در سال ۲۰۲۴، رئیسجمهور با صدور فرمانی عنوان «پدران بنیانگذار دولتداری مدرن قرقیزستان» را به پنج شخصیت برجسته اعطا کرد: عبدکریم صدیقوف، ایمانعلی حیدربیکوف، یوسف عبدرحمانوف، عبدقادر آرازبیکوف و ایشانعلی آرابایِف. صادر جباروف دستور برگزاری مجموعهای از مراسمها را صادر کرد و تأکید نمود که ادای احترام به یاد و خاطره این افراد، وظیفهای مقدس برای هر شهروند است. خبرگزاری ۲4.کیجی تصمیم گرفت داستان پدران بنیانگذار را از زبان نوادگان آنها روایت کند. امروز گفتگوی ما با نوه عبدکریم صدیقوف، نورلان صادقوف، است. او دارای تحصیلات حقوقی است و همچون نیاکان سرشناس خود، سابقه فعالیت در مدیریت دولتی را دارد. او در تدوین مفاهیم دولتی شرکت کرده، عضو شورای قانون اساسی بوده و ریاست مؤسسه سیاست قانون اساسی را نیز بر عهده داشته است. نورلان صادقوف نورلان صادقوف درباره مسیر زندگی سخت، اما درخشان پدربزرگش نقل کرد. پروژه فراموششدهای که با آن دولتداری کشور آغاز شد او میگوید: «یادآوری میکنم که ۴ ژوئن در قرقیزستان یک جشن رسمی، اما تقریباً ناشناخته به نام روز پارلمانداری است. این مناسبت که در سال ۲۰۱۵ توسط پارلمان تصویب شد، هنوز در تقویم عمومی مردم جایگاهی پیدا نکرده است در حالی که این روز نماد رویدادی است که به درستی میتوان آن را زادروز دولتداری مدرن قرقیزستان دانست - یعنی برگزاری نخستین کنگرهای که تشکیل استان کوهستانی قرقیزستان را اعلام کرد. این اقدام، تلاشی جسورانه از سوی مردم برای بازیابی هویت و سرزمین خود در دوران پرتلاطم پس از انقلاب بود و در ریشههای این پروژه سرنوشتساز، چهره برجسته سیاسی، عبدکریم صدیقوف، حضور داشت». مبارزه برای تعیین سرنوشت خود صادقوف بیان میدارد: «در اوایل دهه ۱۹۲۰، جمهوری خودمختار سوسیالیستی ترکستان (تحت حاکمیت شوروی) با مرکزیت تاشکند وجود داشت. در آن زمان، فرآیند مرزبندی ملی آغاز شده بود. دولت شوروی با صدور فرمانی تأسیس جمهوری خودمختار سوسیالیستی قزاقستان (که در آن زمان آن را قرقیزستان مینامیدند) را اعلام کرد. مبتکران این طرح بر این باور بودند که قزاقها و قرقیزها تقریباً یک ملت هستند، و پیشنهاد دادند که سرزمینهای قرقیزی در استانهای سِمیرِچیه و سیردریا نیز در قلمرو این جمهوری جدید گنجانده شود. برای نخبگان روشنفکر قرقیز، این نشانهای نگرانکننده بود. خطری واقعی احساس میشد؛ خطر از دست دادن هویت ملی و حل شدن در میان ملتی دیگر، هرچند خویشاوند. در این لحظه بحرانی، گروهی از رهبران قرقیز وارد صحنه سیاسی شدند و تصمیم گرفتند برای حق تعیین سرنوشت خود مبارزه کنند. مهمترین ایدئولوگ و سازماندهنده این جنبش، عبدکریم صدیقوف بود. او در سال ۱۸۸۹ در استان چوی، در خانواده ماناپ (رئیس طایفه) به دنیا آمد. تحصیلات اولیه خود را در مکتب اسلامی گذراند، سپس وارد دبیرستان پسرانه در شهر وِرنی (آلماتی کنونی) شد و بعد در دانشگاه قازان ادامه تحصیل داد. از سال ۱۹۱۳ وارد خدمت نظامی در دولت روسیه شد، در شهرستان پیشپک به عنوان مترجم کار میکرد و موفق به دریافت رتبه دولتی ثبتکننده کالجی (پایینترین رتبه مدنی طبقه چهاردهم در جدول رتبهبندیهای روسیه در قرون ۱۸ تا ۲۰) شد». خانواده صدیقوف او ادامه میدهد: «عبدکریم صدیقوف که در آن زمان رئیس کمیته اجرایی استان سِمیرِچیه بود، همراه با یارانش مسئله را به صورت قاطع با تاشکند در میان گذاشت: ملت قرقیز همانند دیگر ملل، حق برابر برای داشتن سرزمین و خودمختاری در چارچوب جمهوری ترکستان را دارد. این پافشاری نتیجه داد. در مارس ۱۹۲۲، صدیقوف موفق شد موافقت اولیه برای ایجاد یک خودمختاری قرقیزی را به دست آورد. در تاریخ ۲۶ مارس، هیئت رئیسه کمیته مرکزی اجرایی جمهوری خودمختار سوسیالیستی ترکستان، تصمیمی تاریخی اتخاذ کرد: «تشکیل یک استان کوهستانی را که شامل شهرستانهای پیشپِک، کاراکول و نارین و بخش کوهستانی شهرستان آولیآتا باشد، ضروری میدانیم». مرکز اداری این استان قرار بود شهر کوچک کوچکورکا باشد. برای عبدکریم صدیقوف ۳۳ ساله، این نقطه اوج فعالیت سیاسیاش بود. با وجود دسیسهچینیها و حتی اخراج موقت از حزب، او به عنوان رئیس کمیسیون سازماندهی برای تشکیل استان کوهستانی منصوب شد. صدیقوف آینده قرقیزستان را در پیوند نزدیک با روسیه میدید، اما نه به عنوان تابع، بلکه به عنوان یک بخش مستقل». هویتیابی ملی با وجود مقاومت برخی از مقامات در تاشکند، در تاریخ ۴ ژوئن ۱۹۲۲، نخستین کنگره مقدماتی تاریخی کارگران ملت قراقرقیز در شهر پیشپِک برگزار شد. نمایندگان اقوام دیگر نیز در این کنگره شرکت داشتند، از جمله نماینده قزاقها، اوراز ژَنداسوف و نماینده قوم دونگان، ماگازا ماسانچین. در همین کنگره بود که به پیشنهاد صدیقوف، برای نخستین بار مفاهیم «ملت قرقیزستان» و «اقلیتهای ملی» به کار برده شد؛ مفاهیمی که پایههای ملت مدنی مدرن قرقیزستان را بنیان گذاشتند. عبدکریم صدیقوف در تاشکند زینالدین قورمانوف استاد تاریخ تأکید میکند که از این لحظه به بعد، عبدکریم صدیقوف در کنار شخصیتهایی چون آتاتورک یا جرج واشنگتن به عنوان یکی از پدران بنیانگذار مطرح شد. صادقوف میافزاید: «با این حال، قدرت مرکزی حاضر به پذیرش این گونه استقلالطلبیها نبود و بعدها، به دستور شخصی استالین، تصمیم مربوط به ایجاد استان کوهستانی قرقیزستان به دلیل «کافی نبودن بررسیها» متوقف شد. این پروژه، که کمی بیش از چهار ماه عمر داشت، به فراموشی سپرده شد». میراثی که قابل لغو نیست آیا این مبارزه بیثمر بود؟ صادقوف این پرسش را مطرح کرده و پاسخ میدهد: «تاریخ نشان داد که خیر. هرچند پروژه استان کوهستانی لغو شد، اما جنبشی که به راه افتاده بود، دیگر قابل توقف نبود. ایده دولتداری چنان در ذهن مردم ریشه دوانده بود که در سال ۱۹۲۴، استان خودمختار قراقرقیز به طور رسمی تأسیس شد. کنگره ۴ ژوئن ۱۹۲۲ - حتی اگر از لحاظ رسمی تنها یک گردهمایی مقدماتی بود - در معنا و محتوا، اولین مجلس مؤسسان ملت قرقیز بود. این کنگره پایهگذار دولت مدرن قرقیزستان شد؛ دولتی مبتنی بر اصول وحدت، تساهل و عدالتطلبی». آرشیوهای از دسترفته صادقوف میگوید که از نظر ظاهری شباهت زیادی به پدربزرگش دارد. کسانی که عبدکریم صدیقوف را در جوانی دیدهاند، به او میگویند: «تو انگار خود اویی». صادقوف به یاد میآورد: «در عکسهای آرشیو خانوادگی میتوان دید که پدربزرگ من مردی بلندبالا، خوشسیما، بسیار فرهیخته و با شخصیتی متین بود. مهماننوازیاش زبانزد بود. در خانهاش اغلب ایمانعلی حیدربیکوف، عبدقادر آرازبیکوف و یوسف عبدرحمانوف جوان رفت و آمد داشتند. او در عبدرحمانوف نشانههایی از رهبری میدید و از او به طور کامل حمایت میکرد و در مسیر پیشرفت در خدمات دولتی، یاریاش میداد. عبدکریم صدیقوف در کنار ایمانعلی حیدربیکوف پدربزرگم انسانی باسواد و فرهیخته بود. در آن دوران، افراد تحصیلکرده بسیار کم بودند. او ساعتهای زیادی را در کتابخانه میگذراند، کتابها و پژوهشهای علمی درباره مسائل کشاورزی، قحطی، و تقسیمات قبیلهای قرقیزها مینوشت. آثار او برای بسیاری از دانشمندان سودمند بود. به عنوان عضو کمیسیون اراضی، سفرهای متعددی به مناطق مختلف داشت و در کارهای مربوط به مرزبندیها مشارکت میکرد. این فعالیتها دقیق و بسیار ضروری بودند. اما متأسفانه، بخش بزرگی از دستنوشتهها و آثارش از بین رفت، آن هم پس از آنکه در دهه ۱۹۳۰، به عنوان «دشمن مردم» معرفی و سپس اعدام شد. خاله ما، نورجمال آبجی - دختر عبدکریم صدیقوف - تعریف میکرد که وقتی مأموران سازمان امنیت شوروی برای بازداشت پدر آمدند، همه آرشیو شخصی او را در یک گونی بزرگ ریختند و با خود بردند». به گفته او، در سال ۱۹۷۳، وقتی میخواستند خانهشان را در خیابان چوکمروف شهر بیشکک تخریب کنند، او که هنوز نوجوانی بیش نبود، به زیرزمین خانه رفت و مقدار زیادی نگاتیوهای آرشیوی روی شیشه پیدا کرد، اما متأسفانه آنها حفظ نشدند و از بین رفتند. صادقوف ادامه میدهد: «حدود پنج سال پیش سعی کردم از کمیته امنیت ملی بپرسم که آیا چیزی از آرشیوهای مربوط به پدربزرگم باقی مانده یا نه. اما پاسخ رسمی و کلی دادند که گویا کارهایی برای بازسازی اسناد در حال انجام است. امروز هم تلاشهایی برای گشودن دسترسی به آرشیو آن دوران وجود دارد، اما اینکه چه زمانی به نتیجه برسد، معلوم نیست». صادقوف رویای بازسازی خانه نیاکان را در بیشکک دارد. او میگوید: «نقشه خانهمان از سال ۱۹۱۳ هنوز در اختیار ماست. این خانه نمونهای اصیل از معماری دوران تزاری در پیشپک است. حتی با شهرداری بیشکک تماس گرفتم تا پیشنهاد بدهم یک محله کوچک سنتی ساخته شود و در آن، پنج خانه از پدران بنیانگذار کشور بازسازی گردد. نه با سنگ و آجر، بلکه دقیقاً با چوب؛ همان طور که خانه گرم و صمیمی ما بود، که در دیوارهایش نی بافتهشده گذاشته شده و با تخته پوشیده شده بود. اما مشکل اصلی، همان مسئله همیشگی است: نبود بودجه». محل دفن ناشناخته صادقوف چنین بیان میکند: «تا امروز، محل دفن پدربزرگ ما مشخص نیست. پیکر او در گور جمعی چونتاش پیدا نشده است. به دلیل شخصیت سیاسی خاص و برجستهاش، به طور جداگانه بازداشت و پرونده مستقلی برایش گشوده شد. در سال ۱۹۳۴ به اتهام فعالیت ضد انقلابی به ده سال زندان محکوم شد و قرار بود به اردوگاه سیاسی در استان چیتا در روسیه فرستاده شود. اما در سال ۱۹۳۸، پیش از آنکه تبعید اجرا شود، تصمیم حکومتی سختتر شد و سازمان امنیت شوروی او را اعدام کرد. درباره محل دفنش، برخی شنیدهها حاکی از آن است که ممکن است در قبرستان مسلمانان در بیشکک، واقع در خیابان ریسکولوف، پیش از رسیدن به خیابان فوچیک دفن شده باشد». چرا «صدیقوف» نه، بلکه «صادقوف»؟ نورلان صادقوف در پایان چنین توضیح میدهد: «خانواده ما همیشه داغ ننگ «نوادگان دشمن مردم» را بر پیشانی داشت؛ حتی با وجود اینکه در سال ۱۹۵۶ پدربزرگم رسماً تبرئه شد. پدرم، بِریک صدیقوف، در سال ۱۹۴۳ به جبهه رفت و در ۱۹۵۲ بازگشت. وارد دانشکده پزشکی شد و دانشجوی ممتازی بود، حتی میخواستند به او جایزه استالین بدهند. اما وقتی فهمیدند پدرش که بوده، جایزه را لغو کردند. ما یاد گرفتیم که با این وضعیت زندگی کنیم. پدرم همیشه سعی میکرد سیاسی رفتار کند. من هم همین طور. شاید این خصیصه در خون ماست». بِریک صدیقوف، پسر عبدکریم صدیقوف گفتنی است، تغییر یک حرف در نام خانوادگی نوه از «صدیقوف» به «صادقوف» اتفاقی نبوده است. مادربزرگ خانواده، برای نجات نسلهای بعد از پیامدهای سرکوبهای سیاسی، این تغییر را انجام داد. اما همان طور که نورلان صادقوف اذعان میکند، این اقدام در بسیاری از موارد مؤثر واقع نشد. او معتقد است که مطالعه تاریخ ملت قرقیز و نقش پدران بنیانگذار در شکلگیری دولتداری باید همچنان ادامه یابد. وی میافزاید: «خانواده ما هنوز در تلاش برای یافتن آرشیوهایی درباره پدربزرگم است. ما آثار علمی پژوهشگرانی چون زینالدین قورمانوف و ولادیمیر پلوسکیخ را در این زمینه مطالعه میکنیم. نباید میراثمان را فراموش کنیم. یادم هست در دهه ۱۹۸۰، در یکی از سینماها مراسم اکران فیلم «صعود به فوجییاما» ساخته بولوت شامشییِف برگزار شد؛ فیلمی درباره سرکوبهای سیاسی. من با عکسی از پدربزرگم به سالن رفتم و در سرسرای سینما ایستادم تا مردم بیشتر درباره عبدکریم صدیقوف بدانند. بعدها شاعر نامدار، گلسارا مومونوا، شعری به من تقدیم کرد که در آن تلاشهایم برای زنده نگه داشتن یاد پدربزرگم را توصیف کرده بود. یادبودی ماندگار نام عبدکریم صدیقوف بر بسیاری از مکانها در قرقیزستان نهاده شده است.
منبع: |

۴ ژوئن در قرقیزستان یک جشن رسمی، اما تقریباً ناشناخته به نام روز پارلمانداری است. این مناسبت که در سال ۲۰۱۵ توسط پارلمان تصویب شد، هنوز در تقویم عمومی مردم جایگاهی پیدا نکرده است در حالی که این روز نماد رویدادی است که به درستی میتوان آن را زادروز دولتداری مدرن قرقیزستان دانست - یعنی برگزاری نخستین کنگرهای که تشکیل استان کوهستانی قرقیزستان را اعلام کرد. این اقدام، تلاشی جسورانه از سوی مردم برای بازیابی هویت و سرزمین خود در دوران پرتلاطم پس از انقلاب بود و در ریشههای این پروژه سرنوشتساز، چهره برجسته سیاسی، عبدکریم صدیقوف، حضور داشت».
کد خبر 25041
نظر شما