اسلام بزرگترین اقلیت دینی پس از مسحیت در غناست. حضور مسلمانان در این کشور به قرن دهم میلادی بازمیگردد که حدود %۳۰ جمعیت کلّ کشور را شامل میشود. بیشتر مسلمانان غنا سنّیمذهب هستند. در این میان، شیعیان حدود %۸ و فرقه احمدیه نیز حدود %۲۰ این جمعیت را تشکیل میدهد.
تا آغاز حرکت اصلاحطلبانه «آفا آجورا» (Afa Ajura) در دهه ۱۹۶۰ میلادی، مدارس فقه مالکی شایعترین و فعالترین گروه اسلامی در غنا بود و پس از گرایش مسلمانان به سوی فقه حنبلی تغییر جهت داد. تصوف که زمانی گستردگی زیادی در میان مسلمانان این کشور داشت، طی سالیان متمادی رفتهرفته توجه کمتری بدان شد. با این حال، گرایشهای تیجانیه و قادریه همچنان نفوذ خود را در میان مسلمانان سنّتی غنا حفظ کردهاست.
بهرغم تنشهای موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا که از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شده بود، مسلمانان و مسیحیان غنایی ارتباط و همزیستی مسالمتآمیز و صلحطلبانهای داشتهاند. با توجه به اقتدار شورای نمایندگی مسلمانان، مسائل مذهبی، اجتماعی و اقتصادی مسلمانان اغلب از طریق مذاکره و گفتگو حل و فصل شدهاست. در این کشور شورای ملّی حج مسئولیت تنظیم زیارت و اعزام زائران را به مکه مکرمه بر عهده دارد. امام کلّ مسلمانان غنا بالاترین قدرت معنوی و نفوذ را در امور مسلمانان غنا دارد.
در بعضی از مناطق شهری، بهویژه در مناطقی با جمعیت شایسته توجه مسلمان، مدارس اسلامی در سطوح ابتدایی، متوسطه و عالی وظیفه ارائه آموزههای اسلامی، قرآن و زبان عربی را بر عهده دارند.
شایسته ذکر اینکه اسلام در ابتدای قرن پانزدهم از مناطق شمالی غنا وارد قلمرو این کشور شد که عمدتاً نتیجه فعالیتهای تجاری قبایل «ساحلین» (Sahelian) غرب آفریقا صورت گرفتهاست. البته دلایل دیگری نیز از سوی برخی از محققان ابراز شده، اما آنچه مسلم است، حضور اسلام در غنا عمدتاً نتیجه فعالیتهای تجاری بازرگانان «منده»زبان (Mande) و «هوسا»زبان (Hausa)زبان در این کشور بودهاست.
به هر روی، ورود و گسترش اسلام در غنا مسیرهای مختلفی را طی کردهاست. مندهها از سمت شمال و مسیرهای شمال غربی غنا وارد این کشور شدند، در حالی که مردمان «بورنو» (Borno) و هوسا از مسیرهای شمال شرقی استفاده کردهاند. تصور میشود که پس از سقوط ایالتهای «بونو» (Bono) و «بگو» (Begho)، اسلام نفوذ موفقی در غنا داشتهاست. باید به این حقیقت نیز اذعان کرد که تجارت رقابتی و پرمنفعت بردهداری در گسترش و ترغیب افراد به گرایش اسلامی تأثیر داشتهاست.
علاوه بر این، در قرن ۱۹ میلادی، دولت استعماری بریتانیا از مردم مناطق شمالی کشور که اغلب مسلمان نیز بودند، برای جذب در ارتش استعماری خود استفاده میکرد. سرانجام، به دنبال خروج دستهجمعی مهاجران به مناطق جنگلی در سالهای پس از ۱۸۸۹ به وسیله نیروهای مشترک «داگومبا» (Dagomba)، «نامامبا» (Namumba) و پادشاهی «گونجا» (Gonja) به طور شایسته توجهی جمعیت مسلمانان در شمال کاهش و متقابلاً در جنوب افزایش یافت.
۱. جمعیت مسلمانان غنا
مسلمانان غنا عمدتاً در شمال کشور متمرکز هستند و در جوامع «زونگو» (Zongo) در سطح کشور نیز پراکندهاند. زونگو جوامعی هستند که از سرزمینهای ساحلین غرب آفریقا به مناطق مرکزی غنا مهاجرت کرده، در این سرزمین مسکن گزیدهاند و زبان هوسا را به عنوان زبان دوم خود پذیرفتهاند. در واقع، اعضای جامعه زونگو بهاشتباه مردمان اهل شمال شمرده میشوند. به هر حال، این دو طایفه فرهنگ و زبان کاملاً متفاوتی دارند.
بر اساس گزارش رسمی سازمان سرشماری غنا، %۳۰ مردم این کشور مسلمان هستند، اگرچه به این رقم از سوی سازمانهای مستقل اعتراض شدهاست. ائتلاف سازمانهای اسلامی ادعا میکنند که ارقام نهایی منتشرشده در سال ۲۰۰۲ میلادی، حاوی نقایص جدّی است و در نتیجه، نمیتوان به عنوان اطلاعات قابل اعتماد برای برنامهریزی در برنامه توسعهای کشور استفاده کرد. CIA نیز آمار مسلمانان غنا را %۳۰ اعلام کردهاست. این در حالی است که برخی منابع این میزان را تا %۳۵ هم بیان کردهاند. به هر روی، تخصیص منابع برای برنامههای توسعهای غنا بهشدت تحت تأثیر آمار، بهویژه جمعیت کشور قرار دارد. با وجود این، بر اساس سرشماری مرکز تحقیقاتی «پیو» (Pew) در سال ۲۰۱۰ میلادی، جمعیت مسلمانان بالغ بر %۶/۳۵ کلّ جمعیت برآورد شدهاست.
توزیع جغرافیایی مسلمانان نسبت به جمعیت بر اساس سرشماری ۲۰۱۰ میلادی
منطقه |
جمعیت سرشماری ۲۰۱۰ |
درصد مسلمانان |
۲,۴۷۹,۴۶۱ |
۸۰.۰% |
|
۷۰۲,۱۱۰ |
۴۰.۱% |
|
۱,۰۴۶,۵۴۵ |
۴۵.۱% |
|
۲,۳۱۰,۹۸۳ |
۱۷.۰% |
|
۴,۷۸۰,۳۸۰ |
۲۰.۲% |
|
۴,۰۱۰,۰۵۴ |
۱۵.۹% |
|
۲,۳۷۶,۰۲۱ |
۹.۴% |
|
۲,۲۰۱,۸۶۳ |
۸.۷% |
|
۲,۶۳۳,۱۵۴ |
۶.۷% |
|
۲,۱۱۸,۲۵۲ |
۵.۷% |
|
۲۴,۶۵۸,۸۲۳ |
۳۵.۶% |
۲. فرقه احمدیه در غنا
جامعه مسلمانان احمدیه یک جنبش پویا با رشد سریع بینالمللی در حوزه اسلامی است که در سال ۱۸۸۹ میلادی در شمال هند و پیرامون آموزههای شخصی به نام «میرزا غلام احمد» ایجاد شدهاست. احمدیه تنها فرقه اسلامی است که معتقد به ظهور مسیح و نیز حضرت مهدی(عج) در قالب میرزا غلام احمد در قادیان هند میباشند. احمد مدعی است وی دومین ظهور استعاری از عیسی(ع) است که برای نظارت و راهنمایی الهی بشریت آمدهاست و ظهور او از سوی پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) نیز پیشبینی شدهاست.
جامعه مسلمانان احمدیه معتقدند که خداوند احمد را مانند عیسی مسیح(ع) برای پایان دادن به جنگهای مذهبی، خونریزی و احیای صلح، عدالت و اخلاق ارسال کردهاست. ظهور احمد به احیای دوران بیسابقه شکوفایی اسلام منجر شدهاست و در دفاع از اسلام، با آموزههای واقعی و ضروری آن، این دین الهی را از عقاید انحرافی و رفتارهای متعصب پاک خواهد نمود. همچنین، وی معتقد است که تعالیم شریف بنیانگذاران و پیروان ادیان بزرگ، از جمله زرتشت، ابراهیم، موسی، عیسی، کریشنا، بودا، کنفسیوس و... با اسلام واقعی همگرا شدهاست.
بر اساس آخرین برآورد در سال ۲۰۱۶ میلادی، پیروان این جنبش در حدود ۲۰۹ کشور و سرزمین در جنوب آسیا، اندونزی، شرق و غرب آفریقا فعال هستند. در برخی از کشورها، مانند پاکستان، برای فعالیت این فرقه ممنوعیتهایی وجود دارد. به همین دلیل، تخمین دقیق جمعیت آنان با مشکل مواجه میشود. با این حال، فرقه احمدیه مدعی دهها میلیون جمعیت است، اما منابع مستقل تعداد جمعیت این گروه را بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون نفر (%۱ جمعیت مسلمانان) تخمین میزنند.
بر اساس دائرهالمعارف دنیای مسیحی، احمدیه یکی از اقلیتهای دینیـ اسلامی در حال رشد از اوایل قرن بیستم و یکم است. پاکستان با حدود ۴ میلیون مسلمان احمدیه، میزبان پرجمعیتترین کشور این اقلیت فرقهای است. به استثنای جوامع کوچکتر، بزرگترین اقلیت فرقه احمدیه به نسبت کلّ مسلمانان، در کشور غنا با %۱۶ وجود دارد و این میزان در سیرالئون نیز به بیش از %۸ میرسد.
احمدیه یکی از فِرَق اسلامی موجود در کشور غناست که تحت رهبری روحانی خلیفه احمدیه در لندن قرار دارد. ظهور زودهنگام این فرقه در غنا را میتوان در ادامه واقعهای دانست که تقریباً همزمان با تأسیس جهانی این فرقه به سال ۱۸۸۹ میلادی در هند داشت. در واقع، در ابتدای خلافت دوم بود که نخستین مبلّغ این فرقه به نام «عبدالرّحیم نیار» با دعوت مسلمانان «سالتپوند» (Saltpond) در سال ۱۹۲۱ به منطقه «ساحل طلا» (Gold Coast) اعزام شد. بعد از تأسیس فرقه احمدیه در غنا، عبدالرّحیم نیار کشور را ترک و اولین مبلّغ دائمی احمدیه به نام «الحاج فضل الرّحمان حکیم» در سال ۱۹۹۲ جایگزین وی شد. هماکنون %۱۶ جمعیت مسلمانان که تقریباً بالغ بر ۶۳۵۰۰۰ نفر هستند، بزرگترین نسبت جمعیتی این فرقه به کلّ جمعیت را شامل میشوند و در غنا زندگی میکنند.
۳. تاریخچه تاًسیس
معرفی جامعه اسلامی احمدیه در غنا را میتوان در پی برخی رویدادهایی دنبال کرد که چند سال پیش از تشکیل این فرقه به سال ۱۸۸۹ میلادی در هند آغاز شده بود، هرچند در اوایل قرن نوزدهم، تعداد اندکی از مسلمانان در جنوب غنا وجود داشت. گفته میشود که اسلام در سال ۱۸۸۵ در میان مردم «فانتی» (Fante) نفوذ یافت. تقریباً یک دهه قبل از این، یعنی در سال ۱۸۷۲، در طول سومین جنگ «آنگلو آشانتی» (Anglo-Ashanti)، یک روحانی مسلمان مناطق شمالی به نام «ابوبکر» وارد جنوب غنا شد تا نیازهای معنوی و اسلامی سربازان مسلمان هوسازبان نیجریهای را که به وسیله استعمار انگلیس گردآوری شده بودند، برطرف نماید. در سال ۱۸۸۵ میلادی، وی دو نفر مسیحی به نامهای «بنجامین سام» (Benjamin Sam) و «مهدی آپاه» (Mahdi Appah) را به اسلام دعوت کرد که بعدها لقب «پدران اسلام» در میان مردمان فانتی به آنها داده شد. قابل ذکر اینکه «سام» یک مبلّغ مسیحی متدیست و تاجر بود که ابتدا دوست خود «آپاه» را از ادیان الحادی به مسیحیت دعوت کرده بود.
به هر تقدیر، اسلام بهسرعت در میان مردم فانتی گسترش یافت و سام خود را به عنوان امام معرفی کرد و بهسرعت یک جامعه اسلامی ۵۰۰ نفره از مردمان فانتی در جنوب غنا تشکیل داد. برخی مواقع روحانیون مسلمان مناطق شمال کشور نیز سعی میکردند پیوسته بر رشد سریع مسلمانان در جنوب نظارت داشته باشند. در جولای ۱۸۹۶میلادی، یک مدرسه غیر مذهبی برای مسلمانان منطقه «اکروفول» (Ekrofol) ساخته شد و آپاه به عنوان مدیر مدرسه انتخاب گردید. با وجود این، مدرسه فوق به عنوان یک مرکز سکولار بهشدت از سوی روحانیون شمالی مذمت و تقبیح شد. بهرغم این مخالفتها، مدرسه با حمایت دولت تا سال ۱۹۰۸ میلادی و تا زمان سرایت بیماری «کرم گینه» (Guinea worm) بهکار خود ادامه داد. سپس طولی نکشید که از فعالیت بازایستاد. سام به عنوان یک تازهمسلمان آداب و رسومی را مورد توجه قرار میداد که از آموزشهای مسیحی وی نشأت میگرفت. این یکی از دلایل عمده اختلاف نظر میان او و دوستش آپاه بود. در نتیجه، آپاه اکروفول را ترک کرد. سام نیز در همان سال بر اثر بیماری که به مدرسه سرایت کرده بود، وفات یافت و آپاه بار دیگر به اکروفول بازگشت و به تبلیغ اسلام در میان مردم فانتی ادامه داد.
شاید بتوان اولین ارتباط با احمدیه در غنا را به پسرعموی سام نسبت داد که در رؤیای خود مرد سفیدپوستی به نام «مسلمان» را دیده بود و با وی مشغول نماز بود. اعتقاد تازهکیشان مسلمان بر این بود که هوسازبانان ساکن شمال کشور تنها مردمانی هستند که به عنوان یک مسلمان نماز میخوانند. با این حال، یکی از ساکنان نیجریهتبارِ «سالتپوند» (Saltpond) به رهبر تبلیغی هندیتبار فرقه احمدیه در نیجریه خبر داد. بهسرعت از طریق مجله «ری ویو آو رلیجن» (Review of Religions) مسلمانان فانتی به رهبری آپاه با خلیفه «میرزا بشیرالدّین محمود احمد» در قدیان (Qadian) هند تماس گرفتند. پس از برقراری این ارتباط، مسلمانان جنوب دیگر تمایلی به نفوذ رهبری معنوی مسلمانان هوسازبان ساکن شمال نداشتند. ازاینرو، خلیفه با اعزام «الحاج عبدالرّحیم نیار» به غنا که از لندن به فریتاون در سیرالئون رفته بود، رهبری مسلمانان منطقه را به وی سپرد. عبدالرّحیم پس از اقامتی کوتاه در فریتاون به تاریخ مارس ۱۹۲۱ میلادی وارد سالتپوند در کشور غنا شد. به دنبال ارائه سخنرانی، مردم فانتی «همان جا و همان زمان» به وی اعتقاد پیدا کرده، سوگند وفاداری یاد کردند. در تاریخ جامعه اسلامی احمدیه، مهدی آپاه به عنوان اولین غنایی محسوب میشود که به این فرقه گرویدهاست. بهرغم مقاومت روحانیون شمال، مردم مسلمان فانتی دستهجمعی و بلافاصله به فرقه احمدیه گرایش یافتند.
پس از تأسیس احمدیه در غنا، نیار این کشور را برای مدت یک ماه به مقصد لاگوس در نیجریه ترک کرد و پس از بازگشت دوباره، در پائیز ۱۹۲۱ میلادی، وی در سال ۱۹۲۲ به طور کامل سرزمینهای استعماری را ترک و «الحاج فضلالرّحمان حکیم» به عنوان اولین مبلّغ دائمی جایگزین وی در غنا شد.
در سال ۱۹۲۳ میلادی، حکیم ساختِ یک مدرسه ابتدایی در سالتپوند را آغاز کرد. بعدها مدارس ابتدایی بیشتری نیز در تعدادی از شهرها و روستاها، مانند «مانفورد» (Mumford) و «پوتسین» (Potsin) که همگی در مناطق ساحلی قرار داشتند، بازگشایی شد. تا سال ۱۹۲۷ میلادی، جمعیت احمدیه بالغ بر ۳۰۰۰ نفر بود که حدود ۴۰ منطقه از مناطق جنوب کشور و امپراتوری «اشانتی» (Ashanti) را شامل میشد. در سال ۱۹۲۷، مسیحیان با افزایش فعالیتهای خود، چشمانداز گستردهای را برای فعالیتهای تبشیری خود ترسیم کردند و تسهیلات گوناگونی را میان مردمان فانتی در جنوب، مردمان «والا» (Wala) در شمال، و آشانتی در مناطق میانی گسترش دادند. بنا بر گفته «سام وینی» (Samwini)، گسترش رو به جلوی احمدیه تهدیدی جدّی برای موجودیت مسیحیت و اهل سنّت محسوب میشد.
در سال ۱۹۲۹ میلادی، حکیم مستعمره را ترک کرد و بازگشت دوباره وی به سال ۱۹۳۳ موکول شد که مجدداً به اقامت دوساله وی در این منطقه انجامید.
اوایل قرن بیستم، پیش از دهه ۱۹۵۰، حضور جنبش احمدیه در سراسر غنای نوین بسیار قدرتمند جلوه مینمود و در شهرهای ساحلی، از «کوماسی» (Kumasi) تا «وا» (Wa) واقع در بالاترین مناطق غربی و منطقه «داگبون» (Dagbon) در شمال شرقی امتداد یافته بود.
در دهه اول، مأموریت احمدیه تنها بر یک فعالیت استوار بود که آن نیز کسب حمایت مردمان فانتی بود. در دهه ۱۹۲۰، حکیم با استفاده از فضای باز موجود در سراسر منطقه جنوب، سخنرانیهای متعددی را برگزار کرد. وی با تلاش فراوان سعی کرد در سخنان خود از هر دو کتاب مقدس قرآن و انجیل اقتباس نماید. بسیاری از این مباحث حول محور مرگ عیسی مسیح و دیدگاههای مورد اختلاف بین مسلمانان غیر احمدیه و جامعه مسیحی غنا دور میزد. عناوین این سخنرانیها عمدتاً شامل «کتاب مقدس نشان نمیدهد، مسیح روی صلیب مرده است. او نه روی صلیب مرده، نه زنده در آسمان چهارم، سمت راست خداوند نشسته است». چنین بحثهایی، از یک سو سبب سردرگمی دهقانان مسیحی در مناطق جنوب میشد و از سوی دیگر، موجب بروز اختلاف و روابط منفی حکیم با مسیحیان میشد. در مواقعی نیز منجر به بروز نزاع و نقار درونمذهبی در فرقه احمدیه میگردید.
