معرفی خانواده باچا خان و جایگاه سیاسی و فرهنگی آنها در میان پشتونها
۱. خان عبدالغفار خان (باچا خان): رهبر نهضت صلح و خودآگاهی پشتون
باچا خان بنیانگذار جنبش (خدایی خدمتگار) و از متحدان نزدیک مهاتما گاندی بود. او مبارزهای طولانی و صلحجویانه علیه استعمار بریتانیا در هند انجام داد و مفاهیم تربیت، خودسازی، زبان مادری، و هویت ملی را در میان پشتونها ترویج کرد. او در نگاه مردم بهعنوان پدر معنوی و قهرمان عدالت اجتماعی شناخته میشود.
۲. دکتر خان صاحب: برادر باچا خان و سروزیر ایالت سرحد(خیبر پختونخوا فعلی)
دکتر خان صاحب، برادر بزرگتر باچا خان، یکی از نخستین پزشکان تحصیلکرده پشتون و سیاستمداری برجسته بود. او سروزیر ایالت سرحد شمال غربی (NWFP)، خیبرپختونخوافعلی در دوران پیش از استقلال بود. دکتر خان نمایندهی نسلی بود که میان علم، خدمت و سیاست پیوند ایجاد کرد. او به اصلاحات اجتماعی و رفاه عمومی باور داشت و بهرغم اختلافاتی که بعدها با برادرش پیدا کرد، همچنان به عنوان یکی از چهرههای پرافتخار تاریخ سیاسی پشتونها باقی مانده است.
۳. علی خان – فرزند کمتر شناختهشدهی باچا خان
خان علی خان، یکی دیگر از پسران باچا خان بود که گرچه به اندازهی ولی خان و غنی خان در عرصهی سیاست یا هنر شهرت نیافت، اما در خدمت به آموزههای پدرش و حفظ هویت قومی پشتون نقش داشت. او در دوران جوانی بود از فعالان نهضت خدایی خدمتګاران و بیشتر نقش حمایتی و خانوادگی در این جریان ایفا میکرد. وی بعنوان رییس بخش زبان و ادبیات زبان پشتو دانشگاه پیشاور خدمات خود ارایه داد و بعدا با منصب ریاست دانشگاه پیشاور بازنشت شد. منابع دربارهی زندگی او کم است، اما در درون حلقهی خانوادگی باچا خان، او بهعنوان شخصیتی باوفا و معتقد به اصول پدرش یاد میشود.
۴. عبدالولی خان – صدای پشتون ها در پاکستان
ولی خان، فرزند میانهی باچا خان، پس از استقلال پاکستان به مهمترین چهرهی سیاسی خانواده تبدیل شد. او در برابر تمرکزگرایی دولت مرکزی، از فدرالیسم، حقوق اقوام و زبان مادری پشتو دفاع کرد. او بارها زندانی شد، اما به نماد پایداری، اعتدال و سیاستورزی دموکراتیک در پاکستان تبدیل گردید. حزب عوامی ملی (ANP) میراث سیاسی او را در قرن بیستویکم ادامه داد.
۵. اسفندیار ولی خان – رهبر فعلی ANP
اسفندیار ولی خان، پسر عبدالولی خان و نوهی باچا خان، از دهه ۹۰ میلادی تاکنون بهعنوان رئیس حزب ANP فعالیت داشته است. او در دورهی دولت ائتلافی ۲۰۰۸–۲۰۱۳ موفق شد تصویب نام خیبرپختونخوا را بهعنوان نمادی از احیای هویت قومی به انجام برساند. در عین حال، حزب او قربانی حملات تروریستی طالبان شد، از جمله قتل بشیر بلور، از رهبران اصلی حزب. اسفندیار ولی در میان نخبگان شهری و روشنفکران پشتون محبوب است، گرچه حزبش در میان اقشار مذهبی با مخالفتهایی مواجه بوده است.
۶. ایملAimal ولی خان – چهرهی نوین نسل چهارم
ایمل ولی خان، پسر اسفندیار ولی خان، نمایندهی نسل جدید این خاندان است که تلاش میکند سیاست را با زبان رسانه، مشارکت جوانان، و گفتمان اجتماعی پیوند دهد. او ریاست استانی ANP در خیبرپختونخوا را بر عهده دارد و بر مسائلی چون آموزش به زبان مادری، مبارزه با افراطگرایی، آزادی زنان، و سیاستورزی پاک تأکید دارد. گرچه هنوز در سطح ملی مطرح نشده، اما بهعنوان سیاستمداری جوان و امیدوار، آیندهی این جریان ملیگرای پشتون را نمایندگی میکند.
۷. عبدالغنی خان – فرزند متفکر باچا خان
خان عبدالغنی خان، فرزند باچا خان رهبر بزرگ پشتون ها ، از چهرههای برجستهی ادب پشتو، فلسفه، هنر و سیاست سدهی بیستم است. وی نه تنها در عرصه شعر و اندیشه، بلکه در مجسمهسازی و نقاشی نیز مهارتی خاص داشت. اشعار وی آمیزهای از طنز، تصوف، فلسفه، عرفان و نقد اجتماعی است که از یک سو انسان را به درون خویش فرا میخواند و از سوی دیگر در برابر ظلم، تعصب و جهل برمی انگیزد.
