ایران و هند از میراث ارزنده فرهنگی و زبانی مشترکی بهره برده اند که اگر چه گذشت ایام تغییر و تحولی در آن ایجاد نموده، ولی آثار به جا مانده از قرون و اعصار باستان نشان از آن دارد که فرهنگ این اقوام در اساس و بنیاد هرگز از سرچشمه اصلی و کهن دور نبوده و پیوندی سخت استوار میان آنها برقرار است

ایران و هند از میراث ارزنده فرهنگی و زبانی مشترکی بهره برده اند که اگر چه گذشت ایام تغییر و تحولی در آن ایجاد نموده، ولی آثار به جا مانده از قرون و اعصار باستان نشان از آن دارد که فرهنگ این اقوام در اساس و بنیاد هرگز از سرچشمه اصلی و کهن دور نبوده و پیوندی سخت استوار میان آنها برقرار است، به طوری که امروز در مطالعة مناسبات و فرهنگ هر یک از این اقوام نمی توان خود را از دیگری بی نیاز دانست.

بدون تردید می توان گفت که در شناخت پیوند فرهنگی موجود میان اقوام، شناخت زبان و اسطوره و باورهای دینی ضرورت بسیار دارد. طوایف آریایی هند و ایران با اقوام اروپایی در اعصار بسیار کهن در ناحیه ای واقع در جنوب روسیه، در استپهای میان جنوب سیبری، دریاچة اورال و شمال بحر خزر و شمال قفقاز می زیستند. در تاریخی که به روشنی معلوم نیست و گروهی از پژوهشگران آن را هزاره دوم پیش از میلاد گمان برده اند، از اقوام اروپایی جدا شدند. دسته ای در پایان هزاره دوم پیش از میلاد راه سرزمین های جنوب آسیای میانه را پیش گرفتند و در آغاز هزاره اول پیش از میلاد به "نجد" ایران رسیدند و با بومیان درآمیختند و گروهی دیگر از طریق افغانستان کنونی روانه پنجاب و بخش علیای دره گنگ شدند و سکنة بومی آنجا را مغلوب نموده و بیشتر آنان را از ناحیه شمال به سوی جنوب راندند. سرانجام بر بخش عظیمی از سرزمین پهناور و شگفت انگیز هند مستولی گردیدند.

اقوام هند و ایرانی پس از استقرار در ایران و هند تشکیلات و سازمان های سیاسی و مذهبی ویژه خود را پایه گذاری نمودند و بدین ترتیب تمدن و فرهنگ و دایی در هند و فرهنگ اوستای در ایران بنیاد نهاده شد.

در هند قبایلی که باستانی ترین آثار زبان هندی یعنی ودا را به زبان سانسکریت پدید آوردند خود را "آری" می خواندند و در ایران هم آنهایی که به زبان اوستای تکلم می کردند، خود را آریایی معرفی نمودند. در کتاب گزیده ریگ ودا از دکتر سید محمد رضا جلال نابینی آمده است: «سپس نام ایشان به کشورشان اطلاق گردید و آن را "اران" و "ایران" نام نهادند. بنابراین دو قوم هندی و ایرانی در اصل از یک نژاد و پیوندهای نزدیک فرهنگی میان آنها ثمرة دورانی است که آنها وحدت قومی داشتند و از یکدیگر جدا نشده بودند. در ریگ ودا به ایران اشاراتی شد و ایرانیان را "پرشوره" و یا "پارشویه" و پس از آن "پارسیکا" نامیده شده و همچنین ایرانیان یاد موطن مشترک "ایران ویج" را در اساطیر خود حفظ نموده اند».   

ریگ ودا، کهن ترین اثر قوم آریایی مشتمل بر ۱۰۲۸ سروده است. این کتاب در آغاز مکتوب نبوده و به صورت شفاهی حفظ و سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال یافته است تا آنجا که سرانجام ویاسا در سه هزار سال قبل از میلاد در عصر کالی یوک (عصر کالی) آن را جمع آوری کرده به صورت مجموعة "سمهیتا" در آورد.

اوستا کتاب دینی قدیم ایرانیان در زمان بسیار متأخرتری از ریگ ودا به کتابت درآمده است، تا عصر ساسانی به صورت شفاهی و توسط روحانیون زرتشتی حفظ می شده، اما در دوره ساسانیان گردآوری و مدون گردید. اوستا مشتمل بر پنج کتاب به اسامی: یسنا، یشتها، ویسپرند، وندیدا، خرده اوستا و یسنا حاوی هفده سرود است که گاهان خوانده می شود. زبان گاهانی کهن تر از سایر نوشته های اوستای می باشد و آن را منتسب به زرتشت دانسته اند.

قدیمی ترین شکل زبان اوستایی با زبان سرودهای ودایی بویژه ریگ ودا قرابت و نزدیکی بسیار دارد، به نحویی که در زبان شناسان مطالعة هر یک از آنها را بدون دیگری کامل و محققانه نمی دانند. هماهنگی و مشابهت سبک نگارش و ریشة واژگان و اجزای جمله و نحوه واژه سازی هم شکل و هم معنی این دو کتاب

شایان عنایت است. نمونه های زیر موید این همانندی است: کوه در اوستا به صورت Gairi و در سانسکریت ودایی به صورت Giri دیده می شود و یا باد در اوستا به صورت Vata و در ودا نیز به همان صورت ذکر گردیده است و در قواعد دستوری این دو کتاب نیز بسیار مشابه است.

پیوستگی و بستگی این دو اثر کهن چنان است که در بازخوانی و رفع نکات مبهم و مشکل نمی توان یکی را بی نیاز از آن دیگر دانست. امروز زبان شناسان می توان با بهره گیری از قوانین آوایی و ترکیب صداها و تغییر تلفظ، قطعات و بندهای اوستای را واژه به واژه به شعر ودایی برگردانند و ابیاتی تنظیم و ترتیب دهند که از نظر روح شعری درست و با ذوق سلیم سازگار باشد.

راسموس کریستیان از بنیانگذاران زبان شناسی تطبیقی تاریخ در سال ۱۸۲۶ میلادی با فراهم آوردن مدارک و شواهدی بسیار به اثبات پیوند زبان سانسکریت با زبان اوستایی برخاست.

در نیمه دوم قرن هیجدهم چهار ورق از نسخه خطی "وندیدا" متعلق به کتابخانة بودلین به دست انکتیل وپرون افتاد. وی برای یافتن اوراق دیگر اوستا و پی بردن به اسرار دینی زرتشتیان به هندوستان رفت و در مدت هفت سال و نیم اقامت در هند نسخه های نفیسی را به دست آورد و بسیاری از دشواریهایی که در خواندن اوستا با آن مواجه بود، به یاری روحانیون زرتشتی و آشنا شدن با آداب پارسیان هند برطرف گردید. وی در بازگشت به پاریس نسخه های خطی را به کتابخانه سلطنتی تقدیم نمود. در سال ۱۷۶۱ حاصل پژوهش های خود را در سه جلد به نام زند ـ اوستا به فرانسه انتشار داد. این کتاب به جهت اینکه مصنف آن فاقد معلومات فقه اللغوی شایسته و بایسته بوده از بسیاری جهات ناقص می نمود. چاپ  این کتاب باعث گردید که زبان شناسان از آن به بعد، به تقریر متن اوستا به مقایسه و تطبیق آن با سانسکریت پرداخته و افق تازه ای در مطالعات و تحقیقات اوستا شناسی و ریگ ودایی را باز نمودند.

سال ۱۳۹۶

کد خبر 1963

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =