پس از تأسیس پاکستان، سینما و تئاتر منبع سرگرمی مردم پاکستان بود. سینما و تئاتر در پاکستان از حمایت قوی دولت، برخوردار نبود. فرهنگ سینما در پاکستان برخلاف سنت ها و ارزش های یک جامعه مسلمان بود و حاوی آهنگ های رقص و صحنه های ناپسند بود. مردمی که این فیلمها را تماشا میکردند، عمدتاً متعلق به یک طبقه خاص بودند، اما با وجود این تضاد، تا اوایل قرن حاضر، سینما در همه شهرها و شهرهای کوچک و بزرگ پاکستان ، بزرگترین سرگرمی مردم بود، اگرچه تقریباً پانزده تا بیست درصد از پاکستانیها در سینما حضور داشتند، در کشور ایران قبل از انقلاب اسلامی وضعیت سینما مناسب نبود ؛ ولی بعد از انقلاب اسلامی به دلیل حمایت نهادها، سینما پیشرفت زیادی کرده است. حتی با اکران فیلم های ایرانی برای جوایز انتخاب می شوند، اما صنعت سینمای پاکستان به دلیل عدم حمایت، با فقر روبرو شده است. بنابراین سینمای پاکستان فراز و نشیب های بزرگی را به خود دیده است.
صنعت فیلم پاکستان که متشکل از فیلم های سینمایی است، از زمان استقلال این کشور تأثیر زیادی بر جامعه و فرهنگ پاکستان داشته است. سینمای پاکستان متشکل از صنایع فرعی مختلفی از جمله لالیوود است که به زبان اردو و پنجابی فیلم های سینمایی تولید می کند. لالیوود یکی از بزرگترین صنایع فیلمسازی در کشور است. سینمای پاکستان شامل فیلم هایی است که به زبان های مختلف پاکستانی ساخته شده اند که خود نشان دهنده تنوع زبانی این کشور است. بزرگترین صنایع فیلم سازی مبتنی بر زبان شامل سینمای پنجابی، اردو، پشتو، سندی و بلوچی است. بیش از ۱۴۰۰۰ فیلم بلند اردو در پاکستان از سال ۱۹۴۸ تولید شده است، همچنین بیش از ۱۰۰۰۰ فیلم به زبان پنجابی، بیش از ۸۰۰۰ فیلم به زبان پشتو، بیش از ۴۰۰۰ فیلم در سندی و بیش از ۱۰۰۰ فیلم در بلوچی تولید شده است.
در زمان تأسیس پاکستان، لاهور بزرگترین شهر و مرکز فرهنگی پاکستان بود که در آن فیلمها نیز ساخته میشد، در حالی که پس از تأسیس پاکستان، تعداد سینماها در لاهور از مرز صد سینما گذشت با گسترش شهر، تعداد سینماها نیز شروع به افزایش کرد، به طوری که در دهه ۱۹۷۰ به سینماهای مناطق مرکزی شهر «تئاتر اصلی» و سینماهای سایر مناطق را «سینماهای جانبی» می گفتند و اواسط دهه ۸۰ در شهر حدود هفتاد سینما به طور همزمان در حال اجرا بودند. یک فیلم ابتدا در «سینماهای اصلی» و سپس در بقیه سینماها نمایش داده میشد. بنابراین امروزه مفهومی از «تئاتر اصلی» و «سینمای جانبی» وجود ندارد، زیرا قبلاً چنین نبود زیرا فیلمها در تعداد محدودی اکران میشدند. سینماها در مناطق پرجمعیت و مرکزی شهر قرار داشتند. یک فیلم در یک سینما اکران می شد و سینماها محدود به چند شهر بزرگ بود و صف های طولانی مشتاقان برای تهیه بلیت سینما وجود داشت. هنرمندان بیشتر آهنگهای فیلم قبل از اکران به محبوبیت تبدیل میشدند، که باعث میشد تماشاگران برای شنیدن آنها و تماشای رقص قهرمانان به سالنها هجوم بیاورند، فیلمهای جدیدی در سالنهای اصلی منتشر شد که برای چندین هفته، ماه و حتی سالها پخش شد .
از سوی دیگر، کراچی به عنوان اولین پایتخت و تنها شهر ساحلی و مرکز تجاری، پس از تأسیس پاکستان به طور بی سابقه ای توسعه یافت و نه تنها به شهری بزرگتر از لاهور تبدیل شد، بلکه بیشترین تعداد سینما را نیز داشت از تاریخ در آن زمان جمعیت کراچی حدود ۳.۵ میلیون نفر بود که پس از آن بیشترین فیلم در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ساخته شد و این سه دوره نیز بیشترین تعداد سینما را داشت.
