بازخوانی جنگ ایران و اسرائیل در آیینه‌ی عاشورای حسینی

در مواجهه با یکی از پیچیده‌ترین جنگ‌های معاصر – جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل – نظام جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت‌های مختلف و ابزارهای گوناگون نظامی و سایبری بهره برد، در سطحی عمیق‌تر و در بحث روایت‌گری بازسازی نمادها، مفاهیم و اسطوره‌های دینی نیز به خوبی نقش آفرینی کردند. دکتر احمد لاشین در مقاله‌ای که در تارنمای "حرف"منتشر کرده است، به هم‌نشینی میان سیاست و مذهب از خلال بازتاب عاشورای حسینی در مواجهه با رژیم اشغالگر پرداخته است. وی در این نوشته سه‌گانه‌ی دین، قدرت و جامعه را به شرح ذیل مورد توجه قرار داده است:

بازخوانی جنگ ایران و اسرائیل در آیینه‌ی عاشورای حسینی

گزارش تحلیلی از مقاله با عنوان: «الحسین یودع شهداء الحرب.. تجلیات عاشوراء الحسین فی ایران المنتصرة»

مقدمه:

در مواجهه با یکی از پیچیده‌ترین جنگ‌های معاصر – جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل – نظام جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت‌های مختلف و ابزارهای گوناگون نظامی و سایبری بهره برد، در سطحی عمیق‌تر و در بحث روایت‌گری بازسازی نمادها، مفاهیم و اسطوره‌های دینی نیز به خوبی نقش آفرینی کردند.

دکتر احمد لاشین در مقاله‌ای که در تارنمای "حرف"منتشر کرده است، به هم‌نشینی میان سیاست و مذهب از خلال بازتاب عاشورای حسینی در مواجهه با رژیم اشغالگر پرداخته است. وی در این نوشته سه‌گانه‌ی دین، قدرت و جامعه را به شرح ذیل مورد توجه قرار داده است:

۱. عاشورا به‌مثابه چارچوب رواییِ رسمی در ایران

نظام روایت‌ساز:

از زمان انقلاب ۱۹۷۹، جمهوری اسلامی ایران همواره از واقعه‌ی کربلا و چهره‌ی امام حسین به‌عنوان «نماد ابدی مقاومت علیه ظلم» استفاده کرده است. از دیدگاه نویسنده، رژیم ایران به‌گونه‌ای ماهرانه، روایت تاریخی کربلا را بازتولید و آن را در قالب همه بحران‌ها، از جنگ ایران و عراق گرفته تا تحریم‌های اقتصادی، جای داده است.

کارکرد دوگانه‌ی کربلا:

کربلا در گفتمان رسمی، هم‌زمان نشانه‌ی مظلومیت و شکست است و همچنین نماد ثبات و پیروزی معنوی. در این چارچوب، حتی شکست فیزیکی نیز بدل به پیروزی اخلاقی می‌شود. این نوع گفتمان «شکست-پیروز» در طول تاریخ جمهوری اسلامی بارها بازتکرار شده و اکنون نیز در جنگ ۱۲روزه علیه اسرائیل، به‌شکلی آشکار مجدداً فعال‌سازی شده است.

۲. سیاستِ نمادها: چگونه جنگ بدل به عاشورا شد؟

هم‌زمانیِ تاریخی و فرصت‌سازی مذهبی:

هم‌زمانی جنگ ایران و اسرائیل با ایام محرم و عاشورا، فرصتی بی‌نظیر برای پیوند زدن سیاست روز با الگوی دیرینه‌ی فداکاری در کربلا بود. این هم‌زمانی، به تعبیر دکتر لاشین، به بازنمایی جنگ به‌عنوان یک کربلای مدرن کمک کرد.

راهبردهای بازنمادسازی:

در مقاله به نمونه‌های فراوانی از بازتولید نشانه‌های عاشورایی در تشییع شهدای جنگ اشاره شده است:

نصب پرچم سرخ بر گنبد مسجد جمکران (نشانه‌ی اعلام خون‌خواهی مقدس)

طراحی تابوت‌ها مشابه نمادهای عاشورایی مانند «نخل» (رمز خیمه‌های سوخته‌ی آل‌البیت)

احضار چهره‌های طفلان کربلا در تشییع شهدای کودک جنگ (هم‌ارزی شهیدان امروز با علی‌اصغر و علی‌اکبر)

بهره‌گیری از مداحان معروف برای تکرار شعرهای حماسی/عاشورایی با مضامین ضد آمریکا و اسرائیل

تعظیم رسانه‌ای به لحظات گریه، سینه‌زنی و اشک در هیئت‌ها و عزاداری‌ها

نتیجه این بازنمایی:

آنچه رخ داد، نوعی هم‌ذات‌پنداری جمعی بین مردم و شهدا بود؛ بدین معنا که مردم هم برای قربانیان جنگ سوگواری کردند، و هم از خود رفع تقصیر تاریخی کردند.

۳. تحلیل اجتماعی-ایدئولوژیک: از جنگ به وجدان جمعی

اشتراک در مسئولیت

نویسنده به این باور است که ایران، با بدل کردن شهادت‌ها به مفاهیم عاشورایی، درواقع شکست‌های اطلاعاتی-امنیتی و ناکامی‌های استراتژیک را از سطح نهادهای حاکمیتی به سطح جامعه توزیع کرده است. این کار از طریق ساخت روایت سوگ اشتراکی انجام شده است؛ روایتی که مردم را نیز در فقدان شهدا شریک می‌سازد، و به‌طور ضمنی بار مسئولیت را هم بر دوش آنان می‌گذارد.

تقدیس خون، مشروعیتِ انتقام:

راهبرد مرکزی، اتصال خون شهدا به خون حسین است. از همین رو، انتقام از آمریکا و اسرائیل نه تنها امری سیاسی، بلکه «تکلیف مذهبی» تلقی می‌شود. پرچم‌های «یالثارات الحسین» بار معنایی جدی در این زمینه دارند: دعوت به انتقام فرامذهبی و فراملی.

بازخوانی دشمنی با آمریکا:

در نطق‌های سیاسی، آمریکا همان «یزید» معرفی شده که با تحریم‌ها، مذاکره‌طلبی فریبکارانه، و در نهایت حمایت از حمله نظامی، مسیر کربلای دیگری را رقم زده است. همان‌طور که یزید، سعی داشت امام حسین(ع) را به بیعت وا دارد و سپس او را تشنه‌کام به شهادت رساند، آمریکا نیز ایران را از حقوقش محروم کرده و می‌کوشد آن را به انفعال بکشاند.

تحلیل نمادهای اجتماعی و اجرایی:

زن در روایت جدید: همسران شهدا نه به‌مثابه بازماندگان بلکه به‌عنوان حاملان پیام عاشورا ظاهر شدند؛ کسانی که در سوگ مردان‌شان، همانند زینب کبری(س)، از شهادت برای مردم تفسیر اخلاقی-حماسی عرضه می‌کنند.

سینما و هیئت‌ها: مؤسسات رسمی با تولید فیلم‌ها، نماهنگ‌ها و تنظیم اشعار عزاداری، جنگ را با هنر عاشورایی درآمیخته‌اند تا تداوم عاطفی آن را حفظ کنند.

شفاعت از طریق رنج اجتماعی: اشک، ناله، سینه‌زنی، و گریه نه صرفاً ابزار هیجانی بلکه راهی برای بازسازی هویت و پیوند با امام شهید است.

نتیجه‌گیری:

مقاله دکتر لاشین، با نگاهی بیرونی روایتی با نگاه به اسطوره‌های دینی - مذهبی ارائه می‌کند. در این روایت، «جنگ ایران و اسرائیل» نه یک نبرد ژئوپلیتیکی صرف، بلکه فصل جدیدی از تاریخ قدسیِ عاشورا است؛ فصلی که در آن هر شهید، هم‌سنگر علی‌اکبر است و هر کودک کشته‌شده، هم‌ناله‌ی علی‌اصغر.

به باور نویسنده جمهوری اسلامی، از عاشورا نه به‌مثابه یک مناسبت تاریخی، بلکه به‌عنوان یک «مکانیزم نرم برای مدیریت بحران» بهره برده است؛ مکانیزمی که هم‌زمان احساسات، ایمان، سوگواری و سیاست را در قالبی واحد، در خدمت تثبیت خود قرار می‌دهد. در جمهوری اسلامی ایران، هیچ رویداد سیاسی‌ای از زمینه‌ی مذهبی مستقل نیست.

مقاله‌ی دکتر لاشین، این نگاه را ارائه می‌دهد که چگونه یک جنگ کوتاه‌مدت، با رویکردی عاشورایی، به یک «ملحمه‌ی تمدنی» بدل می‌شود؛ روایتی که می‌تواند هم سقوط باشد و هم صعود، هم شکست و هم رستگاری؛ و این بستگی دارد که امام شهید را چگونه تفسیر کنیم.

https://www.facebook.com/share/18wbz537UW/

کد خبر 24403

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 3 =