادیر زیادی سکۀ نقرۀ ساسانی در امتداد جادۀ ابریشم ادامه دادند. سکههای نقرۀ ساسانی 85 تا 90 درصد خلوص دارند و روی هر سکه، چهرۀ یک پادشاه حاکم نقش بسته است که هرکدام دارای یک تاج منحصربه فرد هستند و بدین ترتیب، پادشاهان مختلف را میتوان از هم متمایز کرد. علاوه بر این، نام پادشاه با خط ایرانی میانه حک شده و پشت سکه، یک محراب آتش با دو نگهبان است که نشان دهندۀ دین دولتی امپراتوری ساسانی زرتشتی است. تا به امروز، بیش از 1900 سکۀ نقرۀ ساسانی در چین یافت شده که بیشتر آنها در استان سین کیانگ بوده است. در عین حال، برخی از سکه های نقره ای یافت شده، تقلید چینی از سکه های نقرۀ ساسانی بود که نشان میدهد این سکه ها، همیشه برای مردم مناطق غربی جذاب بوده است. گزارش شده است که مردم مناطق غربی، عمدتاً از سکه های نقرۀ ساسانی برای برخی فعالیتهای تجاری خود استفاده میکرده اند. تا اواسط قرن هفتم، تعداد انبوهی از این سکه ها در شمال غربی چین در گردش بودند و بیشترین مصنوعات خارجی هستند که در چین، در حفاری ها کشف شده اند. در مقایسه با سکه های نقرۀ ساسانی، تعداد سکه های طلای روم شرقی که در چین یافت شده، نسبتاً کم است و در حال حاضر کمتر از 100 سکۀ طلای روم شرقی و سکه هایی که به تقلید از آنها ضرب شده، در چین یافت شده است. این کاملاً نشان میدهد که در دوران باستان، ایران شریک تجاری اصلی چین در جادۀ ابریشم بود، نه روم شرقی.
ب. از نظر سوابق تاریخی، بسیاری از اسناد و مواد چین و ایران، تاریخ این دوره مبادلات دوستانه را ثبت یا مطالعه کردهاند. کتابهای تاریخ سلسلۀ وی شمالی، تاریخ سلسله های شمالی چین و سایر کتابهای تاریخی، چین و ایران را دارای سوابق دیرین مرتبط با جادۀ ابریشم نشان داده اند. برای مثال، در کتاب تاریخ سلسله ژئو - تاریخچۀ منطقه غرب آسیا آمده است که در سال 567، خسرو اول، نماینده ای به چین برای ادای احترام فرستاد. دوم اینکه، این موضوع را میتوان از بسیاری از مقالات پژوهشی در ایران دریافت؛ ازجمله «مطالعۀ وضعیت تجارت امپراتوری ساسانی و نقش جادۀ ابریشم در تجارت مرفه امپراتوری ساسانی» نوشتۀ مریم قاسم نژاد و حسین کوهستانی و «مطالعۀ وضعیت جادۀ ابریشم در سلسلۀ ساسانی» نوشتۀ محسن اسماعیل پور و ... که نشان میدهد در دوران سلسلۀ ساسانی، جادۀ ابریشم، موقعیت مهمی در تجارت آسیای مرکزی داشت و ایران یکی از کشورهای مهم در امتداد این جاده بود.
در روزهای نخست تأسیس امپراتوری ساسانی، ایران و چین هنوز مبادلات تجاری مداوم خود را آغاز نکرده بودند؛ زیرا در آن زمان، چین وارد دورۀ سه پادشاهی شد، «کریدور هه سی» (واقع در چین) و راه به سوی مناطق غربی و مسیر مناطق غربی رژیم دشت مرکزی از طریق حمل و نقل زمینی اساساً مسدود شد. پس از پایان قرن سوم، اگرچه تجارت و مبادلات در امتداد جادۀ ابریشم بین چین باستان و ایران ادامه یافت؛ اما مبادلات سطح بالا بین دو کشور به دلیل بیثباتی سیاسی داخلی دو کشور، روز به روز کمتر شد. تا زمانی که امپراتور تای وو (Tai wu) از سلسلۀ وی شمالی، دو فرستاده به نام دونگ وان (Dong wan) و گائو مینگ (Gao ming) را برای مأموریت به مناطق غربی فرستاد و آنها با موفقیت، از مناطق غربی بازگشتند و دشتهای مرکزی چین به تدریج با منطقۀ غرب آسیا ارتباط برقرار کردند. به عبارت دیگر، پس از سال 437 بود که ایران و چین شروع به تعامل در امتداد جادۀ ابریشم کردند و در طول یک قرن بعد، مبادلات انبوه خود را افزایش دادند. تا پایان سلسلۀ سوئی بود که میزان مبادلات بین دو کشور، به دلیل جنگهای داخلی بین ایران و چین به طور قابل توجهی کاهش یافت.
دلیل اینکه ایران و چین توانستند در قرن پنجم و ششم به مبادلات مکرر دست یابند، عمدتاً بر اساس سه شرط زیر بود: اول، از نظر سیاسی، دوره ای که چین و ایران شروع به مبادلات مکرر در جادۀ ابریشم کردند، دورۀ ثبات نسبی در محیط سیاسی داخلی دو کشور بود. در سال 439 میلادی، سلسلۀ وی شمالی، شمال چین را متحد کرد و رویارویی طولانی مدت بین سلسله های شمالی و جنوبی، وضعیت نسبتاً پایدار قدرت داخلی را رقم زد. در طول سلطنت بهرام پنجم (440-420 میلادی)، امپراتوری ساسانی نیز در دورۀ صلح پایدار بود، که در طی آن هیچ درگیری عمده ای بین ایران و روم شرقی وجود نداشت و در عین حال، بهرام پنجم ارمنستان را فتح کرد و تمرکز قدرت بیشتر تقویت شد. دوم اینکه از نظر اقتصادی، سلسلۀ ساسانی ایران و سلسلۀ شمالی و جنوبی چین، هر دو قدرت اقتصادی خاصی داشتند و تجارت جادۀ ابریشم نیز از دیدگاه حاکمان دو کشور ارزشمند بود. حاکمان هر دو طرف، قصد داشتند اقدامات مختلفی را که منجر به توسعۀ اقتصادی میشود، به سمت جادۀ ابریشم سوق دهند تا تجارت این جاده شکوفا شود. سوم اینکه، از نظر جغرافیایی، بهبود مداوم جادۀ ابریشم، پایۀ مستحکمی برای تبادلات تجاری بین دو کشور ایجاد کرد. در سال 437 میلادی، امپراتور تای وو سلسلۀ وی شمالی، نمایندۀ خود به نام دونگ وان، گائو مینگ و سایر افراد را به مناطق غربی فرستاد و دو سال بعد، این گروه به کشور خود بازگشت و ارتباط دشت های مرکزی و آسیای مرکزی را دوباره برقرار کرد. از طرف ایرانی، به منظور پاسخگویی به نیازهای تجاری و تبادلات فرهنگی بین شرق و غرب اوراسیا، پادشاهان ساسانی اهمیت زیادی برای ساخت جاده های ارتباطی، ایستگاههای پستی و پلها قائل شدند؛ سیاستهای مختلفی را برای ترویج پیشرفت صنایع دستی و تجارت اتخاذ کردند و تجارت خارجی را به شدت توسعه دادند. خلاصه، اگرچه ایران و چین از لحاظ جغرافیایی از هم دور هستند، اما مزایای سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی باعث شده است تا تبادلات و همکاریهایی را در امتداد جادۀ ابریشم رقم بزنند.
امروزه مسیر اصلی جادۀ ابریشم معمولاً به سه بخش تقسیم میشود: بخش های شرقی، غربی و میانی. در میان آنها، بخش غربی از آسیای مرکزی عبور میکرد و به امپراتوری ساسانی در غرب آسیا میرسید. مسیر تجاری جادۀ ابریشم باستانی از طریق ایران، مربوط به قدیمی ترین جاده در این کشور یعنی جادۀ سلطنتی است؛ اولین جادۀ بین المللی جهان که توسط داریوش اول (سلطنت 486-522 قبل از میلاد) در دوران هخامنشیان ساخته شد و مسیر اصلی تجاری بین ایران و سایر کشورها در دوران باستان بود. این جاده از لیدیه، کاپادوکیه (مرکز ترکیه) و اربیل (پایتخت منطقۀ خودمختار کرد عراق کنونی) عبور میکرد و در نهایت به بابل، شوش و تخت جمشید متصل میشد. همچنین به اکباتان (همدان) در شرق متصل میشد؛ از شهر ری عبور میکرد و به کومش (دامغان) و خراسان میرسید. از اینجا، جادۀ سلطنتی دو شاخه میشد: شاخۀ جنوبی به هرات، قندهار، کابل و پنجاب گسترش مییافت و هند و سرزمین اصلی ایران را به یکدیگر متصل میکرد و شاخۀ شمالی، از باختر (بلخ) و سغد عبور میکرد و در نهایت، به شرق دور میرسید. از این میان، مسیر بابل به بلخ، بعدها به قسمتی از بخش غربی جادۀ ابریشم تبدیل شد. این مسیر از بابل آغاز شد و از کرمانشاه و اکباتان میگذشت و در امتداد کوههای زاگرس جنوبی به بلخ میرسید. هنگام معرفی مسیر ایرانی جادۀ ابریشم در دورۀ ساسانی، لازم است این مفهوم روشن شود که به دلیل دشواری وسایل حمل و نقل باستانی، شیب جادهها در طول مسیر و نامناسب بودن آب و هوا، یک جادۀ مشخص و ثابت به معنای مدرن نبود؛ بلکه جاده ای با ویژگی های پویا بود. حفاری های باستان شناسی، پیش از 100 سال، هرگز یک جادۀ مهیا و مشخص شده در سراسر اروپا و آسیا پیدا نکرده است. برخلاف جادۀ آپیا (Appia) در رُم، جادۀ ابریشم، مجموعه ای از مسیرهای دست نخورده و رد پای بدون علامت بوده است. از آنجا که جادۀ مشخصی وجود نداشت، مسافران همیشه به یک راهنما برای هدایت آنها نیاز داشتند و اگر در طول سفر با موانعی مواجه می شدند، مسیر خود را تغییر میدادند. بنابراین، توصیف زیر تنها میتواند به طور مبهم، مسیر تقریبی خط ایرانی جادۀ ابریشم را خلاصه کند. در قرن پنجم و ششم میلادی، جادۀ ابریشم زمینی، از گذرگاه یومین (واقع در چین) آغاز میشد؛ بخش جنوبی رشته کوه تین شان (واقع در چین) را دنبال میکرد؛ از ختن و کاشغر میگذشت و به دو شاخه تقسیم میشد: یکی از طریق گیلگانا، سمرقند و ماره به ایران، و دیگری از طریق کوههای بلند پامیر، پس از عبور از بلخ، به دامغان در ایران میرسید. با عبور از کوههای زاگرس، به تیسفون، پایتخت امپراتوری ساسانی میرسید. در اینجا جادۀ ابریشم به سوریه و ساحل مدیترانه در غرب متصل میشد.
دو. مروری بر علل و روند درگیری بین ایران و روم شرقی
درگیریها و کشمکشها بین ایران و جهان مدیترانه، ریشههای تاریخی طولانی و عمیقی دارد. در قرن پنجم و ششم میلادی، ایران و روم شرقی، برای دست یافتن به هژمونی در زمینه های مختلف مربوط به تناقضات باقیمانده از تاریخ و دوران نوظهور، به رقابت ادامه دادند. از احاظ نظامی، دلیل اصلی جنگ بین دو کشور، مبارزۀ ارضی برای دشت بین النهرین، قفقاز، ارمنستان و سایر مناطق بود. از لحاظ اقتصادی، شکل اصلی مبارزه بین دو کشور، نزاع برای انحصار تجارت ابریشم بود.
