۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
روشنفکر کیست؟

در یکی از مساجد بابه، منطقه‌ای که مولوی آخندزاده علیه روشنفکران سخنرانی داشت و خانه‌نشینی زنان را تبلیغ می‌کرد، زمانی شیخ عبدالحسین سروری ملا بود. او هم مثل آخندزاده دستار می‌پوشد، در مدرسه درس خوانده و ملا است. شیخ عبدالحسین سال‌ها؛ ملای مسجد تایلوم، یکی از روستاهای بابه بود. او در کنار کتاب‌های مذهبی که ملایش ساخته؛ تاریخ و ادبیات خوانده، آموزش ابتدایی پزشکی دیده و در مدرسه نیز معلمی کرده است. او از حامیان جدّی تعلیم و حضور اجتماعی زنان است.

در یازدهم ماه محرم امسال(۱۴۰۳) آمرِ امر به معروف طالبان در «جاغوری»، در منطقه‌ی «بابه» آن شهرستان؛ در یک گردهمایی مذهبی از اهمیت حجاب و در خانه‌ماندن زنان سخنرانی کرده است. او در بخشی از سخنانش کسانی را که حامی حضور زنان در اجتماع و بیرون از خانه هستند، جاهل سیاسی خوانده و گفته است: "آنان خود را روشنفکر می‌دانند اما ما ایشان را جاهل سیاسی می‌گوییم."

در ویدئویی که یک یوتیوبر از این سخنرانی ملای طالب نشر کرده، نام او را مولوی آخندزاده ذکر کرده است. آخندزاده چندین‌بار با طعنه از کلمه‌ی روشنفکر یاد کرده و روشنفکران را جاهلان سیاسی خوانده است. در نزدیک به پنج دهه منازعه و جنگ افغانستان، کلمه‌ی روشنفکر از پرکاربردترین اصطلاحات بوده و گروه‌های سیاسی با موضع‌گیری نسبت به روشنفکران؛ دیدگاه خود را در مورد جامعه و سیاست بیان کرده‌اند. عده‌ای علیه روشنفکر و کسانی در دفاع از آن تبلیغ نموده‌اند. هنوز این رویارویی وجود دارد و نیاز است تا مشخص گردد که روشنفکر کیست؛ و چرا طالبان از روشنفکران نفرت دارند؟ دیگر اینکه؛ آیا فرد تحصیل‌کرده‌ای که کروات می­زند و در یک اداره‌ی دولتی دارای مقامی هست؛ روشنفکر است؟ آیا شاعری که غزل می‌سراید و تنها از تمایلات عاطفی خود می‌نویسد روشنفکر است؟ ملایی که برای ترویج تعلیم و آزادی سخنرانی می‌کند چطور؟

در یکی از مساجد بابه، منطقه‌ای که مولوی آخندزاده علیه روشنفکران سخنرانی داشت و خانه‌نشینی زنان را تبلیغ می‌کرد، زمانی شیخ عبدالحسین سروری ملا بود. او هم مثل آخندزاده دستار می‌پوشد، در مدرسه درس خوانده و ملا است. شیخ عبدالحسین سال‌ها؛ ملای مسجد تایلوم، یکی از روستاهای بابه بود. او در کنار کتاب‌های مذهبی که ملایش ساخته؛ تاریخ و ادبیات خوانده، آموزش ابتدایی پزشکی دیده و در مدرسه نیز معلمی کرده است. او از حامیان جدّی تعلیم و حضور اجتماعی زنان است. یک هفته بعد از سخنرانی مولوی آخندزاده، در ویدئویی دیدم که شیخ عبدالحسین در افتتاح یک باب مدسه در روستای غجورک از توابع شهرستان خاک‌افغان ولایت زابل شرکت کرده بود. مولوی آخندزاده علیه زن و آزادی سخن می‌گوید، و شیخ عبدالحسین سروری دختران را به تعلیم و تحصیل ترغیب می‌کند. دو ملا برای دو مسیر متفاوت اجتماعی تبلیغ می‌کنند.

شیخ عبدالحسین خواهان تغییر است و می‌داند که اگر مردم نجنبند؛ درس نخوانند و کار و تلاش نکنند؛ از گرسنگی نجات نخواهند یافت؛ به رفاه و آرامش نخواهند رسید و دچار سختی‌هایی خواهند شد که نه می توانند به دین و سنّت عمل کنند و نه به امور دنیوی و رفاهی برسند. یکی از صفات روشنفکر؛ این است که حامی تغییر مثبت اجتماعی و سیاسی باشد. ملّایی که این ضرورت را درک کند و در حمایت از تغییر، تلاش نماید؛ روشنفکر است. متأسفانه در نظام آموزشی سنّتی و مدارس؛ به ندرت افرادی تربیت می‌شوند که نیاز زمانه را درک کنند. از این‌رو؛ عموم روشنفکران؛ در شهرها و از میان کسانی که در نظام آموزشی معاصر تحصیل کرده‌اند بر می‌خیزند. لذا در افغانستان، جایی که هنوز میان قدیم و جدید، سنّتی و متجدد، نظام تعلیمی حوزه‌ای و دانشگاهی، کشمکش بسیار جدّی جریان دارد؛ نظام حوزه‌ای و اکثریّت ملّاها در صف جلوگیری از تغییر؛ و بیشتر دانشگاهیان در صف حامیان تغییر می‌باشند. به همین دلیل گاهی تصوّر می‌شود، هرکسی که درس دانشگاهی خوانده باشد روشنفکر است یا حداقل انتظار می‌رود که روشنفکر باشد؛ اما چنین نیست. دانشگاهیان نیز به دسته‌های حامی تغییر و مخالفان آن تقسیم می‌شوند. برخی دکتران و کارشناسان ارشدها در موضع مولوی آخندزاده و عده‌ای در موضع شیخ عبدالحسین سروری قرار دارند. امروز گروهی از فارغ التحصیلان دانشگاه‌ها؛ مبلّغ نظام طالبانی شده‌اند و در دو دهه دوره‌ی غیرطالبانی، از مخالفان دموکراسی و جمهوریّت بودند. بسیار دیده‌ایم که نویسندگان، شاعران، دکتران، مهندسان و دیگر فارغ التحیلان دانشگاه‌ها مشغول ترویج نفرت و تفرقه‌اند؛ برای حقوق و امتیاز کنار حاکمان فاسد و فرماندهان زورگوی می‌نشینند؛ در تمجید آنان سخنرانی می‌کنند و مقاله و شعر می‌نویسند. اینان تحصیل‌کرده، متخصص و صاحب دانش فنّی هستند؛ ولی روشنفکر نیستند.

در بیست سال دوره‌ی جمهوری اسلامی؛ گروهی از آدم‌های دارای سابقه‌ی مبارزه علیه استبداد و حمایت از اصلاحات و تغییر در جامعه، بعد از مدتی به اهل قدرت می‌پیوستند، و در صندلی های اداری و سیاسی کار می‌کردند. کار در ادارات دولتی، برخی ان جی اوها یا سفارت‌خانه‌ها، برای آنان محدودیت‌هایی خلق می‌کرد که دیگر نمی‌توانستند چون گذشته موضع بگیرند. لذا می‌دیدیم شخصیتی که زمانی در گردهمایی‌های دانشجویان دانشگاه‌ها، نشست‌های مدنی، اعتراضات و تظاهرات‌ها حاضر می‌شد؛ سخنرانی‌های روشنگر در نقد وضعیت موجود داشت و راه‌های بدیل پیشنهاد می‌نمود؛ حال در صندلی دولت، سفارت یا ان جی او ذوب شده و مثل مایعی که شکل ظرف را بگیرد، سخنان رسمی به زبان می‌آورد و به مبلّغ رئیس خود بدل گردیده است. او در میزگردها از سیاست‌های دولت، موضع یک جریان یا حزب دفاع می‌کرد، خطاهای آنان را می‌پوشاند و از تعهد و تلاش رئیس یا رهبر خود برای خدمت به مردم، با عبارات مبالغه‌آمیز دفاع می‌نمود. از تجربه‌ی این اشخاص می‌توان چنین آموخت که وقتی روشنفکران به قدرت برسند یا در دستگاه دولت یا احزاب مقام بگیرند؛ به حقوق بگیر و مأمور بدل می‌گردند و نمی‌توانند بخشی از چشم ناظر و زبان معترض تحوّل گرایان باشند.

گروهی از اشخاص؛ زمانی در صف مبارزان و حامیان تغییر بسیار می‌درخشیده‌اند، اما پس از مدتی از این صف جدا شده و عزلت اختیار کرده‌اند. آنان اگرچه حاضر به همکاری با دولت‌ها و احزاب سیاسی دخیل در منازعات نشده‌اند، اما در دفاع از قربانیان آن منازعات و نقد و افشای معامله‌ها و جنایاتی که صورت می‌گرفته؛ سخن نگفته‌اند. اینان بعد از سکوت و عزلت‌گزینی دیگر روشنفکر خوانده نمی‌شوند؛ هر چند بسیار فلسفه، شعر، ادبیات و تاریخ بدانند و در نشست‌های خصوصی و دوستانه، تحلیل‌های دل‌پذیر ارائه کنند. تعهّد در روشنگری و تن‌ندادن به سکوت؛ بخشی از صفت انسان روشنفکر است. البته روشنفکران در جوامع استبدادی گاهی مجبور به اختفا و سکوت گذرا می‌شوند. تفاوت میان آن دو سکوت در تسلیم شدن گروه اول و مقاومت گروه دوم است. روشنفکران متعهّد؛ سکوت را چون تاکتیکی برای ادامه‌ی مبارزه می‌بینند و دست از تلاش برای گذر از آن مرحله بر نمی‌دارند. به عرفان‌بازی، ترویج ناامیدی و توجیه شکست خود روی نمی‌آورند؛ بلکه به تحقیق و کنکاش ادامه می‌دهند، از دریچه‌های کوچک تماس با دیگر مبارزان و روشنفکران و فرصت‌های حداقلی برای به‌چالش‌کشیدن مستبدان بهره می‌گیرند. روشنفکران متعهّد؛ هنگام ظلمت بیشتر می‌درخشند؛ چرا که آنان وظیفه‌ی خود را روشنگری می‌دانند، و از گذرا بودن استبداد و تاریکی آگاهند.

برای ماندن در صف روشنفکران؛ تنها سخن‌گفتن، نوشتن و انتقاد کردن کافی نیست. سخن روشنفکر، مقاله، اثر هنری، شعر و کتاب او؛ محصول آموزش، تحقیق، تماس و گفت‌وگوی مدام است. او برای آنکه روشنفکر بماند؛ از عمر، حقوق و روابط خود هزینه می‌کند. از این‌رو سخن و اثر او همراه با عمل و محصول عمل است.

شیخ عبدالحسین سروری وقتی بدون چشم داشت مادی و معنوی؛ دستارش را پوشیده و عصا به‌دست راه می‌افتد تا در افتتاح مدرسه در قریه‌ای برود که سال‌ها از مدرسه محروم مانده است؛ و آنجا با حضور و نفوذ اجتماعی خود، از تعلیم دختران و پسران هم‌وطن‌ خود حمایت کند و این‌گونه در مخالفت با سیاست‌های ضد تعلیمی طالبان کنار مردم قرار گیرد؛ عمل روشنفکرانه انجام داده است.

اگر مثال‌ها و توضیحات بالا را در چند جمله خلاصه کنیم، می‌توان گفت که روشنفکر؛ شخصی نسبتاً آگاه است که اهمیت منافع جمعی را درک می‌کند؛ از محیط و نیازهای امروزی جامعه خود مطلع است؛ و این اطلاع و آگاهی را ابزار کار مبارزه برای تحوّل مثبت و کاهش رنج جمعی می‌سازد. روشنفکر، دوراندیش و روشنگر است. تن به سکوت نمی‌دهد و اگر محیط استبدادی، فرصت سخن و عمل روشنگرانه را از او بگیرد، ناامید نمی‌شود؛ بلکه با انرژی بیشتر، برای یافتن دریچه‌های روشنگری تلاش می‌نماید. روشنفکر اهل عمل است و مهم‌ترین عمل او تحقیق، کسب آگاهی، گفت‌وگو و ترویج آگاهی می‌باشد.

منبع: زن تایمز

لنیک:

 https://zantimes.com/fa/۲۰۲۴/۰۸/۰۲/who-is-an-intellectual/

کد خبر 22607

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 4 =