باورهای اهل سنت عراق یا برخی از آنها بدین صورت است که آنها قشر عرب و امتداد جهان عربی در عراق هستند، اما دیگر اقشار جامعه عراق، عرب نیستند، و به عنوان مثال شیعیان عراق صفوی یا ایرانی هستند، کردها نیز عرب نیستند، ترکمانها و ارمنی ها هم عرب نیستند،

 جنبه طائفی و مذهبی

الف) جنبه طائفی و مذهبی در فرهنگ اهل سنت عراق

بارزترین ویژگی های فرهنگ سیاسی اهل سنت عراق:

اول: آنها در قرن بیستم میلادی و پیش از آن حکومت و قدرت را در دست داشتند. اهل سنت به عنوان یکی از اقشار کشور عراق در طول ۴ قرن که عراق تحت سیطره امپراطوری سنی عثمانی بود و از سال ۱۹۲۰- ۱۹۵۸ که انگلیس عراق را اشغال کرده بود و همچنین در دولت های بعدی عبدالکریم قاسم و عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف و احمد حسن البکر و صدام حسین، قدرت را در دست داشتند، و احساس قدرت طلبی در طول این سالها در روحیه سیاسی آنها پرورش یافت. وجود اهل سنت عراق در راس هرم قدرت در طول این چند قرن، باعث ایجاد یک فرهنگ سیاسی بین آنها شد بدین مفهوم که آنها صاحبان اصلی عراق هستند و حکومت حق مسلم آنهاست.([۱]) این مشکل حقیقی در عراق نشان می دهد که وضعیت و قدرت هویت عراقی بیش از هر چیز دیگر، وابسته به تعریف آن توسط مسئولین اداره امور کشور و امور جامعه است. به عبارت دیگر هویت ملی جامعه با متلاشی شدن سیاستهای حکومت، متلاشی می شود، و اگر حکومت ها به کیفیت تحکیم هویت و افزایش قدرت آن توجه داشته باشند، هویت ملی هم یکپارچه و قوی خواهد بود.([۲])

دوم: باورهای اهل سنت عراق یا برخی از آنها بدین صورت است که آنها قشر عرب و امتداد جهان عربی در عراق هستند، اما دیگر اقشار جامعه عراق، عرب نیستند، و به عنوان مثال شیعیان عراق صفوی یا ایرانی([۳]) هستند، کردها نیز عرب نیستند، ترکمانها و ارمنی ها هم عرب نیستند، بنابرین اهل سنت معتقدند تنها گروهی هستند که لیاقت حکومت عراق را دارند، زیرا آنها تنها قشر عربی در عراق هستند و همه اقشار دیگر طفیلی و خدشه ای بر هویت عربی عراق هستند. این تفکر در سخنان و بیانات اهل سنت در طول دهه های گذشته مشهود است و حارث الضاری نیز در سالهای اخیر صراحتا به این عقیده خود اشاره کرده است.([۴])

سوم: اهل سنت فرهنگ سیاسی طائفی خاصی دارند، آنها همیشه از حاکم سنی حمایت می کنند، این عقیده زاده ی تجربه ها و شرایط تاریخی عراق است، و رخدادهای سیاسی عراق به وضوح نحوه تعامل و رفتار اصولگرایانه اهل سنت عراق در این زمینه را نشان می دهد.([۵]) اما اطاعت بی چون و چرا از حاکم، در میان شیعیان کمتر دیده شده است، به همین دلیل است که خانم «گرترود بل» در مورد شیعیان می گوید: «من به شخصه از دچار شدن شیعیان عرب به مشکلات بزرگ خوشحال می شوم زیرا آنها سخت ترین و بدعنق ترین مردم این سرزمین هستند»([۶]).