زندگی، شخصیت، دیدگاههای فلسفی و هنری و جایگاه وی در ادب پشتو و همچنین نقش وی در بیداری فکری جامعه پشتون، قابل تحلیل و بررسی می باشد.
خان عبدالغنی خان یکی از نوابغ فکری و ادبی قرن بیستم در ادبیات پشتو است که با تلفیق فلسفه، عرفان، طنز و عشق، شعر پشتو را به مرحلهای نوین رساند. وی نه تنها شاعر بود بلکه نقاش، فیلسوف و سیاستمداری روشنفکر بود که ریشه در سنتها داشت اما نگاهش به آینده معطوف بود.
ادبیات پشتو شاهد شاعران و چهرههایی بزرگ بوده است که هر یک در دورهای خاص به زبان و فرهنگ پشتون رنگ و جان بخشیدهاند. از امیر کرور، خوشحالخان ختک و رحمانبابا گرفته تا کاکاجی صنوبر حسین، قلندر مومند، اجمل ختک، حمزه شینواری، راج ولی شاه ختک، رحمت شاه ساحل و بسیاری دیگر، همه در اعتلای این ادب نقش داشتهاند. اما قرن بیستم با ظهور چهرهای خاص چون خان عبدالغنی خان، جلوه جدیدی به شعر پشتو داد. او با بهرهگیری از مفاهیم فلسفی و تأملات وجودی، شعر را به عرصه تفکر و زیبایی ارتقا داد. شاعری که هم متفکر بود، هم هنرمند، هم سیاستمدار و هم فیلسوفی که عرفان و رهایی را در قالب شعر پشتو به تصویر کشید.
زندگینامه مختصر خان عبدالغنی خان
خان عبدالغنی خان در سال ۱۹۱۴ میلادی در منطقهی هشنغر واقع در چارسده، در خانوادهای نامدار به دنیا آمد. وی فرزند ارشد خان عبدالغفار خان (باچا خان)، از رهبران برجستهی جنبش آزادیخواهی هند و بنیانگذار جنبش "خدایی خدمتگار" بود. فضای خانهاش از همان کودکی آمیخته با اندیشههای آزادیخواهانه، خدمت به مردم، و مبارزه با استعمار بریتانیا بود. مادرش زنی فهیم و نیکوکار بود که نقش مهمی در تربیت عاطفی و معنوی او ایفا کرد.
غنی خان شخصیتی پیچیده و چندوجهی داشت؛ از یک سو، وارث سنت فکری و سیاسی پدر بود و از سوی دیگر، روحی آزاد و جستوجوگر داشت که او را از هر نوع وابستگی و تقلید دور نگه میداشت. در زندگی شخصیاش فردی منزوی، متأمل و در عین حال بذلهگو و پرشور بود.
در سال ۱۹۳۷، غنی خان با روشن، دختر رستمجی پارسی، ازدواج کرد. هنگامیکه روشن مسلمان شد، عبدالغفار خان بسیار خوشحال شد و این اتفاق بر تمامی اعضای خانواده تأثیر گذاشت. از این ازدواج، غنی خان صاحب یک پسر به نام فریدون و دو دختر شد.
غنی خان، پسرش فریدون را در سنین پایین به ازدواج واداشت، اما مرگ نابهنگام فریدون به دست یکی از کشاورزانش، سایهای سنگین از اندوه بر زندگی او افکند.
زمانیکه آن زمیندار با دستان بسته نزد غنی خان آورده شد، او با متانت گفت: «این پول را بگیر و از اینجا برو. من تو را بخشیدم، اما از برادرم ولیخان و دیگران دوری کن، مبادا آسیبی به تو برسانند».
غنی خان، افزون بر اسبسواری، دلباختهی شکار نیز بود. اما پس از ازدواج، روزی که آهویی شکار کرده و به خانه آورد، همسرش روشن بیگم با شگفتی و سرزنش به او گفت: «تو که انسانی حسّاس، شاعر و اهل ادب هستی، چگونه میتوانی این جانوران معصوم را با گلوله از پای درآوری؟» شنیدن این سخن از زبان همسر، چنان تأثیری بر غنی خان گذاشت که همان روز شکار را برای همیشه کنار گذاشت و تا پایان عمر دیگر حتی نامی از آن نبرد.
تحصیلات و سیر آموزشی
غنی خان و برادرش خان عبدالولی خان تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس محلی چارسده و سپس در مدرسه آزاد اسلامیه که توسط پدرش در سال 1928ء تأسیس شده بود، گذراند. مدرسه دارای خوابگاه نیز بود که غنی خان ماهانه سه روپیه بابت آن میپرداخت و با همین مبلغ، تمام مخارج او تأمین میشد. چون صبحها فقط یک پیاله چای دریافت میکرد، شبها هنگام صرف غذا، چند تکه نان پنهان میکرد تا صبح با چای بخورد. در آن زمان در مدرسهشان نه صندلی بود و نه نیمکت، و دانشآموزان روی حصیر نشسته درس میخواندند. در چنین محیط و مدرسهای، فرزندان خان عبدالغفار خان، شخصیت مشهور اصلاحطلب، اجتماعی و سیاسی کشور، یعنی غنی خان و خان عبدالولی خان، آموزش ابتدایی خود را دریافت کردند. سپس برای ادامه تحصیل به دهلی رفت و در مسیر تحصیل، غنی خان چندین سال در «برلاهاوس» نزد مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو اقامت داشت. روزی دختر دریاسالار سلادیس، که غنی خان او را با نام میرابای صدا میزد و او نیز در «برلاهاوس» با گاندی زندگی میکرد، به غنی خان گفت: «امروز باید توالت را تمیز کنی، و اگر امتناع کنی، باید این مکان را ترک کنی.» غنی خان در پاسخ گفت: «من پسر یک پشتون هستم، فرزند یک رفتگر یا نظافتچی نیستم که تو از من بخواهی توالت را تمیز کنم.» وقتی از این امتناع به گاندی شکایت شد، او به غنی خان گفت: «اشکالی ندارد، من به جای تو توالت را تمیز میکنم.» چون این توالت عمومی به نوبت توسط همه تمیز میشد، گاندی نیز در نوبت خود آن را تمیز میکرد. در آن زمان، غنی خان ۲۲ سال داشت و ایندیرا گاندی ۱۴ ساله بود. هر دو در دانشگاه تاگور تحصیل میکردند و معلم خصوصیشان زنی به نام نین لعل بود. غنی خان همچنین در مدرسه هنرهای هند نیز درس خوانده بود. در همان دوران، او شروع به یادگیری هنر نقاشی کرد. در ابتدا تصویر قورباغه، مگس و سگها را میکشید. سپس کمکم شروع به کشیدن تصاویر دوستانش کرد و چهره آنها را به شکلی بسیار زیبا مینگاشت. رئیس کالج از مهارت نقاشی عبدالغنی خان بسیار متأثر شد و بدینگونه غنی خان جایگاه خود را در عرصه نقاشی تثبیت کرد. یکی از تندیسهایی که با دستان خود ساخته بود، در مؤسسهی "شانتی نکتن" هند نگهداری میشود.
در سال 1929ء، برای تحصیلات عالی به بریتانیا سفر کرد و در آنجا به تحصیل در رشته هنر و فلسفه پرداخت. مدتی در مؤسسات هنری انگلستان نقاشی و مجسمهسازی آموخت و فلسفه غرب را فراگرفت. علاوه بر این، او در بخش زبان انگلیسی نیز در کلاسهای روزنامهنگاری شرکت میکرد. در آن زمان، او فقط ۱۵ سال داشت. مدتی را در لندن سپری کرد، اما باچا خان از کیفیت آموزش در انگلستان رضایت نداشت و تلاش کرد که او را به آمریکا بفرستد. در این زمینه، سفیر افغانستان در انگلستان کمک زیادی کرد و با تلاشهای او، عبدالغنی خان به آمریکا رفت و در دانشگاه لوزیانا جنوبی ثبتنام کرد و در رشته مهندسی مشغول به تحصیل شد. وی رشتهی فنآوری شکر را انتخاب کرد و از همین رو، میتوان او را نخستین مهندس پشتون در این حوزه دانست.
بازگشت او از آمریکا همزمان بود با شدتگرفتن مبارزات سیاسی در شبهقاره. در آنسو، جنبش باچا خان نیز با شدت ادامه داشت. در سال ۱۹۳۱، انگلیسیها باچا خان را دستگیر کردند، زمینهایش را نیز مصادره کردند و وضعیت مالی خانواده رو به وخامت گذاشت. در نتیجه، غنی خان ناچار شد زودتر از موعد به کشور بازگردد. چون او بزرگترین فرزند خانواده بود، مسئولیت بیشتری بر دوش داشت. از اینرو به وطن بازگشت و در سال ۱۹۳۳ با درکارخانه قند تختبائی شروع به کار کرد تا بتواند مخارج خانواده را تأمین کند، و در این کار موفق نیز بود.
فعالیتهای سیاسی:
عبدالغنی خان در سال ۱۹۳۵ وارد عرصه سیاست شد، اگرچه غنی خان برای حوزههای مختلف وارد عرصه سیاست شد، اما خود را بهعنوان سیاستمداری موفق و دارای بینش سیاسی به اثبات رساند. البته ناگفته نماند که او تنها رهبر سیاسیای است که نخستین حرکت اعتراضیاش را در سن نهسالگی به راه انداخت؛ امری که نه تنها در جهان معاصر بینظیر، بلکه شاید یافتن نمونهای برای آن ناممکن باشد. در سال ۱۹۲۱، هنگامی که دولت استعمارگر انگلیس باچا خان را بازداشت کرده و به سه سال زندان محکوم ساخت، پس از مدتی، یاران او بهویژه شاگردان مدارس آزاد، شیوهای متفاوت برای آغاز مبارزه برگزیدند. چرا که در آن روزگار، فشار و سرکوب حکومتی به اوج خود رسیده بود و امکان برگزاری راهپیمایی و اجتماع سیاسی وجود نداشت.
در چنین شرایطی، اعضای نهضت «خدایی خدمتگار» و دانشآموزان مدارس آزاد، بهجای برگزاری گردهماییهای معمول، در مساجد به برگزاری مجالس میلاد روی آوردند. در آن ایام، سن غنی خان تنها ۹ سال بود. ولی خان، برادرش، تلاوت قرآن را با صدای زیبا انجام میداد و غنی خان خردسال، در همان سن، خطیبی توانا و نیرومند بود. او در این مجالس، با شور و شوق سخنرانی میکرد و چنان کلامی داشت که شنوندگان را تحت تأثیر قرار میداد. باچا خان خود در خاطراتش از این سخنرانیها و نقش غنی خان با تحسین یاد کرده است.
غنی خان در پایان سخنرانیهایش برای بیدار ساختن وجدان مردم، اینگونه فریاد میزد: «ای مردم! از این حکومت بپرسید که پدر مرا به چه جرمی زندانی کرده است؟ گناه او چیست؟ مگر چه خطایی مرتکب شده است؟» همین سخنان کودکانه اما عمیق، تأثیر شگرفی بر دلها گذاشت. باچا خان مینویسد: «اینگونه سخنان تأثیر زیادی بر مردم نهاد. آنان بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتند و روح تازهای در جامعه دمیده شد.» و در میان همهی این رخدادها، نمیتوان از نقش غنی خان چشم پوشید.
به هر حال، سیاست بخشی جداییناپذیر از زندگی و سنت خانوادگی او بود، از اینرو نمیتوانست از آن کنارهگیری کند. وی با وجود مخالفت شدید هم از سوی مسلملیگ و هم از سوی احزاب ناسیونالیست هندو، به عضویت مجلس قانونگذاری هند درآمد. در آن زمان او جوانترین عضو پارلمان بود و یکی از سه نمایندهای بود که در کمیتهی مشورتی یازدهنفره عضویت داشتند. و اگر به سخنرانیهای او در این دوره با دقت نگریسته شود، او همچون یک رهبر برجسته و بلندپایه سیاسی جلوه میکرد. وی همچنین بنیانگذار جنبش "پشتون زلمی" بود که بیش از هشتاد هزار جوان را گرد آورد و این از کارهای مهم و ارزندهی وی در عرصه سیاست بود. در حقیقت، او بهخوبی میدانست که اگرچه باچا خان خود را مبلغ عدم خشونت میدانست، اما دولت استعمارگر انگلیس و سیاستمداران مخالف باچا خان، برای ناکام کردن او، از هیچ گونه ظلم و سرکوبی دریغ نخواهند کرد.
غنی خان آگاه بود که مخالفان ممکن است هر لحظه باچا خان را در اجتماعات عمومی هدف قرار دهند. بنابراین، برای سازماندهی جلسات باچا خان و محافظت از او، تشکیلاتی به نام "زَلمی پختون" بنیاد نهاد و خود بهعنوان نخستین رئیس آن منصوب شد. این اقدام، گواه روشنی بر هوشمندی و بصیرت سیاسی او بود.
غنی خان، که تنها چند سال بهطور عملی در عرصه سیاست فعالیت کرد، پیش از تأسیس کشور پاکستان، سیاست را بهطور کامل کنار گذاشت. با وجود اینکه در زمان تشکیل پاکستان، درگیر هیچ فعالیت سیاسیای نبود، اما همچون باچا خان و دیگر یارانش، از سوی خان عبدالقیوم خان و حاکمان بعدی، بارها به زندان افکنده شد. پس از استقلال پاکستان، در سال ۱۹۵۰ زندانی شد و در زندان نخستین مجموعه شعر خود با عنوان "دپنجری چغار" را نوشت که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد. این اثر بهدلیل محتوای انقلابی و نقادانه، دوبار توسط دولتهای خان عبدالقیوم خان و ایوب خان ممنوع شد.
اندیشه و فلسفه غنی خان
او تحت تأثیر عرفان اسلامی، فلسفه یونان، تفکر صوفیان آسیای میانه و نیز اندیشههای مدرن غربی بود. در نوشتهها و شعرهای او آثار فلسفی همچون مفهوم "خود"، آزادی اراده، مرگ، زیبایی و حقیقت دیده میشود. او به انسان و توانمندیهای او باور داشت و معتقد بود دین باید عامل تکامل انسان باشد نه محدودیت او.
غنی خان مینویسد: «من به دینی نیاز دارم که مرا بالندهتر، زیباتر، روشنتر و مهربانتر کند، نه اینکه در ترس و تردید فرو بَرَد».
شعر غنی خان
در هفتهنامهی مشهور "پختون"، ارگان مطبوعاتی جنبش خدایی خدمتگار، غنی خان با نام مستعار «دیوانهی فیلسوف» (لیونے فلسفی) در ستونی طنزآمیز با عنوان «گدودی» (هرج ومرج) به افشای چهرهی انگلیسها و عالم نمایان و خوانین وابسته به قدرت میپرداخت و آنها را با زبان تند و گزندهی طنز به نقد میکشید. بیهیچ تردیدی میتوان گفت که پس از خوشحالخان ختک، تنها شاعری که در زبان پشتو با چنین جسارت، اندیشه و شجاعتی دربارهی انسان، جهان، ادیان، خدا، شیخ، واعظ، بهشت و دوزخ، مرگ و زندگی سخن رانده و پرسشهای نوینی را مطرح کرده، غنی خان است.
وی در شعر خود نهتنها پرسشهایی نو و متفاوت را پیش کشید، بلکه توانست بسیاری از اعتراضات فکریاش را در قالبی شاعرانه و با بیانی نمادین، بهگونهای مطرح کند که بیشتر شبیه پرسشهایی فلسفی بهنظر آیند تا بیانیههایی اعتراضی.
غنی خان در شعر پشتو سبکی نو، رنگی تازه، و راهی مستقل پدید آورد. او که خود مهندسی زبده و آگاه بود، به ذرات هستی، رنگها، نور، شکلها و ساختارهای جهان، با نگاه یک مهندس نگریست؛ اما آنها را با ذهنی شاعرانه و فلسفی به زبان شعر و تصویر بدل کرد. او نه فلسفه را پیچیده ساخت و نه شعر را دشوار، بلکه فلسفههای دشوار را در قالبی ساده و شاعرانه ریخت.
با ذهنی ژرفاندیش، طبعی شاعرانه، و جسارتی رندانه، غنی خان قوم خود را به طرح پرسشهای تازه، علمی و عقلانی دربارهی هستی و زندگی فرا خواند. او در دل مخاطبانش نوعی بیقراری، شور و کنجکاوی برانگیخت:
زندگی چیست؟
هدف از آفرینش جهان کدام است؟
این جهان را چه کسی آفریده؟
مرگ چیست؟
روح انسان پس از مرگ کجا میرود؟
کعبه چیست؟
حقیقت نماز و سجده چیست؟
تفاوت میان شهوت و محبت در چیست؟
چنین پرسشهایی و بسیار بیش از اینها، در ذهن خوانندگان شعر غنی خان ریشه میدوانند و آنها را به تأمل وا میدارند.
از جمله آثار شعری او میتوان به مجموعههای «پلوشه»، «فانوس»، و «در فریاد قفس» (د پنجرے چغار) اشاره کرد. دولت افغانستان این سه مجموعه را با عنوان «د غنی کلیات» منتشر ساخت. پس از آن، با افزودن اشعار منتشرنشدهی او، انتشارات دانشگاهی پشاور (University Book Agency) مجموعهای جامع با عنوان «دغنی لتون» (جستوجوی غنی) منتشر کرد.
علاوه بر آن، غنی خان کتابی نیز به زبان انگلیسی با عنوان *The Pathan* دربارهی تاریخ قوم پشتون نگاشت. در عرصهی فرهنگی، دولت پاکستان به او نشان تمغه امتیاز اعطا کرد و از سوی اکادمی ادبیات پاکستان و دیگر نهادهای ادبی و اجتماعی کشور، جوایز و افتخاراتی فراوان دریافت نمود.
سبک شعری
غنی خان سبکی آزاد و رها دارد. او از وزن و قافیه به شکلی انعطافپذیر استفاده میکند و به جای صورت، بیشتر به معنا و محتوای شعر توجه دارد. زبان شعر او ساده اما عمیق است، آمیخته با طنز و تاملات فلسفی.
مضامین شعری
عشق: عشق در اشعار وی الهی و معنوی است، عشقی که انسان را به زیبایی و تعالی میرساند.
عشق به اهل بیت علیهم السلام: غیر از اشعار دیگرش در خصوص محبت به اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مرثیه ای در رثای امام حسین علیهالسلام سروده است. این شعر نشاندهندهی عمق شناخت او از حادثه کربلا، جایگاه امام حسین (ع) در تاریخ اسلام و روحیهی ظلمستیزی و آزادیخواهی است.
فلسفه: اشعارش حاوی پرسشهایی درباره دین، هستی، انسان، مرگ و جاودانگی است.
زیبایی: وی زیبایی را در طبیعت، هنر و حتی در درد و شکست نیز جستوجو میکند.
طنز و نقد اجتماعی: انتقاد از ریاکاری مذهبی، تعصب قومی، زیبایی زنان و سیاستهای پوچ از مضامین پرتکرار اشعار اوست.
نمونههایی از اشعار
شعر اول (موضوع: هستی و مستی)
نه منم نه منم یاره مرگ انجام د هستی نه دی
خلاسیدل شراب په جام کی اختتام د مستی نه دی
ترجمه:
نه منم، نه منم ای یار، مرگ پایان هستی نیست،
تهیشدن شراب از جام، پایان مستی نیست.
شعر دوم (موضوع: زیبایی و عرفان)
دغه سترگی چا کری جوری خیشت ته وگی او حیرانه
په گلونو کی چا خور که دا خایشت د لامکانه
چا که جور ذان له مکان خپل روک زما د گل امکانه
زه په ساسکی کی دوبیگم، سمندرِ بی پایانه
ترجمه:
این چشمان را که آفرید؟ گرسنه و حیران خشت را مینگرند،
چه کسی این زیباییِ از «لامکان» را در گلها پراکند؟
چه کسی مکان را ساخت تا جلوهاش، امکانِ گل من گردد؟
من در یک قطره غرق میشوم، دریا بیپایان است.
شعر سوم (موضوع: جمال و عشق)
ستوری ته اسمان کی یوه ورز ووی هلال
خدای آدم له مینه ورکره موگ له تش جمال
زه به په خندا ورکرم دا خپل خایست د کمال
ما له که یو ساسکی مینه راکری سوک په سوال
ترجمه:
روزی هلال به ستاره در آسمان گفت،
خدا به آدم عشق داد، و به ما فقط زیبایی پوچ،
من با لبخند زیبایی کامل خود را خواهم بخشید،
اگر کسی از من قطرهای عشق بخواهد.
شعر چهارم (موضوع: عدالت و دین)
ماته د جنت کیسی، زان ته د دنیا حساب
دا دی عجیبه انصاف، دا دی عجیبه کتاب
زه په مستی سور کافر، ته په هوس سپین ملا
ما ته په فتوا عذاب، تاته په دوکه ثواب
ای د عدالت ربه، دا لوبه خو ورانه کره
مونگه انسانانو ته نوی لار ودانه کره
ترجمه:
برای من قصهی بهشت، برای خودت حساب دنیا،
این چه عدالتیست؟ این چه کتابیست؟
من با مستی کافر سرخ، تو با هوس ملا سفید،
برای من عذاب با فتوا، برای تو ثواب با فریب،
ای خدای عدالت، این بازی را خراب کن،
برای ما انسانها راهی نو بگشا،
فریاد لالههای خونین: مرثیهی غنی خان در سوگ امام حسین علیهالسلام
یکی از ویژگیهای برجسته اشعار غنی خان در مورد امام حسین علیهالسلام، بهرهگیری از واژگان پررمزوراز و سبک تصویری است. او با استفاده از نمادهای عرفانی نظیر «خون»، «شراب»، «رند»، «فنا»، «جمال»، «رضا» و...، مفاهیم بلند عرفان اسلامی را در بستر زبان پشتو جاری ساخته است.
اشعار غنی خان در مورد امام حسین علیهالسلام، صرفاً مرثیهسرایی نیستند؛ آنها گزارشهایی شاعرانه از سلوک انسانیاند. در این اشعار، شهادت امام، جلوهی کامل عشق الهی است و کربلا، صحنهی عرفانیِ فناء فیالله. زبان عرفانی، تصویرپردازی نمادین، و بهرهگیری از میراث تصوف، شعر غنی خان را به یکی از اصیلترین نمونههای مرثیهی عرفانی در ادبیات پشتو تغییر داده است.
از نگاه غنی خان، کربلا نهفقط یک گذشتهی مقدس، بلکه یک حال زنده است. او در اشعارش، مخاطب را دعوت میکند که در برابر هر گونه ظلم، در درون و بیرون، برخیزد و همانگونه که امام حسین ع ایستاد، ایستادگی کند. این نگاه، کربلا را از یک خاطره، به یک الهام معنوی جاودانه بدل میسازد.
ویژگیهای مرثیه غنی خان
بزرگ ترین مرثیه در زبان پشتو: با مروری بر شعر و ادب زبان پشتو مرثیه به این مدید نگفته است.
زبان عاطفی و مؤثر: او با بهرهگیری از زبان بومی پشتو، مرثیهای سروده که عاطفهی خواننده را بیواسطه درگیر میکند.
زاویه نگاه فلسفی و انسانی: برخلاف برخی مراثی سنتی، شعر او پر از تصویرهای فلسفی است؛ امام حسین ع را نهفقط یک شخصیت مذهبی بلکه یک «نماد انسانی آزادگی» میبیند.
روح عدالتخواهی: او در این شعر، قیام امام حسین را بهعنوان قیام انسان علیه ظلم و نفاق معرفی میکند.
