ایرانیان در تجارت دریایی چین
اگرچه جزئیات هنوز مورد بحث و جدل است، شواهد روشنی وجود دارد که تجارت دریایی بین چین و هند و نقاط دورتر به سمت غرب، از حدود پایان قرن اول پیش از میلاد آغاز شدهاست. ورود نمایندگانی از هند به سلسلۀ هان متأخر در سالهای ۱۵۹ و ۱۶۱ ثبت شده؛ در سال ۱۶۶، گزارشی مبنی بر آمدن یک نماینده از «پادشاه آنتون (آندون) از تا-یچین (داچین)» ارائه شده که احتمالاً مارکوس اورلیوس آنتونیوس، امپراتور روم بودهاست (Chavannes, 1907, p. 185). بعید است ادعای این «فرستاده» با چنین اعتبارنامههایی واقعی بوده باشد، اما ورود او گواه آن است که تا سال ۱۶۶ میلادی، مسیر دریایی به عنوان جایگزینی برای مسیر زمینی از طریق پارت شناخته شده بود. در سال ۲۲۶، تاجری از تا-چین به تونگکینگ رسید و به دربار وو، که در آن زمان پادشاهی مستقلی با پایتخت نانکینگ (۲۲۲-۵۸) بود، فرستاده شد و در آنجا حاکم، او را بازجویی کرد (Wolters, p. 42). وو مانند پادشاهیهای بعدی چینی در جنوب یانگ تسه، علاقۀ ویژهای به ارتباطات دریایی با جنوب و غرب داشت و هیئتی را اعزام کرد که اطلاعات ارزشمندی در زمینۀ هند و تا-چین و همچنین آسیای جنوب شرقی به همراه آورد. یکی از این فرستادگان، کانگ تای (کانگ تای) بود، که به احتمال زیاد، یک متخصص سغدی در تجارت خارجی بود که از شمال چین به وو آمده بود. متأسفانه، تنها قطعاتی از اسناد مکتوبی که او به جا گذاشته، باقی ماندهاست (Wolters, pp. 42, 271 n. 63، با ارجاع به بحث در مورد تاریخ توسط پلیوت[1]، هسیانگ تا[2] و سوگیموتو[3]). در این اشارات پراکندۀ اولیۀ چینیها به تجارت دریایی با غرب، مستقیماً به ایران اشاره نشدهاست. در سدههای پنجم و ششم میلادی، که شواهد تجارت منظم از طریق دریای چین جنوبی فراوانتر است، کالاهای ایرانی، نقش عمدهای ایفا میکردند و لقب بو-سی (پارسی) حتی گاهی برای محصولات غیرایرانی که از غرب به چین میآمدند، به کار میرفت. با این حال، در مورد اینکه آیا بازرگانان ایرانی به بنادر چین میآمدند یا خیر، یا اینکه این رفت و آمدها تا چه حد بوده، نظرهای متفاوتی وجود دارد (Wang, pp. 59-61; Wolters, pp. 139ff). شواهد خوبی موجود است که نشان میدهد در دورۀ تانگ، کشتیهای ایرانی و بعدها عربی، مرتباً از هانوی و کانتون بازدید میکردند و بسیاری از ایرانیان و اعراب در آن شهرها ساکن بودند (Wang, pp. 79-80; Schafer, 1963, p. 15). با این حال، قبل از دورۀ تانگ، به نظر میرسد که در مناطق شرق، تجارت در دست اندونزیها بود و سریلانکا نقطهای بود که در آن، محصولات چینی که به سمت غرب و محصولات پارسی که به سمت چین بودند، مبادله میشدند (Wang, pp. 60-61; Wolters. pp. 146ff).
