الغ بیک جامرت اف، پزشک و مقاله نویس قرقیز 18 روز در بخش "قرمز" ( بخش بیماران حاد ) بیمارستان "سمیتئی"[1] بیشکک فعالیت و خدمت کرده است. او بصورت داوطلبانه برای خدمت در بخش "قرمز" بیمارستان ثبت نام کرده بود و بلافاصله پس از آن؛ از او برای معاینه و درمان بیماران دعوت شده است.
خبرگزاری اسپوتنیک مصاحبه ای را در این خصوص با او بعمل اورده است. برگردان فارسی این مصاحبه جالب را با هم می خوانیم:
چطور شد که شما تصمیم گرفتید در بخش "قرمز" بیمارستان به عنوان پزشک داوطلب ثبت نام و فعالیت کنید؟
درست همان روز که اعلام کردند بخش "قرمز" بیمارستان "سیمیتئی" به پزشک نیاز دارد، مراجعه کردم و گفتم که من داوطلب و آماده خدمت هستم و روز بعد هم برای کار دعوت شدم.
هیچ کس شمار را معاینه و تست نکرد؟ از شما نپرسیدند می توانید آنجا کار کنید یا نه؟
از ما پرسیدند " می توانید فشار شدید را تحمل کنید؟" و من هم گفتم:"می توانم."
هیچ معاینه و تستی در کار نبود، ما که خودمان پزشک هستیم و می دانیم احیانا چه بیمارهایی داریم.
شما درک می کردید و متوجه بودید با چه چیزی مواجه و روبرو می شوید؟
در واقع، مقیاس فاجعه را تصور نمی کردم. فکر می کردم همه چیز آسان تر می گذرد. روز اول که وارد این بیمارستان شدم؛ همه چیز را به من نشان دادند. اینکه داروها کجا قرار دارند؛ چقدر دارو دارند و غیره.
در ابتدا تصور می کردم بیمارستان دارو زیاد دارد و همه چیز دارند، چون از 60 تختی که درطبقه دوم بیمارستان قرار داشت تنها 30 تخت بیمار داشت و نصف دیگر تخت ها خالی بود. همه چیز تحت کنترل بود ولی در یک دوره ای تعداد مراجعین و بستری ها خیلی زیاد شد و من از این افزایش تعداد بیماران کرونایی متعجب و شوکه شدم.
در حیاط بیمارستان حداقل 4-3 ماشین آمبولانس بود. در عرض 3 ساعت تمام بخش ها پر شد. ما بر اساس معاینه بیماران تشخیص می دادیم چه کسانی وضعیت شان حاد و چه کسانی وضعیت شان عادی و غیرحاد است. ، البته از یک لحاظ خود این کار بسیار سخت بود. چون اکثر بیماران نتیجه معاینات را همراه خود نداشتند.
در آبسرواتسیا ( همان بیمارستان صحرایی خودمان) هیچگونه آزمایشگاهی پیش بینی نشده بود و در روزهای اول حتی اتاق احیا هم نبود. چون از اول نمی دانستیم بیمارانی که در این بیمارستان بستری می شوند، اینقدر عوارض شدیدی خواهند داشت.
به هیچ وجه نمی توان گفت که دولت آمادگی مقابله با این وضعیت را نداشته است. ولی هیچ کس انتظار نداشت که در یک لحظه تعداد مراجعین کرونایی طغیان کرده و همه چیز به جهنم تبدیل شود.
تجهیزات حفاظت شخصی بیمارستان چطور بود؟
تجهیزات حفاظت شخصی بیمارستان خوب و همه چیز طبق استانداردهای بین المللی بوده است. ما 12 ساعت لباس های ضدعفونی می پوشیدیم و اثر و رد عینک و ماسک در صورتمان باقی می ماند، توی این لباس ها خیلی گرم بود و عرق می ریختیم.
البته بعضی اوقات مشکلات تجهیزات حفاظت شخصی وجود داشت، ولی باید بدانیم که همه نهادها با تمام ظرفیت شان کار کردند و مایه گذاشتند. مردم صدای کمک ما را شنیدند و به کمک ما شتافتند. به عنوان مثال، خانم کریستینا باسیوسکایا خبرنگار قرقیز در صفحات شبکه های اجتماعی خود می نوشت که ما به چه چیزهایی نیاز داریم و مردم پول جمع می کردند و آنها را برای ما تهیه می کردند.
چون من در اولین و مهمترین بخش بیمارستان کار می کردم، در مورد وضعیت برخی بخش هایی که بعدا دایر شدند، نمی دانم.
آیا پزشکان در محل کار آب نمی خورند، چون رفتن به سرویس بهداشتی در لباس حفاظتی مشکل دارد؟
بله، سرمان بسیار شلوغ بود، عملا به هیچ چیز نمی رسیدیم. همیشه بالای سر بیماران بستری شده بودیم. خوردن آب حتی به فکرمان خطور نمی کرد. تنها پس از پایان ساعت کاری بود که لباس حفاظتی را در می آوردیم و لیتر آب را غارت می کردیم!
مردم گله مند و شاکی این بودند که خودشان با دستگاه اکسیژن به بیمارستان بیایند.
در ابتدا ما 6 دستگاه اکسیژن ساز داشتیم و در مراحل اول این تعداد کافی بود چون افراد دارای وضعیت حاد بسیار کم بود. در یک زمان چون وضعیت تمام بیماران بدتر شد تعداد دستگاه تولید اکسیژن دیگر کافی نبود.
بعضی اوقات مجبور بودیم برای یک بیمار 2 حتی 3 دستگاه اکسیژن ساز را وصل کنیم و تنها به این صورت بود که می توانستیم جان او را نجات دهیم.
بعضا خود بیماران نیز با دستگاه های تولید اکسیژن آمدند، علاوه بر این وزارت بهداشت، حامیان مالی(اسپانسرها)، فعالان، مردم، بیمارستان استانی چوی و غیره دستگاه هایی را برای ما آوردند. احتمالا در بخش های دیگر بیمارستان کمبود آن وجود داشت، نمی دانم. ما فقط به اکسیژن درمانی نیاز داشتیم.
این همان دستگاه تنفس مصنوعی است؟
نه، اکثر بیماران ما ذات الریه دارند و 50 و حتی 70 درصد ریه آنها آلوده شده است. در این صورت کیسه هوایی تلاش می کند خون را با اکسیژن سیر کند، هرچه تعداد کیسه ها زیاد باشد، کار آنها آسان تر می شود.
در هوای معمولی که ما نفس می کشیم، 21 درصد اکسیژن وجود دارد. یک دستگاه تولید اکسیژن تعداد آن را دوبرابر می کند، ولی اکسیژن درمانی تعداد آن را تا 90 درصد می رساند.
دستگاه تنفس مصنوعی یک دستگاه دیگری است.این دستگاه زمانی مورد نیاز است که بیمار دیگر نمی تواند خودش نفس بکشد. ما بیمار را در کمای مصنوعی قرار می دهیم و دستگاه تنفس به جای بیمار نفس می کشد.
از بابت تغذیه مشکلی نداشتید؟
نه، وزارت موقعیت های اضطراری روزی سه بار برای ما و بیماران غذا می آورد. غذا آن قدر زیاد بود که ما همه آنها را نمی خوردیم. در همه جا آب آشامیدنی گذاشته بودند.
همچنین در بخش ما یک باب سرویس بهداشتی و یک دوش بود که برای بیمارستان صحرای خیلی خوب است.
در ارتباط با دماسنج ها مشکل داشتیم: ابتدا ما از دماسنج های بدون تماس استفاده می کردیم ولی این دماسنج ها اشتباه نشان می دادند. پس از آن خود مردم دماسنج های جیوه ای آوردند. در روزهای اول پالس اکسی متر کم بود، برای چهار پزشک یک پالس اکسی متر وجود داشت. بعدها در اختیار هر پزشک یک پالسی اکسی متر قرار گرفت.
آیا در میان بیماران پانیک (احساس ناگهانی ترس) وجود داشت؟
از بین 50 نفر حدود 15-10 نفر خیلی می ترسیدند و پانیک می کردند. وقتی میزان اشباع اکسیژن خون بیمار تا 30 می افتد، بیمار فریاد می زند و می ترسد دیگر بمیرد و در حالت پانیک می خواهد با بستگان و نزدیکان خود خداحافظی کند. بعدا آرام می شود و میزان اشباع اکسیژن خون خود به خود بدون دستگاه تولید اکسیژن نرمال می شود.
می خواهم یک حادثه را برایتان تعریف کنم. روزی پیرمردی بستری شده بود. خود پیرمرد نمی خواست جایی برود، فرزندانش با زور او را آوردند. آدم خوشبینی بود ، همیشه خنده رو قدم می زد. وقتی ما نتایج آزمایش های او را دیدیم، سست شدیم: 75 درصد ریه های این پیرمرد آلوده شده بود. با چنین آلودگی مستقیم در بخش مراقبت و درمانی ویژه قرار می گیرد یا از دنیا می رود. ما هر کاری برای او انجام دادیم: دارو دادیم، آمپول زدیم، سه دستگاه تولید اکسیژن را وصل کردیم. او چند روز نتوانست نخوابد ولی همیشه سرحال و خنده رو بود. این پیرمرد حالا بدون دستگاه تولید اکسیژن قدم می زند، میزان اشباع اکسیژن خونش از 60 به 85 افزایش یافته است. چنین بیماران سرحال و خنده رو زودتر معالجه و درمان می شوند.
آیا جوری بود که نتوانستید بیماری را نجاد دهید؟
شخصا نه، ولی یک بار با چند پزشک یک نفر را بیش از نیم ساعت با تنفس مصنوعی به حال می آوردیم، ولی نتوانستیم جانش را نجات بدهیم. او بیمار من نبود، ولی نگاه های او الآن هم جلوی چشمم هست؛ چشمانش بسیار خسته بود. او خیلی اذیت می کشید، نمی توانست نفس بکشد، با چشمانش التماس می کرد نجاتش دهیم.
به نظرتان طی خدمات در بیمارستان به این ویروس مبتلا نشده اید؟
نمی دانم، در حال حاضر در قرنطینه قرار دارم، چند روز دیگر تست می دهم.
تمام شهر دنبال دارو بودند، قیمت تمام داروها 3-2 برابر گران شده است. وقتی نسخه می نوشتید و بیمار با آخرین پول خانواده خود باید داروهایی را که شما می نوشتید، بخرد، چه احساسی می کردید؟
برخی داروها از جمله هپارین، لووفلوکساسین، سفتریاکسون، سرم نرمال سالین، سرم رینگر و غیره در بیمارستان وجود داشت. مشکل این است که اکثر بیماران مجبور بودند داروها را در خانه مصرف کنند و معالجه شوند، در نتیجه این بیماری نسبت به داروها پایدار شده است. مجبور بودیم داروهای قوی را تجویز کنیم.
پزشکانی که در بخش "قرمز" کار کرده اند، به آنها پولی پرداخت شده؟
بله به ما گفتند که می دهند، ولی من برای پول به آنجا نرفته بودم. البته به ما گفته بودند کسانی که در بخش "قرمز" کار می کنند روزی 3 هزار صوم و کسانی که در قرنطینه کار می کنند روزی 900 صوم به آنها پرداخت خواهند کرد.
در واقع این مبلغ به عنوان مبلغ جبرانی بشمار می رود، چون خود پزشکان نیز مجبور هستند دارو بخرند و خودشان را درمان کنند. به عنوان مثال خود من در حال حاضر داروهایی را برای تقویت ایمنی خود تهیه کرده ام.
اخیرا در شبکه های اجتماعی ویدئویی پخش شده که در آن یک مرد بدون سواد پزشکی اعلام می کندگویا دلیل گسترش ویروس ضدعفونی خیابان ها است.
من از تمام شهروندان کشور می خواهم تنها به افراد دارای سواد پزشکی گوش دهند. در حال حاضر افراد زیادی به نفع خود از این وضعیت سوء استفاده می کنند. از ضد عفونی تاکنون هیچ کس نمرده است، ضدعفونی هیچ ضرر و زیانی ندارد.
ما حالا وقت و فرصتی برای ایجاد فتنه و شورش نداریم. صبور باشید و اقدامات و تدابیر ضدعفونی و محدودیت های مربوطه را رعایت کنید!
آیا ویروس کرونا خطرناک است؟
خیلی خطرناک است. من نمی توانم با حرف توضیح بدهم که بیماران با این ویروس چگونه مبارزه می کنند و چقدر اذیت می کشند. اکثر بیماران مطمئن بودند که به این ویروس مبتلا نمی شوند. ویروس کرونا واقعی است.
منبع:
https://ru.sputnik.kg/society/20200726/1049132433/istoriya-vracha-iz-krasnoj-zony.html
شهریور1399
[1] Semetey
نظر شما