چهارم: یکی دیگر از فرهنگهای سیاسی اهل سنت عراق این است که به حکومت فردی و استبدادی و دیکتاتوری تمایل بیشتری دارند، زیرا در طول چندین قرن آنها همین حکومت را می پسندیدند که در اصطلاح سیاسی به آن «توتالیتاری» نیز گفته می شود. بویژه اینکه عربها در عراق و کشورهای دیگر عربی هرگز بر اساس قانون اساسی عادل و دموکراسی و عدالت بین تمام اقشار جامعه حکومتی نداشته اند، آنها پس از اعتیاد به چنین حکومتی در طول چند قرن، تمایل شدیدی به حکومت استبدادی پیدا کرده اند که شاید یکی از دلایل آن، شباهت این نوع حکومت، به حکومت قبیله ای باشد. آنها معتقدند که تنها راه اداره کشور، دولت مرکزی فردی است و قرنها توانستند با همین نوع حکومت، کشور را اداره کنند و به همین دلیل این امر به صورت یک فرهنگ سیاسی ریشه دار در اذهان اهل سنت تثبیت شده است. چنین فردی اکثرا فقط به نظر گروهی خاص یا یک سازمان سری ویژه یا نزدیکان و بستگان خود توجه می کند واین گروه به هیچ قانون و ارزشی احترام نمی گذارند و در کشور فساد می کنند.([۷])

پنجم: یکی دیگر از اصول اهل سنت این است که با دیگر اقشار و گروه های ملت عراق روابط خوبی ندارند، این وضعیت نتیجه سیاستهای طائفی حاکمان عراق است، زیرا آنها با روحیه ای برتری جویانه بر عراق حکومت کرده و به اصطلاح جامعه شناسی سیاسی مردم را به دو بخش «حاکم» و «محکوم» تقسیم می کنند. آنها شهروندان را به دو گروه درجه ۱ و۲ تفسیم کردند و متاسفانه این وضعیت بر موضوع شهروندی و شناسنامه و حق امتلاک آن تاثیر گذاشت، و شناسنامه ها به عثمانی و غیره تقسیم شد. در نتیجه پیروی و حمایت کامل اهل سنت از حکومت های سنی باعث شد آنها یک تافته جدا بافته از ملت عراق باشند. به همین دلیل اهل سنت مسئول تمام اشتباهات نظام های حاکم معرفی می شدند و رویگردانی دیگر گروه های ملت عراق از آنها، باعث تشدید انزوای آنها شد([۸])، به عبارت دیگر یک فرهنگ متقابل وجود دارد و آن این است که اقشار و گروه های دیگر ملت عراق به دلایل متعددی احساس می کنند که اهل سنت عراق روحیه ای برتری جویانه نسبت به دیگر افراد ملت عراق دارند، این در حالیست که کارشناسان جامعه شناسی تاکید دارند که اهل سنت عراق به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه در پی استمرار سیطره بر حکومت عراق این وضعیت را پیدا کرده و برخی از آنها واقعا به این برتری اعتقاد پیدا کرده اند.

ششم: یکی دیگر از فرهنگهای اهل سنت عراق که مورد تایید تمام کارشناسان و پژوهشگران میدانی قرار گرفته، این است که دولت ها و حتی جامعه سنی، از نظر سیاسی به رویکردهای لائیک نزدیک ترند تا به رویکردها و اصول اسلامی، به همین دلیل تمام احزاب سیاسی آنها لائیک هستند. در دوره معاصر هیچ حزب اسلامی مطرحی توسط اهل سنت تاسیس نشده است، اما «حزب الاخوان المسلمین» که در کشورهای مختلف عربی منتشر شد و «حزب التحریر» که توسط آقای النبهان در اردن تاسیس شد، هیچ حضور مهمی در عراق نداشتند و یکی از آثار آنها در عراق تاسیس «الحزب الاسلامی» بود که یکی از ضعیفترین احزاب اسلامگرای سنی در طول تاریخ به شمار می رود. در دهه اخیر حزب لائیک قومی «بعث» توانست اهل سنت عراق را به سمت خود جذب کند، به همین دلیل فرهنگ سیاسی تمام اهل سنت عراق به گونه ای مرتبط به مفاهیمی شد که از «حزب بعث عربی» سرچشمه می گیرد. البته نباید فراموش کنیم که فرهنگ اسلامی سیاسی در میان اهل سنت عراق وجود دارد، اما آنها هرگز نتوانسته اند آن را به صورت یک دولت یا حکومت اسلامی به اجرا درآورند.