سینماگران می دانستند که در کراچی بیش از صد سینما وجود دارد، در حالی که امروز تنها حدود بیست یا سی سینما وجود دارد.
سینماهای دیجیتال در سال ۲۰۰۳ وارد کراچی شدند. همزمان با ساخت سینماهای جدید، چندین سینمای قدیمی در کراچی نیز در حال تخریب بود.
سال ۲۰۰۸، گروه مذهبی خشمگین دو سینما را به آتش کشیدند و به دو سینما آسیب جدی وارد کردند، با وجود اینکه فیلمهایی با مضامین خوب ساخته شده بودند، اما فیلمسازان پاکستانی به مضامین فیلم و رقصها و آهنگهای موجود در فیلم توجه جدی نکردند و فرهنگ باحال بیش از حد بازنمایی شد که حلقه خاصی را به سمت سینما جذب کرد و به طور کلی سینما رفتن یک رذیله محسوب می شد. حتی برخی عوامل دیگر نیز باعث شد که اهمیت سینما به تدریج کاهش یابد .
سینمای پاکستان نیز در دوره حکومت ضیاءالحق (۱۹۷۸-۱۹۸۸) به دلیل آغاز روند اسلامی سازی در کل کشور، اولین قربانی این تحول سیاسی-اجتماعی بود. قوانین جدیدی برای ثبت نام برای تهیه کنندگان فیلم وضع شد که باعث شد فیلمسازان دارای مدرک تحصیلی باشند که تعداد آنها زیاد نبود که منجر به افت شدید صنعت شد. دولت اکثر سینماهای لاهور را به زور تعطیل کرد. نرخهای مالیاتی جدید معرفی شد و تعداد تماشاگران سینما را کاهش داد. اگرچه این هم تقصیر فیلمسازان است، اما اگر روش های سنتی را رها می کردند و جامعه را به درستی بازتاب می دادند و به جای سبکسری روی داستان تاکید می کردند، در آن زمان می توانست تا حد زیادی این صنعت را نجات دهد.
به طور مشابه، مانند افول صنعت فیلم در پاکستان، سالنهای باکیفیت با سالنهای تجاری ضعیف جایگزین شدند.
تئاتر در پاکستان
تئاتر در پاکستان هرگز به عنوان یک هنر جدی شناخته نشده است. در کراچی و لاهور به طور منظم فعالیت های تئاتری وجود داشته است در حالی که اسلام آباد گاه به گاه فعالیت های تئاتری انجام می دهد. در کراچی، شورای هنری در مقیاس وسیع فعالیت می کند، در حالی که سایر مؤسسات خصوصی نیز در مقیاس کوچک تئاترها را نگهداری می کنند.
در سال ۱۹۸۲، تئاتر مقاومت و نمادین در دوران حکومت ضیاءالحق در کراچی و لاهور بسیار خوب عمل کرد. در این میان گروه دستک یک گروه تئاتر با کیفیت بود. در حالی که دستک با ترجمه نمایشنامه های برشت، ماکسیم گورکی، چخوف و ایبسن به زبان اردو، تلاش کرد تا آگاهی سیاسی را بالا ببرد، گروه تئاتر تحریک نیسوان و مدیحه گوهر در سال ۱۹۸۵ موضوع نمایشنامه ها شدند گروه پنجاب لوک رهاس با هدف ترویج این زبان علاوه بر سنت و فرهنگ پنجاب، تئاتری به زبان پنجابی تأسیس کرد. به تصویب رسید در عین حال، از سکوی جنبش سندیایی سند، این گونه نمایش های تئاتر شور و اشتیاق را در بین مردم سند ایجاد کرد و مشارکت زنان در محافل سیاسی از طریق تئاتر نیز افزایش یافت، در حالی که اسلام آباد و راولپندی در این زمینه بسیار عقب هستند ترویج این هنر هستند دولت سند بودجه خوبی برای شورای هنری کراچی و سایر نهادها فراهم می کند. اما هنوز برای گروههای تئاتر نه فضای تمرین و نه صحنه آزاد برای اجرای نمایشهای تئاتر فراهم شده است.
