۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۵
کتاب " نظام اجتماعی در هند"

هندوئیزم و هندو: هندوئیزم اولیه مبتنی بر متون کلاسیکی همچون وداها، اوپانیشادها و باگوادگیتا بود. تفاسیر برهمن‌ها و تمامی آداب و مقررات که پس از این دوره آچاریاها وضع گردید پس از مدتی به هندوئیزم رنگ و جلای سازمان یافته تری بخشید. آداب و رسومی خرافاتی نظیر دوداسی، ساتی، ازدواج کودکان، عبادت از طریق قربانی کردن حیوانات در همین دوره در هندوئیزم وارد گردید.

ترجمه و تلخیص کتاب

نظام اجتماعی در هند

نویسنده: رام آهوجا

ناشر: Rawat Publications

زبان : انگلیسی

محل نشر: جیپور

سال نشر: ۲۰۰۲

هندوئیزم و هندو: هندوئیزم اولیه مبتنی بر متون کلاسیکی همچون وداها، اوپانیشادها و باگوادگیتا بود. تفاسیر برهمن‌ها و تمامی آداب و مقررات که پس از این دوره آچاریاها وضع گردید پس از مدتی به هندوئیزم رنگ و جلای سازمان یافته تری بخشید. آداب و رسومی خرافاتی نظیر دوداسی، ساتی، ازدواج کودکان، عبادت از طریق قربانی کردن حیوانات در همین دوره در هندوئیزم وارد گردید.

دین هندویی: دین هندویی بر دو اصل اساسی کارما (گندم از گندم بروید جو زجو) و دارما (قوانین مربوط به گناه و ثواب) استوار می‌باشد. گناه در اصطلاح «پاپ» و ثواب «پونیه» نامیده می‌شوند. تبعیت از قوانین و قواعد دارما که به تفصیل در کتاب قوانین مانو بحث شده‌است از نظر هندوها انسان را به فلاح و رستگاری (موکش) که رهایی انسان از چرخه تولد و مرگ است می‌رساند.

اصول دین هندویی:

اصول دین هندوها را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

۱. اصول مذهب شامل اعتقاد موارد ذیل می‌باشد.

الف – تناسخ

ب – جاودانگی آتما (روح)

پ – پاپ (گناه)

ت – پونیه (ثواب)

ث – کارما (اعمال)

ج – دارما (اخلاقیات)

چ – موکشا (نجات)

۲. پاکی و نجاست

۳. سلسله مراتب اجتماعی

۴. پرستش بت‌ها

۵. تعدد ارباب و خدایان

۶. تساهل و تسامح

۷. سیستم کاست‌ها

۸. نفی خشونت

آشرامها:

بر اساس اعتقادات و متون مقدس دین هندویی زندگی هر شخص از چهار مرحله اصلی تشکیل شده‌است. البته این تقسیم‌بندی فقط شامل حال کاستهای برتر یعنی برهماها، شاتریاها و وایشیه‌ها می‌شود. هر مرحله دارای وظایف و مقررات خاص خود می‌باشد. مرحله اول «برهما چاریا» است که اصطلاحاً دوره طلبگی و دانشجویی شخص محسوب می‌شود این مرحله تا سن ۱۶ سالگی ادامه دارد و پس از آن شخص با ازدواج وارد مرحله دوم یا «گریهاستا» می‌شود در این مرحله شخص متوجه وظایف و مراقبتهای خانه است. در مرحله بازنشستگی شخص وارد مرحله سوم که اصطلاحاً «وانا پراستا» نامیده می‌شود می‌گردد در این مرحله شخص تا حد ممکن خود را از فرزندان و خانواده دور می‌سازد و وقت خود را به مطالعه و غور در کتابها و متون مذهبی و مراقبه می‌گذراند. در مرحلة چهارم که مرحله پایانی زندگی شخص محسوب می‌گردد و «سانیاسا» نامیده می‌شود، شخص بطور کامل زهد اختیار می‌کند و دریافتهای خود را از حقیقت به دیگران آموزش می‌دهد. اکثر هندوها امروزه به چنین تقسیم‌بندی اعتقاد ندارد (نظام آشرام).

پوروشارتاس:

بر طبق نظام عقیدتی هندوها در زندگی ۴ هدف اصلی برای شخص منظور است.

  1. آرتا: ثروت
  2. کاما: ارضا غرایز طبیعی و بیولوژیکی از جمله غریزه جنسی
  3. دارما: تبعیت از قواعد و قوانین اجتماعی و مذهبی و فرهنگی در جامعه
  4. موکشا: نجات از چرخه مرگ و حیات

تأثیر سنن فرا ودایی، رنسانس فرهنگی قرون وسطی، اسلام و حرکتهای اصلاحی معاصر بر هندوئیزم:

فلسفه هندویی دوران ودایی با ظهور حرکتهای اصلاحی بودائیزم و جاینیزم تحت تأثیر قرار گرفت. گرچه هر دو آنها خود نیز به شدت در هندوییزم ریشه داشتند. جاینیزم از حمایت تجار شهری و بودیسم از پشتوانه دربار برخوردار گردید. هر دوی این ادیان آداب و رسوم مربوط به قربانی کردن در معابد را رد کرده و صحبت از نفی خشونت نمودند. به کیش بودایی درآمدن برای تمامی کاستها و قبایل آزاد بود. از این دو مکتب که بگذاریم. شانکار آچاریا در قرن نهم و راموناجا آچار در قرن دوازدهم و ماداوآچاریا (قرن چهاردهم) تأثیر بلا انکاری بر روند. در طی قرون ۱۵ و ۱۶ افراد ذیل مهمترین تأثیر را بر روند رشد و تکوین هندوئیزم ایفا نمودند:

_ کبیر (۱۵۱۸ – ۱۴۴۰ )

_ گورونانک (۱۵۳۸ – ۱۴۶۹)

_ میرا (۱۵۵۰ – ۱۵۰۴)

_ تولسیداس (۱۶۲۳ – ۱۵۳۲)

اسلام نیز به نوبة خود پس از ورود به هند تأثیرات عمیقی بر تفکر هندویی داشت. بطور کلی تأثیر اسلام بر هندوئیزم در سه دوره تاریخی قابل ملاحظه است:

  1. دورة حکومت اسلام (۱۸۱۸ – ۱۲۰۶)
  2. دورة حکومت انگلستان (قرون ۱۸ و ۱۹ و اوایل قرن بیستم)
  3. دوره حرکت آزادیخواهی

حکمفرمایان مسلمان به تخریب معابد هندوها همت گماشتند و به تبلیغ و ترویج اسلام پرداختند. این دوره، دورة جدال بین دو دین اسلام و هندو محسوب می‌گردد که نهایتاً به فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز هر دو گروه در کنار یکدیگر انجامید.