ب) جنبه طائفی و مذهبی در فرهنگ شیعیان عراق

بارزترین ویژگی های فرهنگ سیاسی شیعیان عراق عبارتند از:

اول: آگاهی سیاسی شیعیان عراق کمی با تاخیر نمودار شد، چرا که آنها در انقلاب ۱۹۲۰ نقش مهمی داشتند و بسیاری از آنها شهید شدند و روحانیون و مراجع بارز وقت در کنار مردم وارد میدان مبارزه شدند، اما نتوانستند از نتایج و ثمره های سیاسی این تلاش و مجاهدت سهمی داشته باشند، بلکه دولت سنی عراق به ریاست «عبدالرحمن النقیب» تاسیس شد، در حالیکه استانهای شیعه با اشغالگران انگلیسی مبارزه کردند، و در نهایت دولت پادشاهی به ریاست «عبدالمحسن السعدون» تصمیم گرفت همان مراجع و روحانیونی که مبارزه کردند و انقلاب مردم بر علیه انگلیسیها را رهبری کردند تبعید کنند، از جمله «سید ابوالحسن اصفهانی وشیخ حسین نائینی وشیخ جواد خالصی و...([۹])»، لذا شیعیان در طول تاریخ توجه خاصی به حکومت نداشتند، واین مشکل و ضعف آنها پس از انقلاب امام خمینی در ایران برطرف شد، انقلاب امام خمینی + باعث شد نهضت و درک و فرهنگ سیاسی در مورد حکومت و دولت در ذهن شیعیان عراق به وجود آید، بویژه اینکه آنها در طول چند قرن گذشته از سیاستهای تبعیض مذهبی حکومت های طائفی سنی و کشتار و تبعید و اعدام مراجع و روحانیون شیعی رنج می بردند. در گذشته های دور می بینیم که تجربه های متعددی توسط شیعیان اجرا شد، مانند حکومت صفویه در ایران و حکومت حمدانیین در حلب و حکومت فاطمیین در مصر و برخی از حکومت هایی که در شمال آفریقا تاسیس شد، لذا می توان گفت که شیعیان از نظر آگاهی سیاسی از اهل سنت سبقت گرفته بودند، اما در هیچکدام از آن حکومت ها فقهای شیعه نقش قابل ذکری نداشتند و برخی از آن حکومت ها، ظالم و ستمگر بودند و به همین دلیل نمی توان به این حکومتها به عنوان جزئی از تاریخ سیاسی شیعیان افتخار کرد، چرا که منظور ما از آگاهی سیاسی شیعیان، آگاهی و تجربه و حکومت تحت نظارت مراجع و فقهای شیعی است. اما در مورد تجربه های معاصر بویژه انقلاب اسلامی امام خمینی +، این تجربه ها تاثیر مستقیمی بر اوضاع سیاسی کنونی شیعیان داشته است. وجود این نظریه شیعی که در زمان غیبت امام معصوم #، تقیـّه واجب است و مردم باید مانند چهارپا در خانه های خود بنشینند و شعار « در خانه های خود بمانید و شب و روز از آن خارج نشوید» را سر می دادند، مصیبت های زیادی را برای شیعیان به بار آورد، تا زمانی که امام خمینی + نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد که بر اساس آن فقیه در زمان غیبت امام معصوم وظیفه ای مانند وظیفه انبیاء دارد، ایشان در این مورد می فرمایند: «درود بی پایان بر علی بن ابیطالب که با دژخیمان به صورت مسلمان و مقدس نماهای بدتر از کفار جنگید و از هیچ قدرتی نهراسید، و سلام بر حسین بن علی که با یاران معدود خویش برای پیچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچیز بودن عده و عده، به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هیهات منا الذله» اش را به گوش حق طلبان رسانید([۱۰]).»

دوم: شیعیان بیش از دیگران استعداد همزیستی مسالمت آمیز با اقشار دیگر را دارد، زیرا قومیت های مختلفی در میان آنها دیده می شود، از جمله کردهای فیلی و شیعیان ترکمان و شیعیان عرب. علمای شیعه کتاب های متعددی در مورد فرهنگ سیاسی شیعیان و میهن پرستی و توجه به حقوق همه شهروندان صرف نظر از اختلافات نژادی و مذهبی، و در اولویت قرار دادن منافع کشور و اتحاد آن نوشته اند.([۱۱]) شیعیان عراق این اعتقاد خود را نه تنها در کتابها و نوشته ها، بلکه در میادین عملی اثبات کرده اند، آنها در راستای همین اعتقادات خویش با نیروهای انگلیسی مبارزه کرده و در کنار دولت عثمانی که ده ها سال آنها را مورد ظلم و ستم قرار داده بود ایستادند، در حالیکه اهل سنت در آن دوره در کنار انگلیس و در مقابل دولت عثمانی ایستادند، در حالیکه دولت عثمانی سالها از آنها حمایت کرده بود.

سوم: شیعیان عراق همیشه به حاکم عادل تمایل داشته و در بسیاری از حوادث و رخدادهای تاریخی و سیاسی این عقیده را اثبات کرده اند. آنها علاوه بر تمام ستمها و مصیبتهایی که از ظلم طائفی و سیاستهای تبعیض آمیز دیدند، اما هرگز به دنبال انتقام جویی نبوده، بلکه برای اتحاد و همدلی تلاش می کردند. آیت الله سید محسن حکیم در پاسخ به نماینده «طاهر یحیی» نخست وزیر «عبدالسلام عارف» گفت: خواسته شیعیان عراق، وجود یک حاکم شیعی نیست، بلکه آنها یک حاکم عادل می خواهند، چه شیعه باشد و چه سنی»([۱۲]). آیت الله حکیم همچنین در دیدار با شخص «طاهر یحیی» که در کوفه به دیدار ایشان رفته بود گفت: «وظیفه دولت این است که همه اقشار ملت را بدون تفرقه و تبعیض نژادی یا مذهبی مورد توجه قرار دهد، اما متاسفانه اکنون می بینیم که فاصله بین شیعیان و دولت زیاد شده است... هر آنچه من می گویم به صلاح خودم و صلاح ملت صرف نظر از اختلافات مذهبی و قومی آنهاست. برای من هیچ تفاوتی بین عرب و کرد و ترک نیست، همه آنها برادران و فرزندان من هستند.»([۱۳])

با نگاهی گذرا به مبارزات شیعیان در قرن بیستم، می بینیم که رفتار و مواضع شیعیان در برابر حاکمان عراق، هرگز ارتباطی به مذهب او نداشته، بلکه به عدالت حکومت او بستگی داشته است و این عقیده تحت تاثیر مواضع مراجع نجف و تاحدودی مشروطه ایران بود. در بیانیه های آیت الله سیستانی در اثنای اتفاقات سال ۲۰۰۳ در عراق نیز این عقیده به روشنی مشاهده می شود. ([۱۴])

چهارم: شیعیان در فرهنگ سیاسی خود به عنوان قشر اکثریت ثابت کرده اند که همیشه برای عدالت و بر علیه دیکتاتوری مبارزه می کنند و شاید بارزترین نمونه این رفتار سیاسی شیعیان، تلاش آنها برای تثبیت نظام «مشروطه» در اعتراض به دیکتاتوری و استبداد حکومت ایران و ایجاد حکومتی مبتنی بر پارلمان و نظارت ملی و دینی بود. طبیعی بود که شیعیان عراق که از نظر عقیدتی پیرو مراجع هستند، در آن زمان به این موضوع تمایل پیدا کنند، از جمله مراجع بارز نجف اشرف که در آن دوره از مشروطه اعلام حمایت کردند، آیت الله ملا محمد کاظم خراسانی و آیت الله حسین نائینی([۱۵]) بارزترین مراجع نجف بودند که با قدرت از مشروطه اعلام حمایت کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی + نیز شیعیان در ایران توانستند حکومت دموکراسی و مبتنی بر قانون اساسی جدید را اجرا کنند و با مطالعه قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول دموکراسی و در عین حال اسلامی آن به وضوح قابل مشاهده است([۱۶])، این تجربه موفق در جمهوری اسلامی ایران، بر روند سیاسی شیعیان عراق پس از سال ۲۰۰۳ تاثیر مستقیم داشت، شیعیان عراق بیش از دیگر اقشار و گروه های این کشور تاکید داشتند که باید نظام حکومت در عراق مبتنی بر قانون اساسی باشد و تمام نهادهای حکومتی باید تحت نظارت قانون اساسی فعالیت کنند و تمام اقشار و شرکت در اداره حکومت عراق حق مسلم همه اقشار ملت عراق است، آنها همچنین تاکید داشتند که مسئولین کشور باید از طریق انتخابات توسط مردم انتخاب شوند و باید از کشور در برابر توطئه ها و کودتاها حفاظت شود و از هرگونه یکه تازی و استبداد هر فرد یا حزب یا گروهی جلوگیری شود.

پنجم: شیعیان با گروه های دیگر ملت عراق روابط بسیار خوبی دارند، زیرا در طول تاریخ هیچ اختلاف قابل توجهی بین آنها و دیگر گروه های ملت عراق ددیه نشده است، به طور مثال شیعیان روابط بسیار خوبی با کردها دارند زیرا هر دو گروه قربانی تبعیض های قومیتی شدند. شیعیان همچنین با ترکمانهای عراق همین احساس همدردی را دارند و به همین دلیل روابط آنها با ترکمانها نیز خوب است. ولذا، روابط شیعیان عراق نسبت به روابط اهل سنت با گروه ها و اقشار مختلف ملت عراق بسیار بهتر بوده و هست.

ششم: اما شیعیان عراق در طول تاریخ سیاسی خود تاکید کرده اند که فرهنگ آنها مبتنی بر اصول دینی است، از جمله انقلاب ۱۹۲۰ که توسط مراجع دینی نجف رهبری شد و همچنین در اوائل قرن بیستم پنج حزب را تاسیس کردند که همگی آنها اسلامی بودند و گفته می شود تاسیس آنها به دستور مراجع وقت بوده است([۱۷]). لذا شیعیان همیشه مخالف استکبار و در زمان مرجعیت آیت الله سید محسن حکیم هم با تبعیض نژادی و مذهبی مخالفت کردند و مبارزات آنها تا مبارزه با حزب بعث عفلقی ادامه پیدا کرد، بنابرین مبارزه و فعالیت سیاسی شیعیان از تفکر و اصول دینی سرچشمه گرفته است. برخی از کارشناسان سیاسی تاکید می کنند از میان احزاب شیعی، فقط آنهایی که در قرن بیستم تاسیس شده بودند اسلامی هستند، اما حقیقت این است که تمام احزاب شیعی که در قرن بیستم و تا امروز تاسیس شده اند، همگی اسلامی بوده اند([۱۸]). در اوائل قرن بیستم و در پی مقاومت اسلامی ملی عراق به رهبری حوزه علمیه نجف اشرف، چند حزب اسلامی تاسیس شد که برخی از آنها با حمایت مراجع تقلید بوده است. در دهه سوم از قرن بیستم نیز چند حزب و جنیش و جریان سیاسی مانند «حزب الدعوه الاسلامیة» و «حرکة الشباب المسلم» تاسیس شدند و در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم نیز مجلس اعلی و سازمان بدر تاسیس شدند که هر دو جریانهایی اسلامی هستند که مشروعیت خود را از مرجعیت و روحانیت شیعه به دست آوردند.

بنابرین فرهنگ سیاسی شیعیان به گونه ای بود که همیشه بر اساس اصول دینی حرکت می کردند و از جریانها و تفکرات لائیک دور بودند، به جز کسانی که با زور یا زر یا روشهای دیگر به حکومتها پیوستند یا برخی شخصیتهای شیعی که در سال ۱۹۲۱ و در پی تاسیس دولت قومی تحت تاثیر جریانهای لائیک و قومی و چپ گرا قرار گرفتند و در نهایت وارد احزاب مارکسیستی و حزب بعث شدند.

اما در زمینه قبیله ای:

می دانیم که فعالیت سیاسی در عراق تا حد زیادی تحت تاثیر فرهنگ قبیله ای است و قبیله طی سالهای زیادی نقش مهمی در بنا و تعیین مسیر فعالیت و حتی نظام سیاسی داشته است، این وضعیت دلایل متعددی دارد از جمله:

- حکومت عثمانی در برخی دوره های خود ضعیف عمل می کرد و به همین دلیل پیمانها و اتحادهای قبیله ای زیادی به وجود آمد که مشروح آن را در فصل سوم بررسی خواهیم کرد.

- به دلیل ارتباط عراق از سمت غرب با جهان عرب، ارتباط فرهنگی بین قبیله های عراقی و قبایل متعدد کشورهای عربی گسترش یافت و تفکرات آنها بر قبایل عراقی تاثیر گذاشت. این در حالیست که حکومت های این کشورهای عربی در دست قبایل بزرگی مانند «آل سعود» و «آل نهیان» و«آل خلیفه » و«آل الصباح» است و این واقعیت نشان دهنده قدرت تفکر قبیله ای در این کشورهاست.

در این زمینه، برخی از کارشناسان علوم جامعه شناسی معتقدند قبایل عراقی ساکن مناطق غربی که تحت تاثیر تفکر قبیله ای بادیه نشینی قرار گرفته اند، آداب و رسوم و رفتار این عشایر با عشایر مناطق مرکزی و جنوبی عراق تفاوت دارد. در نتیجه، قبایل سنی خود را از نظر فرهنگی و اجتماعی تحت تاثیر دو فرهنگ متفاوت یافتند، اول یک فرهنگ پیوسته به دلیل ارتباط با قبایل همسایه و دیگری به دلیل تراکم فرهنگی دولتی که از زمان حکومت عثمانی تا زمان حکومت های پادشاهی و جمهوری ادامه داشت. مهمترین خصوصیت های قبیله ای اهل سنت عبارتند از:

الف: قبایل سنی در مقابل اشغالگران انگلیسی مبارزه قابل توجهی نداشتند و ورود آنها به میدان مبارزه بسیار کمرنگ و پس از شیعیان و در پیروی از مراجع شیعه بوده است([۱۹])، کارشناسان تاریخ سیاسی معتقدند این موضع اهل سنت (عدم مقابله با انگلیس) ریشه در اعتقادات سیاسی اهل سنت دارد، زیرا آنها همیشه از غرب به عنوان یک پشتیبان و تکیه گاه قدرتمند یاد می کنند و این نظریه از اوایل قرن بیستم و حتی پیش از آن در میان کشورهای عربی رواج یافت. در قرن نوزدهم و بیستم برخی از قبیله های بزرگ در کشورهای عربی به کشورهای غربی اجازه ورود به منطقه و سیطره بر ملتها و سرزمینها و ثروتهایی کردند که متعلق به مردم بود، و در مقابل خواستار حمایت کشورهای غربی در برابر قبایل دیگر عربی بودند تا بدینوسیله به ریاست و رهبری و پادشاهی دست یابند.

به عنوان مثال می توان به خاندان «آل الصباح» اشاره کرد که به خاطر روابط نزدیکی که با انگلیس داشتند و اینکه در جریان حمله انگلیس به عراق، هیچ مقاومتی نشان ندادند، حکومت کویت به آنها داده شد.([۲۰])

همین موضوع در مورد قبیله «آل سعود» در عربستان و «آل خلیفه» در بحرین و «آل نهیان» و حاکمان دیگر این کشورها منطبق می شود. آنها به عنوان یک قبیله کامل تمام خدمات و امکانات خود را در اختیار غرب می گذارند و غرب نیز در مقابل این خوش خدمتی، حکومت وامارت سرزمین مربوطه را به آنها می دهد. این تفکر و روش (استفاده از قدرت دیگران) بر فرهنگ سیاسی قبیله ای اهل سنت در عراق منعکس شد، بویژه اینکه برخی از قبایل سنی از عراق تا کشورهای عربی امتداد دارند، مانند قبیله «شِمَّر» که از عراق تا عربستان امتداد دارد، و قبایل «عنزة» و «ربیعة» و ده ها مورد دیگر که امروزه دیده می شوند.

اما در قرنهای ۱۷-۱۹ قبیله های سنی در هیچ جایی مستقر نبودند بلکه در سرزمین های عثمانی از کشوری به کشور دیگر مهاجرت می کردند که باعث تبادل و لقاح فرهنگی در میان آنها شد.([۲۱])

بسیاری از منابع تاریخی تاکید می کنند که عشایر شیعی نقش مهمی در انقلاب ۱۹۲۰ بر علیه نیروهای انگلیسی داشتند، زیرا شیعیان هرگز تفکر و عقیده ای با عنوان «تکیه به قدرتهای خارجی برای رسیدن به منافع و اهداف خود» نداشته اند، مرجعیت شیعه همیشه نقش فعال سیاسی خود را حفظ کرده و قبایل شیعی را رهبری کرده است. به همین دلیل است که می بینیم «شعلان ابوالجون» از عشایر سماوه و «عبدالواحد السکر» شیخ عشیره آل فتلة از فرماندهان ارشد قیام ۱۹۲۰ بودند و همچنین عشایر نجف اشرف که در این قیام نقش بارزی داشتند.([۲۲]) عشایر شیعی همیشه تحت تاثیر و فرمان مرجعیت بوده اند و مرجعیت نیز همیشه آشکارا مخالف غرب و اشغالگران بوده است. لذا شیعیان اگر می خواستند نظریه «تکیه به قدرتهای خارجی برای رسیدن به منافع و اهداف خود» را اجرا کنند، هرگز قربانی مصیبتها و فجایعی که در قرن بیستم و به خاطر مبارزه با انگلیسیها بر سرشان آمد، نمی شدند.

ب: یکی دیگر از فرهنگهای قبیله ای که در فرهنگ سیاسی عراق نیز ریشه دوانده این است که هر قبیله می خواهد حضور و جایگاه اجتماعی خود را در میان قبایل دیگر تثبیت کند و برخی معتقدند تنها راه رسیدن به این هدف طرفداری از حکومت و حاکم است، این فرهنگ و تفکر در میان قبایل شیعی هم دیده می شود، اما به خاطر ارتباط شیعیان با مرجعیت، این رفتار همیشه در میان آنها مذموم بوده است، این فرهنگ از سال ۱۹۲۱ و پس از تاسیس حکومت جدید پدیدار شد که همزمان با تحولات فرهنگ سیاسی قبیله ای شیعی بود که اطاعت از حکومت به تدریج جایگزین اطاعت از مرجعیت شد، این وضعیت ادامه پیدا کرد تا اینکه صدام حسین به حکومت رسید و تلاش کرد تا عشایر شیعی را کاملا به خود وابسته کند، اما پس از سال ۲۰۰۳ این عشایر بار دیگر روابط خود را با طرفهای دینی و سیاسی و مراجع عظام تقلید بازسازی کردند. گرچه سوابق احزاب و گروه ها و جریانهای دینی شیعی خالی از اشکال و لغزش نبوده است، از جمله سکوت عشایر شیعی در مقابل تبعید مراجع عظام تقلید در دوره پادشاهی که در بخشهای بعدی به طور مشروح در مورد آن صحبت خواهیم کرد.([۲۳])


([۱]) بسیاری از کارشناسان سیاسی و مورخین و جامعه شناسان پژوهشگر در امور عراق مانند "علی الوردی" و "استیون لونکریک" و"النفیس" و "حنا بطوطا" به این موضوع اشاره کرده اند.

([۲]) سلیم مطر: «الذات الجریحة»، ص ۳۵۱.

([۳]) حسن العلوی: «الشیعة والدولة القومیة فی العراق (۱۹۱۴-۱۹۹۰) » ـ ص ۷۳.

([۴]) گفتگوی حارث الضاری با شبکه الجزیره- برنامه الاتجاه المعاکس- ۲/۷/۲۰۰۴

([۵]) احمد الکاتب: «السنة والشیعة وحدة الدین وخلاف التاریخ والسیاسه»، ص۱۳۳

([۶]) عبد الله النفیس: «دور الشیعة فی تطور العراق السیاسی الحدیث»، ص ۱۶.

([۷]) حسن العلوی: «العراق دولة المنظمة السریة»، ص ۹۵. وطالب الحسن: «حکومة القریة» ـ ج ۱ ـ ص ۲۱۱.

([۸]) عدنان یاسین: «الامن الانسانی والمتغیرات المجتمعیة فی العراق» (پژوهش جامعه شناختی)، ص ۱۲۶

([۹]) عبد الرزاق الحسنی: «تاریخ العراق السیاسی»-ج۲ ص۲۱

([۱۰]) صحیفه امام، جلد بیستم، صفحه ۸۷، پیام به مردم و زائران بیت الله الحرام به مناسبت ایام حج.

([۱۱]) این مفاهیم در سخنان مراجع تقلیدی که با تعصب مذهبی به مبارزه برخاستند، مانند آیت الله کاشف الغطاء و آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله سید محمد باقر صدر و آیت الله سید محمد باقر حکیم به وفور مشاهده می شود. «بررسی رویکردهای سیاسی وحدت گرایانه شیعیان عراق» محمد صادق الهاشمی، ۲۰۰۷، ص ۴۲.

([۱۲]) حسن العلوی: منبع سابق، ص ۳۵۳. وعامر الحلو: «تاریخ الحرکة الإسلامیة فی العراق»، ص ۴۳.

([۱۳]) مجله «الإیمان النحیفة»، مارس/ ۱۹۶۴.

([۱۴]) حامد الخفاف: «النصوص الصادرة عن سماحة السید السیستانی فی المسألة العراقیة»، ص ۹۸ ـ ۱۱۷.

([۱۵]) حسن شبر: «التحرک الإسلامی (۱۹۰۰ ـ ۱۰۵۷) »، ص ۳۷.

([۱۶]) دکتر صلاح عبد الرزاق: «الاسلامیون والدیمقراطیه»، انتشارات مرکز مطالعات عراق، ص۶۷.

([۱۷]) حسن شبر: «التحرک الإسلامی (۱۹۰۰ ـ ۱۰۵۷) »، ص ۴۳.

([۱۸]) حسن شبر: «العمل الحزبی فی العراق»، ص۴۰۰-۴۳۰. ومحمد صادق الهشمی: «موجز تاریخ الأحزاب العراقیة» ۱۹۰۸-۲۰۰۸

([۱۹]) حسن الاسدی: ثورة النجف، ص۱۵۶

([۲۰]) عبد الحلیم الرهیمی: تاریخ التحرک الاسلامی فی العراق، (۱۹۰۰-۱۹۲۴) - ص۱۶۵

([۲۱]) عباس العزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۸ (تهران، انتشارات شریف رضی) ص۳۲۵. همچنین مراجعه شود به تاریخ العراق الحدیث (از پایان حکومت داود پاشا تا پایان حکومت مدحت پاشا)، تالیف دکتر عبدالعزیز سلیمان نوار، انتشارات دار الکاتب العربی، ۱۹۶۸، ص۳۲۷-۳۳۰.

([۲۲]) حسن شبر: التحرک الإسلامی ص ۳۴، و عبد الشهید الیاسری: البطولة من ثورة العشرین، ص ۱۱۹.

([۲۳]) حسن شبّر، حزب الدعوه الاسلامیة، تاریخ العراق السیاسی المعاصر، ج۳، ص۱۴-۲۰. همچنین مراجعه شود به کتاب «تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق (۱۹۰۰-۱۹۲۴)، ص۲۱۰-۲۱۱، عبدالحلیم الرهیمی.

کد خبر 2160

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 12 =