‌کتاب «سقوط» نوشته و. زوبکوف به چگونگی فروپاشی شوروی و مقصر آن می‌­پردازد.

چه ­کسی و چگونه باعث فروپاشی شوروی شد؟

امروز به نظر می­رسد که اتحاد جماهیر شوروی طی فرایندی سریع فروپاشید؛ گویی دست­هایی این حکومت را از بالا به پایین هل می­ دادند و با یک تکان کوچک، درهم فروریخت. اما هنگامی که رویدادهای سال­های ۱۹۹۱-۱۹۹۰ را به دقت بررسی می­کنیم، متوجه می­شویم که بین دو رویداد مهم فروریختن دیوار برلین و «توافقتنامه بلاوژسکی پوشه» زمان زیادی وجود داشت که می­ توانست به نحوی بر روند مثبت حوادث تأثیر بگذارد.

از زمان فروپاشی شوروی بیش از سه دهه گذشته است، اما تصورات ما درباره این رویداد مهم همچنان در هاله ­ای از ابهام است. در روسیه، همچنان دو افسانه را با تفاوت­های نه چندان زیاد به عنوان علل فروپاشی مطرح می­ کنند. افسانه سفید یا مثبت این است که گورباچف مهربان به مردم شوروی آزادی را اعطا کرد و در ازای این آزادی، کشور فروپاشید زیرا حکومت محکوم به سقوط بود. افسانه سیاه این است که گورباچوف نامهربان به واسطه عملکرد احمقانه یا طمع همکاری با امریکا به عروسک خیمه­ شب ­بازی تبدیل شد و با همکاری امریکا، اتحاد جماهیر شوروی را نابود کرد تا در جنگ سرد پیروز شود.

به نظر می­رسید که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تقدیر نبوده، افراد زیادی شاهد آن بودند و توضیح درباره تصویر حقیقی آن چندان سخت نیست. اما، همین نزدیکی به رویداد نامبرده، مانع از درک صحیح واقعه تاریخی می­ شود. ارزیابی گورباچوف و یلتسین از پروسترویکا و برقراری دموکراسی، هر دو شخصیت را در چشم مردم بزرگ کرده و آنها را عنصر ضروری برای باورهای سیاسی و حتی معیاری برای ارزیابی اخلاقی می­ پندارند که با تحلیل بی طرفانه چندان سازگار نیست.

ولادیسلاو زوبکوف در مقدمه کتاب «سقوط. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی» اذعان دارد که در سنین بالاتر حوادث سال­های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ را بهتر درک کرده و روند حوادث را به دقت مطالعه کرده است، اما تحقیقات او در آن دوران در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. امروز باورهای ایدئولوژیک و احساسات در رابطه با حوادث آن دوره به حاشیه رفته­ اند و قادر است دلایل و پیامدهای تصمیمات اتخاذ شده در آن دوران را بهتر ببیند و ارزیابی صحیح­ تری از تأثیر حوادث بر جریان تاریخی داشته باشد.

نفت و محکوم بودن به نابودی

کتاب «سقوط»‌ را نمی­ توان یک کتاب بحث­ برانگیز نامید. به­ عکس، نویسنده سعی دارد از منظر عقل سلیم، حوادث و رویدادها را کاملاً بی­طرفانه توصیف و تحلیل کند. اما بحث­ها و اختلاف­ نظرها درباره سال­ها واپسین حکومت شوروی عمیقاً بر ذهن خواننده روس اثر می­ گذارد؛ یک توصیف بی‌طرفانه برای از بین بردن افسانه‌های رایج است، ضمن این­که برخی افسانه ­ها تداعی کننده حضور قهرمانان هستند و برخی افسانه ­ها دیوهایی را به تصویر می­ کشند.

افشاگری در یک بحث پرشور اتفاق نمی ­افتد، بلکه به طور طبیعی، محصول جانبی یک تصویر روشن از رویدادها است. وضعیت X به تصمیم Y می­انجامد که در واقع پیامد Z است و در این معادله جایی برای توطئه قدرت­های جهانی یا تقدس­گرایی وجود ندارد.

این کتاب بیش از ۴۰۰ صفحه است و حتی بازگویی مطالب آن بی­معنا است؛ کتاب را باید کامل مطالعه کرد تا دست­کم متوجه شد که مشکلات امروز از کجا نشأت گرفته­ اند.

در این­جا به طور خلاصه از افسانه ­هایی نام می­بریم که باعث فروپاشی شوروی شده ­اند. بیشتر افسانه­ ها با نام گورباچف گره خورده­ اند؛ شخصیتی که تصمیماتش بیش از دیگران بر روند حوادث تأثیر گذاشته است. کتاب با شرح ابعاد این اثرگذاری، تصور عموم را درباره میخاییل گورباچف و این­که کشور در حال زوال به دست او افتاد، به چالش می­کشد؛ چالش بعدی این است که رکود ویرانگر و سقوط قیمت جهانی نفت امکان مانور و تصمیم­گیری آزاد را از او سلب کردند و گورباچف دست کم موفق شد با رویکردی صحیح، بدون جنگ و خونریزی قضیه را فیصله بدهد.

زوبوک فاکتورهایی را مطرح می­کند که تصویری کاملاً متفاوت به خواننده نشان می­دهد. اتحاد جماهیر شوروی به رهبری گورباچف، کشوری با مشکلات متعدد، بزرگ و حل نشده بود، اما اقدامات نادرست دبیرکل جدید در کشور، وخامت اوضاع را بیشتر کرد. علاوه بر این، زمانی که گورباچف بر سر کار آمد، موضوع پیوستگی اتحادیه مطرح نبود و تنها در اواخر دوره حکومت او به دستور کار پیوست، که دلیلش ترکیب ناهمگون رفرم­ها و منفعل بودن رهبر شوروی است.

به نظر می­ رسید که گورباچف با رابطه وارد کرملین نشده، بلکه صادقانه زحمت کشیده و از پایین­ترین سطوح دستگاه حکومتی پلکان را بالا آمده و به کرسی حاکمیت رسیده است. اما به طرز عجیبی، او شناخت درستی از ساختار سیستم شوروی نداشت. از همان گام­های نخست او در جایگاه رهبر و طرح ایده تشکیل کمیسیون کاملاً مشخص بود؛ کمیسیونی که از کارشناسان و کارگران تشکیل شده بود، وظیفه کنترل و ارتقای کیفیت محصولات را برعهده داشت. این ایده در راستای برنامه­ های لنین بود، اما، سرمایه­ ها را به هدر داد و به کمبود کالا انجامید و طرح نو در همان ابتدا با شکست روبه­ رو شد.

گورباچف با شکست اولین رفرم­ها نگرانی به خود راه نداد و به جای آن، برای تجزیه و تحلیل اشتباهات، رویکرد خود را تغییر داد، اما دیگر راه برگشت نداشت. انحلال کمیسیون دولتی کنترل کیفیت وجود داشت، اما رفرم­های اقتصادی که در ادامه انجام گرفتند، آثار مخرب و غیرقابل بازگشتی از خود به جا گذاشتند.

سیستم پولی شوروی تا پیش از آن نیز نامطلوب بود، اما گورباچف ویژگی جدیدی به آن اضافه کرد: غیرقابل کنترل بودن. او اجازه تأسیس بانک­های غیردولتی و موسسات مالی را صادر کرد، تفاوت میان یارانه­های غیرنقدی و پول نقد را حذف کرد، اما جرأت نکرد قیمت­های تثبیت شده در زمان برژنف برای تجارت عمده کالا بین شرکت­ها را دره­ای تغییر بدهد. اقدامات نامبرده سبب شد که شرکت­های تعاونی در مدتی کوتاه تمام کالاهایی را که با قیمت پایین از کمیسیون دولتی خریداری کرده بودند، در بازار داخلی و خارجی بفروشند و همین مسأله به افزاش تورم و کمبود شدید کالا در کشور انجامید، به نحوی که وضعیت به نسبت سال­های گذشته بسیار وخیم­تر شد.

آمار موجود در دوران شوروی چندان قابل اعتماد نیستند، اما زوبکوف موفق به یافتن شاخص­ها و نمودارهایی شده است که نتایج رفرم­های گورباچف را به خوبی نشان می­دهند. در سال ۱۹۸۶ در اتحاد جماهیر شوری ۳ میلیارد و ۹۰۰ میلیون روبل اسکناس چاپ شده است، در سال ۱۹۸۷، رقم ۵ میلیارد و ۹۰۰ میلیون روبل اسکناس، در سال ۱۹۸۸ که رفرم­ها آغاز شدند، ۱۸ میلیارد و ۳۰۰ میلیون روبل اسکناس و در سال ۱۹۹۱، ۹۳ میلیارد و ۴۰۰ میلیون روبل اسکناس در کشور چاپ شده است. اما قیمت­های رسمی در کشور بالا نرفته است.

این پویایی در کنار قانون خودمختاری سازمان­های دولتی و دیگر اقدامات انجام گرفته که کنترل دولت را بر اقتصاد از بین بردند، یک سوال به ذهن می­آورد: آیا اواخر سال ۱۹۸۰ قیمت نفت تا این حد پایین آمده بود؟ واضح است که تغییر قیمت نفت مشکلاتی را به وجود آورده بود، اما، در شرایطی که حکومت تا حد زیادی دست خود را از درآمدهای نفتی شرکت­های خودمختار کوتاه کرده بود و قادر نبود این درآمد را به بودجه مرکزی کشور اضافه کند، بالابردن قیمت­ها تأثیر در وضعیت موجود داشت؟‌

گزینه ­­های جایگزین برای خشونت

نویسنده در این کتاب، ضربه نسبتاً مهلکی به چهره و شخصیت گورباچف به عنوان رهبر کشور وارد می­کند؛ شخصیتی که هرگز به صندلی ریاست چنگ نزد و اصول دموکراسی را بالاتر از هر چیز عنوان می­کرد. گورباچف به دنبال ایده ­آل­های واقعی و صادقانه بود، اما رویکرد او در رابطه با حکومت و دموکراسی پیچیده به نظر می­ رسند.

در اصلاحات سیاسی پاییز ۱۹۸۸، گامی شجاعانه برای برگزاری انتخابات آزادانه برداشت که این اقدام او بزرگترین پاکسازی حزبی از زمان استالین به شمار می­ رود؛ در زمان پاکسازی استالین، بیش از ۸۰۰ هزار نفر از کارکنان دستگاه حکومتی اخراج شدند و بسیاری از دپارتمان­ها دستخوش تغییر و اصلاح شدند. گورباچف در زمانی این انتخابات را برگزار کرد که رفرم­های اقتصادی شکست خورده بودند و احتمال داشت که احزاب ناراضی به فکر تعویض رهبر بیفتند.

گورباچف حمله­ ای پیشگیرانه به مخالفان وارد کرد؛ برای او حفظ قدرت مهم­تر از عواقب احتمالی چنین اقدام رادیکالی بود. در بحبوحه بحران سخت اقتصادی، رهبر شوروی سیستم حکومتی را به کلی زیرورو کرده و اختیارات خود را به نهادهای عوامفریبی واگذار کرد که افراد به صورت اتفاقی و نه بر اساس توانایی در آن مشغول به کار بودند؛ تمامی این اقدامات در راستای پاسداری و حفاظت از ایده ­آل­های پروسترویکا و حفظ کرسی رهبری صورت گرفتند.

علیرغم این­که گورباچف را به عنوان فرشته آزادی­بخش معرفی می­ کنند، او برای پذیرفتن خطرات حاصل از آزادی اعطا شده به مردم، تعجیل نکرد. او حتی از تصمیم­گیری برای موضوعات مهم همچون افزایش قیمت­ها اجتناب می­ کرد و در هیچ کدام از انتخابات آزاد شرکت نکرد. در سال­های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱، امتناع او از شرکت در انتخابات آزاد و حفظ مشروعیت دولت مرکزی در اذهان عمومی جامعه شوروی مخاطره برانگیز شد. در آن زمان که جمهوری­های شوروی توسط پارلمان­ها و رؤسای جمهور منتخب دموکراتیک اداره می ­شد، گورباچف با توسل به سمت قبلی و اخذ آراء مثبت نیمی از اعضای شورای عالی در کرملین روی صندلی خود نشسته بود.

بی­ رغبتی گورباچف به بازی بر طبق قوانینی که خود تدوین کرده بود، افسانه دیگری درباره نقش گورباچف در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ذهن ما تداعی می­ کند. این افسانه که تنها آلترناتیو گورباچف برای فروپاشی شوروی، استفاده از خشونت به سبک یوگسلاوی بوده است. اما نویسنده در کتاب «سقوط» پیشنهاد می­ کند به جای پذیرفتن این افسانه، یک گام به عقب برداریم و تأمل کنیم: اگر بپذیریم که تنها راه برای حفظ جمهوری­ها در اتحاد جماهیر شوروی اعمال خشونت بوده، اوضاع در داخل کشور به چه صورت درمی­آمده است؟‌

می­توان گفت که گورباچف اتحاد جماهیر شوروی را از ابتلاء به سرنوشتی همچون یوگسلاوی نجات داد و حاضر نشد جدایی­ طلبان را سرکوب کند. از طرف دیگر، می­توان چنین پنداشت که گورباچف با تنفیذ اختیارات به سران جمهوری­ها و مشروعیت بخشیدن به اصول دموکراسی و واگذاری مسئولیت انجام رفرم­های اقتصادی به دولت مرکزی، اتحاد جماهیر شوروی را یک گام به خطر «تکرار واقعه یوگسلاوی» نزدیک کرد. علاوه بر این، دولت مرکزی به دلیل ناتوانی گورباچف در تصمیم­ گیری طی دو سال پایانی حکومت شوروی، قادر به اجرای تنها اختیارات باقی مانده نبود.

در سال ۱۹۸۸، در پریبالتیکا صحبت از افزایش خودمختاری بود و در اکثر جمهوری‌ها، طی چند ماه قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هیچ جنبش عمومی برای استقلال وجود نداشت. خواست عمومی برای خروج از اتحادیه به ناکارآمدی دولت مرکزی گورباچف برای رفع بحران اقتصادی و منفعل بودن او در حل مشکلات داخلی مربوط بود و ارتباط چندانی با موضوع استقلال قومی و جدایی طلبی نداشت.

حکومت هر چه جلوتر می­ رفت، بیشتر به ژنراتور ایجاد بی­نظمی شباهت پیدا می­کرد و قادر نبود خود را از این وضعیت خلاص کند. شعارهای ملی­ گرایانه راحت­ ترین راه برای آرام کردن مردم بود. در زمانی که گورباچف تصمیم گرفت انتخابات آزاد را در سطح خومختاری­های قومی یا همان جمهوری­های شوروی برگزار کند، شخصاً، نخبگان سیاسی را به میدان فرستاد.

ایالات متحده امریکا بدون توهم

ایالات متحده امریکا در این طوفان شوروی فرصت مناسبی یافت تا تأثیری عظیم بر وضعت کشور بگذارد. سیاستمداران ارشد شوروی عملاً آماده بودند تا به نفع امریکا هرکار انجام دهند؛ قدرت نرم در شوروی متزلزل شد اما جرج بوش محتاط از اقدامات سریع و حساب­ نشده هراس داشت و چندان به موفقیت خود باور نداشت.

زوبکوف مناظرات واشنگتن را درباره واکنش هر چه بهتر ایالات متحده امریکا نسبت به تغییرات رادیکال در اتحادیه جماهیر شوروی به تفصیل مطرح می ­کند. از سخنان آنها مشخص است که مدت­ها قبل از فروپاشی شوروی، تمامی تغییرات رخ داده در راستای آرزوها و خواسته ­های امریکا بوده است؛ منظور این نیست که آنها در حوادث دست داشته ­اند، بلکه می­خواهیم بگوییم که فرصت کافی برای مطالعه و بررسی خطرهای حاصل از فرایندها و رویدادهای جدید در شوروی داشتند. تا آنجا که گاهی اوقات، بوش بیشتر از سیاستمداران شوروی، نگران فروپاشی این کشور بوده است.

رهبران امریکا معتقد بودند که فروپاشی شوروی بسیار خطرناک است و پیامدهای غیرقابل پیش­بینی دارد. رفتار متناقض آنها در این خلاصه می­شود که در قالب جنگ سرد، تلاش­های زیادی برای حفظ تمامیت ارضی دشمن خود کردند. در تابستان سال ۱۹۹۱، بوش شخصا با رهبران جمهوری­ها دیدار کرده و سعی در متقاعد کردن آنها برای امضای سند جدید اتحادیه کرد. این اقدام او یک ژست سیاسی نبود؛‌ در آن لحظه سخنان رئیس جمهور آمریکا از نظر نخبگان شوروی بیش از رهبر کشور اهمیت داشت.

این حمایت بر پایه­ های منطق استوار بود. بوش و هلموت کُهل و سایر رهبران غرب خواهان آن بودند که گورباچف هرچه بیشتر در رأس حکومت بماند و به عقب­ نشینی صلح­ آمیز خود ادامه بدهد؛ تغییرات سریع می­توانست محافظه­ کاران را تحریک به قیام کند. تنها پس از کمیته بحران شوروی برای همه روشن شد که این قیام بسیار ناچیزتر از آن چیزی است که تصور می­شد و امریکایی­ها مناظرات خود را درباره حفظ شوروی تضعیف ­شده یا فروپاشی این کشور آغاز کردند.

اپیزود اوایل سپتامبر ۱۹۹۱ و مناظرات صورت گرفته، یکی از بخش­های بسیار جذاب کتاب است. جیمز بیکر وزیر امور خارجه وقت امریکا سخنانی در اهمیت حفظ اتحادیه مطرح کرده و توضیح داد که در صورت فروپاشی سریع آن، شاهد جنگ­ها و درگیری­هایی مشابه یوگسلاوی خواهیم بود. اسکوکفورت مشاور امنیتی رئیس جمهور امریکا نیز نگران سرنوشت سلاح­های هسته ­ای شوروی بود؛‌ به اعتقاد او، اگر امریکا در فروپاشی شوروی کوچک­ترین نقشی داشته باشد، روس­ها به عنوان بزرگترین قوم در شوروی، سال­های متمادی از امریکا تنفر خواهند داشت.

چنی وزیر دفاع امریکا بحث دیگری را مطرح می­کند:‌ برقراری دموکراسی در روسیه یک فرایند قابل­ برگشت است و تنها پس از چند سال، کشور به قدرت مطلقه بازخواهد گشت و رویکرد رهبران این کشور به امریکا را بازنگری خواهد کرد؛‌ فروپاشی شوروی راه برگشت ندارد. به همین خاطر، امریکا باید برای هر چرخشی در این مسیر آماده باشد.

بخشی از این مذاکرات تا امروز محرمانه هستند، اما ما بدون نیاز به آنها می­دانیم که بیکر و اسکوکفورت پس از شکست بوش پدر در انتخابات ریاست جمهوری پاییز ۱۹۹۲، به مرخصی استحقاقی رفتند. دیک چِینی نیز در سال ۲۰۰۰ معاون رئیس جمهور امریکا، بوش پسر شد.

در اینجا می­توان امریکایی­ها را به خاطر قدرنشناسی سرزنش کرد: گورباچف در همه چیز به نفع آنها عقب کشید، اما در مقابل چیزی به دست نیاورد، در حالی­که کمونیست­های چینی در هیچ موضوعی کوتاه نیامدند و میلیاردها دلار امریکا در کشور آنها سرمایه­ گذاری شد. وضعیت آن زمان شوروی به گونه ­ای نبود که امکانی برای کمک از سوی امریکا فراهم کند، حتی اگر تمایل به چنین کاری را داشتند. در وضعیت آشفته کشور و نابسامانی در نهادهای حکومتی، به چه کسی می­خواستند پول و سرمایه را بدهد؟ چه کسی می­توانست مسئولیت توزیع آن را بر عهده بگیرد و بر چه اساس و معیاری این کار را انجام می­داد؟ چه کسی باید هزینه­ ها را کنترل می­کرد به امریکایی­ها تضمین می­داد که کمک­هایشان به هدر نمی­رود؟

 این اتفاقات نمایانگر خصلت واقعیت­ گریزی معمول گورباچف و طرز فکر او است که «امروز با ایالات متحده امریکا مصالحه ­ای جدی می­ کند و امریکایی­ها در مقابل به او مبلغی هنگفت می­دهند که به کمک آن شوروی را نجات می­دهد. یک دلیل دیگر گورباچف برای متقاعد کردن خود این بود که همه چیز از دست نرفته و هنوز می­تواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. چند سال متوالی درخواست­هایی را با بودجه ­ای کلان (ده­ها میلیارد دلار) برای رهبران غرب شرح می­داد، اما نمی­توانست با جرئیات کافی توضیح بدهد که این مبلغ چ­گونه اقتصاد شوروی را از وضعیت بحرانی بیرون خواهد کشید. علاوه بر این، پاسخ مشخصی برای یک سوال ساده آنها نداشت: کمک­های چند میلیاردی آلمان برای متحد ساختن این کشور صرف چه شده است؟

مشکلات بازاندیشی

ناتوانی فکری تعجب­ برانگیز و بی ­مسئولیتی نخبگان واپسین سال­های حکومت شوروی، یکی از موضوعات روشنی است که نویسنده در کتاب به آن پرداخته است. همه چیز به گونه ­ای است که انگار مردم شوروی در دنیای روستایی و بسته شوروی، قدرت فکر کردن درباره واقعیت­های پیرامون را از دست داده ­اند.

گورباچف به جدیت تلاش می­کرد تا در آثار لنین راه حلی برای مشکلات دهه ۸۰ میلادی پیدا کند. مدیران سازمان­های حفظ حکومت در کشور ابرقدرت دوم دنیا نمی­ فهمیدند که نمی ­توان سربازان را چندین روز در خیابان­های مسکو بدون غذا، خواب و توالت در تانک­ها رها کرد. یلتسین، پس از کودتا، باخوشحالی چشم­هایش را بست و سند  به رسمیت شناختن استقلال استونی را امضا کرد؛ حتی لحظه­ ای به موضوع ترانزیت، زیرساخت­های نظامی و وضعیت روس ­زبانان بومی استونی فکر نکرد. کراوچوک به سؤال بوش گوش می­دهد که چگونه اوکراین می­تواند اتحاد جماهیر شوروی را بدون حل­ وفصل روابط اقتصادی با روسیه ترک کند، و به طور جدی پاسخ داد که هیچ خطری در اینجا وجود ندارد؛ اقتصاد اوکراین در هر صورت به لطف صادرات محصولات کشاورزی شکوفا خواهد شد. هیچ جایگزینی برای این فقر فکری وجود ندارد: نه در دستگاه سیاسی و نه در اپوزیسیون. اعضای دفتر سیاسی جرأت اعتراض به تصمیمات غیرعقلانی گورباچف را نداشتند، زیرا هیچ­کس نمی­دانست چه باید کرد. در گردهمایی­ها ساعت­ها به بحث بی­ فایده مشغول بودند و از حقیقت به خیال پردازی پناه می­ بردند. هیچ­کس نمی­خواست بشنوند که صلاحیت کافی ندارد. کارشناسان رنسانس ایتالیا در جلسه مشاوران رئیس جمهور و تحلیل­گران موسسات مطالعاتی و پژوهشی درباره سیاست خارجی تصمیم­ گیری می­کردند و هیات­روس در سازمان امنیت و همکاری­های اروپا موضوعاتی را درباره دموکراتیزه کردن نظم جهانی پیشنهاد دادند که آمریکایی­ها وحشت زده شدند.

زمانی که به تداوم حکومت شوروی در چنین فضایی فکر می­کنی، به همان افسانه ­هایی می­رسی که برای مردم بازگو کرده ­اند و امروز زوبکوف در کتاب خود آن را نقض می­کند. امروز به نظر می­رسد که شوروی در فرایندی مرحله ­ای فروپاشید؛ فرایندی که همه ساختارها را از بالا تا پایین نابود کرد و با تلنگری درهم فروریخت.

وقتی خواننده کتاب «سقوط» را که تا آخر می­خواند، متوجه می­شود که جاسوسان امریکا و تحلیل­گران قادر به پیش­گویی فروپاشی شوروی نبوده­ اند. حوادث و رویدادها به اندازه ­ای دور از ذهن بودند که حتی یلتسین، کراوچوک و شوشکِویچ در موافقتنامه بلاژفسکی پوشه باور نمی­ کردند که چنین اتفاقی در پیش است. مجموع حوادث و رویدادها را که با چاشنی خودشیفتگی مدیران، بی ­ارادگی و ناآگاهی آنها در کنار هم قرار دهیم و چند سال بر اجاق بگذاریم، چنین نتیجه ­ای حاصل می­شود.

کتاب «سقوط» به زبان انگلیسی نوشته شده است، اگرچه ولادیسلاو زوبکوف متولد و بزرگ شده مسکو است و تحصیلات خود را در دانشگاه لامانوسوف به پایان رسانده است. دلیل نگارش کتاب به زبان انگلیسی مشخص است. اگر بحث غم ­انگیز فروپاشی شوروی در میان باشد، قطعاً زبان انگلیسی برای شرح سیستماتیک و بی­طرفانه مناسب­تر است. شاید این کتاب هیچ­گاه به زبان روسی ترجمه نشود، اما، رویدادی که در چنین مقیاسی رخ داده و اثرات آن بر زندگی امروز ما نمایان است، بی­شک نیاز به شرح و توضیح روشن دارد.

منبع: بنیاد تحلیلی کارنگی

https://carnegie.ru/commentary/86339

کد خبر 13409

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 9 =