نویسنده: وی. ناناپاراتی
در فرهنگ قوم تامیلی، هنر رقص عامیانه باستانی مانند زبان تامیلی آنان با زندگی روزمره اشان بسیار آمیخته است. ازاینرو، این نوشتار به تحلیل هنر رقص عامیانه برجسته شده در حماسه سیلاپپاتیکارام می پردازد.
سیلاپپاتیکارام، حماسه ای است که در ادبیات تامیلی به آن بسیار توجه شده است. واژه "سیلاپپاتیکارام"، یک واژه مرکب است از "سیلامبو" و "آتیکارام". کلمه "سیلامبو" به معنای خلخال خاص است و کلمه "آتیکارام" در ادبیات به معنای بخش و مؤلفه است. این حماسه، بخاطر این که درباره سیلامبو (خلخال) تألیف شده، آن نام را گرفته است. این حماسه یکی از بزرگترین حماسه های پنچگانه تامیلی است که در قرن دوم میلادی توسط شاعر مشهور بنام "ایلانگو آدیکال" سروده شد.
این حماسه آمیخته ای از لذت و رنج است که با رویکرد جینیسم نوشته شده است. و از آن "حماسه شهروندان" یاد می کنند، چون از یک شهروند معمولی صحبت می کند، نه از خدا یا شاه (برخلاف حماسه های تامیلی دیگر). در این حماسه می توان سه ویژگی که ادبیات باستانی تامیلی دارد، یعنی "اییال" (زبان شناسی)، "ایسای" (موسیقی) و "ناتاکام" (نمایش) را یافت. در واقع، زبان تامیلی، به سه بخش یعنی "اییال تامیل" (تامیلی زبان شناسی)، "ایسای تامیل" (تامیلی موسیقی) و "ناتاکا تامیل" (تامیلی نمایشی) تقسیم می شود.
سیلاپپاتیکارام، یکی از قدیمی ترین ادبیات زبان تامیلی است که درباره برتری هنر باستانی قوم تامیل صحبت می کند. و همچنین "سیلامبو" (خلخال) به عنوان نمادی از عدالت و عفت در این حماسه تعریف شده است. این اولین حماسه تامیلی است که بدون اقتباس زبانی دیگر، به زبان تامیلی خالص نوشته شده است.
سیلاپپاتیکارام، با صدای بلند در مورد این واقعیت صحبت کرده است که یک زن حق دارد در زندگی اجتماعی شرکت داشته باشد. این کتاب دارای سه بخش می باشد که بخش اول به نام شکایت، دارای ده فصل است و بخش دوم به نام شهر "مادورای"، دارای سه فصل است و بخش سوم به نام شهر "وانجی"، دارای هفت فصل است.
این حماسه، شامل بخش های تامیلی زبان شناسی مانند "وینپا"، "آگاوال"، "کالیپا"، و بخش های تامیلی موسیقی مانند وزن های شعری "آترو واری"، "اوسال واری"، "کندو واری" و بخش های تامیل نمایشی مانند نثر ها می باشد.
سیلاپپاتیکارام، حماسه ای است که باید مانند نوشته های ادبی باستانی "تیروکورال" و "کامبارامایانام" مورد احترام قرار گیرد.
نویسنده از طریق این حماسه، خواسته است که احترام عفیفه و بانوی پارسایی تایید کند و همچنین، بعضی از اصول اخلاقی را به جهانیان معرفی کند.
از زمان "سانگام" (از قرن ۶ ق. میلادی تا قرن ۲ میلادی)، ارجاعات ادبی مربوط به هنر رقص عامیانه را می توان در ادبیات این دوره ردیابی کرد. از این طریق، "سیلاپپاتیکارم" نیز، درباره رقص معاصر خود به طرق مختلف صحبت می کند. سیلاپپاتیکارام را باید شاهکاری دانست که اصول اخلاقی رقص عامیانه و اطلاعاتی مربوط به زنان رقاصه را از طریق شعر ها توصیف می کند و می توان اطلاعاتی مربوط به هنر رقص عامیانه را در بخش های آن مانند "آرانکیترام"، "کاتالادو"، "ویت تووا واری"، "آچییار کوراوای" و "کونترا کوراوای" یافت.
شخصیت اصلی بخش "آرانکیترام" این حماسه، خانمی از خانواده رقص عامیانه به نام "ماداویی" است. او از پنج سالگی رقص و آواز را یاد گرفته و در سن ۱۲ سالگی به اجرای برنامه رقص پرداخته است.
سیلاپپاتیکارام به غیر از این، آلات موسیقی که از عناصر پشتیبانی کننده رقص هستند، مانند "میرودانگام"، "ماتتالام"، کولال"، "یال" و همچنین، اصول اخلاقی خواننده را نیز ذکر می کند. از اینجا می توان متوجه آهنگسازانی شد که پشتیبانان رقص عامیانه بوده اند. همچنین سیلاپپاتیکارام، اطلاعات دقیقی در مورد تئاتر و اعطای درجه به رقاصه ارائه می دهد.
در این حماسه، در بخش هشتم یعنی "وینیرکاتای" گفته شده است که وقتی خانم "ماداوی" از شوهرش "کووالان" جدا شد، نامه ای برای دوستش خانم "واسانتامالا" نوشت که او را دعوت کند تا به خانه برگردد. آن وقت، "کووالان" هشت گفتاری را که "ماداوی" نواخته و رقصیده را به یاد می آورد که در این مورد هشت نوع گفتار و رقص عامیانه به طور جداگانه توضیح داده شده است.
"ماداوی" بر حسب شرایط زمان خود، هشت نوع رقص عامیانه را انجام داده است.
در بخش یازدهم "آچییار کوراوای" می توان اطلاعاتی در مورد رقص عامیانه "کوراوای" را یافت. پس از اینکه خانم "کاناکی" و "کووالان" به شهر "مادورای" رسیدند، کووالان برای فروش "سیلامبو" (خلخال) به شهر رفت. کاناکی، تا رسیدن کووالان به یکی از خاندان چوپان به نام "مادری" پناه برد.
رقص عامیانه "کونراک کوراوای"، به آن گفته می شود که مردم کوه نشین گرد هم آیند و الهه "پاتینی" (عفیفه) و خدای "موروگان" را بخوانند و ستایش کنند. در سیلاپپاتیکارام، معلوم است که مردم کوه نشین که خانم و الهه "کاناکی" را دیدند که با شوهرش به آسمان می رود، در سایه درختی در نزدیکی صخره طبل می زدند و با صدای بوق شاخ و ناقوس، شعر "کورینچیپان" را می خواندند و می رقصیدند.
در سرود و شعر آنان می توان مشاهده کرد که ابتدا به کاناکی (الهه عفیفه) سلام کردند و سپس خدای "موروگان" را پرستش کردند و در نهایت با سلام پادشاهش اتمام کردند.
با این حال، نمی توان یک سبک رسمی از رقص عامیانه، مانند "آچییار کوراوای" را مشاهده کرد. گرچه مردم بدون توجه به سن باهم رقص عامیانه را اجرا کرده بودنند و یا با حالات چهره و زبان بدن، تا حدودی با نظم رقصیده بودند، در اینجا می توان دید که رقص عامیانه "کوراوای" مربوط به آن زمین و آن قوم بود.
در بخش بیست و هشتم "کالکول" این حماسه مشاهده می شود که وقتی شاه "سیران سینکوت تووان" برای جنگ رفت، در محل "نیلاگیری" می ماند که مردم رقاص برای استقبال او آمدند.
در اینجا مردم رقاص محل "کنگو" و مردم رقاص شهری به روش سنتی خود گروه گروه آمدند و با شعر های "کوراوای"، نثر ها را خواندند و رقصیدند که این بیانگر نوعی از رقص گروهی مردم تپه بود.
رقص عامیانه "کوتوکوتی" به رقص خدای "شیوا" گفته می شود که هنگام رقصیدن او، خلخال به صدا در آورد و طبل در دست به صدا در آورد و موی بافته به هرسو تکان خورد و از طرفی خلخال پا تکان نمی خورد و شانه نمی لرزد و صدا بلند نمی شد و موی بافته نمی افتاد.
در سیلاپپاتیکارام آمده است که این رقص را یکی از مردم محل "اورای یور" به نام " کوتتا ساکیان"، نیمی از بدن خود را در نقش اومایا (الهه و خانم خدای شیوا) و نیمی دیگر را در نقش خدای شیوا درآورده و در مقابل شاه "سینکوتووان" و همسرش "وینمالای" رقصیده است.
از اینرو، رقص عامیانه " کوتی کوتتی" یکی از یازده رقص عامیانه ای است که "ماداوی"، هنگام ورودی سالن شاه اجرا کرد. از این جا می توان فهمید که نه تنها ماداوی، بلکه خاندان ساکیان نیز در این هنر رقص تسلط داشتند.
گرچه سیلاپپاتیکارام، از رقص های عامیانه باستانی فوق صحبت می کند، رقص های مربوط به عبادت را نیز ذکر می کند. در بخش دوازدهم "مادورای کاندام" کتاب سیلاپپاتیکارام، درمورد رقص عامیانه "سالینی" به عنوان یک رقص با الوهیت فراوان گفته شده است. خانمی به نام "سالینی" در سالن معبدی که در وسط دهکده بود، رقص عامیانه الهی را اجرا کرد. این را می توان نوعی رقص شیدایی دانست که در متون ادبی "ایتتو توهای" و "پاتوپاتو" به آن اشاره شده است. به نظر می رسد که این نوع رقص عامیانه در سیلاپپاتیکارام نیز گفته می شود.
در سرود و رقصی که مردم "ماراوار"، الهه "اومایا" را ستایش می کنند، آمده است : الهه "اومایا" بر روی میله چوبی، هیولایی ایستاده و می رقصید".
این همچنین به عنوان پیامی درمورد هنر رقص عامیانه مرتبط با عبادت شناخته می شود. با این حال، از ۱۱ نوع رقص عامیانه ای که ماداوی بر روی میله چوبی می رقصید، ممکن است که از رقص عامیانه سالینی اقتباس شده باشد.
با توجه به رقص هایی که در سیلاپپاتیکارام اشاره شده، می توان دریافت که سه نوع رقص عامیانه در این حماسه یافت می شود.
یکی، رقص عامیانه ای است که مردم اصول رقص عامیانه را با آموزش مناسب یاد می گیرند و سپس آن را در سالن یا میدان اجرا می کنند
و دومی، رقص عامیانه ای است که مردم با توجه به شرایط زندگی خود، بدون اصول رقص آن را اجرا می کنند.
و سومی، رقص عامیانه ای است که مرتبط با عبادت و ادیان است.
هر سه نوع رقص عامیانه در سیلاپپاتیکارام توسط مردم اجرا شده است. در اینجا رقص عامیانه با کلمات "کوتو"، "واری" و "کوراوای" نامیده شده است. این نشان می دهد که نمایشنامه آن زمان باید ترکیبی از بازیگری و رقص بوده باشد. در دوره های بعدی، رقص و نمایش از هم جدا شده و به اشکال هنری جداگانه امروز تبدیل شدند.
منبع:
· http://www.thinakaran.lk/۲۰۲۱/۱۰/۱۸
نظر شما