فصل ۲: وحدت در عین کثرت

تنوع:

هند هفتمین کشور بزرگ جهان و دومین کشور پرجمعیت جهان می‌باشد. تنوع در همة ابعاد مهمترین ویژگی جامعه شناختی جامعه هند می‌باشد. تنوع در ابعاد نژادی، زبانی، کاستی، قبیله‌ای، زبانی، آداب و رسوم اجتماعی، فرهنگها و خرده‌فرهنگها، فلسفه‌های سیاسی و ایدئولوژیها منظره منحصر بفردی را به این کشور بخشیده است.

زبانها:

قانون اساسی هند ۱۸ زبان را به عنوان زبانهای ملی کشور هند به رسمیت شناخته است این در حالی است که در مجموع ۱۶۵۲ زبان و لهجه در این کشور شناسایی شده‌است. این زبانها عمدتاً به خانواده زبانهای هند و آریایی، دراویدی و اروپایی وابسته می‌باشند. زبانهای هند و آریایی عبارتند از: هندی، بنگالی، ماراتی، گجراتی، ارویا، پنجابی، گجراتی، بیهاری، راجستانی، آسامی، سانسکریت، سیندی و کشمیری است که سه چهارم هند به همین زبانها تکلم می‌کنند. زبانهای دراویدی عبارتند از تامیل، تلکو، مالیالام و کانادا می‌باشند و زبانهای اروپایی شامل انگلیسی، فرانسوی و پرتغالی می‌باشد. دامنه نفوذ فرانسوی و پرتغالی بترتیب در دو ایالت پوندیچری و گوا می‌باشد.

هندی و انگلیسی هر دو به عنوان زبانهای رسمی هند می‌باشند. تعداد متکلمین این زبانها بترتیب عبارتند از:

  1. هندی ۸۵/۲۴۷ میلیون نفر
  2. تلگو ۰۸/۷۲ میلیون نفر
  3. بنگالی ۷۸/۷۱ میلیون نفر
  4. ماراتی ۲۶/۶۷ میلیون نفر
  5. تامیل ۶۰/۶۰ میلیون نفر
  6. اردو ۱۱/۴۶ میلیون نفر
  7. گجراتی ۳۷/۴۶ میلیون نفر
  8. مالیالام ۳۲/۳۵ میلیون نفر
  9. کانادا ۷۸/۳۴ میلیون نفر
  10. اوریا ۷۹/۳۱ میلیون نفر
  11. بوجپوری ۱۱/۲۳ میلیون نفر
  12. پنجابی ۴۱/۲۲ میلیون نفر

ادیان:

هند هیچ دین رسمی ندارد و بر اساس اساس سکولاریسم اداره می‌شود. گرچه تمامی ادیان، مذاهب و فرق بر طبق قانون اساسی این کشور از آزادیهای مذهبی برخوردارند.

ادیان اصلی عبارتند از:

  1. هندوئیزم: ۶/۸۲ درصد : ۴/۶۹۷ میلیون نفر
  2. اسلام ۳۵/۱۱ درصد : ۸/۹۵ میلیون نفر
  3. مسیحیت : ۴۳/۲ درصد معادل ۵/۲۰ میلیون نفر
  4. سیک : ۹۶/۱ درصد معادل ۵/۱۶ میلیون نفر
  5. بودیسم : ۷۱/۰ درصد معادل ۹/۵ میلیون نفر
  6. جاینیزم: ۴۸/۰ درصد معادل ۱/۴ میلیون نفر
  7. دیگر ادیان ۳/۰ درصد معادل ۵/۳ میلیون نفر

کاست‌ها:

کاست‌ها طبقات اجتماعی هستند که شخص در آنها متولد می‌شود که هر کدام دارای قواعد و مقررات خاص خود می‌باشند. بر اساس عقیده پژوهشگران گرچه کاستهای اصلی ۴ گروه می‌باشند ولی خرده کاستها به ۳۰۰۰  می‌رسد.

قبایل:

جمعیت قبایل در هند بالغ بر ۰۳/۵۲ میلیون نفر می‌باشد که در کل ۸/۷ کل جمعیت هند می‌باشد. مهمترین این قبایل عبارتند از سانتال‌ها، بیل‌ها، میناها، گوندها، مونداها، ناگاها، خاسیها، در حدود دو سوم جمعیت قبایل در پنج ایالت مادیاپرادش، اوریسا، بیهار، گجرات و ماهاراشترا متمرکز می‌باشند.

نژادها و قومیت‌ها:

جمعیت هند از لحاظ ژنتیکی ترکیبی از نژادهای گوناگون می‌باشد. بر اساس مطالعات به عمل آمده هندیها متشکل از ۶ گروه نژادی می‌باشند که عبارتند از:

  1. نگریتوها
  2. پروتو – استرالیوها
  3. مغولها
  4. مدیترانه‌ایها یا دراویدیها
  5. براچیسفالها
  6. آریانهای نوردیک

براچیسفالها و نگروئیدها قدیمی‌ترین نژادهایی هستند که از مناطق آفریقا به هند وارد شدند و هم اکنون در تپه‌های قبایل جنوب هند و جزایر آندامان یافت می‌شوند و حتی زبان خود را نیز به همان گونه که بوده است حفظ کرده‌اند.

وحدت:

بر خلاف تمامی این تنوع‌ها و بزرگی و وسعت کم‌نظیر جغرافیایی و فرهنگی جامعه هند وحدت منحصر بفردی بر سرتاسر این جامعه حکمفرماست. افرادی چون شری نیواس معتقدند که این وحدت ریشه مذهبی دارد. از نظر وی گرچه مردم در هند خدایان مختلف و متعددی را پرستش می‌کنند لیکن متون مذهبی چون پوراناها، برهماناها و وداها همگی باعث در کنار یکدیگر ماندن آنها شده‌اند.

فصول ۳ الی ۱۱: نظام خانواده

اقسام خانواده در هند:

اقسام اصلی خانواده در هند عبارتند از:

خانواده ساده: شامل شوهر، زن و بچه‌های ازدواج نکرده آنها

خانواده ترکیبی: در صورتیکه یکی از والدین در خانواده ساده به هر علتی (فوت، طلاق) با والد دیگری از خانواده دیگر و کودکان آنها به یکدیگر بپیوندند و تشکیل خانواده بدهند آنرا خانواده ترکیبی می‌نامند.

خانواده مرکب: در صورتیکه مرد دارای ۲ زن باشد و یا زنی دارای دو شوهر باشد به مجموعه این خانواده، خانوادة مرکب اطلاق می‌گردد.

از رهیافت دیگر خانواده‌ها به ۲ دسته هسته‌ای و پیوسته تقسیم می‌شوند در خانواده‌های هسته زن و شوهر و کودکان آنها بطور مستقل از پدر و مادر و خویشاوندان خود زندگی می‌کنند در حالی‌که در نوع ترکیبی کل خانواده بخشی از مجموعة بزرگتر خاندان است که همگی با هم در یک جا زندگی می‌کنند. جامعه‌شناسان ۵ نوع خصیصه مهم در میان خانواده‌های ترکیبی بر می‌شمارند که اینها عبارتند از:

۱ – محل اقامت مشترک

۲ – آشپزخانه مشترک

۳ – اموال مشترک

۴ – عبادت دسته جمعی

۵ – روابط نزدیک خویشاوندی

از آنجا که هنوز تعریف متفق‌القولی در رابطه با خانواده ترکیبی در هند از طرف جامعه‌شناسان ارائه نگردیده است، این طبقه‌بندی اقسام مختلفی از خانواده‌ها را شامل می‌گردد. بطور کلی پس از مطالعات و بررسیهای بعمل آمده بر روی ساختار این خانواده‌ها مشخصات ذیل را برای این خانواده‌ها می‌توان برشمرد:

  1. این خانواده‌ها عمدتاً ساختاری مقتدرانه دارند. بدین معنی که اتخاذ تصمیمات و قضاوتهای اصلی در خانواده به عهدة یک نفر که در حکم رئیس خانواده می‌باشد است. این در حالی است که در خانواده‌های دموکراتیک تصمیم‌گیری بصورت جمعی و یا حداقل با مشارکت بیش از یک نفر انجام می‌شود.
  2. برخورداری از سازمان خانواده‌ای که در آن منافع و اهداف خانواده به عنوان یک مجموعه بر منافع و اهداف شخصی افراد ارجحیت دارد.
  3. موقعیت هر یک از اعضا خانواده از طریق سن و نسبت وی با رئیس خانواده تعیین می‌گردد. موقعیت مردان از زنان بالاتر است و افراد مسن‌تر از موقعیت بالاتری برخوردار می‌باشند.
  4. روابط فرزندی و برادری ر روابط زناشویی ارجحیت دارد. به عبارت دیگر روابط زن و شوهر در مرتبه دوم اهمیت نسبت به روابط پدر و پسری و یا برادر با برادر قرار دارد.
  5. وظایف خانواده با مشارکت همه اعضا به انجام می‌رسد.

تغییرات نظام خانواده:

تغییرات ساختاری: امروزه تغییرات عمده‌ای در زمینة زندگی شهری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی صورت می‌گیرد که بر الگوهای زندگی خانوادگی اثر مثبت دارند. عوامل عمدة اجتماعی و اقتصادی تسهیلات بهتر آموزشی و فرصتهای مناسب کسب معاش و درآمد بالا که همة اینها بر ساختار خانوادگی و اجتماعی خانواده در هند تأثیر گذاشته است.

خانواده گروهی سنتی دستخوش تحولات کیفی شده‌است. اساس ارتباطات خانوادگی روستایی از اهمیت شان و مقام افراد به ارتباطات قرار دادی تغییر یافته است. قانون جایگزین رسوم و هنجارها شده‌است و خانواده از واحد تولیدی به واحد مصرفی در حال تغییر است. یک نوع جابجایی آرام از طریق زنان تحصیلکرده با شکستن سنتهای خانوادگی مورد قبول و باورهای خانوادگی در هند در حال شکل‌گیری است که تجلی آن در آن سوی خانه‌ها مشخص می‌گردد. با گسترش تحصیلات، ارزش‌های جدید تساوی طلبی، احترام به خود و به شخصیت فردی و تلاش برای آزاد و استقلال و اجتماعی بعضی از عوامل عمده‌ای هستند که بر الگوی ازدواج و زندگی خانوادگی تأثیر فراوانی گذاشته‌اند و زنان را از زمینة عمدة مسؤولیتهای قبلی خود که ادارة خانه بود جدا کرده است.

شغل خارج از خانه به زنان این فرصت را داده که بینش خود را توسعه و شخصیت اجتماعی خود را پایه‌ریزی کنند. از جهت پیشرفت اجتماعی مشارکت زنان در خارج از خانه‌شان می‌دهد که به تواناییهایی اجتماعی و خلاق نهفتة آنان قلمرو و وسیعی داده شده و از نظر اجتماعی بیشتر مفید بوده‌اند.

خانوادة هندی با فشار و کشش درونی مواجه و بر خلاف تغییر نوع محل سکونت در طول قرنها مراحلی از مفاهیم مهم، تدریجاً در حال تغییر هستند.

تغییر دیگر حرکت از «خانوادة دینی» به سمت «خانوادة غیر دینی» که بیشتر بر فلسفه عقلانی استوار است در خانواده سنتی یا خانواده مذهبی فرد مقید رسومی بود که در جامعه وجود داشت و الگوهای شخصیتی او در حد وسیعی تحت کنترل روشهای خانواده بود. از طرف دیگر در خانوادة غیر دینی با خانواده سکولار فرد در کسب اهداف مورد قبول خود، احساس تمایل به مطابقت با شرایط جدید و موجود که به عنوان یکی از اثرات تغییرات سریع اجتماعی است موفق‌تر است. هند سریعاً در حال تغییر است. با پیشرفتهای شهرنشینی صنعت و تکنولوژی به همراه توسعة علوم و آموزش مواجه است و همزمان تمایلات تلاش برای بهتر شدن شرایط زندگی نه تنها برای خانواده‌های مرفه بلکه برای همه خانواده‌ها نیز در حال رشد است. به هر حال کسب سودمندی واقعی، پیشرفت علوم و صنعت و تکنولوژی بدون تغییر در ساختار اجتماعی و الگوهای زندگی خانواده و تعدیل ارزشها ممکن نیست.

با این حال واحد خانواده هنوز هسته‌ای اصلی و مرکزی جامعه هند است و هنوز از هم پاشیدگی عمومی خانواده به وقوع نپیوسته است.

در مورد شأن زن در هند دو دیدگاه وجود دارد. یکی دیدگاه کلاسیک کتب مذهبی است و دیگری دیدگاه غیر علمی و تجربی جامعه در مورد زن. تأکید اصلی در این بخش مربوط به دیدگاه تجربی نسبت به نقش و پایگاه جاری زنان در کشور است. ولی از آنجا که بسیاری از روشهای جاری در مورد شأن زن ریشه در گذشته دارد، یک بررسی مختصر تاریخی در مورد تغییر پایگاه زن لازم به نظر می‌آید.

در دوران ودایی (۲۵۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد) زنان آزادی قابل توجهی در امور خانواده و امور اجتماعی داشتند و در کارهای عمومی شرکت همه جانبه و خردمندانه‌ای داشته و همانند و هم سطح پسران نیز تحصیل می‌کردند. ازدواج در حدود سنی ۱۶ یا ۱۷ سالگی صورت می‌گرفت. در انتخاب همسر دارای رای و عقیده بودند و از آنان نظر خواهی می‌شد. در تجمعات مذهبی و اجتماعی همکاری و مشارکت فعال داشتند. از دید مذهبی زنان کاملاً با مردان مساوی بودند. در خانواده پایگاه زن و مادر فوق‌العاده محترم بوده و معمولاً تک همسری رواج داشته. ازدواج مجدد زنان بیوه در بین فامیل رایج بود. ولی زنان عهده‌دار امور مالی نمی‌شدند و از اموال چیزی به ارث نمی‌بردند.

در دوران برهمایی (۱۵۰۰ الی ۵۰۰ قبل از میلاد) تغییرات تدریجی در پایگاه و شأن زنان آغاز شد. دخترانی که دوران تحصیل را طی می‌کردند عموماً از طبقات بالای اجتماع بودند و تعداد قابل توجهی از آنان در مشاغل تدریس شروع به کار کردند. سن ازدواج همچنان حدود ۱۶ سالگی بود و در امر ازدواج نظر آنها تا حدودی در مودر همسر آینده دخالت داشت. حق طلاق به زن نیز داده شد هرچند که خیلی مفید نبود.

در دوران «شتراس وایپک» (۵۰۰ قبل از میلاد تا ۵۰۰ پس از میلاد) پایگاه زن تا حد قابل توجهی تغییر کرد. فشارهای جدی در جامعه برای ازدواج زودرس در سن ۹ تا ۱۰ سالگی آغاز گردید. تولد پسر به صورت یک ضرورت و انجام فریضه مذهبی تلقی شد، زیرا فقط پسر می‌تواند وظایف و شعائر دینی را نسبت به اجدادش اعمال کند. تحصیلات دختران متوقف و به همین ترتیب دخالت آنها در انتخاب همسر آینده مسکوت ماند. با ازدواج مجدد زنان بیوه مخالفت شد. از زن توقع می‌رفت که همة خدمات مورد نیاز همسر را انجام دهد و او را همیشه راضی نگه دارد. این حکم که همسر به شوهر خود باید مانند خدا احترام بگذارد حتی اگر شوهر فاسد، میخواره و فاقد شایستگی باشد باز هم این وظیفه از زن ساقط نمی‌گردد در این دوره صادر شد. عمل ساتی (خودکشی زن بعد از فوت همسر) تدریجاً در ۷۰۰ میلادی شکل گرفت. تئوری قیمومیت دائمی زنان بر اساس قوانین مانو (طرح قوانین اجتماعی هند) ترسیم گردید. بدین معنا که زنان در طول سنین بچگی وابسته و تحت قیمومیت شوهر و در دوران پیری تحت سرپرستی پسران خواهند بود. در نتیجه زن برای همة عمر بیمه شد و از او توقع داشتند که کاملاً نقش فرد وابسته به مرد را بدون اینکه بتواند هیچ تصمیمی در مورد خود بگیرد ایفا کند.

شأن زن در طول دوران اسمریت (۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی) همچنان روبه زوال رفت. در طول حکومت انگلیس، قانونگذاریهای در کشور صورت گرفت که باعث تغییراتی در موقعیت زنان در جامعه شد و باعث بروز نهضتهایی شد که به وسیلة اصلاح گرایانی مانند: رام موهان روی، مهاتما گاندی، راما ناند، ویوک آناند، دایاناند ساراسواتی، آنی بسنت و نهضت ملی کنگره، کنفرانسهای اجتماعی و بین‌المللی در هند و موسساتی مانند انجمن زنان که بوسیلة سروجین نایدو، آریا ساماج و انجمن رام کریشنا صورت گرفت.

تحصیلات زنان مورد حمایت قرار گرفت، سن ازدواج بالارفت و استخدام زنان تسهیل گردید. جنگ جهانی دوم در تغییر موقعیت زنان نقش بسزایی داشت که البته بیشتر شامل زنان طبقه متوسط می‌گردید. زیرا صنعت‌گرایی و بسیج مردان در ارتش این فرصت را به زنان داد که در کارخانجات و بعضی مشاغل تخصصی وارد شوند.

پس از استقلال هند سرعت تغییر شأن و نقش زنان در هند شتاب فراوان گرفت. قوانین و لوایح مختلفی که به وسیلة دولت به تصویب رسید که مهمترین آنها عبارت بودند از:

_ منع ازدواج کودکان مصوب ۱۹۲۹

_ قانون پیشرفت آموزشی مصوب ۱۹۳۰

_ قانون ارث هندو مصوب ۱۹۵۶

_ قانون مخصوص ازدواج مصوب ۱۹۵۴

_ قانون ازدواج هندو مصوب ۱۹۵۵

_ قانون جلوگیری از داد و ستد غیر اخلاقی زنان و دختران مصوب ۱۹۵۸

_ قانون لغو جهیزیه مصوب ۱۹۵۶

بدین وسیله زنان می‌توانند کلیة حقوقی که به مردان تعلق می‌گیرد را از نظر قانونی کسب نمایند. زنان شهری به کسب تحصیلات عالی نایل آمدند و پستهای اداری را در کلیة مشاغل که به آنها دستمزد تعلق می‌گیرد عهده‌دار شدند. خدمات اداری و خارجی هند نیز به روی زنان باز است امروزه درصد زنان نماینده در هر دو پارلمان هند از درصد زنان نماینده در کشورهای انگلیس و آمریکا بیشتر است.

در هند مشارکت زنان و موفقیت‌های بدست آمده در زمینه فعالیتهای خارج از محیط خانه به ویژه پس از استقلال چنین نشان می‌دهد که ویژگیهای روانی و الگوهای رفتاری پیوسته با الگوهای اجتماع پذیری، محرکهای محیطی و فرصتهایی که به آن داده می‌شود توسعه و پرورش می‌یابد. فرصتهای جدید آموزش و اشتغال، ضرورتهای الگوهای جدید اقتصاد اجتماعی و تشویق کسب حقوق قانونی و سیاسی مساوی به زنان تدریجاً مفاهیم سنتی نقش و وظایف زنان را در هند جدید تغییر داده است. مطالعات جدید نشان می‌دهد که رفتار و نقش زنان تحصیلکرده مطمئناً تغییرات وسیعی را در مورد پایگاه آنان در جامعه و در خانواده ایجاد کرده است.

از دیدگاه جامعه‌شناختی، نقش اجتماعی یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که با جامعه‌پذیری درونی می‌شود. الگوی جامعه‌پذیری کاملاً تأثیر سیستمهای ارزشی و باورهای مذهبی رایج در یک جامعه خاص و در یک زمان خاص است. تحلیل نهایی نشان می‌دهد که نقش زنان با الگوهای رفتاری و شخصیتی دیگر اعضا جامعه نسبت به او و با باورهای شخصی خودش که منتج از رفتار دیگران با وی می‌شود بستگی دارد.

با این‌حال هنوز فاصلة بسیاری بین حقوق قانونی از یک سو و رفتار اجتماعی و اعتقادای از سوی دیگر که سدی بر سر راه باور حقیقی زنان می‌باشد وجود دارد. بر خلاف تساوی مدنی که بر اساس قانون زنان از آن بهره‌مند شده‌اند دیدگاه سنتی نقش و پایگاه زن در جامعه در حد وسیعی شایع است. اگرچه در تئوری زن با مرد در حق و حقوق انسانی مساوی است ولی سیستم کاست و خانواده مرد سالار، رسوم مذهبی و سیستم ارزشی موجود در هند هنوز تسلط مردان را ابراز می‌دارد.

مطالعات انجام شده بر روی طبقات متوسط تحصیل کرده شهری به ویژه در میان زنان متأهل شاغل شهری که شاید بیانگر چهرة واقعی همة زنان جامعه هند نیز باشند چنین نشان می‌دهد که رفتار و سلوک برخورد با زنان متأهل شاغل در حد قابل توجهی تغییر کرده است.

چنین به نظر می‌رسد که دیگر برای زنان طبقة متوسط و یا حتی خانواده‌های طبقات بالاتر کسب شغل چیز ناپسندی نیست. حتی زنان پیرتر خانواده طالب هستند که عروسهایشان مشاغل پردرآمد داشته باشند.

مطالعات نشان می‌دهد که ۸۶ درصد از شوهران زنان شاغل مایل هستند که همسرانشان کار و شغل خارج از خانه داشته باشند و یا حداقل برای آنها تفاوتی ندارد. البته دلیل عمده آن بالارفتن سطح درآمد خانواده می‌باشد. همچنین مطالعات نشان می‌دهد که ۸۴ درصد از زنان شاغل که درگیر مشکلاتی از قبیل مسؤولیت مضاعف می‌باشند از عدم همکاری دیگر اعضا خانواده در انجام کارهای سنگین گلایه دارند و معتقدند همین امر باعث بروز اختلاف شدید زن و شوهر در محل خانواده شده‌است. روش عدم همکاری مرد با همسرش در امور خانه به نظر می‌رسد که در حدود وسیعی ناشی از بینش مردان مبنی بر این است که کارهای خانه وظیفة زنان است و ممکن است سرباز زدن مرد از همکاری همسر در امور خانه ناشی از مقاومت در مقابل الگوهای متغیر وظایف زن و مرد در خانواده باشد که مبادا اعتبار شخصی و امتیازات مردسالاری در خانه خدشه‌دار شود.

اگرچه تدریجاً مفاهیم نقش و ارتباطات میان زن و مرد در هند امروز دستخوش تغییر است ولی مفاهیم سنتی آن در حد گسترده‌ای هنوز وجود دارد. در ساختار اجتماعی خانواده سنتی سمبل الگوهای روابط مناسب میان زن و شوهر، الگوی اقتدار مرد و فرمانبرداری زن است و شوهران نیز از چنین امتیاز ویژه‌ای نسبت به زن برخوردارند. بسیاری از نقشهای رایج عمدتاً امتیازاتی موروثی است که به شوهر منتقل شده‌است.

در جامعة هند جلوه‌های برتری مرد در کلیة زمینه‌ها هنوز یک عامل پابرجاست، در حالی که زن به عنوان یک جنس مادون و ضعیف تلقی می‌شود برای مثال از نظر قانونی در صورتی که شوهر وی را آزار دهد وی حق طلاق دارد ولی او تمایلی به استفاده از این حقوق ندارد. زیرا محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهة اجتماعی که یک زن مطلقه با آن مواجه می‌شود و همچنین وابستگی اقتصادی که به همسر دارد او را از این کار باز می‌دارد. از زمانهای بسیار کهن پیوند زناشویی بر اساس سنن مذهبی اجتماعی بنا شده‌است. ازدواج در میان هندوها به عنوان یک امر مقدس تلقی و در نتیجه تجربه ناپذیر و ماندگار است.

از دیدگاه سنتی بچه‌دار شدن مسؤولیتی مذهبی است که بر عهده والدین گذاشته شده‌است. وفاداری در ازدواج کاملاً مورد تأکید قرار گرفته ولی مقیاسهای اخلاقی طلاق از جهت زن و مرد مسکوت مانده است. قوانین ازدواج بر محور ازدواج درون گروهی و برون گروهی استوار گردیده بود. انتخاب همسر یگانه مسوولیت والدین بود و تأکید اصلی در انتخاب همسر بر اساس پایگاه اجتماعی _ اقتصادی خانواده بود نه ارزش شخصیتی عروس و داماد. اختلاط اجتماعی میان دختر و پسر خارج از دایرة خانواده منع می‌شد.

مفهوم خوشبختی فردی و یا رضایت در پیوند ازدواج چه از نظر خانواده و چه در ساختار کاست مورد توجه و مطرح نبود. اگرچه روابط میان زن و شوهر از نظر اجتماعی کمی اصلاح گردید ولی در عمل موقعیت همسر پایین‌تر از شوهر بود.

وابستگی زن در طول زندگی به مرد زمینه را برای استثمار وی مهیا نمود. در جامعه کهن هند زن اجارة دریافت ارثیه از اموال پدر یا همسر خود را نداشت و زندگی او کاملاً وابسته به امور و مشاغل درون خانه بود.

به هر حال تأثیر ایدئولوژی فردگرایی و آزادی متعاقب آن و نهضتهای اصلاح طالبانه تغییراتی را در هند ایجاد کرد. مردان و زنان در دورة تجدد مدعی ایجاد قوانین اجتماعی برابر شدند و برای کسب حقوق فردی خود تلاش کردند. درک مفهوم ازدواج به عنوان پیوند زناشویی یعنی یک پیوند اجتماعی مطرح گردید. و تغییر روشن ازدواج امروزه با  تصویب قانون ازدواج هندو مصوبه ۱۹۵۵ میسر گردید. ارجحیتی که به رضایت فردی در ازدواج قائل گردیده‌اند باعث تغییرات فاحشی در ارتباطات زناشویی شده‌است. زن مدرن هنوز هم با مشکلات چند نقشی مواجه است. می‌خواهد هم نقش بیرون خود را ایفا کند و هم موجبات رضایت همسر را در خانه تأمین کند. مطالعات به عمل آمده نشان می‌دهد که ۸۵ درصد از زنان و ۷۲ درصد از مردان در مورد سؤالی که در مورد بینش آنان نسبت به ازدواج پرسیده شده بود جواب داده بودند که دیدگاهشان نسبت به ازدواج پیوندی مقدس و اجتماعی است که تا آخر عمر تحت هیچ شرایطی نباید گسسته شود.

فصول ۱۲ الی ۱۸: نظام کاست

از آنجایی که هند یکی از طبقاتی‌ترین جوامع دنیاست، فهم درست و صحیح از سیستم طبقات اجتماعی در مطالعه و شناخت هر چه بیشتر جامعه هند نقشی مهم و اساسی دارد. علاوه بر اینکه جامعه سنتی هند برخوردار از سیستم پیچیده نظام کاستی می‌باشد در خود نظام کاستی اَشکال و صورت متفاوتی وجود دارد. این سیستم جامعه هند را بر شالوده یک نظم طبقاتی ویژه در آورده است به شکلی که هر یک از این کاستها برخوردار از نظام خاصی از سنن و آداب و رسوم می‌باشند.

 سیستم کاستی چیزی بیش از یک نظام شیخوخیت و مبتنی بر نظام ارزشی و آداب و رسوم ویژه می‌باشد. نظام کاستی عامل تمایز و درجه‌بندی در جامعه هند می‌باشد. این طبقات تحت تأثیر عوامل اجتماعی شکل گرفته و تأثیر آنها در شکل‌دهی به رفتار و سلوک گروههای مختلف کاستها کاملاً آشکار است.

 اساس سیستم طبقاتی کاست بر پایه اصل برتری طبیعی می‌باشد. این برتری در قالب ایده «پاکی و نجسی» تبلور یافت است که نه بر اساس شرایط فیزیکی (بلکه شرایط اجتماعی) شکل گرفته است.

 طبقات اجتماعی هند نه تنها مشخص کننده آداب و سلوک مربوط به پاکی و نجسی افراد بلکه تعیین کننده مشاغل و موقعیت اجتماعی نیز بوده‌اند. البته به علاوه عامل کاست عوامل دیگری چون موقعیت اقتصادی، ابزار قدرت، جنسیت و اصل و نسب نیز در آن تأثیر گذار بوده است.

 این عوامل از جمله عوامل تعیین کننده در فهم ما از سیستم کاستها در جامعه هند می‌باشد. بنابراین سیستم کاست تنها یکی از محورهای تقسیم‌بندی جامعه هند است که به همراه طبقه‌بندی شغلی، زبانی، جنسی و مذهبی نظام طبقاتی هند را بوجود آورده است. جامعه هندو اساساً بر اساس ساختار کاست می‌باشد. حتی نظام کاستی در بین جماعتهای غیر هندو نیز دیده می‌شود. ماهیت روابط بین اشخاص در خانواده و اجتماع به وسیله کاست مشخص می‌گردد. بدین جهت به منظور فهمیدن ماهیت نظام طبقاتی کاست باید ابعاد جامعه‌شناختی ساختار اجتماعی هندوئیسم را بررسی نمود.

تقسیم‌بندی و یا بخش‌بندی جامعه هند بصورت عمودی بدین قرار است:

 در بالای هرم برهمن‌ها قرار گرفته‌اند که همان طبقه روحانیت می‌باشند. طبقه بعدی، طبقه شاتریه هستند که اساساً طبقه حکام، جنگجویان و مبارزان را تشکیل می‌داده‌اند - در مرحله سوم وایشیه‌ها قرار دارند که طبقه بازرگانان را تشکیل می‌دهند و در مرحله چهارم شودراها هستند که کاست صنعت‌گر محسوب می‌شوند و در نهایت گروه نجس‌ها هستند که اساساً از این تقسیم‌بندی چهارگانه کاستها خارج می‌باشند و بیشتر به کارهای پست و سطح پایین مشغولند.

 هر کدام از این کاستها به زیر کاستها و یا اصطلاحاً به «جاتی» های دیگر تقسیم می‌شوند که بصورت طبقاتی از مرتبه بالا به پایین با برخورداری موقعیت اجتماعی متفاوت و آداب و رسوم مختص خود از دیگر زیر کاستهای کاست مجزا می‌شوند. تمایزات موجود بین زیر کاستها از طریق سیستمی از آداب و رسوم و مجموعه‌ای از هنجارهای مجاز (حلال) و غیر مجاز (حرام) از یکدیگر جدا می‌شوند.

 در سیستم کاستی موقعیت مربوط به مراسم و تشریفات مذهبی از موقعیت و مرتبه سیاسی و اقتصادی متمایز بوده است. در جامعه سنتی، موقعیت مذهبی از بالاترین قدر و منزلت برخوردار بوده است. برای مثال در چنین جامعه‌ای حاکم متعلق به طبقه شاتریه دارای بالاترین موقعیت سیاسی است ولی از لحاظ مذهبی وی دارای اعتبار پایین‌تری نسبت به یک برهمن می‌باشد. به همین طریق یک بازرگان ثروتمند متعلق به طبقه وایشیه از لحاظ معنوی از اعتبار پایین‌تری نسبت به یک برهمن برخوردار است. جامعه هندو به قسمتهای بخش بخش شده‌ای به نام جاتی و یا زیر کاست تقسیم شده است کم ارتباط بین هر کدام از این بخشها با دیگری بر اساس نظام تعیین شده نقشها و موقعیت هاست. به عبارت دیگر موقعیت و اعتبار معنوی یک فرد به این بستگی دارد که وی در کدام کاست تولد یافته است. در جامعه سنتی تمامی کاستها موظف هستند تا مقررات و قوانین شرعی مقرر شده در ارتباط با چگونگی تماس با دیگر کاستها را کاملاً تبعیت کنند تا به اصطلاح پاکی خود را حفظ نموده و خود را از تماس آلوده (نجس) بر حذر دارند.

 بدین ترتیب در هندوییزم کلیه ازدواجها می‌باید «درون» کاستی صورت گیرد و ازدواجهای ما بین کاستی ممنوع می‌باشد. مشاغل نیز در این سیستم بر اساس پاکی و ناپاکی تقسیم‌بندی شده‌اند. بدین لحاظ مشاغل نیز بصورت موروثی در می‌آیند و هر کاست شغل ثابتی را در طول نسلها ادامه داده است.

 پیچیدگی حاکم بر روابط سیستم کاستی به خوبی توسط ماریوت در کتاب ساختار و تغییر در جامعه هند شرح داه شده است:

  «غذا به هیچ صورتی نباید از دست نجسها پذیرفته شود افراد متعلق به این طبقه که در واقع اساساً به افراد خارج از طبقه اطلاق می‌شود بیشتر در خدمت زمین‌داران و طبقات بالاتر بعنوان کارگر کار می‌کنند. بسیاری از مواد غذایی توسط همین کارگران کاشت، داشت و برداشت می‌شود (مانند گندم، جو، برنج و ...) با اینحال این مسأله در پاکی و نجسی غذا نقشی ندارد و مهم این است که مالک زمین اساساً متعلق به کدام طبقه است». بطور مشابه، زن چرم‌فروش که در خانه یک برهمن به استخدام درآید قادر خواهد بود گندم را آرد کند بدین سان کسی که کار بوسیله آن انجام می‌شود و غذا را لمس می‌کند نقشی در پاکی یا نجسی غذا ندارد بلکه این مهم است که این غذا در خانه چه کسی تهیه شده است.

عوامل نگاهدارنده نظام کاست در طول قرون و اعصار متمادی در جامعه هند شامل دو باور اعتقادی مهم در دین هندویی می‌باشد که عبارتند از کارما و دیگری دارما که اساس دین هندویی را تشکیل می‌دهند. اساس تئوری کارما انتقال روح از حیات قبلی به حیات بعدی شخص و تولد دوباره می‌باشد. بر این اساس اعمال شخص در حیات گذشته، نوع زندگی و تولد شخص در حیات آتی وی را تعیین می‌نماید. در واقع حال شخص توسط اعمال گذشته شخص کنترل می‌شود. گذشته قابل تغییر نیست ولی آینده می‌تواند از طریق پیروی از قوانین دارما بهتر از زندگی فعلی گردد. راه دارما برای هر کاست و گروه کاستی متفاوت از دیگری است. هر کسی باید قوانین دارما مربوط به کاست خود را پیروی کند. شخص بدین طریق باید از گناه (پاپ) دوری ورزد و از طریق ثواب (پونیه) وضعیت حیات آتی خود را ترقی بخشد.

جامعه کاستی و سنتی هند این فلسفه را قبول کرد و شاید بیش از هر جامعه دیگر مفهوم قضا و قدر و تقدیر بدین شکل در ذهنیت هندی رسوخ نمود. در مطالعه جامعه و فرهنگ هند سیستم طبقاتی کاست نقشی محوری و اساسی دارد. این مهم در ارتباط با مطالعه وجوه اقتصادی هند روستایی و همچنین فاصله بین داراها و ندارها حایز اهمیت فوق العاده است. بدین لحاظ مطالعه علمی و آکادمیک نظام کاستی در هند بطور جدی از قرن نوزدهم در دانشگاههای اروپا و سپس آمریکا آغاز گردید و هنوز بسیار از ابعاد این پدیده منحصر بفرد ناشناخته باقی مانده است. مطالعات معاصر بر روی سیستم کاست تداوم کار اساتید متقدم اروپایی است.

این کارها اساساً مبتنی بر متون سانسکریت و دیگر متون مقدس هندویی بوده‌اند و بنابر این دیدگاه برهمنی را نسبت به مسأله کاست نمایندگی می‌کنند. این در حالی بوده است که مطالعات موردی که از دهه ۱۹۵۰ تاکنون صورت گرفت مؤید وجود دیدگاهی متفاوت نسبت به سیستم کاستی است. این دیدگاه در اصطلاح جامعه‌شناسی دیدگاه دالیتی در تجزیه و تحلیل نظام کاستی محسوب می‌شود که نگاهی از پایین به بالا است. این در حالی است که دیدگاه برهنی نگاهی از بالا به پایین قلمداد می‌شود.

در ادامه مبحث هر یک از این دو دیدگاه را مورد بررسی و کاوش قرار می‌دهیم.

 ۱ - دیدگاه برهمنی:

دیدگاه برهمنی به شدت بر متون دینی سنسکریت استوار گردیده است. این دیدگاه مشتمل بر مطالعه متون وداها که در مقاطع مختلف تاریخی نگاشته شده‌اند می‌شود. این تفسیر بیشتر مبتنی بر آن است که سیستم کاست بر اساس متون مقدس هندویی می‌باید چگونه باشد. در واقع این تفسیر، تفسیری است که سیستم کاستی را از دید کسانی که در بالای این هرم نشسته‌اند بررسی می‌کند و در اصطلاح منطقی رهیافتی قیاسی دارد.

از اولین و معتبرترین آثاری که به تشریح این دیدگاه پرداخته‌اند اثر لوئی دیومونت با عنوان «Homo Hierarchicus» می‌باشد که در سال ۱۹۷۰ به چاپ رسید. پس از آن جرالد برمن در مقاله‌ای زیر عنوان دیدگاه برهمنی از سیستم کاست شرح می‌دهد که چقدر ضریب به خطا افتادن در مسیر مطالعه و فهم سیستم کاستی به روش دیومونت بالا می‌باشد. اساساً وی توضیح می‌دهد که تأکید بیش از اندازه بر متون و یا تنها گفتگو و مصاحبه با برهمن‌ها تنها به فهم برهمنی از سیستم کاستی منجر خواهد شد. فهمی که به هیچ وجه جامع و کامل نمی‌باشد.

برخی از مهمترین مشخصات تفسیر برهمنی از کاست عبارتند از:

۱ - تفسیر برهمنی از سیستم کاست به میزان زیادی بر متون کلاسیک سنسکریت استوار است. اساساً متون سنسکریت تنها توسط برهمن‌ها قابل خواندن و استفاده بودند. تفسیر برهمنی به همین دلیل بیان کننده دیدگاه برهمنان است که حافظان و حاملان دانش محسوب می‌شدند. در این دیدگاه سیستم کاستی با سیستم وارنا یکی محسوب شده و جامعه هند را به چهار کاست برهمن، شاتریه، وایشیه و شودرا تقسیم می‌نماید.

بر اساس تئوری دیومونت این تفسیر (تفسیر برهمنی) کاملاً با متون سنکسریت تطابق دارد. با این حال این تفسیر بیشتر تئوریک بوده و با جنبه‌های عملی زندگی افرادی که بر اساس این تئوری زندگی می‌کنند کاری ندارد. مهمتر از این مساله آن که این تفسیر بطور کامل طبقه نجسها را نادیده می‌انگارد. طبقه‌ای که دائماً در خدمت طبقات بالاتر بعنوان کارگر مزارع و دیگر کارهای پست بوده‌اند.

تفسیر برهمنی بیشتر مؤید فلسفه مذهبی کارما و دارما می‌باشد. این در حالی است که از دیدگاه بسیاری از کسانی که در قاعده این هرم قرار گرفته‌اند این سیستم چیزی جز وسیله سرکوب و استعمار طبقات پایین‌تر توسط طبقات بالاتر نیست.

۲ - محور تفسیر برهمنی از کاست برتری مذهبی فارغ از برتریهای اقتصادی و سیاسی می‌باشد. بر اساس این دیدگاه اساس تقسیم‌بندی در نظام کاستی همان برتری مذهبی است و هرکس که دارای بالاترین درجه مذهبی است می‌باید از بالاترین قدرت نیز برخوردار باشد. درجات مذهبی نیز بر اساس خلوص طبقات بالاتر نسبت به طبقات پایین‌تر تعریف می‌شود.

۳ - تفسیر برهمنی از سیستم کاستی، می‌پذیرد که سیستم کاست منحصر به جامعه هند می‌باشد و بدین لحاظ تمام نهادها از قبیل نهاد ازدواج، خانواده، کشاورزی و مذهب نیز در هند تحت تأثیر سیستم کاست از هویت منحصر بفردی برخوردار می‌باشند.

۴ - تفسیر برهمنی منعکس کننده تئوریها، دیدگاهها و در نهایت تعصبات نادرست محققین متقدم غربی است. این دیدگاه به بررسی مطالعه و تبیین سیستم کاست برپایه عناصر متضاد سنت - مدرنیته، نظام طبقاتی و نظام بی‌طبقه، ناپاکی (نجسی) و پاکی (خلوص) می‌پردازد که بر پایه‌های مدلهای ساختاری دیالکتیک تئوریسین‌های متقدم غربی است. جوامع سنتی بر اساس خصوصیت تاکید بر اجتماعی بودن طبیعت انسان و مهمتر بودن اهداف جامعه از اهداف شخص از جوامع مدرن متمایز می‌شوند. سلسله مراتب، ویژگی دیگری از جوامع سنتی است که از ابعاد مهم سیستم کاست نیز محسوب می‌شود. اساس سلسله مراتب پاکی و ناپاکی است. کاستهای بالاتر جز طبقات پاک هستند بنابر این در سطوح بالایی سیستم طبقات اجتماعی قرار گرفته، در حالیکه طبقات پایین و نجسها در پایین این سلسله مراتب واقع شده‌اند.

در طرف دیگر جوامع مدرن واقع شده‌اند که بر اساس ویژگیهای «فردگرایی» و «تساوی‌طلبی» از جوامع سنتی متمایز گشته‌اند. دیومونت سیستم کاست هند را بر اساس این تعاریف متضاد تشریح کرده و نهایتاً نتیجه‌گیری می‌کند که روح کلی جوامع سنتی مانند هند هیچ درکی از مساله «تساوی‌طلبی» مدرن ندارند.

در حالیکه از منظر برمن چنین تفسیری از طبقات اجتماعی کاست هند از دید جامعه‌شناسان غیر واقعی است. اساساً دیدگاه برهمنی منعکس کننده واقعیات اساسی سیستم کاست به آن شکل که در بطن جامعه جریان دارد نیست. این دیدگاه بیشتر تلاش دارد تا القا نماید که سیستم کاست در جامعه هند چه باید باشد تا اینکه بر آن باشد که به کشف و تبیین واقعیات موجود بپردازد. این در حالی است که مقاومت و احیاناً سرپیچی از پذیرش بی چون و چرای سیستم کاست در هند وجود داشته و دارد و دیدگاه برهمنی چندان این واقعیات را در نظر نمی‌گیرد. برافراشته شدن عَلَم ادیانی نظیر بودیسم، جاینیزم و سیکیزم در طول حیات تاریخی این جامعه و بدنبال آن شکل‌گیری جریاناتی چون آریا ساماج و نئوبودیسم گواه این مدعا هستند.

 ۲ - دیدگاه دالیتی:

گرچه بسیاری از مطالعات جامعه شناسانه و مردم شناسانه محققین در هند در بررسی چگونگی عملکرد سیستم کاست از بالا به پایین صورت گرفت لکن مطالعه این پدیده از پایین به بالا چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی باعث نتایج جدید و در خور توجهی خواهد بود. از این لحاظ از دید مردمی که در قاعده هرم سیستم کاست قرار دارند شالوده این سیستم چیزی جز استثمار اقتصادی نیست.

سیستم کاست مانع شکل‌گیری طبقات اجتماعی بر اساس منافع مشترک گردیده است. و همین باعث پایایی این سیستم در طول قرون متمادی بوده است، آنچنانکه هیچ یک از حرکت‌های اعتراضی بر ضد سیستم کاست منجر به تضعیف و یا از میان بردن آن نگردید. دیدگاه دالیتی نسبت به مسأله کاست دیدگاهی متفاوت نسبت به این پدیده می‌باشد و با نوع برهمنی آن دارای تفاوتهای اساسی می‌باشد. این دیدگاه بر آن است که انگیزه اصلی و شالوده واقعی این سیستم چیزی جز منافع مادی و بهره‌کشی اقتصادی نیست و طبقه برهمنان در جهت جلوه عقلایی بخشیدن به این سیستم مجبور شده‌اند که با زبان و ابزار مذهب آنرا توجیه کند.

منچر در کتاب «سیستم طبقاتی اجتماعی» به طرح ارزشهای پنهان و آشکار در نظام فکری نجسها می‌پردازد. مطالعه وی بر اساس گفتگو و مصاحبه با نجسهای ایالت تامیل نادو شکل گرفته است. وی در مقاله‌ای تحت عنوان «نظام طبقات اجتماعی» به طرح ضرورت تمایز قائل شدن بین دیدگاه برهمن‌ها و دیدگاه نجسها در زمینه کاست تأکید می‌ورزد.

وی هشدار می‌دهد که در سطح آشکار این به نظر می‌رسد که دالیتها عمدتاً موقعیت اجتماعی پایین خود را پذیرفته‌اند. آنان این پدیده را در غالب توجیهاتی نظیر دارما توضیح می‌دهند ولی با اینحال مواقعی است که اعتقادات قلبی آنها بروز کرده و نسبت به استثمار توسط طبقات بالاتر نظام کاست و همچنین مجبور شدن به انجام کارهای حقیر و پست شکایت می‌نمایند. در این راستا آنها برتری طبقاتی آنان را ناشی از آن می‌دانند که در طول تاریخ همیشه طبقات بالاتر ضمن استثمار دالیتها، آنها را مجبور به انجام کارهای پست، کثیف، حقیر و ارزان نموده‌اند. البته منچر در تحقیق خود اشاره می‌کند که مسأله استثمار اقتصادی و سرکوب طبقات بالا به ندرت توسط نجسها بر زبان رانده می‌شود.

یکی از مسائل جداکننده نجسها از سایر طبقات مساله خوردن گوشت گاو می‌باشد. به همین لحاظ بسیاری از آنها احساس می‌کنند که موقعیت پایین اجتماعی آنان در ارتباط با خورد گوشت گاو و یا بطور کلی گوشت می‌باشد. به همین لحاظ گرچه آنها بطور مخفیانه از غذاهای گوشت دار می‌خورد ولی در برابر طبقات بالا در واقع به نوعی تقیه دست زده و آن را تاحد ممکن مخفی می‌کنند.

به هر حال دیدگاه دوم در مورد مساله کاست بیشتر تلاش کرده است تا سیستم کاست را نظام بهره‌کشی طبقات مرفه بالا از طبقات فقیر پایین دست ببیند.

# خانه فرهنگ ج. ا.ایران – بمبئی

کد خبر 22127

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =