۳۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۱
افول زبان فارسی در پاکستان

تا مدت‌ها در مدارس، فارسی به‌عنوان زبان اجباری از کلاس ششم تا هشتم تدریس می‌شد. این اقدام دو فایده مهم داشت: نخست، آشنایی دانش‌آموزان با زبان فارسی و دوم، نزدیکی قواعد دستور زبان فارسی با زبان اردو که یادگیری آن را آسان‌تر می‌کرد و موجب می‌شد دانش‌آموزان در هر دو زبان مهارت یابند. با حذف زبان فارسی از مدارس، این زبان تنها در برخی کالج‌ها باقی ماند، آن هم به‌صورت اختیاری در مقطع کارشناسی (B.A). با آن‌که تأثیر آن چندان گسترده نبود، اما آشنایی نسبی با این زبان حاصل می‌شد. با گرایش به نگاه سودمحور در انتخاب دروس، دانش‌آموزان به سمت موادی رفتند که بتوانند نمره بالاتری کسب کنند، در حالی که زبان فارسی هم می‌توانست نمره خوبی نصیبشان کند.

شکی نیست که در جامعه ما همواره زبان فارسی از جایگاه بسیار مهمی برخوردار بوده است، اما در چند دهه اخیر، هم دولت و هم مردم نسبت به این زبان بی‌اعتنایی پیشه کرده‌اند، و نتیجه آن شده که شمار زیادی از دانش‌آموزان ما از گنجینه‌های علمی عظیمی که در زبان فارسی نهفته است، محروم مانده‌اند.

تا مدت‌ها در مدارس، فارسی به‌عنوان زبان اجباری از کلاس ششم تا هشتم تدریس می‌شد. این اقدام دو فایده مهم داشت: نخست، آشنایی دانش‌آموزان با زبان فارسی و دوم، نزدیکی قواعد دستور زبان فارسی با زبان اردو که یادگیری آن را آسان‌تر می‌کرد و موجب می‌شد دانش‌آموزان در هر دو زبان مهارت یابند.

در سطح کالج نیز زبان فارسی جایگاه مهمی داشت. علامه اقبال به "شاعر مشرق" شهرت دارد، اما بسیاری از دانشجویان امروز نمی‌دانند چرا او به این لقب ملقب شد. این که گفته شود به‌دلیل ارائه ایده تأسیس پاکستان به او این عنوان داده شد، اگرچه کاملاً نادرست نیست، اما دقیق هم نمی‌باشد. واقعیت این است که شاعر مشهور آلمانی، گوته، کتابی درباره افکار شرق و غرب نوشت که در آن، ایده‌های شرق و غرب را با هم تلفیق کرد و از اندیشه‌های حافظ شیرازی بهره برد. او نشان داد که تبادل اندیشه میان زبان‌های فارسی و لاتین ممکن است. در پاسخ به این اثر، اقبال کتابی با عنوان "پیام مشرق" به زبان فارسی نگاشت و در چند نامه‌اش نیز تصریح کرد که این اثر، پاسخی است به کتاب گوته. این بنیاد فکری بود که باعث شد اقبال به عنوان "شاعر مشرق" شناخته شود.

طنزپرداز بزرگ اردو، احمد شاه پطرس بخاری، در یکی از مقالاتش نوشت که نویسنده امروزی اردو از آن سنت‌های ادبی محروم شده که از طریق زبان فارسی به او منتقل شده بود. شکی نیست که ادبیات فارسی جاودانه و بی‌نظیر است. فارسی شاعران بزرگی را پرورش داده است. درباره حافظ شیرازی گفته‌اند:
هست قرآن در زبان پهلوی
یعنی اشعار او چنان بااهمیت‌اند که می‌توان آن‌ها را قرآنِ زبان فارسی دانست.

کتاب‌های گلستان و بوستان شیخ سعدی گنجینه‌های ادبی‌اند. هنوز هم برای ورود به دوره «درس نظامی»، خواندن گلستان و بوستان شرط است. حکایات سعدی پر از دانش و حکمت‌اند، نه فقط برای یادگیری بلکه برای لذت بردن از زبان نیز بسیار مفیدند. از آنجا که در برخی مقاطع تحصیلی ما، ترجمه انگلیسی حکایات سعدی تدریس می‌شود، این سؤال پیش می‌آید: وقتی می‌توان آن‌ها را به انگلیسی خواند، چرا خودِ اصلِ فارسی آن‌ها را نخوانیم؟

متأسفانه، با چرخش زمان، این گنجینه را از دست داده‌ایم. امروزه، علاقه‌مندی به زبان‌هایی مثل پنجابی و سرائیکی افزایش یافته است. بی‌تردید، تسلط بر زبان مادری حق هر دانش‌آموز است، اما نباید گنجینه‌های علمی موجود در دیگر زبان‌ها را نادیده گرفت.

