۲۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۱

به مناسبت محرم الحرام

راهِ حق(علی،حسن،حسین علیهم السلام)

نویسنده: مولانا امیر حمزه نویسنده و ستون نویس روزنامه دنیا
راهِ حق(علی،حسن،حسین علیهم السلام)

در سینه‌اش دلی نهاد و در سرش اندیشه‌ای روشن. او را چنان با عزت و شکوه آراست که بر تخت اقتدارش نشاند. و از این چهارراه، دو راه پیش رویش گشود: راهی به سوی خدمت به انسانیت، که در آن مهر و محبت جاری‌ست؛ و راهی دیگر، به سوی ستم و بیداد، که در آن تنها خون و تباهی است. تاریخ بشری گواهی می‌دهد که فواره‌های خون از میان انسان‌ها سر برآوردند؛ خون از ناودان‌ها فرو چکید و چون آبشار فرو ریخت؛ جویبارها روان گشتند و رودهای خون به جریان افتادند  و همه این‌ها، زاده آن راه ستمگری بود که انسان طلب قدرت را برگزید و از طریق ظلم و جور، بر مسند قدرت نشست.

راهِ حق

خداوند متعال این جهان را آفرید و در دل آن،؛ و آن شاهکار را "انسان" نام نهاد.

در سینه‌اش دلی نهاد و در سرش اندیشه‌ای روشن. او را چنان با عزت و شکوه آراست که بر تخت اقتدارش نشاند. و از این چهارراه، دو راه پیش رویش گشود: راهی به سوی خدمت به انسانیت، که در آن مهر و محبت جاری‌ست؛ و راهی دیگر، به سوی ستم و بیداد، که در آن تنها خون و تباهی است. تاریخ بشری گواهی می‌دهد که فواره‌های خون از میان انسان‌ها سر برآوردند؛ خون از ناودان‌ها فرو چکید و چون آبشار فرو ریخت؛ جویبارها روان گشتند و رودهای خون به جریان افتادند  و همه این‌ها، زاده آن راه ستمگری بود که انسان طلب قدرت را برگزید و از طریق ظلم و جور، بر مسند قدرت نشست.

خاتم‌المرسلین

چون نوبت به دورانِ خاتم‌المرسلین ﷺ رسید، خداوند متعال ایشان را مظهر کامل رحمت گردانید و برای تمام جهانیان، رحمتی بی‌کران و تجسّمی از مهربانی مطلق فرستاد. حضرت رسول اکرم ﷺ، اقتدار خود را به جای «سلطنت»، نامِ «نبوت و رحمت» دادند. و مشیت الهی چنین رقم خورد که تربیت ۲۳ ساله آن حضرت ﷺ، پس از او، راهنمای کرسی اقتدار گردد. با وجود برخی اختلافات جزیی، این تربیت ثمربخش شد؛ چنان‌که با مشورت اهل مدینه، جانشینان مصطفی ﷺ یکی پس از دیگری برگزیده شدند. پس از شهادت حضرت عثمان غنی رضی‌الله‌عنه، این مقام به حضرت علی مرتضی رضی‌الله‌عنه رسید. حضرت رسول ﷺ، تنها شش ساله بودند که مادر گرامی‌شان، حضرت آمنه، دیده از جهان فروبستند. سپس تربیت ایشان بر عهده عبدالمطلب، جدّ بزرگوارشان، قرار گرفت و در این دوران، حضرت فاطمه بنت اسد رضی‌الله‌عنها، که همسر ابوطالب و عمّه پیامبر ﷺ بود، با مهر مادری از ایشان نگهداری می‌کرد. در سن هشت سالگی، پیامبر اکرم ﷺ، به خانه حضرت ابوطالب رفته و در دامان فاطمه بنت اسد رشد یافتند.

و چون حضرت علی مرتضی رضی‌الله‌عنه به سن شعور رسید، پرورش و تربیتش نزد رسول خدا ﷺ آغاز شد. و آنگاه که نبوت به پیامبر ﷺ عطا شد، پس از حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها، نخستین کسی که به توحید لبیک گفت، علی مرتضی رضی‌الله‌عنه بود. در شب هجرت، پیامبر ﷺ، بستر خویش را به علی سپرد تا جان خود را فدای راه او کند. و چون پیامبر ﷺ به مدینه رسیدند، به «سرور مدینه» شناخته شدند.
در تمام جنگ‌هایی که در آن ایام روی داد، شمشیری که بیش از همه درخشید و بنیان اسلام را استوار ساخت، شمشیر حیدر کرّار رضی‌الله‌عنه بود. اگر بخواهیم نمونه تمام‌عیار تربیت رسول ﷺ را ببینیم، چهره‌های بسیاری در برابر چشمان‌مان خواهند آمد، اما اگر در کوچه‌های اقتدار، زاهدی را ببینیم، دل فریاد خواهد زد: علی! علی! عقل خواهد اندیشید: علی! علی! و زبان سر خواهد داد: علی! علی!آری! "علی" در لغت به معنای بلندمرتبه و سرفراز است؛ و دوستی با این نام، در پیوند با معنای خود، استوار و خلل‌ناپذیر جلوه می‌کند — چون خطی حک شده بر سنگ!

حماسه علی و حسن علیهماالسلام

خانه حضرت عثمان غنی رضی‌الله‌عنه در محاصره بود. در این شرایط بحرانی، حضرت علی مرتضی رضی‌الله‌عنه دو گوهر گران‌بهای خود، حسن و حسین علیهماالسلام را فراخواند و فرمود: «بروید، ای نور دیدگانم، و در برابر در خانه عمویتان، با شمشیر در دست، پاسداری دهید». سرداران جوان بهشت، در برابر خانه مظلوم خلیفه ایستادند، اما فتنه از دیوار بالا آمد؛ آشوب‌طلبان از پشت، دیوار خانه را پیمودند و آن پیر روشن‌ضمیر را، آن حافظ قرآن و داماد رسول ﷺ را، در خانه‌اش به شهادت رساندند. پس از آن، مردم به در خانه حضرت علی رضی‌الله‌عنه آمدند تا خلافت را به او بسپارند. اما همان فاتح خیبر، همان که غرور مرحب و ابن‌عبدود را به خاک مالیده بود، زاهدی بود در میدان اقتدار؛ از پذیرش خلافت، سر باز زد. مردم مدینه با خواهش‌ها و التماس‌ها او را راضی کردند، و چون خلافت را پذیرفت، فتنه‌ای دیگر سر برداشت: والی شام، مطالبه قصاص عثمان رضی‌الله‌عنه را پیش کشید. ای خدای بزرگ! چه روزگاری بود که از علی مرتضی، آن میزان عدالت، آن شمشیر عدالت و تقوا، مطالبه عدل می‌شد — آن هم در میدان جنگ! و چنین شد که میان اهل اسلام، شمشیر در برابر شمشیر کشیده شد؛ و باز شمشیر، و باز خون؛ تا آن‌که روزی فرا رسید که تیغ، خودِ علی را نیز فرو گرفت. حضرت علی مرتضی رضی‌الله‌عنه به دست شقی‌ترینِ خلق، در محراب عبادت، به شهادت رسید. پس از او، مردم کوفه، فرزند ارجمندش، حضرت حسن رضی‌الله‌عنه را به عنوان امیرالمؤمنین برگزیدند. اما تنها شش ماه گذشت که آن بزرگ‌مرد، برای حفظ دین جدّ خویش، رسول خدا ﷺ، صلح را برگزید. ای مردمان! تمام تلاش‌ها در این جهان، اغلب برای به‌دست آوردن قدرت است. و آنگاه که کسی قدرت را در اختیار داشته باشد، کجا آن را رها می‌کند؟ حال آن‌که حضرت حسن رضی‌الله‌عنه، در دست خود نزدیک به هشتاد درصد قلمرو اسلامی را داشت،وحکومت شام، بیش از بیست درصد در اختیار نداشت — اگر نگوییم کمتر. اما او، به عشق دین، به عشق وحدت امت، و برای خاموش‌کردن آتش فتنه، قدرت را وانهاد و به صلح آغوش گشود.

زُهدِ حسن، مظلومیتِ حسین و پایانِ خلافتِ راشدہ

چه بگوییم از زهد و تقوای حضرت حسن رضی‌الله‌عنه؟ آن‌گاه که برای وحدت امت، خلافت را ترک گفت و در کنج عزلت نشست. ای مردم! زبان پاک پیامبر اکرم ﷺ او را سردار جوانان بهشت نامید؛ پس شایسته بود که شاهِ فردوس، در گذرگاه قدرت، دستی به ستم نیالاید —و آری، ستم از دستان او محال بود... محال!

آه...همان شاهِ بهشت نیز سرانجام مظلومانه به شهادت رسید. اکنون، بر خاک پاک طیبه، تنها یک چهره مانده بود؛ چهره‌ای بس حَسین — که نامش حسین بود. با خود می‌اندیشم: اگر امیر شام، تنها نگاهی به رحمت پیامبر ﷺ می‌انداخت، سخاوت بی‌پایان او را به یاد می‌آورد، آن صحنه باشکوه عفو عمومی در روزفتح مکه را در ذهن مجسم می‌ساخت،و ترازویی در دست می‌گرفت که در آن، عدالتِ آخرت سنجیده می‌شود؛ اگر به‌جای آن‌که در حیات خویش برای پسرش بیعت بگیرد و پیمان صلح با حضرت حسن رضی‌الله‌عنه را زیر پا نهد، مجلس مشورتی با حضور اهل مدینه تشکیل می‌داد و به مردم اختیار می‌داد که هر که را خواهند، به امارت برگزینند — اگر در آن روزگار، مردم حضرت حسین رضی‌الله‌عنه را به عنوان خلیفه انتخاب می‌کردند، او نیز همچون برادرش حسن، برمی‌خاست، دست بیعت می‌داد، و همان راه صلح و فداکاری را پیش می‌گرفت... آری، آن‌گاه تاریخ مسیری دیگر را می‌پیمود. اما افسوس! مسیر دوم برگزیده شد. برای ولی‌عهدی، کارزار و تبلیغ برپا شد. از مردم، بیعت ستانده شد؛ و به‌این‌سان، سنگ بنای سلطنت موروثی نهاده شد. خلافتی که بر منهای نبوت استوار بود، پایان یافت؛ و به جای آن‌که امت به مسیر نخست بازگردانده شود، به راهی نو کشانده شد راهی که «پادشاهی» نام گرفت. و سرانجام، آن روز فرا رسید:

آغاز پادشاهی

روزی که یزید، حاکم سرزمین‌های اسلامی شد... و سلطنت به جای خلافت نشست. این عمل، نزد صحابه‌ی باقی‌مانده و اکثریت تابعین، ناپسند و ناروا شمرده می‌شد، اما آنان از بیم فتنه خاموش ماندند. این مسئولیت را دومین سالار بهشتی بر دوش گرفت. اینک نوبت آن سالار دوم بود که به پا خیزد. گمان می‌رود که اندیشه‌اش این بود که امت از کشاکش خونین قدرت در امان بماند و دسیسه‌های درباری پایان یابد. خوانندگان گرامی! اگر ما در مسیر نبوت پیش می‌رفتیم، افراد نالایق به پیش نمی‌آمدند، و هیچ‌کس با وصیت، حاکم نمی‌شد. جای بسی تأسف است که حتی یک انسان در مورد اموال شخصی خود نیز نمی‌تواند به‌گونه‌ای وصیت کند که برخی در مورد میراث عمومی و ملّی می‌کنند. در مورد دارایی شخصی، نهایتاً می‌تواند درباره‌ی یک‌سوم آن وصیت کند، ولی در مورد حاکمیت، آن را به یک پسر واگذار می‌کند و تمام امت یا ملت را به دست او می‌سپارد!

و اگر ببیند که سپردن قدرت به پسر یا خویشاوندش ممکن نیست، به دنبال فردی ضعیف یا کم‌صلاحیت می‌گردد تا بر او منت گذارد و او در عوض، مراعات خاندانش را کند. حال آنکه این، بزرگ‌ترین پندار باطل است... یزید، پس از آنکه به سلطنت رسید، همان کرد که شاهان می‌کنند؛ و حسینِ بزرگ، همان کرد که شایسته‌ی شاهِ بهشت بود. از کوفه، سلیمان بن صُرد رضی‌الله عنه ـ که از صحابه‌ی بزرگوار و از یاران وفادار علی مرتضی علیه‌السلام بود ـ به همراه دیگر بزرگان و سران، نامه‌هایی به حضرت حسین علیه‌السلام نوشتند. آن حضرت، خاندان خود را همراه ساخت و به سوی کوفه روانه شد. اما کوفیانِ وفادار، پیش از رسیدن آن قافله، گرفتار و زندانی شدند، و حسین بن علی علیه‌السلام، در میانه‌ی راه، همراه با اهل بیت خویش، در سرزمین کربلا به شهادت رسید. پس از آن، طوفانی برخاست که سیلاب خون، امت را دربرگرفت. قاتلان قافله‌ی حسین، یکی پس از دیگری به هلاکت رسیدند، و خصومت و دشمنی میان بنی‌امیه و بنی‌عباس شعله‌ور شد.

به‌راستی، فداکاری حضرت حسین علیه‌السلام راهی را به امت نشان می‌دهد که لبریز از رحمت است؛ راهی که امت را به سوی پذیرش تدریجی نظامی مردمی و شایسته، بر اساس روح حقیقی آن، رهنمون می‌سازد. امت اسلامی باید متحد گردد، و شیعه و سنی، با اقتدا به راه حسین، گام به پیش نهند. حسین بن علی علیه‌السلام، نه متعلق به گروهی خاص، بلکه پیشوای سیاسی و راهبر تمامی امت و همه‌ی بشریت است. تنها با گام نهادن در مسیر اوست که دل‌ها از راه ستم بازمی‌گردند و انتقال قدرت، به شکلی مسالمت‌آمیز و انسانی صورت می‌پذیرد.

منابع:https://dunya.com.pk/index.php/author/ameer-hamza/2025-07-04/50084/54505081

https://dunya.com.pk/index.php/author/ameer-hamza/2025-07-04/50084/54505081

کد خبر 24418

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =