از جستارهای اندیشمند الجزایری «مولود قاسم نایت بلقاسم»
اگر «علمای بی خاصیت» به پیروی از امام «خمینی» بر میآمدند؟
هفتهنامه آلمانی غربی «دیر اشپیگل» مطلبی درباره کتاب «حکومت اسلامی» امام «آیتالله خمینی» منتشر کرد. اندیشمند الجزایری ما «مولود قاسم نایت بلقاسم» بخشهایی از آن را ترجمه و سپس بر آن توضیحاتی افزود و آن را در مجله «الاصاله» الجزایر در ژانویه ۱۹۷۹ منتشر کرد. «مولود قاسم» در این مقاله اشاره کرده است که «خمینی» را میتوان نمونهای از امام «واقعی» دانست که امت عربی در مساجد و زندگی روزمره خود آن را از دست داده است، و او را به عنوان الگویی برای امامان تمامی کشورهای جهان اسلام معرفی کرده است.
توجه «مولود قاسم» به امامان جهان عرب و آنها را از عوامل رکود، شکست پذیری و تسلیم اکثر کشورهای عربی در برابر سلطه غرب دانست. او در مورد آنها چنین گفت:
«... این علمای بزرگوار و محترم که اخیرا به بلند کردن دستها و گفتن "آمین" مشهور شدهاند و همواره وفاداری عمیق خود را به صاحبان قدرت اعلام میکنند، هرچند برای ملتهای خود همان بلای جان باشند. شبهای شما پرزرق و برق، خوش و خرم باد! و خوابهای شیرینتان درباره آرمانهای دور از دسترس امت! خوابتان گران باد، هرچند قوم شما در عذاب باشند؛ قومی که فساد در آن ریشه دوانده، استعمار شاخ و برگش را گسترده، و بهرهکشی وحشیانه، پیکر آن را میسوزاند».
مجله «الأیام بولیتیکس» نیز مقاله اندیشمند الجزایری «مولود قاسم نایت بلقاسم» را بازنشر کرد تا تاکید کند که الجزایر از هر صداقت پیشه و حق طلب حمایت میکند، و فراتر از تمام نگاههای تنگنظری است که میخواهند بحران امت اسلامی را در چارچوب اختلافات مذهبی محدود کنند. الجزایر پاکتر و منزه تر از آن است که آلوده به این پلیدی و «نفاق» آشکار و پنهان شود؛ نفاقی که بسیاری از کسانی را که به غرب اظهار دوستی میکنند و خدمات رایگان به آن ارائه میدهند ـ به بهای منافع امت و ملت هایش، بهویژه مردم فلسطین -دربرگرفته است.
در ادامه، خواننده را به مطالعه مقاله «مولود قاسم» با عنوان اصلی زیر میسپاریم:
«هم غرب و هم شرق اروپایی عقب مانده اند... نظر آیتالله خمینی درباره نقش دین در حکومت»
گزیدههای ترجمهشده از «اشپیگل»:
آیتالله خمینی پیشتر در سخنرانی های دوران تبعید عراق خود در دانشکده شریعت دانشگاه نجف [منظور حوزه علمیه نجف] در دهه ۱۹۶۰، تصویر خود از جامعه اسلامی را ترسیم کرده بود. این سخنرانیها با اجازه ایشان جمعآوری و در بیروت به زبان عربی تحت عنوان «حکومت اسلامی» منتشر شد. در اینجا گزیدههایی از این کتاب را که هفتهنامه آلمانی «اشپیگل» در شماره ۲۲ ژانویه ۱۹۷۹ منتشر کرده، میآوریم. با تاسف یادآور میشویم که این ترجمه از روی متن آلمانی انجام شده، چرا که نسخه اصلی عربی کتاب امام خمینی در کتابخانه پربار ما موجود نیست.
درباره سلطه خارجی میگوید:
«استعمار از ما میخواهد که فعالیت خود را به نماز محدود کنیم تا با آنان درگیر سیاسی نشویم.»
«استعمار صراحتا به ما میگوید: ای مسلمان، هرچه میخواهی نماز بخوان! ما فقط نفت تو را میخواهیم. اما آنچه در مسجد به عنوان نماز انجام میدهی، به هیچوجه برای ما مهم نیست و با آن مخالفتی نداریم. آنچه برای ما اهمیت دارد، ثروتهای معدنی تو، بازارهای فروش محصولات ما و زمینههای سرمایهگذاریمان است».
درباره نقش سیاسی اسلام میگوید:
«مهاجمان اروپایی ما را مجبور به پذیرش قوانین جدید کردند، زیرا به زعم آنان اسلام قادر به تنظیم زندگی روزمره نیست، از سازماندهی جامعه عاجز است و توانایی تشکیل هیچگونه حکومتی را ندارد! از نظر آنان، اسلام فقط به عادت ماهانه زنان یا رفتار مرد با همسرش در خلوتگاهشان میپردازد. به طور خلاصه، آنان معتقدند اسلام قادر به اداره جامعه نیست».
در مورد پیشرفت میگوید:
«وقتی یک کشور صنعتی به دستاوردی علمی یا فناورانه میرسد، بسیاری از ما احساس عقبماندگی میکنند و گمان میبرند این نقص از دین ما ناشی شده است. در نتیجه راه چاره را در کنار گذاشتن اسلام و شریعت آن میبینند تا به کاروان کشورهای پیشرفته بپیوندند. وقتی برخی کشورها بر ماه فرود آمدند، این افراد ضعیف النفس میان ما مطمئن شدند که دین ما مانع رسیدن به ماه شده است! میخواهم به این افراد بگویم: نه قوانین غرب و نه شرق (اروپا) بود که آنان را به ماه رساند، چرا که میدانیم این قوانین در بلوکهای مختلف با هم در تضاد و تناقض هستند».
و در ادامه میافزاید:
«به شخصه میگویم که اینان و دیگران میتوانند اگر بخواهند بر سطح زهره هم فرود آیند، اما با این حال همه آنان - اعم از شهروندان شرق و غرب (اروپا) - عقبمانده باقی خواهند ماند، زیرا قادر به تحقق فضایل اخلاقی در جوامع خود نیستند. پیشرفت مادیای که این جوامع به دست آوردهاند به بهای قربانی کردن پیشرفت معنوی بوده است. آنان هنوز از حل مشکلات اجتماعی خود عاجزند، چرا که حل این مشکلات و رفع محنت انسان منوط به همان فضایل اخلاقیای است که جوامعشان فاقد آن است».
درباره حکومت اسلامی میگوید:
«حکومت اسلامی از سایر نظامهای بینالمللی متمایز است، چرا که در نظامهای پادشاهی و جمهوری، قانوناساسی یا از سوی پادشاهان و یا از طریق مجالس نمایندگان تدوین میشود، در حالی که حکومت اسلامی اختیارات قانونگذاری خود را از خداوند متعال دریافت کرده است. حکومت در اسلام به این معناست: تحقق شریعتی که خداوند به پیامبرش وحی کرده و تسلیم شدن در برابر آن. اگر پیامبر ـ که در رأس حکومت اسلامی بود ـ رحلت کرده، پس چه کسی جانشین او شده است؟ فقها هستند! آنان امامان و وارثان انبیا هستند»...
درباره نقش رهبر حکومت میگوید:
«دو شرط اساسی پیش از هر چیز باید در رهبر حکومت وجود داشته باشد: اول آنکه به شریعت اسلامی آگاه باشد و دوم آنکه توانایی تضمین عدالت را داشته باشد، زیرا این دو شرط پایههای امامت هستند. اقتدار فقها برتر از اقتدار پادشاهان است و یک فقیه به محض همدستی با سلطان یا پیروانش، طهارت دینی خود را از دست میدهد».
درباره اقتدار فقها میگوید:
«اسلام سلطنت ستمگر را حرام میداند. از این رو، از وظایف فقهاست که چنین حاکمانی را افشا کنند، از تختهای قدرت به زیر بکشند و آگاهی تودهها را برانگیزند تا حقوقشان پایمال نشود. اگر امروز شما از سرنگونی چنین حکومتهایی ناتوان هستید، دستکم نباید سکوت کنید و از آن چشمپوشی نمایید. بلکه باید مقاومت کنید و با چنین سلطانی مبارزه نمایید».
خوانشی بر گزیدههای نقل شده:
گزیدههایی که هفتهنامه آلمانی مذکور آورده بود به پایان رسید. به راستی که خواننده با مطالعه این جملات و به یادآوری مبارزات خستگیناپذیر گوینده آن، آیت الله روح الله خمینی، درمییابد که او از کسانی است که به آنچه میگوید با تمام وجود ایمان دارد و از آن دسته نیست که سخنی بگوید و خود بدان عمل نکند. او به راستی شایسته عنوان «امام» است، عنوانی که از امام علی (ع) به ارث برده است؛ همان «سید علی» ای که در کودکی، کنار کرسی، در شبهای سرد زمستانی، با اشتیاق فراوان از زبان مادربزرگهایمان در قصهها و روایات میشنیدیم!
به گمان من، امام بزرگوار — که امروز تنها کسی در جهان اسلام است که سزاوار این عنوان است — آیت الله روح الله خمینی، ردای ذلت، خواری و حقارت را از دوش همه امامان و پیشوایان جهان اسلام، در تمام سطوح، برداشته است! چه آرزویی داریم که این جرقه الهی، ربانی و انسانی به همه امامان و رهبران در سراسر جهان پهناور اسلام گسترش یابد تا این یک میلیارد انسان خفته را بیدار کنند؛ مردمانی که امروز از بالاترین تواناییها برخوردارند، اما در جایگاهی پایین در جهان ایستادهاند! و چه نزدیک است که این رویا را، با شنیدن اخیر ایران، به واقعیت ببینیم.
در مورد شایستگی عنوان «امام» برای هر پیشوایی، به درستی و امکان وجود چنین شخصیت هایی، چه زیباست که در پایان، سخنی را که پیشتر در این باره به عنوان آرمانی متعالی بیان کردهام، تکرار کنیم:
هر مسئولی یک امام است؛ یعنی سرپرستی که در برابر مردم خود، در هر سطحی، مسئول است. اوست که پیشاپیش صفها حرکت میکند، الگو میشود و مردم را رهبری میکند!
پیامی به پیشوایان امت
در لحظهای از خشم، تاثر و اندوه - و نزدیک است بگویم: یاس (پناه بر خدا! چرا که تنها کافرانند که از رحمت خدا ناامید میشوند!) — دو سال پیش در گردهمایی پیشوایان دینی در «وهران» (در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) سال ۱۳۹۷ هجری مصادف با ۱ مارس ۱۹۷۷ میلادی، که در شماره ۴۶-۴۷ مجله «الاصالة» منتشر شد) سخنانی گفتیم که بخشی از آن چنین بود:
«باید عمق این مسئولیت را درک کنید، باید اهمیت وظیفهای که بر دوش شماست دریابید و دیگر اینگونه منفعل، سست و متفرق نباشید. آیا آن زنان مسیحی که «خواهران» یا «سورات» خوانده میشوند، بر دوچرخهها سوار میشوند، میجهند و پرواز میکنند، در حالی که شما خوابید؟ نشستهاید؟ حتی پشهها را از چشمانتان نمی رانید؟ اینگونه سست و متزلزل راه میروید؟ نه! شما نیز باید بجهید، باید به پرواز درآیید، باید حرکت کنید، باید بیدار شوید! یک دیوانه پرنده در آسمان، بهتر از یک خفته سست اراده است!
ترجیح میدهم هر یک از شما را با لباسهایش در هوا ببینم، تا اینگونه سست و بیحال که حتی پشهها را در مسجد یا بیرون از آن از چشمانش نمیراند! باید جان بگیرید! باید مانند آن مثلی باشید که عمر بن خطاب (رضی الله عنه) به یکی از جوانان گفت — چنانکه عایشه (رضی الله عنها) روایت کرده — وقتی در یکی از خیابانهای مدینه جوانی سست و بیحال را دید (مانند بسیاری از شما)، با عصای معروفش بر سرش کوبید و گفت:
«چرا اینگونه سست و بی حالی؟ چرا در راه رفتنت مانند مردگان می نمایی؟ شما دین ما را مرده کردید، خدا شما را بمیراند»!
«این همان برخوردی است که باید با شما داشته باشیم، تا وقتی که اینگونه مرده، متفرق و سست هستید. باید جان بگیرید، باید الگو باشید، باید اقتدار امام علی (ع) را داشته باشید. آن صفاتی را که از این امام بزرگوار به یادگار مانده برگزینید! از این نام، معنای واقعیاش را — بلکه معانی متعددش را — دریابید! آن صفات را انتخاب کنید: صفات امام قاطع، مصمم، پر جنب و جوش، زنده ای که دیگران را زنده میکند، که حرکت میدهد، که تکان میدهد، که تحریک میکند، که جان میبخشد و در مواقع ضروری، حتی دیگران را میترساند تا در آنها زندگی ایجاد کند»!
این است خواسته ما از شما: باید تپنده ای زنده در کالبد این امت باشید. از همین رو به شما هشدار دادیم: چوپانان بیدار و مراقب باشید، نه خوابگردان غافلی که با "زرده سستی" و "وعدۀ دروغین" و "قعده تنبلی" و "رقده بیخبری" (و "هرده پوچ" - چنانکه پیشوای بزرگ عبدالحمید بن بادیس(ره) در مقالهای با عنوان "آیا زرده سستی یا هرده پوچ؟" در نشری الشهاب نوشت) روزگار میگذرانید. برخیزید! پیشقراولان آگاه و دعوت کنندگان به حرکت باشید».
اگر این سخنان تند تا حدی در مورد بسیاری از امامان ما در الجزایر صادق باشد - نه همهی آنها - کسانی که مانند دیگران در کشورهای اسلامی، تحصیلات دانشگاهی در دانشکده های شریعت یا اصول دین ندیدهاند، اما با این حال اکثرشان نقشی مثبت و انکارناپذیر ایفا کردهاند، این توصیف به مراتب بیشتر شامل حال آن عمامه های تاریک در این امت تاریک حال میشود - همانطور که مرحوم شیخ بشیر ابراهیمی میگفت - و من از برخی از «شیوخ اسلام» و «مفتیان» در دوران رکود و خمود و جمود شنیدهام، بهویژه «عالمان» امروزی که مانند طوطیها دور کاخهای امیری، سلطنتی، امپراتوری یا جمهوری میچرخند، یا همانطور که استاد عبدالمجید مزیان - آن طور که شنیدهام - آنها را، «علمای دواجن» (علمای مرغداری) نامید!
دغدغه اصلیشان صدور فتواهای اداری و تنظیم تلگرافهای مزین شده در تایید گامها و اقدامات - به هر شکل - حاکمان است، در حالی که این اقدامات فریبکارانه و گمراه کنندهاند و اگر جنبه تراژیکشان نبود، بیشتر به لطیفه میماندند!
از این رو، هرچقدر هم که این امام «خمینی» و پیشینیانش مانند امام «کاشانی» را ستایش کنیم، حق آنها را ادا نکردهایم. بهویژه «خمینی» که اعتبار را به علمای اسلام، شیوخ و مفتیان آن بازگرداند، اعتبار را به روحانیون بهطور کلی بازگرداند، و اعتبار را به اسلام در ملت های مسلمانان و غیرمسلمانان، بلکه در سراسر جهان بازگرداند!
تاریخ این اقدام بزرگ را برای او ثبت خواهد کرد و این افتخار را جاودانه خواهد ساخت. او ارزش را به ارزشها بازگرداند، حق را به جایگاه واقعیاش برگرداند و زندگی را به مسیر طبیعیاش بازگرداند! او همان اخگر زنده امام «علی» - کرم الله وجهه - است! زنده باد «خمینی» و فراوان باد امثال او در سرزمینهای اسلام!
بله، آنان به راستی آیات خدا بر روی زمین هستند؛ مانند آیت الله شیرازی که سالها در برابر انگلیسیها مقاومت کرد، و آیت الله کاشانی که در دهه پنجاه میلادی پشتیبان دکتر مصدق بود، و آیت الله خمینی که خود فرزند شهید و پدر شهید است، و آیت الله طالقانی»، و آیت الله (نوشته آیة الله الأزرشهری- نمیدونم کیه)
که به شهادت رسید، آنهم در حالی که مانند ماهی در روغن سرخ میشد! و آیت الله منتظری، و آیت الله شریعتمداری، و آیت الله روحانی، و دیگر آیات الهی بسیار که پشتیبان آیت الله روح الله خمینی بودند.
همان کسی که بزرگترین طغیان شرق اسلامی را سرنگون کرد و لرزه بر اندام غرب انداخت، چنانکه مطبوعات غربی اخیرا نوشتند، بهویژه مجله فرانسوی «اکسپرس» در شماره ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹.
و پروردگار تو که بر هر کاری تواناست و از جایی که انسان گمان نمیبرد روزی میرساند، قطعا میتواند امروز بر اسلام منت نهد و این آیاتش را آشکار و فراوان گرداند، دورانهای درخشان اسلام را تجدید کند، تمدنش را زنده و گسترش یابنده سازد، موانع و سدهای پیشروی آن را از میان بردارد، و همه قدرتهای زمین را به سوی اسلام متمایل و خاضع نماید، تا پیش از آنکه هزار بار به فکر تعرض به اسلام بیفتند، بترسند و درمانند! و مردان اسلام، پیش از آنکه دیگران را پند دهند و تهدید کنند، نخست خود و سپس در برابر دیگران در حق استوار و سختگیر باشند!
به راستی آشکار است که امام «خمینی» همه فضائل امام نخستین، صاحب شمشیر و قلم، «علی» ـ کرم الله وجهه ـ را داراست، و افزون بر آن، تدبیر و دور اندیشی محکم، احتیاط شدید، سنجش درست امور، هوشیاری تیز، و تحلیل دقیق مواضع دشمن را نیز در خود گرد آورده است؛ و این است امامت و سیاست! او علی و معاویه در یک شخص است، و اشعری و ابن العاص را به کمال در خود جمع کرده!
حقیقتی است پایدار که آنان را که شیعه، معتزله، زیدیه و خوارج مینامیم، بیشتر به گفتن حق متمایل اند، حتی اگر شمشیرها، هواپیماها و ناوگانها آنان را تهدید کنند.
آنان همواره زنده هستند، حس سیاسی شان تیز، و دلبستگی شان به عدالت و کرامت سخت است، و پیش و پس از هر چیز، همواره به انقلاب گرایش دارند!
اما ما و شما، ای کسانی که «اهل سنت و جماعت» نامیده میشوید ـ که بیشترشان به گواه خوانده ها، دیده ها و شنیده ها (و «سماعه» به وزن «جماعه» یعنی شنیدن!) ـ علمای بزرگوار و محترمی هستند که اخیرا به بلند کردن دستها و گفتن «آمین» شهرت یافته اند، و همواره بر وفاداری عمیق به صاحبان قدرت تاکید میورزند، هرچند آنان برای مردمشان خود بلای آشکار باشند.
پس بر شما باد این زندگی فاخر، خوش و خرم! و خوابهای شیرین دربارهی آرزوهای دور از دسترس امت! خوش بگذرانید، هرچند قوم شما در عذاب باشد؛ همان قومی که فساد در آن ریشه دوانده، استعمار استبداد را در آن کاشته، و بهره کشی وحشتناک پهلوی آن را میسوزاند!
و چنانکه «ابو زید» گفته است ـ آن گونه که «ابن منظور» در «لسان العرب» روایت کرده است:
«آنقدر خدا را خواندم که ترسیدم مبادا خدا صدایم را نشنود»!
مترجم : دکتر مجید منهاجی
نظر شما