به همین ترتیب در اسلام آباد نهادهایی برای اجرای صدها درام صحنه ای وجود دارد، اما اردوگاه های ویرانی وجود دارد. زیرا اجاره بهای روزانه این سالن های تئاتر به قدری بالاست که گروه های تئاتری که بودجه محدود و کمبود بودجه دارند استعداد خود را در درون خود دفن می کنند.
پس از انحطاط صنعت سینما، سینماهای لاهور متروکه شدند، بنابراین بازسازی و تبدیل به سالن شدند. نمایشهای کمدی اغلب در سالنهایی مانند تماشال، محفیل، الحمرا و غیره اجرا میشد.. این گونه نمایشنامه ها نیز به مرور زمان از بین رفت. در نتیجه سی دی ها رایج شد، نمایشنامه ها به صورت شبانه روزی در کانال های سی دی خیابانی نمایش داده می شد و مردم دیگر نمی خواستند به تئاتر بروند. و تئاتر هم آسیب دید.
با کاهش تئاتر تجاری، بازیگران به کانال های تلویزیونی روی آوردند. متأسفانه در تئاتر تجاری همه فعالیت ها به جز فیلمنامه و بازیگری وجود دارد که با خانواده نمی توان آن را دید به همین دلیل زنان دیگر به تئاتر نرفتند و این گونه تئاترها تبدیل به محلی برای مردان شد.
امروزه هم در نسل جدید جوانانی هستند که با وجود شرایط نامساعد به این هنر علاقه مند هستند و می خواهند با انجام کارهایی منحصر به فرد آن را به نمایش بگذارند. اما حیف که منابع ندارند. فقط سازمان های دولتی می توانند جان تازه ای به این هنر در حال مرگ بدهند.
تلویزیون در پاکستان
تلویزیون در پاکستان در سال ۱۹۶۴ شروع به کار کرد. اما تهدید واقعی سینما در اواسط دهه ۱۹۷۰ بود. در این دوره نمایش های موفق اردو در تلویزیون پاکستان بر سینما تأثیر گذاشت. وقتی این نمایش ها در تلویزیون پخش می شد، خیابان ها و کوچه ها خلوت بود. این شکل جدید سرگرمی منجر به سرگرمی های جایگزین برای تماشاگران سینما شد، بنابراین برای اولین بار صفحه نمایش کوچک وارد رقابت با صفحه نمایش بزرگ شد. در اواسط دهه ۸۰، مسابقات تست کریکت زنده برای اولین بار با کمک ماهواره از تلویزیون پخش شد و ضبط صوت رایج شد. صفحههای قدیمی گرامافون با کاستهای صوتی مینیاتوری جایگزین شدند و منابع جایگزینی برای علاقهمندان به سینما پدیدار شدند.
فناوری ضبط ویدئو (VCR) در سال ۱۹۵۶ اختراع شد، اما اولین بار در سال ۱۹۷۱ منتشر شد. در اواسط دهه ۱۹۷۰ رایج شد، که در اواسط دهه ۱۹۸۰ از طریق افراد ثروتمند در دسترس طبقه متوسط قرار گرفت، جایی که تماشاگران صحنه های فیلم را دیدند.
او مجبور بود بارها و بارها فیلم را تماشا کند و در جایی که اکنون امکان تماشای مکرر نوار کاست، توقف آن، رفت و برگشت وجود داشت. حتی می توان با کپی کردن کل یک فیلم یا آهنگ های آن، یک کتابخانه فیلم شخصی ایجاد کرد. این اختراع وحشتناک صنعت فیلم و سینما را در سراسر جهان تکان داد. و همین مورد در پاکستان است که ورود VCR باعث شد که فیلمهای اردو پاکستانی در رقابت مستقیم با فیلمهای هندی که در داخل کشور تماشا میشدند، ضرر کند. حتی سینماهای کوچک غیرقانونی در سراسر کشور افتتاح شد. فیلمها از اکران بزرگ به صفحههای کوچک رفتند و تماشاگران طبقه متوسط یا طبقه متوسط دیگر به سینما نرفتند.
از این رو صاحبان سینما به دلیل رقابت با فیلم های هندی مجبور بودند به فیلم های پنجابی و پشتو که مورد تهدید فیلم های هندی نبودند متوسل شوند. این فیلم ها در سه ماه آینده تا سال ۲۰۱۰ رکوردهای زیادی را در گیشه بر جای گذاشتند، اما هدف این فیلم ها توده هایی بود که معمولا کارگر بودند و کارگران روزمزد که سرگرمی دیگری نداشتند. در اصطلاح سینما به آنها می گفتند فیلمسازان «دسته پایین» که صاحبان سینما از آنها سود چندانی نمی بردند. وقتی این اقشار با قدرت خرید دیگر به سینما نمی روند، تامین مخارج سینماها سخت می شود. بدیهی است که پس از آن این سینماها یا تعطیل شدند یا جای خود را به میدان هایی دادند که تجارت سودآورتری داشتند.
به همین ترتیب، شبکه های تلویزیونی در کراچی نیز شروع به ساخت فیلم هایی کردند که در میان مردم به عنوان "تله فیلم" شناخته می شوند. برخی از آنها تجارت بسیار خوبی داشتند اما بیشتر فیلم ها شکست خورده بودند.
در این مدت کابل و دیش هم رایج شده بود و فیلم هایی از سراسر دنیا تماشا می شد. سینماهای مدرن در جایی محبوب شدند که مردم عادی به آن دسترسی نداشتند. اگرچه فیلمها در این مدت به ساخت خود ادامه دادند، موفق هم بودند، اما ثابت کردند که حباب موقتی هستند و دیگر نمیتوان همان فضای فیلم را ایجاد کرد.
ظهور اینترنت
ظهور اینترنت و سپس گسترش شبکه های اجتماعی در تلفن های هوشمند ضربه دیگری به سینماها وارد کرد. این حمله چنان مرگبار است که زنده ماندن در سینماهای قدیمی که اکنون آخرین روزهای خود را در انتظار تماشاگران سینما می شمارند غیرممکن به نظر می رسد.
فیلم، درام، کمدی، رقص و آهنگ، ابتذال و زشتی، دین و دنیا، علم و هنر، تاریخ و جغرافیا در شبکه های اجتماعی. ، این نکته است. فکر کنید که کل جهان به کف دست یک شخص رسیده است و فقط یک کلیک با شما فاصله دارد.
با وجود ضربات مداوم این وضعیت، صنعت فیلم پاکستان از بین نرفت تا قبل از سال ۲۰۰۵، لاهور مرکز فیلمهای پنجابی و اردو بود. بسیاری از فیلمسازان، تهیه کنندگان، کارگردانان به کراچی نقل مکان کردند تا از فرصت های جدید استفاده کنند. در سال ۲۰۰۷، زخمهای صنعت فیلم پاکستان شروع به التیام یافتن کرد و کراچی خود را به عنوان مرکز جدید سینمای پاکستان معرفی کرد. در آگوست ۲۰۰۷، شعیب منصور فیلم «به خاطر خدا» را کارگردانی و اکران کرد - به دلیل موضوع بحث برانگیز پرداختن به مشکلات اجتماعی پاکستان که به سینماها بازگردانده شد، به یک موفقیت فوری تبدیل شد و طبقه متوسط را محبوب کرد. این فیلم همچنین در سطح بین المللی، از جمله در هند، اولین فیلم پاکستانی بود که پس از چهار دهه در آنجا اکران شد. در سالهای بعد، نسل جدیدی از تولیدکنندگان وارد این صنعت شدند و پیشرفتهایی مانند داستانهای بدیع، فیلمهای کوتاه و فناوریهای جدید به دست آوردند. این امر منجر به محبوبیت یک شکل جایگزین از سینمای پاکستان شد. بسیاری این تغییر را عامل اصلی آنچه "رنسانس سینمای پاکستان" نامیده می شود، می دانند. به نظر می رسد فیلم های «برای خدا» (۲۰۰۷) و «بول» (۲۰۱۱) ساخته شعیب منصور، آغازگر احیای سینمای پاکستان بود. تا سال ۲۰۱۳، چندین فیلم پاکستانی در سینما اکران شدند - اولین بار در یک دهه - و این باعث شد ناظران حدس بزنند که آیا اکنون زمان شروع موج جدیدی از سینمای پاکستان است یا خیر. علیرغم بحرانی که در اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد، فیلم های پاکستانی بسیاری از هویت متمایز خود را حفظ کرده اند و پس از نقل مکان به کراچی، دوباره طرفداران خود را به دست آورده اند. با این حال، اکنون درام های تلویزیونی نیز جایگاه خوبی برای خود ساخته اند. این درام ها نه تنها در پاکستان بلکه در کشور همسایه هند نیز با علاقه تماشا می شود.
منابع:
مجله فیلم پاکستان www.dw.com
https://www.pakmag.net/film/history/cinemas.php
نظر شما