از همان ابتدا احمدیه در عین حال که برنامههای درسی اسلامی را در دستور کار تبلیغی خود قرار داده بود، برنامههای آموزشی مسلمانان را نیز با اقتباس از نظام آموزشی غرب پیگیری میکرد. در سال ۱۹۲۸، جامعه احمدیه مجوز ساختِ یک مسجد و یک مدرسه متوسطه در شهر کماسی را از حکومت استعماری درخواست کرد. با وجود این، دولت به این بهانه که از قبل یک مدرسه و مسجد در منطقه وجود دارد، درخواست مذکور را رد کرد. سالهای بعد درخواست دیگری با بیش از ۴۰۰ امضاء از مردمان آشانتی به همراه اسامی تعداد اندکی از دانشآموزان پذیرفته در مدارس دولتی که حکایت از محدودیت امکانات دولتی داشت، برای دولت ارسال شد. جامعه مسلمانان آشانتی در سال ۱۹۳۱ میلادی از دولت خواست تا تعدادی از مسلمانان را به عنوان برخی از اعضای هیأت دولتی آموزش و پرورش بپذیرند. در سال ۱۹۴۶، نامه دیگری به کمیته رؤسای آشانتی نوشته شد. در این نامه، ضمن مشاجرهای عنوان شد که بیشترین حقوق مدنی و امتیازات به مسیحیان داده شدهاست. تا سال ۱۹۵۰ میلادی، دولت استعماری اجازه ساختِ مدرسه احمدیه در سرزمینهای آشانتی را صادر نکرد، اما سرانجام، در ژانویه ۱۹۵۰، اولین مدرسه احمدیه با عنوان «دبیرستان تی.آی احمدیه» (T.I. Ahmadiyya) تأسیس شد.
در نتیجه تلاش جامعه تبلیغی احمدیه و ادعای آنان نسبت به نمایندگی مسلمانان از سوی این جامعه، یا شاید هم به دلیل همکاری با نظام استعماری حاکم، این فرقه تازهتأسیس از سوی برخی افراد بومی و رهبران دینی، بهویژه از طرف روحانیون شهر والا که گاهی نیز نگرش متضادی نسبت به مسلمانان احمدیه داشتند، با نابردباری، ناسازگاری و تقابل آنان مواجه شد.
در سال ۱۹۳۲، یکی از پژوهشگران دینی «ساواریین» (Suwarian)۲ به نام «صالحبن حسن» (اهل منطقه «وا» بود که در روستای «آموموسو» (Amumoso) واقع در تقریباً ۹ مایلی کماسی تدریس میکرد)، به طور اتفاقی با جمعیتی از مردم روبهرو شد که به دور یک خطیب جمع شده بودند. این فرد «نظیر احمد علی» بود که بعدها به یکی از مبلغان پیشرو در سیرالئون تبدیل شد. در حالی که علی مشغول سخنرانی بود، یکی از رؤسای منطقه از صالح خواست تا در باب سخنان این فرد قضاوت کند. به استثنای دو موضوع که البته درباره آنها اعتراضی نکرد، صالح متوجه شد که پیام او با آموزههای قرآن همخوانی دارد. صالح با علی درباره موضوعات مختلفی مناظره کرد، اما یک ماه بعد، وی به سالتپوند رفت و به جنبش احمدیه گروید. پس از آن، وی به شغل خود بازگشت و تعداد زیادی از دانشآموزان و شش تن از شرکای تجاری خود را در والا به این جنبش دعوت کرد. در همان سال ۱۹۳۲ میلادی، صالح سه تن از همکاران خود را به وا اعزام کرد که احتمالاً به منظور مأموریتی برای تبلغ و سخنرانی انجام شده بود. در پی این اتفاق، در ژوئن همان سال به درخواست مردم وا و امام کلّ منطقه، «محمدبن عثمان دون»، افراد مورد نظر به دارالحکومه وا احضار شدند. رهبران والا پس از شنیدن عقاید آنها، آنان را از وا اخراج کردند. در سال ۱۹۳۴ میلادی، صالح خود تلاش کرد تا آموزههای احمدیه را در آن منطقه ترویج کند. در پاسخ به این تلاشها، محدودیتهایی برای وی و خانوادهاش ایجاد شد؛ مثلاً او مجاز به ترک خانه نبود و خانوادهاش نیز زیر نظر قرار گرفتند. با این حال، صالح موفق به فرار شد. تا سال ۱۹۳۶ که او مجدداً به وا بازگشت و بدین ترتیب، حضور احمدیه در این منطقه تقویت شد، اما از سوی دیگر، به دلیل رابطه ضعیف بین اهل سنّت و احمدیه، وا عملاً با از دست دادن همبستگی اجتماعی خود مواجه و نوعی تفرقه و جدایی بر شهر حاکم شد. با وجود این، موفقیت صالح در وا منجر به انتصاب وی به عنوان یک واعظ و مبلّغ کل برای احمدیه در غنا شد.
حضور جنبش احمدیه در وا موجب خشمگین شدن اهل سنّت این منطقه نسبت به گسترش این فرقه در دهه ۱۹۴۰ شد. کمیسیون ناحیه مذاکراتی را با مولوی نظیر، مسئول مباشر مبلّغان احمدیه، در باب جابهجایی این فرقه از والا انجام داد. مولوی نظیر در شرایط خاصی این جابهجایی را قبول کرد. با این حال، صالح این پیشنهاد را رد کرد و به هر تقدیر این برنامه به سرانجام نرسید. در سال ۱۹۴۹ میلادی، بر اساس روال سنّتی والا، «مامونی کورای» (Mumuni Koray) ـ یکی از پیروان احمدیه که در سال ۱۹۲۹ به این فرقه گرویده بود ـ به عنوان حاکم والا انتخاب شد. سه سال بعد، یعنی در ۱۹۵۱، «کورای» الحاج سعید صریبی، امام کلّ سنّیمذهب وا را برکنار و صالح را به عنوان امام کلّ مردم والا جایگزین کرد. این جابهجایی بیشتر موجب تحریک سنّیمذهبان والا شد. با این حال، کورای در سال ۱۹۵۳ وفات یافت و حاکمیت دوباره در دستان اهل سنّت افتاد و پس از دو سال، صالح نیز از مقام خود برکنار شد.
در یک حرکت توسعهطلبانه دیگر در سال ۱۹۳۹ و با تلاش صالح، یک مرکز تبلیغی جدید در داگبون، خارج از شهر «تماله» در منطقه شمال غنا تأسیس شد. فرقه احمدیه در این حرکت اخیر، بهویژه مسلمانان آن منطقه را هدف تبلیغات خود قرار داد. آنها برگزاری مناظره با مسلمانان سنّیمذهب و مسلمانان تیجانیه را گسترش دادند تا جایی که مسلمانان تماله احساس کردند که ایمان آنان در معرض تهدید قرار گرفتهاست. نتیجه این شد که موضع بسیار خصمانهای علیه مبلغان احمدیه اتخاذ شد و بدین ترتیب، هر زمانی که واعظان احمدیه قصد سخنرانی در شهر داشتند، مورد تعقیب قرار میگرفتند و بهناچار به خارج از شهر فرار میکردند، به گونهای که در مقایسه با فعالیتهای تبلیغی این فرقه در وا، احمدیه در دهه اولیه حضور خود در تماله نفوذ کمتری داشت.
اواخر قرن بیستم، دهم اوت ۱۹۷۴ میلادی، «عبدالوهاب آدم» از سوی خلیفه «میرزا نصیر احمد» به عنوان امیر فرقه احمدیه غنا منصوب شد. آدم اولین امیر بومی غناتبار این فرقه بود که تا آن زمان به این منصب رسیده بود. وی در اوایل ریاست خود، دفتر مرکزی فرقه احمدیه را از سالتپوند به «آکرا»، پایتخت غنا، منتقل کرد. در واقع، این جابهجایی به دلیل تفاوت فراوان نفوذ اقتصادی و سیاسی آکرا در مقایسه با شهر کوچک و ناشناخته سالتپوند در سواحل غنا بود.
در اواخر قرن بیستم، احمدیه نگاه خود را بیشتر به سوی جمعیت مسیحی کشور معطوف کرد. برای رسیدن به اهداف تازه، تعداد زیادی کتاب، اعلامیه و نوار صوتی منتشر شد. مقالات زیادی منتشر و جلسات سخنرانی فراوانی با عنوانهایی چون «برای عیسی بازگشت دوبارهای نیست»، «مسیح پسر خدا یا خدا؟» و «۵۰۰۰۰ اشتباه در کتاب مقدس» برگزار شد. شاید به همین دلیل، آموزههای احمدیه، بهویژه اندیشه آخرالزّمانی و مسئله آخرت از مشکلترین چالشهای موجود در الهیات این فرقه بود که مسیحیان غنا از اواخر قرن بیستم با آن مواجه شده بودند. مبلغان احمدیه اغلب از سوی برخی افراد محلی به عنوان واعظان موفق در نظر گرفته میشدند؛ افرادی که میتوانستند بر اثر کوشش و نفوذ سخنان این وعاظ از هر دو کتاب قرآن و کتاب مقدس اقتباس کنند. در نتیجه، بسیاری از روحانیون مسیحی هر دو کتاب را در میان خود پذیرفتند. یکی دیگر از نتایج درخور توجه این است که از سال ۱۹۶۴ میلادی تاکنون، مسیحیان غنا به طور فزایندهای حضور مسلمانان را به عنوان اعضای مهم و برجسته جامعه غنا به رسمیت شناختهاند.
جامعه احمدیه به صورت چشمگیری تلاشهای اجتماعی و انسانی خود را در غنا افزایش داد. شاید یکی از مهمترین رویدادهایی که در این دوران رخ داد، سفر خلیفه میرزا نصیر احمد به «گامبیا» بود. بازدید وی از این کشور در سال ۱۹۷۰، منجر به راهاندازی طرح «نصرت جهان» (Nusrat Jahan) بود که مسئولیت تأسیس تعداد زیادی مدرسه و بیمارستان در سراسر غرب آفریقا را بر عهده داشت. مسئله دیگری که علاوه بر طرح نصرت جهان مورد بحث و بررسی قرار گرفت، این بود که مبلغان و رهبران محلی نیز باید برای فعالیتهای بشردوستانه و برای آنچه که آنان «اعاده مجدد میراث شکوهمند و عظمت ازدسترفته اسلام» نام نهاده بودند، تلاش نمایند. همزمان با افتتاح چهارمین بیمارستان احمدیه در کشور به سال ۱۹۷۱ میلادی در منطقه مرکزی «آگونا سوئدرو» (Agona Swedru)، «بشارت احمد بصیر»، یکی از مأموران برجسته احمدیه، اظهار داشت: «باز کردن بیمارستانها و امکانات آموزشی در کشور، بخشی از برنامه جنبش برای به دست آوردن مجدد میراث شکوهمند و عظمت ازدسترفته اسلام است».
۴. جمعیتشناسی
تا سال ۱۹۲۷ میلادی، جمعیت احمدیه حدود ۳۰۰۰ نفر تخمین زده شد که در سراسر مناطق جنوبی غنا زندگی میکردند. در مقایسه با منطقه شمال کشور، مسلمانان احمدیه در شهر وا در طول ۵ سال از گذشت فعالیتهای این فرقه، تنها به ۱۰۰ نفر میرسید. در سال ۱۹۴۸، جمعیت این جنبش به بیش از ۲۲۰۰۰ نفر برآورد میشد و در سرشماری ۱۹۶۰ میلادی، جمعیت احمدیه بالغ بر ۱۷۵۶۲۰ تن میرسید. به گفته «سام وینی»، تا سال ۲۰۰۰ میلادی، جنبش احمدیه توانست این فرقه را در موقعیت برجستهای در غنا قرار دهد. در سال ۲۰۱۰، مرکز تحقیقاتی پیو جمعیت احمدیه را %۱۶ جمعیت مسلمانان غنا تخمین زد. بدین ترتیب، غنا عنوان بزرگترین نسبت مسلمانان احمدیه را در مقایسه با دیگر کشورها به خود اختصاص دادهاست. ازاینرو، با توجه به آمار و ارقام موجود در سرشماری، جمعیت این فرقه به حدود ۶۳۵۰۰۰ نفر میرسد. با وجود این، ائتلاف سازمانهای اسلامی غنا مدعی هستند که ارقام نهایی سرشماری نقایص جدّی دارند و به عنوان یک نتیجه کلّی، اطلاعات غیر قابل اعتماد آن نمیتواند برای برنامهریزی در برنامههای توسعهای کشور مورد استفاد قرار گیرد؛ زیرا برخی از برآوردها جمعیت مسلمانان را بیش از دو برابر سرشماری رسمی کشور اعلام میکند که بر این اساس، جمعیت احمدیه به حدود تقریبی ۲ میلیون نفر خواهد رسید.
در دهه اول حضور احمدیه در غنا، فقط یک مبلّغ هندی وجود داشت که مورد حمایت قوم فانتی قرار گرفت. تا سال ۱۹۴۶ میلادی، این تعداد شامل سه نفر هندی، پنج نفر از غرب آفریقا و چهار معلم داخلی بود. اما پس از تقریباً ۱۵ سال، تا ۱۹۶۱ میلادی، بیست و یک مبلّغ از آفریقای غربی و چهار کشور غیر آفریقایی در این کشور حضور داشتند.
۵. شرایط کنونی احمدیه در غنا
تا سال ۱۹۶۱ میلادی، حدود ۱۶۱ مسجد و بیش از ۲۰ مدرسه به دست احمدیه در غنا ساخته شده بود. امروزه این مراکز آموزشی شامل تعداد چشمگیری مدرسه، کالج، مراکز بهداشتی و بیمارستان در سراسر غناست. وجود تعداد زیادی مسجد به همراه کالج، آموزش مبلغان در «منکسیم» (Mankessim) در منطقه مرکزی غنا، نزدیک سالتپوند از دیگر امکانات این فرقه است. همچنین، تعداد زیادی از پیروان احمدیه به مناصب بالایی در حوزه سیاسی، خدمات اجتماعی، دانشگاهی و آموزشی رسیدهاند.
برخلاف تعدادی از کشورها که بیشتر مسلمانان آن نگاه خصمانهای نسبت به فرقه احمدیه دارند، رابطهای منفی بین اهل سنّت و احمدیه وجود دارد. در غنا، این دو فرقه مذهبی به درجهای بالایی از همکاری رسیدهاند؛ به عنوان مثال، اعضای کمیته ملّی هلال، مرکّب از افرادی از دفتر امام کلّ غنا و شخصیتهای برجستهای از مسلمانان احمدیه است. یا در ماه مبارک رمضان، اعلامیههای مشترکی از سوی دفتر امام کلّ و دفتر مرکزی احمدیه صادر میشود. با این حال، با توجه به تفاوتهایی که در الهیات و مباحث فقهی دو فرقه وجود دارد، این دو هیچ گاه به صورت مشترک به اقامه نماز نمیایستند.
برآورد جمعیت احمدیه و درصد حضورآنان نسبت به کلّ جمعیت مسلمانان در کشورهای مختلف
Country/Region |
Ahmadiyya population |
Percentage (%) of Muslims |
Percentage (%) of population |
۲,۰۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۵,۵۰۰ |
۲.۰ |
< ۰.۱ |
|
۳,۰۰۰ |
۰.۸ |
< ۰.۱ |
|
۳۰۰ |
۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۰۰,۰۰۰ |
۰.۱ |
۰.۱ |
|
۳۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۱,۲۵۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۵۰ |
۱.۸ |
< ۰.۱ |
|
۲۰ |
۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۴۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۴۳۰,۰۰۰ |
۱۲.۰ |
۲.۲ |
|
۲۵,۰۰۰ |
۲.۵ |
۰.۱ |
|
۲۲۰,۰۰۰ |
۴.۰ |
۲.۰ |
|
۵۴۰,۰۰۰ |
۶.۰ |
۰.۷ |
|
۶۰۰ |
۰.۳ |
< ۰.۱ |
|
۵۰,۰۰۰ |
۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۲,۰۰۰ |
۳.۶ |
۰.۳ |
|
۱,۰۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۴۵,۰۰۰ |
۰.۹ |
< ۰.۱ |
|
۶۳۵,۰۰۰ |
۱۶.۰ |
۲.۵ |
|
۱,۰۰۰ |
۱۰ |
< ۰.۱ |
|
۱۳,۰۰۰ |
۲.۰ |
۰.۸ |
|
۲۰۰* |
۰.۴ |
< ۰.۱ |
|
۱,۰۰۰,۰۰۰ |
۰.۶ |
< ۰.۱ |
|
۴۰۰,۰۰۰ |
۰.۲ |
۰.۲ |
|
۵۰۰ |
۱.۲ |
< ۰.۱ |
|
۲,۲۰۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۵۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۰۰ |
۲.۰ |
< ۰.۱ |
|
۳۰۰ |
۰.۳ |
< ۰.۱ |
|
۵۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۹۸,۰۰۰ |
۴.۰ |
۰.۳ |
|
۱,۰۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۳۵۰ |
۳۵.۰ |
< ۰.۱ |
|
۸۵,۰۰۰ |
۱۰.۰ |
۱.۲ |
|
۲,۰۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۲۶۰,۰۰۰ |
۲.۰ |
۱.۶ |
|
۱۰ |
۱۰۰.۰ |
< ۰.۱ |
|
۴,۰۰۰ |
۱.۹ |
۰.۳ |
|
۱۰۰ |
۲.۷ |
< ۰.۱ |
|
۵۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱,۵۰۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۴۰۰ |
۱.۰ |
< ۰.۱ |
|
۹۷۰,۰۰۰ |
۶.۰ |
۵.۵ |
|
۲,۸۴۰,۰۰۰ |
۳.۰ |
۱.۳ |
|
۱,۵۰۰ |
۱.۰ |
< ۰.۱ |
|
۶۰۰,۰۰۰-۴,۹۰۰,۰۰۰ |
۰.۳-۲.۲ |
۰.۳-۲.۲ |
|
۳۸ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۵۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۱۶,۰۰۰ |
۱.۰ |
۰.۹ |
|
۵۰۰,۰۰۰ |
۱۲.۰ |
۸.۱ |
|
۲۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱,۰۰۰ |
۵۰.۰ |
۰.۲ |
|
۵۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۱۴,۰۰۰ |
۱۸.۹ |
۲.۶ |
|
۲۵۰ |
۱۲.۵ |
< ۰.۱ |
|
۸۰۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۸۰۰ |
۰.۲ |
< ۰.۱ |
|
۲,۵۴۰,۰۰۰ |
۱۵.۰ |
۴.۵ |
|
۳۰۰ |
< ۰.۱ |
< ۰.۱ |
|
۵۰۰* |
۰.۷ |
< ۰.۱ |
|
۵۰ |
۱۰۰.۰ |
۰.۵ |
|
۱۹۲,۰۰۰ |
۴.۰ |
۰.۵ |
|
۳۰,۰۰۰ |
۱.۰ |
< ۰.۱ |
|
۱۵,۰۰۰ |
۰.۶ |
< ۰.۱ |
|
۵۰۰ |
۰.۸ |
< ۰.۱ |
پینوشتها
۱ـ «یوسف صولح» معروف به «آفا آجرا»، محقق، واعظ، فعال سیاسی و بنیانگذار یک فرقه اسلامی در غنا بود. وی طرفدار اسلام سنّی و از پیشگامان اصلاحطلب وهابی در غنا محسوب میشود. آفا آجرا در سال ۱۹۴۰ مؤسسه اسلامی عنبریه را تأسیس کرد که هماکنون یکی از مؤسسات فعال وهابی در غنا میباشد. وی به عنوان رهبر جامعه اهل سنّت عنبریه (Anbariya) شناخته میشود (عنبریه یک سازمان فرهنگی اسلامی مستقل است که دفتر اصلی آن در شهر تماله قرار دارد. هماکنون نیز ریاست آن بر عهده «ابوبکر زکریا، دانشآموخته دانشگاه مدینه میباشد).
۲ـ قومی است که در چندین کشور غرب آفریقا، از جمله مالی، ساحل عاج، بورکینافاسو و غنا زندگی میکنند.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Ahmadiyya_in_Ghana
https://en.wikipedia.org/wiki/Islam_in_Ghana
https://en.wikipedia.org/wiki/Ahmadiyya_by_country
https://www.alislam.org/library/ahmadiyya-muslim-community/
https://www.google.com/search?q=the+history+Of+Ahmadiyya+in+ghana&tbm=isch&tbo=u&source=univ&sa=X&ved=۲ahUKEwicybe-۷PffAhXysHEKHag_DhUQsAR۶BAgDEAE
نظر شما