با کنار گذاشته شدن زبان فارسی، ما نه تنها از گنجینه‌های دانشی محروم شدیم، بلکه اصطلاحات و تعبیراتی را که روزمره ما بودند، نیز از دست دادیم. عباراتی که روزی بخشی از زندگی ما بودند، امروز دیگر نه فهمیده می‌شوند و نه قابل توضیح‌اند.

با حذف زبان فارسی از مدارس، این زبان تنها در برخی کالج‌ها باقی ماند، آن هم به‌صورت اختیاری در مقطع کارشناسی (B.A). با آن‌که تأثیر آن چندان گسترده نبود، اما آشنایی نسبی با این زبان حاصل می‌شد. با گرایش به نگاه سودمحور در انتخاب دروس، دانش‌آموزان به سمت موادی رفتند که بتوانند نمره بالاتری کسب کنند، در حالی که زبان فارسی هم می‌توانست نمره خوبی نصیبشان کند. برخی اساتید برای جذاب‌تر کردن درس خود، شروع به دادن نمرات بسیار بالا کردند (حتی ۹۸ از ۱۰۰)، اما فارسی همچنان در حاشیه قرار گرفت.

در دوره‌ای حتی این گفته باب شد:
فارسی بخوان، روغن بفروش!
(یعنی، خواندن فارسی دیگر ارزشی ندارد)

کمتر کسی می‌داند که تا همین چندی پیش، نویسندگان، شعرا و ادبا در شبه‌قاره به دانستن زبان فارسی افتخار می‌کردند و بسیاری از آن‌ها می‌توانستند اندیشه‌های خود را به فارسی بیان کنند. شگفت این‌که همه شاعران پیش از تقسیم هند، علاوه بر اردو، به زبان فارسی نیز شعر می‌سرودند و آثارشان تحسین می‌شد.

شاعر بزرگ اردو، میرزا غالب، درباره اشعار فارسی و اردو خود چنین گفت:
فارسی بین تا ببینی نقش‌های رنگ‌رنگ
بگذر از مجموعه اردو که بی‌رنگ من است.
یعنی اگر می‌خواهی از زیبایی شعر من بهره ببری، شعر فارسی‌ام را بخوان، چون شعر اردویم بی‌رنگ است.

واقعاً شعر فارسی غالب ستودنی است. علامه اقبال نیز آثار بسیاری به فارسی نگاشته است؛ از جمله: "اسرار خودی"، "زبور عجم"، "پیام مشرق"، "ارمغان حجاز" و دیگر آثار که از شاهکارهای اندیشه اسلامی و فلسفی‌اند.

شکی نیست که در دربار مغول، فارسی زبان رسمی بود. شاعران برجسته‌ای در این دربار حضور داشتند که بداهه‌سرایی می‌کردند. فیضی، شاعر دربار اکبر، از جمله کسانی بود که در گسترش شعر فارسی نقش اساسی داشت. گفته می‌شود او ترجمه‌ای از قرآن به زبان فارسی ارائه داد که در آن هیچ نقطه‌ای به‌کار نرفته بود!

فاصله گرفتن از زبان فارسی، ما را نه تنها از سنت‌های ادبی‌مان دور کرد، بلکه ما را کاملاً محروم ساخت. امروزه برخی از روشنفکران چنین می‌پندارند که تنها زبان انگلیسی می‌تواند ما را در جامعه به جایگاهی برساند. گرچه نمی‌توان منکر اهمیت زبان انگلیسی شد، اما محروم کردن فارسی از جایگاه حقیقی‌اش نیز عاقلانه نیست.

اگر آموزش زبان فارسی حفظ می‌شد، بسیاری از اساتید ما که متخصص زبان‌شناسی شرقی بودند، از شغل خود بی‌کار نمی‌شدند. همچنین زبان عربی نیز، مانند فارسی، دیگر آن جایگاه پیشین را ندارد. درباره این موضوع نیز می‌توان مطالب زیادی نوشت.

در حال حاضر، از بزرگان آموزش و پرورش انتظار می‌رود که برای بازگرداندن زبان فارسی به جایگاه شایسته‌اش گام‌هایی بردارند. دست‌کم کاری کنند که ما بتوانیم همراه با زبان فارسی، دستور زبان اردو را نیز بهتر یاد بگیریم.

نویسنده: محمد حنیف بیگ

https://www.nawaiwaqt.com.pk/13-May-2020/1159357

کد خبر 24818

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 9 =