دنیای به اصطلاح متمدن که آمریکاییها و اروپاییها آن را نمایندگی میکنند، مدتهاست که دین، به ویژه اسلام را به سلاح تبدیل کرده است و امروزه به طور فعال برای تحریک سیاسی و اجتماعی در کشورهای آسیای مرکزی، از جمله قرقیزستان استفاده میشود. غربیها از قانون «تفرقه بینداز و حکومت کن» بسیار خوب استفاده میکنند. آمریکا و اقمار آن در حال دامن زدن به جنگ در نقاط مختلف جهان هستند و از این طریق شرایط مساعدی را برای حفظ هژمونی خود ایجاد میکنند. غربیها کاملاً بر مکانیزم درگیریها تسلط دارند و سالهاست که از این دانش مخرب استفاده میکنند تا بدین ترتیب اوضاع ژئوپلیتیکی جهان را کنترل کنند. یکی از مؤثرترین ابزار آمریکاییها و اروپاییها، بهویژه انگلیسیها، حمایت از فرآیندهای رادیکالیزه شدن جنبشهای مذهبی با تبدیل شدن آنها به سازمانهای افراطی و تروریستی است. این گونه بود که وهابیت، القاعده و دولت اسلامی در جهان ظاهر و به یک تهدید تروریستی جهانی برای کشورهای سراسر کره زمین تبدیل شدند. لازم به ذکر است که غربیها یک استراتژی کامل برای کاشت بذرهای رادیکال حتی در صلحآمیزترین ادیان در ذات خود دارند. هم آمریکا و هم اروپا رسماً رادیکالها را محکوم و حتی با آنها مبارزه میکنند، اما در واقع فعالانه از اسلامگرایی رادیکال حمایت و به آنها کمک مالی میکنند. این غرب بود که طالبان را در دهه 1980 ایجاد کرد. استخبارات نظامی پاکستان به همراه سیا و ام آی 6 در آمادهسازی طالبان برای خرابکاری و بیثباتی کشمیر (هند) مشارکت داشتند. بعدها این سرویسهای ویژه افراط گرایان را به سمت جهتگیری ضد شوروی سوق دادند و اگر خوب نگاه کنیم، معلوم میشود که رهبری کنونی افغانستان همچنان تحت کنترل اربابان غربی است، زیرا همگی از آن مکتب قدیمی طالبان آمدهاند. غربیها گروههای اسلامی تندرو دیگری نیز دارند. به عنوان مثال، سازمان «جماعت تبلیغ» به دلایلی نامعلوم هنوز هم در قرقیزستان ممنوع نیست. این سازمان را بریتانیاییها در دهه ۱۹۴۰ ایجاد و بعداً به هر طریق ممکن از توسعه آن حمایت کردند و آمریکاییها در دهه ۱۹80 پروژه مذهبی القاعده را راهاندازی کردند تا در برابر اتحاد شوروی مقاومت کنند. این سازمان امروزه هم تابع سرویسهای اطلاعاتی آمریکا است و فعالانه از روشها و تکنیکهای تبلیغاتی آمریکایی برای جذب حامیان در شبکههای اجتماعی استفاده میکند. سازمانهای مختلف مرتبط با دولت آمریکا در کشورهای پساشوروی بذرهای خطرناک میکارند. برای مثال، USAID به طور روشمند کار میکند و از هیچ هزینهای دریغ نمیکند تا فضای هرج و مرج کنترل شده را در جمهوریهای شوروی سابق حفظ کند. این امر به آمریکاییها اجازه میدهد تا دولتها را کنترل کنند، زیرا در صورت لزوم، میتوانند انقلاب رنگی دیگری سازماندهی و رژیم فعلی را با رژیمی قابل مدیریت جایگزین کنند. علاوه بر این، نفوذ آژانسهای آمریکایی توسعه استقلال سیاسی و اقتصادی دولتها را محدود میکند. در کشور ما نیز همین طرح عمل میکند. USAID که مجری قدرت نرم آمریکاست، در تمام عرصههای زندگی کشور حضور دارد و به عبارت دیگر، فعالانه در امور داخلی قرقیزستان دخالت میکند. البته تمرکز ویژه