تحلیل کلی مفاهیم و نمادها
در نگاهی کلی به اشعار غنی خان در سوگ امام حسین علیهالسلام، چند محور معنایی برجسته میشود:
امام حسین ع بهعنوان نماد مقاومت، عشق و یقین: غنی خان، حسین ع را نمایندهی انسانی آزاد میداند که در برابر باطل، حتی با نثار جان خویش، عقبنشینی نمیکند. او حسین را «بادشاه عشق» مینامد.
یزید بهعنوان نماد قدرت طغیانگر، ظلم و شراب: شراب در نگاه عرفانی غنی خان، دو معنا دارد؛ گاه عشق الهی، و گاه وسوسهی دنیاپرستی که در وجود یزید متجلی است. یزید برای او، نماد انحراف از حقیقت است.
کربلا، نه بهعنوان رویداد تاریخی، بلکه حقیقت جاودانه: غنی خان، کربلا را رویدادی تکرارپذیر میداند که همواره در تاریخ بشر در حال وقوع است. او با زبان نمادین، نشان میدهد که هر انسانِ حقیقتطلب، روزی در کربلای خود خواهد ایستاد.
نمونه ترجمه و تحلیل:
متن:
دا قیامت دے که معراج دے او که ورځ د کربلا
دی دا شگو کی سری وینی که گلونه د لاله
ترجمه فارسی:
این قیامت است یا معراج، یا که روز کربلاست؟
در میان ریگها خون سرخ است یا گلهای لاله؟
تحلیل:
در این بیت، غنی خان بهزیبایی کربلا را به سه مفهوم عظیم و متعالی پیوند میدهد: قیامت (حادثهای که همه چیز را دگرگون میسازد)، معراج (اوج رسیدن به حق) و کربلا (صحنهی قربانی شدن حقیقت برای حق). خون امام، در دیدگاه عرفانی، همانقدر زیبا و لطیف است که گلهای لاله؛ این همان زیبایی در سوگ است که نگاه عارفانه به کربلا دارد.
مرثیهی غنی خان در مورد امام حسین علیهالسلام، یکی از اشعار کمتر شناختهشده اما عمیق اوست که ارزشهای انسانی، ظلمستیزی، ایثار و آزادی را در قالبی شاعرانه و فلسفی بیان میکند. این مرثیه نهتنها نشانهی باور قلبی شاعر به قیام عاشورا است، بلکه نشان میدهد که چگونه حادثهی کربلا میتواند الهامبخش تمامی ملتها و اقوام، حتی در قالب شعر پشتو باشد.
هنر نقاشی و فعالیتهای هنری دیگر
غنی خان نقاشی را نه فقط به عنوان یک حرفه بلکه به عنوان نوعی فلسفه زندگی میدید. نقاشیهای او عمدتاً در سبکهای سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم هستند و مفاهیمی چون رنج، زیبایی و آزادی را بازتاب میدهند. تابلوهایش در گالریهای مختلف از جمله در دانشگاه پیشاور و بنیاد باچاخان نگهداری میشوند. و همان طور که گفته شد، یکی از تندیسهایی که با دستان خود ساخته بود، در مؤسسهی "شانتی نکتن" هند نگهداری میشود.
جایگاه غنی خان در ادبیات پشتو
در سنت ادبی پشتو، غنی خان به عنوان بنیانگذار جریان مدرن شعر فلسفی شناخته میشود. همانگونه که خوشحالخان نماینده مقاومت و رحمانبابا و حمزه بابا نماینده عرفان است، غنی خان نماینده تفکر فردی، آزادی ذهن و زیباییشناسی است. او شعر پشتو را به سطحی رساند که بتوان آن را با شعر فلسفی و عرفانی زبانهای بزرگ دنیا مقایسه کرد.
با جرات می توان گفت، خان عبدالغنی خان یکی از برجستهترین چهرههای ادبی، فلسفی و هنری پشتونها در سده بیستم است. او با نگاهی انسانی و آزاداندیش، مرزهای سنتی شعر پشتو را درنوردید و آن را با عناصر زیباییشناسی، تفکر و نقد اجتماعی غنا بخشید. میراث او نه تنها برای پشتونها بلکه برای تمام دوستداران شعر، فلسفه و هنر جاودانه است.
وی شاعری بود فیلسوفمشرب، هنرمند و متفکری مستقل که میان سنت و مدرنیته، میان مذهب و عرفان، میان سیاست و هنر، رابطهای نوین پدید آورد. زبان شعری او ساده نیست؛ پر از اشارات رمزی، تصاویر بکر، و مفاهیم ژرف عرفانی است. غنی خان برخلاف بسیاری از شاعران سیاسی یا مذهبی عصر خود، نگاهی عارفانه و فلسفی به تاریخ، انسان، و حقیقت داشت.
غنی خان همهی فلسفههای ادیان جهان و تاریخ اقوام مختلف را بهدقت مطالعه کرد و مورد بررسی قرار داد، اما پس از این حجم گسترده از مطالعات و مشاهدات، ناگزیر چنین گفت: «من بسیاری از پیروان و درویشان را آزمودم، مذاهب زیادی را با دقت مطالعه کردم، ولی هیچجا حتی قطرهای از نور نیافتم. فقط داستانی در داستان دیگر است که نه آغازش معلوم است و نه انجامش.» از نگاه او، این وضعیت همچون سکوتیست که از ازل تا ابد ادامه دارد.