1. از نظر امور نظامی، به طور کلی، در دورۀ ساسانی، علت جنگ طولانی و شدید بین امپراتوری ایران و امپراتوری روم شرقی، انگیزۀ مشترک دو امپراتوری برای گسترش قلمرو خود به خارج از کشور بود. از یک طرف، از زمان تأسیس امپراتوری ساسانی، پادشاهان ایرانی، جاه طلبیهایی برای به دست گرفتن حاکمیت بر دشت بین النهرین، سوریه، آسیای صغیر، ارمنستان و مصر و گسترش قلمرو خود در شبه جزیرۀ عربستان و دریای سرخ داشتند؛ در حالی که رومیهای شرقی نیز در پی احیای قدرت اسکندر و بازپس گیری سرزمینهایی بودند که قبلاً از دست رفته بود. از سوی دیگر، دو کشور همواره در مرز درگیری بودند. ایران در تلاش بود تا به منطقۀ مدیترانه نفوذ کند و ارمنستان را در قلمرو خود قرار دهد که به طور جدی به منافع امپراتوری روم شرقی آسیب میرساند. در جریان جنگها و درگیری ها، خط مرزی بین دو کشور، اغلب در جایی در دشت بین النهرین به عقب و جلو حرکت میکرد. در قرن پنجم و ششم میلادی، روند مبارزه بین این دو کشور، طولانی و پیچیده بود و باعث تضعیف قدرت ملی جامع آنها شد. در آغاز قرن پنجم، تناقضات بین دو کشور هنوز تشدید نشده بود. یزدگرد سوم (سلطنت 438-457) سپاهی را علیه امپراتوری روم شرقی رهبری کرد؛ اما روابط صلحآمیز پس از یک درگیری کوتاه بین دو کشور بدون جنگهای بزرگ از سر گرفته شد. در طول این دوره، افتا (Ephta) (قبیلۀ ترک-مغول در قدیم چین)، حملات مکرری به ایران کرد؛ اما توسط بهرام پنجم (420-438) و یزدگرد دوم، این حملات دفع شدند. در زمان سلطنت قباد اول (KavadhⅠ) (488-531)، مشکل اصلی پیش روی ایرانیان، هجوم افتا (Ephta) بود که به مدت یک قرن در باختر و بین النهرین در جریان بود. پس از آغاز قرن ششم، ایرانیان بر مقابله با رومی های شرقی تمرکز کردند و روابط بین دو کشور بین دشمنی و دوستی و جنگ و صلح ادامه یافت. در طول این دوره، ایران چندین درگیری و جنگ بزرگ و کوچک با روم شرقی داشت. پس از به قدرت رسیدن ژوستینین یکم (565-527) (Justinian)، پنج جنگ بزرگ برای دست یافتن به هژمونی بین دو کشور و به دنبال آن چندین جنگ کوچک رخ داد. در زمان سلطنت خسرو اول (سلطنت 531-579)، اگر چه دو کشور، پیمان صلح منعقد کرده بودند و امپراتور روم تلاش کرد تا صلح با ایران را به ابتکار خود بازگرداند؛ اما خسرو اول، به قلمرو امپراتوری روم شرقی، یورش شدیدی را آغاز کرد و روابط بین دو کشور دیگربار به تنش بازگشت. در سال 602، خسرو دوم (628-590) از نزاع داخلی در امپراتوری روم شرقی، برای حملۀ شدید به آن استفاده کرد. در ابتدا، ایران در موقعیت فعالی بود و تا سال 622 قدرت امپراتوری روم شرقی شروع به افت و خیز کرد. پس از آن، خصومت بین دو کشور تا سال 631 ادامه یافت و در این سال، دو قدرت به طور رسمی، توافقنامۀ صلح منعقد کردند.
2. از لحاظ اقتصادی، مبارزۀ شدیدی بین ایران و روم شرقی بر سر انحصار تجارت ابریشم در قرن پنجم و ششم میلادی در جریان بود. به دو دلیل، جنگ تجاری با محوریتِ ابریشم آغاز شد: الف. در دوران باستان، تجارت ابریشم بسیار سودآور بود. منشأ اصلی ابریشم نیز در چین بود و حمل و نقل مرزی، عوارض گمرکی را به یک منبع بزرگ سود تبدیل کرده بود. کشاورزی و دامداری، دو ستون اصلی اقتصادی امپراتوری باستان ایران بودند. در طول سلسلۀ ساسانی، با توسعۀ مداوم و بهبود شبکۀ تجاری جادۀ ابریشم ، تجارت این جاده، دوباره در کانون توجه ایرانیان قرار گرفت و می توانست ثروت زیادی را برای توسعۀ اقتصادی امپراتوری به ارمغان آورَد. در این دوره، زمانی که تجارت جادۀ ابریشم در مراحل اولیۀ خود بود، تجارت ابریشم، محرک مؤثری برای اقتصاد آن امپراتوری بود. ایران خود یک مزیت جغرافیایی طبیعی در جادۀ ابریشم داشت؛ بنابراین برای ایرانیان، کسب انحصار در تجارت ابریشم، بسیار مهم بود. برای رومی های شرقی، در اوایل دوران امپراتوری روم، تجارت بین شرق و غرب بسیار فعال بود و از مزایای زیاد آن بهره مند می شدند. در قرن پنجم و ششم میلادی، تجارت ابریشم هنوز میانبری برای رفاه رومی های شرقی بود. ب. خانوادۀ سلطنتی روم شرقی، تقاضای زیادی برای پارچه های ابریشمی داشتند. انتقال از امپراتوری روم غربی به امپراتوری روم شرقی در قرن چهارم، نه تنها مرکز جهان روم را از ایتالیا به شبه جزیرۀ بالکان و آسیای صغیر منتقل کرد؛ بلکه امپراتوری روم شرقی را به بزرگترین مصرف کننده و تولید کنندۀ منسوجات ابریشم تبدیل کرد. این امپراتوری در اوج خود، بیشتر به تجملات شرقی، به ویژه ابریشم چینی علاقه مند شد؛ زیرا قدرت ملی آن بیشتر شد. خانوادۀ سلطنتی، کلیسا و ارتش امپراتوری روم شرقی، برای ساخت لباسها و لوازم تزئینی مختلف، به مقدار زیادی ابریشم نیاز داشتند تا موقعیت اجتماعی ویژۀ خود را در زندگی عادی و در جشنوارههای خاص نشان دهند. درخواستهای زیاد رومیان شرقی برای پارچههای ابریشمی چینی، فرصت مغتنمی برای سودآوری ایران بود که در میانۀ دو کشور واقع شده بود. از یک طرف، رومیهای شرقی نیاز به خرید مقادیر زیادی ابریشم از چین داشتند؛ اما چین از آنها بسیار دور بود؛ و از سوی دیگر، مسیر تجاری جادۀ ابریشم از شمال ایران عبور میکرد و این کشور، نقطۀ ترانزیت اجباری برای تجارت بین روم شرقی و آسیای مرکزی بود و حمل و نقل کالا در امتداد جادۀ ابریشم، باید از قلمرو ایران یا اقمار آن عبور میکرد. بنابراین رومی های شرقی مجبور بودند تجارت ابریشم را از طریق ایرانیان به عنوان واسطه تکمیل کنند. تجارت با ایران به عنوان یک واسطه، سود زیادی برای ایران داشت؛ اما به طور جدی، به منافع اقتصادی امپراتوری روم شرقی آسیب رساند؛ به طوری که در قرن پنجم و ششم میلادی، امپراتوری روم شرقی تلاش کرده بود انحصار ایران در جادۀ ابریشم را درهم شکند و این تلاش، طولانی مدت و تا حدودی بیهوده بود. امپراتوری روم شرقی برای حفاظت از منافع اساسی کشور، بارها در مورد محل معاملۀ تجارت ابریشم به توافق رسید. در سال 298 میلادی، از آنجا که بازرگانان ایرانی به بازرگانان خارجی اجازۀ حمل ابریشم از خاک ایران به دیگر کشورها را نمیدادند؛ توافقی بین دو کشور حاصل شد که تصریح میکرد که از نیسی بیس (Nisi-bis) در نزدیکی رودخانۀ دجله، به عنوان یک نقطۀ ترانزیت برای تجارت ابریشم و سایر کالاها بین دو کشور استفاده شود. در سال 409-408 میلادی، دو کشور به توافق دیگری رسیدند تا کالینی کوم (Kallinicum) در ساحل چپ فرات و ارتاشات (Artashat) در سواحل رودخانۀ ارس، علاوه بر نیسی بیس (Nisi-bis) به یک بندر معاهده تبدیل شوند. علاوه بر سه مکان فوق، فروش و حمل و نقل کالا در سایر نقاط دو کشور کاملاً ممنوع بود.
خلاصه، در قرن پنجم و ششم میلادی، رقابت با امپراتوری روم شرقی، هم از نظر نظامی و هم از نظر اقتصادی، یکی از نگرانی های اصلی امپراتوری ایران بود. اگر چه دو کشور همیشه در وضعیت بی ثباتی سیاسی بودند؛ اما با توجه به منافع اساسی خود، هیچ رابطۀ خصمانۀ خاصی بین دو کشور وجود نداشت. صرف نظر از روابط سیاسی خصمانه بین آن دو، آشکارا احترام متقابل خاصی بین دو امپراتوری وجود داشت. از زمانهای قدیم، در سیاست و دیپلماسی بین المللی، دشمن ابدی یا دوستان ابدی وجود نداشته اند؛ تنها منافع ابدی وجود دارد. تسلط پیشین ایران بر جادۀ ابریشم، همیشه رومیها را ترسانده بود و آنها را مجبور به توافق نامه های صلح و دادن امتیازات به ایرانیان در صورت لزوم میکرد؛ در حالی که ایرانیان با مزایای جغرافیایی طبیعی و ذهن های باهوش خود، انحصار خود را در تجارت ابریشم حفظ؛ و دستاوردهای اقتصادی قابل توجهی کسب کردند.
نویسندگان: جی کای یون (Ji kai yun) و یانگ چین یینگ (Yang chen ying)
منبع: مجلۀ «ایران شناسی دانشگاه شمال غربی»، شمارۀ 2، 2022.
نظر شما