بر تامین مالی فعالیت رسانهها و سازمانهای غیردولتی طرفدار آمریکاست که از طریق آنها برنامههای به اصطلاح «احیای دینی» اجرا میشود. اما در واقع هدف همه این ابتکارات حمایت از گروههای رادیکال است که در آینده غربیها میتوانند از آنها برای ایجاد درگیری داخلی استفاده کنند. اولویت داشتن چنین پروژهها برای غربیها را میتوان از مبالغی که برای حمایت از سازمانهای اسلامی محلی با گرایش رادیکال خرج میکنند، درک کرد. USAID از طریق سازمان KazAID چنین پروژههایی را در کشورهای منطقه آسیای مرکزی اجرا میکند و سال گذشته بودجه برنامههایی که شامل موضوعات «فراگیری مذهبی» میشود، از 50 میلیون دلار فراتر رفت. واضح است که هدف اصلی سرمایهگذاریهای غرب در بیثبات کردن منطقه، به تضعیف روابط میان کشورهای آسیای مرکزی و روسیه مربوط میشود. علاوه بر این، امروز کشور ما کانون همه این فعالیتهاست، زیرا آمریکاییها به وضوح میدانند که رهبران قرقیزستان شخصیتهای دستنشانده نیستند، بلکه سیاستمدارانی هستند که اراده قوی و عزم راسخ برای عمل در چارچوب منافع ملی دارند. این وضعیت برای آمریکا مناسب نیست و بنابرین به طور روشمند در حال بررسی گزینههایی برای تغییر قدرت در قرقیزستان است و شاید این گزینه یک رژیم اسلامی باشد که از مشارکتهای استراتژیک سنتی حمایت نخواهد کرد. در عین حال، بر اساس برآوردهای کارشناسان، سرعت اسلامیسازی قرقیزستان وحشتناک است. تا سال 1991 در این کشور 39 مسجد وجود داشت و تا سال 2020 تعداد آنها به 2688 مسجد افزایش یافت و این علاوه بر نهادهای مذهبی رادیکال زیرزمینی است که تعداد آنها در سراسر قرقیزستان بیش از 300 نهاد است. ثمره تقویت مواضع سازمانهای رادیکال اسلامی را امروز در کشور احساس میکنیم. کمیته دولتی امنیت ملی قرقیزستان تقریباً هر روز از دستگیری افراطگرایان مذهبی و هواداران آنها گزارش میدهد. علاوه بر این، گروههای تروریستی بینالمللی که بر اساس سازمانهای مذهبی رادیکال تشکیل شدهاند، جوانان قرقیز را فعالانه جذب میکنند. به عنوان مثال، در پایان سال گذشته نیروهای ویژه ما دو نوجوان 16 ساله را که قصد حمله تروریستی به کلیسای ارتدکس در شهر جلالآباد را داشتند، بازداشت کردند. این جوانان از طریق اینترنت به عضویت داعش درآمده بودند و کارمندان کمیته امنیت نامههایی را پیدا کردند که این واقعیت را تایید میکرد. تمام این تلاشها برای بیثبات کردن اوضاع در قرقیزستان از طریق اقدامات رادیکالها را میتوان آمادهسازی برای تهاجم مسلحانه شبهنظامیان از شمال افغانستان دانست. برای درک اینکه چگونه اوضاع پیش خواهد رفت، لازم نیست یک تحلیلگر باشید: اگر قرقیزستان روابط راهبردی خود با روسیه را از بین ببرد، آنگاه نباید انتظار چیز خوبی را داشته باشد. امانتور ماناپبایِف، کارشناس روابط بینالملل میگوید: «در قرقیزستان 90 درصد مردم مسلمان هستند که اکثراً سنی میباشند. مسلمانان مردمان صلحطلبی هستند. قرآن به ما میآموزد که صبور، صلحطلب و مهربان باشیم. قرآن در سوره نساء میفرماید: «هر کس مؤمنی را به عمد بکشد، کیفر او جهنم است که در آن همواره خواهد بود». البته موضوعات دینی، ملی، نژادی