ایرانیان و دین در چین: بودیسم
در قرن دوم میلادی، امپراتوری کوشان مرکز اصلی انتقال آیین بودا به چین توسط مبلغان مذهبی بود و طبیعتاً ایرانیان نقش قابل توجهی در این فعالیت ایفا کردند. آن شی-کائو[4] (آن شی-گائو)، که در سال ۱۴۸ میلادی به چین رسید و اولین مترجم سوتراهای بودایی به چینی شد، یک شاهزادۀ اشکانی بود. یکی دیگر از مترجمان اولیه، آن هسوان[5] (شوان)، در اصل یک تاجر اشکانی بود که در سال ۱۸۱ به لو-یانگ رسید و در آنجا ساکن شد (Zürcher, I, p. 23). نامهای خانوادگی چی (از یوهچی) و کنگ (که در بالا ذکر شد) به طور خاص در میان غربیهایی که در فعالیتهای ترجمه در قرنهای ۲ و ۳ شرکت داشتند، بسیار رایج بود. احتمالاً در آن زمان، این نامها دیگر به گروههای خاصی از کوچنشینان اشاره نداشتند، بلکه به طور کلی به جمعیتهای عمدتاً ایرانی افغانستان و ترکستان غربی دلالت داشتند. علاوه بر مهاجران نسل اول مانند «آن شیکائو» و «آن هسوان»، بوداییهای ایرانی شامل افرادی مانند کنگ سنگهوی، پسر یک بازرگان سغدی که در چیاو-چی[6] (هانوئی) در دورترین نقطۀ جنوبی چین زندگی میکرد، و چی چیان، که پدربزرگش در زمان امپراتور هان لینگ (۱۶۸-۹۰ میلادی) به چین آمده بود و با چند صد هموطن خود به آنجا رسید (Zürcher, I, p. 23) هندیهایی که نام خانوادگی چو (ژو) را داشتند، از تین-چو (Mathews, nos. 6361, 1374؛ نام هند در دورۀ هان، بر اساس رونویسی از هندوکای باستانی ایرانی) به احتمال زیاد عمدتاً از امپراتوری کوشان یا از طریق آن سفر میکردند. هندیها که نام خانوادگی ژو (Chu یا Zhu) داشتند و از تیانژو (T’ien-chu یا Tian-zhu) آمده بودند (نام هند در دورۀ هان که بر اساس یک رونویسی از هندوکای زبان باستان ایرانی است؛ Pulleyblank, 1962, p. 117)، به احتمال زیاد عمدتاً از طریق امپراتوری کوشان سفر کردهاند.
احتمالاً در همان دوره، مبلغان کوشان، آیین بودا را در واحههای حوضۀ تاریم مستقر کردند و یک مسیر ارتباطی مطلوب برای زائران بودایی که از چین به هند میرفتند و «در جستجوی قانون» بودند، فراهم نمودند (برو؛ زورشر، ۱، صفحات ۵۹ به بعد). اولین نمونۀ شناختهشده از چنین جستوجویی، جستوجوی راهب چینی چو شی-هسینگ (زو شی-شینگ، نوشته شده با حروفی [Mathews, no. 1346] متفاوت با حروف موجود در تین-چو) است که در سال ۲۶۰ یا چند سال بعد از آن، تا ختن نیز سفر کرد، جایی که موفق شد متن خاصی را که به دنبالش بود به دست آورد (Zürcher, I, pp. 61-63). ختن تا زمان فتح مسلمانان (حدود ۱۰۰۶ میلادی) همچنان یک مرکز پررونق بودایی و ایستگاهی مهم در مسیر هند باقی ماند.
البته زائران بودایی چینی، عمدتاً به منابع هندیِ دین خود علاقهمند بودند و نه به سرزمینهای ایرانی که از آنها عبور میکردند، اما با این حال، گزارشهای سفر آنها، اطلاعات زیادی دربارۀ بخش شرقی جهان ایرانی ارائه میکند. از این منظر، مهمترین گزارشها عبارتند از گزارشهای فا-شیان (Fa-xian, 399-412) که پیش از سفر به جنوب هند، مدتی را در ختن گذراند؛ سونگ یون (Song-yun, 518-22)، که به همراه راهب هوی-شنگ، مأموریتی را به پایتخت هپتالیان در باکتریا انجام داد؛ و هسوان تسانگ، که از طریق حوضۀ تاریم از مسیر شمالی به قلمرو ترکان غربی، سپس از طریق افغانستان به هند سفر کرد و از طریق ختن از مسیر جنوبی بازگشت. کتاب او، تا تانگ هسی-یو چی (Da Tang Xi-yu ji (گزارش مناطق غربی در تانگ بزرگ) گزارش دست اول و ارزشمندی از شرایط آن مناطق در نیمۀ اول قرن هفتم است (Beal; Waley, pp. 23-29).
مزداپرستی
مزداپرستی یا آیین زرتشت، دین رسمی امپراتوری ساسانی، ظاهراً در اوایل قرن ششم میلادی، احتمالاً در نتیجۀ تماسهای دیپلماتیک با ایران، به چین رسیدهاست. در چین، این واژه به عنوان شیان[7] (Hsien یا Xian؛ Xian; Mathews, no. 2657، چینی میانۀ اولیه xen) شناخته میشد که با نموداری نوشته شده که بهندرت در هیچ متن دیگری یافت میشود و باعث ایجاد سردرگمی زیادی شدهاست (رک: Pulleyblank, 1962, p. 117). در واقع، این کلمه صرفاً روشی برای نوشتن تلفظ گویشی قدیمی از کلمۀ چینی تیان (t’ien یا tian؛ Mathews, no. 6361) به معنای «آسمان» است. تیان «آسمان» یا تیانشن «خدای آسمانی» معادل چینی بودیسم برای سانسکریت دِوا «خدا» است، و همچنین شواهدی برای تلفظ متغیر شیان در استفادۀ بودایی وجود دارد. به کارگیری اصطلاح بودایی دِوا برای خداوند ایرانیان یک امر طبیعی بود. همچنین اصطلاحات خاصتری مانند هؤ-شن «خدای آتش» و هؤ-شیان «دیو آتش» نیز یافت میشود. در اثر «شیمین» (که بهطور تقریبی در سال ۲۰۰ میلادی نوشته شده)، گفته میشود که تلفظ واژۀ «آسمان» با صدای ابتدایی x، به جای t'، از مشخصههای نواحی مرکزی، از جمله دو پایتخت هان، چانگ-آن و لو-یانگ است، در حالی که تلفظ با صدای tδ به نواحی ساحلی شرقی مرتبط بودهاست (Bodman, p. 28).
در قرن ششم به نظر میرسد که تلفظ با x محدود به «سرزمین داخل گذرگاهها» (Dien, citing Hui-lin, p. 550) بودهاست، یعنی منطقه چانگآن، که در آن زمان به یک منطقۀ دورافتادهای از مرکز استان تبدیل شده بود. چیزی که مشخص نیست این است که چرا این واژه، همیشه به این شکل خاص در مورد اطلاق به آیین زرتشتی تلفظ میشد؛ حتی پس از آنکه چانگآن دوباره به عنوان پایتخت در دورههای سویی و تانگ تبدیل شد و این ویژگی محلی خود را از دست داد.
در اواخر قرن ششم میلادی، آیین زرتشت، در شمال چین به درجهای از رسمیت رسید و در دورههای سویی و تانگ نیز حفظ شد. مشخص است که چهار معبد در چانگ-آن، دو معبد در لو-یانگ و معابد دیگری در کای-فنگ و شهرهایی در امتداد جادۀ شمال غربی (چِن) وجود داشتهاست. خارجیانی که مسئول آنها بودند، که با اصطلاح غیرچینی سا-فو یا سا-پائو (سابائو) شناخته میشدند، دارای رتبۀ رسمی چینی بودند (Pelliot,1903) در چی[8] شمالی و سویی، تابع هونگ-لو-سو (هونگلوسی)، ادارۀ مسئول پذیرش هیئتهای خراجگذار خارجی بودند، اما در تانگ به دفتر قربانیها، بخشی از هیئت مناسک وابسته بودند. احتمالاً عبادتکنندگان، همگی یا عمدتاً خارجیهای ساکن چین بودند. ادبیات روایی چین نشان میدهد که چینیها به رقصهای آیینی که در آنجا برگزار میشد، علاقهمند بودند و معابد را با «شاهکارهای شعبدهبازی» مرتبط میدانستند. مزداپرستی یکی از ادیان خارجی بود که در سال ۸۴۵ میلادی ممنوع اعلام شد، اما اشارات اندکی به معابد زرتشتی تا اواخر قرن دوازدهم میلادی وجود دارد.
مسیحیت نسطوری
مسیحیت به شکل نسطوری خود، رسماً در سال ۶۳۸ در چین معرفی شد، زمانی که یک راهب ایرانی به نام آ-لو-پن[9] (آلوبن)، متون مقدس را به دربار تانگ تقدیم کرد؛ در نتیجه، دولت فرمانی مبنی بر ساخت صومعهای برای بیست و یک راهب در بخش ای-نینگ (یی-نینگ) در شمال غربی چانگ-آن صادر کرد (مول، صفحات ۳۹ به بعد). به نظر میرسد که در ابتدا این دیر به نام دیر پو-سُو (Po-ssu) نامیده میشد، زیرا بنا بر یک فرمان دیگر که در سال ۷۴۵ صادر شد (موول، ص. ۶۷)، مشخص شده بود که مسیحیت نه در پو-سُو (ایران) بلکه در تا-چ’ین (امپراتوری روم) ریشه دارد؛ بنابراین نام آن به دیر تا-چ’ین تغییر یافت. دستور تغییر نام مشابه برای صومعهای مشابه در لو-یانگ و صومعههای دیگر در شهرهای ایالتی در سراسر امپراتوری صادر شد. علاوه بر این دادههای مختصر از منابع تاریخی تانگ، کتیبۀ سنگی معروف نسطوری به زبان چینی و سریانی، مورخ ۷۸۱ و احتمالاً از یکی از صومعههای چانگ-آن یا نزدیک آن، در اوایل قرن هفدهم دوباره کشف شد؛ احتمالاً از زمان سرکوب ادیان خارجی در سال ۸۴۵ مدفون شده بود (مول، صفحات ۲۷-۵۲). شواهد بیشتر برای وجود مسیحیت با پیشینۀ ایرانی در چینِ دوران تانگ را میتوان در متون مسیحی کشف شده در تون-هوانگ و همچنین در اشارات پراکنده در منابع دیگر یافت. به نظر میرسد که مسیحیت نسطوری، مانند مزدیسنا، عمدتاً محدود به جامعۀ خارجی بوده و تأثیر کمی بر عموم مردم داشتهاست. مسیحیان در میان خارجیهایی بودند که در سال ۸۷۸ میلادی، زمانی که شورشیان هوانگ چائو کانتون را غارت کردند، قتل عام شدند (Moule, p. 67). پس از آن، مسیحیت در سرزمین چین ناپدید شد، تا اینکه در زمان مغولها دوباره رواج یافت.
مانویگری
مانویگری را هسوانتانگ در گزارش خود از ایران ذکر کردهاست (کتاب «تا تانگ شییوی جی» ۱۱. ۹۳۸a؛ Chavannes and Pelliot, 1913, p. 150). این دین نیز در قرن هفتم به چین رسید. در سال ۶۹۴ یک ایرانی به نام فو-تو-تان (Fu-to-tan) که معادل «افتادان» (Aftādān، «اسقف») است، مورد استقبال امپراتور وو قرار گرفت و یک رسالۀ مانوی به او تقدیم کرد (Chavannes and Pelliot, 1913, pp. 152-53; Lieu, p. 189)؛ در سال ۷۱۹ یک ستارهشناس مانوی با توصیهنامهای از یکی از حاکمان محلی در تخارستان به چین آمد و درخواست تأسیس یک کلیسا را مطرح کرد (لیو، ص. ۱۸۸). مانویان احتمالاً علاقۀ بیشتری نسبت به مزدائیان (و شاید نسطوریان ایرانی) به تبلیغ و ترویج دین خود داشتهاند، زیرا در سال ۷۳۲ میلادی صدور فرمانی مبنی بر اینکه اگرچه مانویگرایی یک آموزۀ دروغین است که در لباس بودایی ظاهر شده، برای ایرانیان (هو) مجاز است که به انجام مناسک آن ادامه دهند (Lieu, p. 190). اینکه برخی از مانویان ستارهشناس بودند، از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا هفتۀ هفت روزۀ ایرانی، با روزهایی که به نام سیارات نامگذاری شده بودند، تقریباً در همان زمان در چین شناخته شده بود. نام مانوی چینی برای روز یکشنبه، می (Mi) است (< چینی میانه Mjit < سغدی Mīr)، که به رنگ قرمز در یک تقویم چینی از تونهوانگ (با تصویر در آثار چاپی پلیوت و هاندا) مشخص شدهاست. این موضوع در تقویمهای عمومی در جنوب چین حداقل تا پایان قرن نوزدهم همچنان ادامه داشت ((Chavannes and Pelliot, pp. 158-77.
فرصت بزرگ برای مانویگرایی در چین در سال ۷۶۲ میلادی پیش آمد؛ زمانی که خاقان اویغور در لو-یانگ به دین مانوی گروید، جایی که او در جریان احیای سلسلۀ تانگ پس از شورش آن لو-شان، آن را تصرف و غارت کرده بود. وقتی خاقان به مغولستان بازگشت، آیین مانوی را دین رسمی کشور اعلام کرد. از آنجا که سلسلۀ تانگ، مدیون اویغورها بود، نه تنها در چانگ-آن و لو-یانگ، بلکه در تای-یوان و مناطق مختلف منطقۀ یانگ تسه نیز خواستار تأسیس معابد مانوی شدند (Chavannes and Pelliot, pp. 261-62; Lieu, p. 194). حمایت اویغورها از مانویگرایی در چنین مکانهایی، بدون شک به دلیل وجود بازرگانان سغدی (هو) بود که در آنجا مستقر و با سغدیهای مانوی در دربار اویغور در تماس بودند.
فروپاشی امپراتوری اویغور پس از شکست از قرقیزها در سال ۸۴۰ میلادی، مانویان را از حمایت آنان محروم کرد (Chavannes and Pelliot, pp. 284ff). در چین اولین حمله در سال ۸۴۲ رخ داد، زمانی که معابد در منطقۀ یانگ تسه برچیده شدند (Chavannes and Pelliot, p. 293). در سال بعد، فعالیت دین مانوی در سراسر امپراتوری ممنوع (Chavannes and Pelliot, pp. 293-95; Lieu, p. 196) و معابد و تمام اموال آنها مصادره شد، کتابهای مقدس در ملاء عام سوزانده شدند و به روحانیون دستور داده شد که به زندگی عادی خود بازگردند و حداقل در برخی موارد، اعدام یا به همراه سایر اویغورها به مرزها تبعید شدند. این توالی رویدادها دو سال بعد، با آزار عمومیتر ادیان خارجی، از جمله بودیسم همراه شد (Lieu, p. 198)، هرچند تا آن زمان بودیسم بهقدری در زندگی چینیها ادغام شده بود که در نهایت توانست موقعیت قبلی خود را بازیابد. اگرچه مانویسم به عنوان یک آیین رسمی ناپدید شد، اما برخلاف نسطوریان و مزداپرستی، باید در میان بسیاری از چینیان ریشه دوانده باشد، زیرا به عنوان یک فرقۀ زیرزمینی، حدود ۸۰۰ سال در منطقۀ ساحلی جنوب شرقی فوکیین به حیات خود ادامه داد. دشمنی هم از سوی حکومت، که با سوءظن به همۀ جنبشهای مذهبی مردمی بهعنوان کانونهای شورش نگاه میکرد، و هم بوداییها، که مانویگری را بدعتی مهلک میدانستند، بر اشارات اندک ادبیات چینی به «دین نور»[10] سایه افکنده و گاهی بر پژوهشگران مدرن تأثیر نامناسبی گذاشتهاست. بنابراین، مانویگری بهعنوان یکی از فرقههایی محسوب شده که در شورشهای مردمی تحت حکومت سونگ (۹۶۰-۱۱۲۷) و در پایان یوان (۱۲۰۶-۱۳۶۸) درگیر بودهاست. تاریخنگار مدرن، وو هان حتی نظریهای را مطرح کرد که بهطور گسترده پذیرفته شدهاست، مبنی بر اینکه عناصری مانوی در ایدئولوژی شورشیان دستارسرخ وجود داشت، فرقهای از مایتریا بودایی که چو یوانچانگ (ژو یوانژانگ)، بنیانگذار سلسلۀ مینگ (۱۳۶۸-۱۶۴۴)، متعلق به آن بود (وو هان). با این حال، پژوهشهای اخیر نشان دادهاند که مانویهای زاهد و صلحجوی فوکین[11] هیچ ارتباطی با دستارسرخها نداشتند (نگاه کنید به: Lieu, pp. 259-61). با این حال، تطابق نام بین «دین نور» و سلسلۀ مینگ («سلسلۀ نور») عواقب ناگواری برای مانویان داشت و به هدف ویژهای برای آزار و اذیت تبدیل شدند (Pelliot, 1923, pp. 206-07). با وجود این، گروههای کوچکی تا حدود سال ۱۶۰۰ میلادی به حیات خود ادامه دادند و پس از آن، اسناد و مدارک در این زمینه سکوت کردهاند (Lieu, p. 263).
مترجم: محمد امامی
Edwin G. Pulleyblank ,Encyclopaedia Iranica,Vol. V, Fasc. 4, pp. 424-431 Published 1991.
Bibliography:
P. Aalto, “The Name of Tashkent,” Central Asiatic Journal 21, 1977, pp. 193-98.
S. Beal, Si-yu-ki. Buddhist Records of the Western World. Translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (A.D. 629), 2 vols. in 1, London, n.d. (contains translations of the accounts of Fa-hsien and Sung Yün).
A. D. H. Bivar, “The History of Eastern Iran,” in Camb. Hist. Iran III/1, pp. 181-231.
N. C. Bodman, A Linguistic Study of the Shih Ming, Harvard-Yenching Institute Studies 11, Cambridge, Mass., 1954.
J. Brough, “Comments on Third-Century Shan-shan and the History of Buddhism,” BSOAS 28, 1965, pp. 582-612.
E. Chavannes, Documents sur les Tou-kiue (Turcs) occidentaux, Paris, 1903.
Idem, “Les pays d’Occident d’après le Heou Han chou,” T’oung Pao 8, 1907, pp. 149-235.
Idem and P. Pelliot, “Un traité manichéen retrouvé en Chine,” JA, Nov.-Dec. 1911, pp. 499-617; Jan.-Feb. 1913, pp. 99-199, Mar.-Apr. 1913, pp. 261-395.
Ch’en Yüan, “Huo-hsien chiao ju Chung-kuo k’ao,” Kuo-hsüeh chi-k’an 1, 1923, pp. 27-46. Chiu T’ang shu, compiled by Liu Hsü (887-946), Peking, 1975.
A. E. Dien, “A Note on Hsien "Zoroastrianism,"” Oriens 10, 1957, pp. 284-88.
I. Ecsedy, “Early Persian Envoys in Chinese Courts,” in J. Harmatta, ed., Studies in the Sources on the History of Pre-Islamic Central Asia, Budapest, 1979, pp. 153-62 (= Acta Antiqua Academiae Scientarum Hungaricae 25, 1977, pp. 227-36).
R. N. Frye, The History of Ancient Iran, Handbuch der Altertumswissenschat III/7, Munich, 1984.
Aomi-no Mabito Genkai, “Le voyage de Kanshin en orient (742-754),” tr. J. Takakusu, Bulletin de l’Ecole Française d’Extrême-Orient 28, 1928, pp. 3-41, 441-72; 29, 1929, pp. 47-62.
F. Grenet and N. Sims-Williams, “The Historical Context of the Sogdian Ancient Letters,” in Transition Periods in Iranian History. Actes du symposium de Fribourg-en-Brisgau (22-24 mai 1985), Studia Iranica, cahier 5, 1987, pp. 101-22.
J. Harmatta, “Sino-Iranica,” Acta Antiqua Academiae Scientarum Hungaricae 19, 1971, pp. 113-43.
Idem, “Sogdian Sources for the History of Pre-Islamic Central Asia,” in J. Harmatta, ed., Prolegomena to the Sources on the History of Pre-Islamic Central Asia, Budapest, 1979, pp. 153-55.
W. B. Henning, “The Date of the Sogdian Ancient Letters,” BSOAS 12, 1948, pp. 601-15.
Hsia Nai, “Tsung-shu Chung-kuo ch’u-t’u ti Po-ssu Sa-san ch’ao yin-pi” (A survey of Sasanian silver coins found in China), K’ao-ku hsüeh-pao, 1974, pp. 91-110 (with English summary).
Hsiang Ta, T’ang tai Ch’ang-an yü hsi-yü wen-ming (Ch’ang-an of the T’ang dynasty and the culture of the western regions), enl. ed., Peking, 1957.
Hsin T’ang shu, compiled by Ou-yang Hsiu (1007-72), Peking, 1975.
Hui-lin (comp. 810), Yi-ch’ieh-ching yin-i (Sounds and meanings of the complete canon), in Taishō shinshu daizōkyō LIV, Tokyo, 1928.
S. N. C. Lieu, Manichaeism in the Later Roman Empire and Medieval China. A Historical Survey, Manchester, 1985.
Liu Ts’un-Yan, “Traces of Zoroastrian and Manichaean Activities in Pre-T’ang China,” in P. Demiéville, Selected Papers from the Hall of Harmonious Wind, Leiden, 1976, pp. 3-55.
C. Mackerras, The Uighur Empire According to the T’ang Dynastic Histories, Canberra, 1972.
B. J. Mansvelt Beck, “The Fall of Han,” in D. Twitchett and M. Loewe, eds., The Cambridge History of China I: The Chin and Han Empires 221 B.C.-A.D. 220, Cambridge, 1986, pp. 317-76.
H. Maspéro, La Chine antique, new ed., Paris, 1955.
R. H. Mathews, Mathews’ Chinese English Dictionary, rev. ed., Cambridge Mass., 1943.
R. A. Miller, Accounts of Western Nations in the History of the Northern Chou Dynasty, Chinese Dynastic Histories Translations 6, Berkeley and Los Angeles, 1959.
A. C. Moule, Christians in China before the Year 1550, London, 1930.
K. Nakamura, “Tōdai no Kanton,” Shigaku zasshi 28, 1917, pp. 242-58, 348-68, 487-95, 552-76.
Idem, “Kanton no shōko oyobi Kanton Chōan wo renketsu suru suiro shōun no kōtsu,” Tōyō gakuhō 10, 1920, pp. 244-66.
Nan shih, compiled by Li Yenshou (d. before 679), Peking, 1975.
H. Onogawa, “Kakyoku Rikuchō Ko no enkaku” (The history of the Hu of the Six Prefectures), Tōa jimbun gakuhō 1, 1942, pp. 957-90.
Pei shih, compiled by Li Yen-shou (d. before 679), Peking, 1974.
P. Pelliot, “Le Sa-pao,” Bulletin de l’Ecole Française d’Extrême-Orient 3, 1903, pp. 665-71.
Idem, “Les influences iraniennes en Asie centrale et en Extrême-Orient,” Revue d’histoire et de littérature religieuses, N.S. 3, 1912, pp. 97-119.
Idem, “Les traditions manichéennes au Foukien,” T’oung Pao 22, 1923, pp. 193-208.
Idem and T. Haneda, eds., Tun-huang i-shu, Shanghai, 1926.
E. G. Pulleyblank, “A Sogdian Colony in Inner Mongolia,” T’oung Pao 41, 1952, pp. 319-52.
Idem, The Background of the Rebellion of An Lu-shan, London, 1955.
Idem, “The Consonantal System of Old Chinese,” Asia Major 9, 1962, pp. 58-144, 206-65.
Idem, “Chinese and Indo-Europeans,” JRAS, 1966, pp. 9-39.
Idem, “Chinese Evidence for the Date of Kaniska,” in A. L. Basham, ed., Papers on the Date of Kaniska, Leiden, 1969.
E. H. Schafer, “Iranian Merchants in T’ang Dynasty Tales,” in Semitic and Oriental Studies Presented to William Popper, University of California Publications in Semitic Philology 11, 1951, pp. 403-22.
Idem, The Golden Peaches of Samarkand, Berkeley, 1963.
Sui shu, compiled by Wei Ch’eng (580-643), Peking, 1973.
J. Takakusu, A Record of the Buddhist Religion as Practised in India and the Malay Archipelago (A.D. 671-695) by I-tsing, Oxford, 1896.
نظر شما