غنی خان بیشتر شاعر آینده زبان پشتو است تا شاعر حال آن، و آن ملتی که آگاه باشد از آیندهی خود غافل نمیماند.
پیشگویی غنی خان که به حقیقت پیوست:
اگر به گفتههای غنی خان در یکی از سخنرانیهایش در مجلس قانونگذاری مرکزی هند متحد در سال ۱۹۴۵ نگاهی بیندازیم و آن را با ورود ارتش شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ (یعنی ۳۴ سال بعد) مقایسه کنیم، بهراحتی میتوانیم به بصیرت سیاسی و آیندهنگری او پی ببریم.
غنی خان در سخنرانی خود چنین گفت: «وقتی فردی در جایی زندگی میکند که در اطرافش دزدان و راهزنان حضور دارند، در این صورت مهمترین بخش خانه نه سالن پذیرایی، بلکه دیوارهای بلند و مستحکم آن است.
ما در جهانی زندگی میکنیم که پر از بیعدالتی، حرص و آز است و تشنهی خون انسانهاست. این جهان، جهان غارت، نیرنگبازان و حسودان است. در چنین دنیایی، پایتخت کشورها اهمیت چندانی ندارد، بلکه مرزهایشان اهمیت دارد.
پایان:
با وجود کهنسالی، غنی خان تا لحظهی مرگ خود در ۱۵ مارس ۱۹۹۶، نمونههای بسیاری از شعر، نقاشی، تصویرگری و مجسمهسازی خلق کرد.
در همهی این آثار، یک اصل اساسی وجود دارد: زیبایی و محبت.
از نگاه غنی خان، داستان زندگی انسان از محبت آغاز شده تا انسان بهتری آفریده شود.
محبتی که از دید او حقیقتی پایدار و جاودانه است و زیبایی را سایهای از این حقیقت میداند.
به باور او، زیبایی فناپذیر است اما محبت حقیقتی است باقی و لایزال.
افزون بر این، در شعرهایش همهی رنگهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیرامونش به چشم میخورند. آزادی، ملیگرایی، انساندوستی و میهنپرستی، روح شعرهای او را تشکیل میدهند. او در شعرهایش، بخشهایی از جامعه را افشا کرد که در کس دیگری نه چنین جسارت، و نه چنین توان پرشوری دیده شده است. شخصیت او همچون انجمنی بود که هنوز هم میتوان در بسیاری از زمینهها از آن راهنمایی گرفت. وی تحصیلات دینی و تحصیلات غربی را پشت سر گذاشت، شغل دولتی داشت، وارد سیاست شد، و عضو پارلمان بود؛ اما در همهی این عرصهها خود را نامتناسب و بیگانه یافت، و همین او را در نهایت به «فیلسوف دیوانه» تبدیل کرد.
وی رهبری سیاسی با دیدی روشن بود، پشتونی صادق، تجلی هنرهای زیبا، روحی آزاد…
ولی با کمال تأسف، تا به امروز هیچ تلاشی برای بهرهبرداری شایسته از شعر و هنر او انجام نگرفته است.
منابع:
1. Khan, Ghani. *The Pilgrim of Beauty: A Selection of Poems*. Peshawar: University of Peshawar Press, 1992.
2. Banerjee, Mukulika. *The Pathan Unarmed: Opposition and Memory in the North West Frontier*. Oxford University Press, 2001.
3. Ahmad, Shahab. *What is Islam? The Importance of Being Islamic*. Princeton University Press, 2015.
4. Khan, Imtiaz. "Ghani Khan and the Rebirth of Pashto Poetry." *Journal of Pashto Literature*, Vol. 12, No. 1, 2010.
5. Rashid, Haroon. *History of Pashto Literature*. Islamabad: National Book Foundation, 2005.
6. باچاخان تراست، مرکز فرهنگی چارسده.
7. گفتوگوهای شفاهی با پژوهشگران دانشگاه پشاور.
8. آرشیو شخصی خانواده غنی خان و اسناد نگهداریشده در بنیاد عبدالـغفار خان.
9. دیوان «د غنی جهان»، بنیاد باچاخان، چارسده، چاپ 2008. نسخه دیجیتال مرکز زبان و ادبیات پشتو، دانشگاه پشاور.
10. https://www.express.pk/story/2452867/ghny-khan-2452867
11. https://www.bbc.com/urdu/entertainment/story/2005/08/050815_haroon_bookreview
12. https://www.humsub.com.pk/305520/noor-badshah-yousafzai-6/
13. https://taand.net/?p=230787
14. https://www.researchgate.net/publication/371640208_An_Analysis_of_Ghani_Khan's_Life_and_Poetry
15. https://dailyaaj.com.pk/news/57033
نظر شما