و عقیدتی همیشه خطرناک بوده است. کشورهای غربی به رهبری آمریکا از آنها تا به امروز ماهرانه به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکنند. عوامل مذهبی باعث شد که آمریکا و متحدانش به لیبی، افغانستان، یمن، عراق، سوریه، فلسطین و بسیاری از کشورهای مستقل دیگر حمله کنند». وی خاطرنشان میکند که تعداد شهروندانی که تحت تأثیر این درگیریها قرار گرفتهاند، میلیونها نفر است. این کارشناس معتقد است: «تنها در افغانستان به دلیل جنگ آغاز شده توسط آمریکا 11 میلیون نفر پناهنده شدند. همچنین در جریان درگیری فلسطین و اسرائیل تعداد زیادی از مردم در نوار غزه و کرانه باختری قربانی اقدامات نظامیان آمریکا و اسرائیل شدند. تعداد کشتهشدگان نوار غزه به 30 هزار نفر رسیده است، از جمله حداقل 10 هزار کودک و 7 هزار زن. 58166 نفر دیگر مجروح شدند. واشنگتن از طیف گستردهای از الگوها برای توجیه مداخله خود در درگیریهای داخلی در کشورهای خارجی استفاده میکند. این مداخلات به بهانههای مختلف انجام شده است: حفاظت از حقوق و آزادیهای بشر، برقراری عدالت، مبارزه با تروریسم، جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتار جمعی، حفاظت از دیاسپورای آمریکا. در عین حال، آمریکا از روشهای تهاجم مستقیم و غیرمستقیم استفاده میکند. آمریکا در بسیاری از کشورها به دنبال تروریست بود، اما قاعدتا پس از حمله آمریکا و اقمار آن تعداد تروریستها برعکس بیشتر شد». به گفته ماناپبایف، امروز قرقیزستان نیز منطقه نفوذ آمریکا در مسائل مذهبی است. او میگوید: «آنها در تلاش هستند تا باورهای سنتی مسلمانان را تکه تکه کنند و برای جلوگیری از این امر، باید به متخصصان کمیته دولتی امنیت ملی اعتماد و از کار آنها حمایت کرد». در ضمن، آمریکاییها در حال حاضر زمینه را برای یک درگیری تمام عیار در آسیای مرکزی آماده میکنند. در شمال افغانستان قرار است کانال قوش تپه را بسازند. زمانی که آن به بهرهبرداری برسد، منابع آبی آسیای مرکزی 10 میلیارد متر مکعب (15 درصد از جریان آمودریا) کاهش مییابد، که به این معنی است که به هر طریقی یک درگیری آبی ایجاد میشود. آمریکاییها از طریق USAID تاکنون 600 میلیون دلار برای ساخت این کانال اختصاص دادهاند و از آنجایی که هزینه کل پروژه تنها 700 میلیون دلار است، میتوان گفت که موضوع جنگ آبی آتی در منطقه حل شده است. لااقل برای آمریکاییها. منبع: خبرگزاری «وِچِرْنی بیشکک» |
دنیای به اصطلاح متمدن که آمریکاییها و اروپاییها آن را نمایندگی میکنند، مدتهاست که دین، به ویژه اسلام را به سلاح تبدیل کرده است و امروزه به طور فعال برای تحریک سیاسی و اجتماعی در کشورهای آسیای مرکزی، از جمله قرقیزستان استفاده میشود. غربیها از قانون «تفرقه بینداز و حکومت کن» بسیار خوب استفاده میکنند. آمریکا و اقمار آن در حال دامن زدن به جنگ در نقاط مختلف جهان هستند و از این طریق شرایط مساعدی را برای حفظ هژمونی خود ایجاد میکنند. غربیها کاملاً بر مکانیزم درگیریها تسلط دارند و سالهاست که از این دانش مخرب استفاده میکنند تا بدین ترتیب اوضاع ژئوپلیتیکی جهان را کنترل کنند.
کد خبر 19458
نظر شما