چرا مسکو را نمی‌توان از خاور نزدیک بیرون کرد

وضعیت اینجا به طور کامل پیچیده است. به شکل سنتی و به دلایل مختلف، انتقاد جدی از روسیه در جامعه ایران وجود دارد. نارضایتی‌های تاریخی وجود دارد که از معاهده ترکمنچای شروع می‌شود. همچنین ناآگاهی از یکدیگر و اغلب عدم درک جامعه روسیه و سیاست خارجی کشورمان وجود دارد. در این راستا، همیشه بین سیاست عالی و افکار عمومی اختلاف نظر هست. در عین حال، به نظر من بسیار مهم است که در سال‌های اخیر، این شکاف شروع به برطرف شدن کرده است: قالب‌های مختلف همکاری و تعامل شروع به ظهور کرده‌اند که به ما امکان می‌دهد یکدیگر را بشناسیم.

اسد رفته اما روسیه باقی مانده است: چرا مسکو را نمی‌توان از خاور نزدیک بیرون کرد

بخش‌هایی از مصاحبه با واسیلی کوزنتسوف؛ دکترای علوم سیاسی و پژوهشگر انستیتو شرق‌شناسی آکادمی علوم روسیه

12 اوت 2025

واسیلی کوزنتسوف موازنه قدرت در منطقه را پس از تغییر رژیم در دمشق و حملات به ایران بازگو کرد.

پیراهن شما همیشه به بدنتان نزدیک‌تر است. در پس‌زمینه رویدادهای دراماتیکی که انتظار می‌رود در پایان این هفته در آلاسکا رخ دهد، خاورنزدیک چیزی بسیار دور و بسیار بی‌اهمیت به نظر می‌رسد. حل مناقشه اوکراین ً وظیفه شماره یک کشور ما در حال حاضر است. اما صرف نظر از اینکه چنین راه‌حلی جمعه آینده اتفاق بیفتد یا نه، روسیه همچنان یک قدرت جهانی با منافع جهانی است که برخی از آنها در خاورنزدیک متمرکز شده‌اند.

چرا مسکو را نمی‌توان از خاور نزدیک بیرون کرد

از پایان دهه گذشته، مشغول نوشتن بوده‌ام: خاورمیانه منطقه‌ای از جهان است که دیپلماسی روسیه، با پشتیبانی قدرت نظامی، به کشور ما اجازه داده است تا به بزرگترین موفقیت‌ها دست یابد. با این حال، بی‌دلیل نیست که می‌گویند «هیچ موفقیتی قطعی نیست». سقوط غیرمنتظره دولت اسد در سوریه در دسامبر 2024 برای عموم مردم روسیه و سایر رویدادهای پس از آن، نگاه جدیدی به حضور روسیه در منطقه ایجاد کرد و این نگاه جدید در عملکرد یکی از معتبرترین کارشناسان روسی در موضوع خاورمیانه؛ معاون مدیر انستیتو شرق‌شناسی مطالعات شرقی آکادمی علوم روسیه، دکترای علوم سیاسی واسیلی کوزنتسوف، نُمود پیدا می‌کند.

- سقوط دولت اسد در سوریه. حمله قدرتمند اسرائیل و ایالات متحده به ایران. شکست واقعی؛ یا اگر نگوییم شکست، تضعیف شدید نیروها و جنبش‌های دوست ایران در کشورهای همسایه. آیا ترکیب این عوامل به معنای تضعیف شدید موقعیت روسیه در خاورنزدیک است؟

- من اینطور نمی‌گویم. رویدادهایی که شما به آنها اشاره کردید، در درجه اول مربوط به ایران است، نه روسیه، و قرار دادن علامت مساوی بین دو کشور ما در اینجا حداقل عجیب است. بله، ایران یک شریک استراتژیک برای روسیه است، ما اشتراکات زیادی داریم. با این حال، منافع ما در خاور نزدیک، ابزارهای ترویج این منافع، خطوط سیاسی ما در منطقه به هیچ وجه با یکدیگر یکسان نیستند. البته، در میان رویدادهایی که شما به آنها اشاره کردید، یکی از آنها از بقیه متمایز است؛ سقوط دولت اسد. در واقع، روسیه در اینجا دچار برخی از آسیب‌های وجهه شد. لازم به یادآوری است که از همان ابتدا، موضع مسکو این بود که روسیه از استقلال سوریه حمایت می‌کند، سیاست آن شخصی‌سازی شده نیست، بلکه با هدف محافظت از نهادهای یک دولت مدرن است. متأسفانه با گذشت زمان، ناظران خارجی این را به عنوان حمایت شخصی از اسد دیدند. در یک دیدگاه سیاه و سفید از جهان، گفتن این بسیار آسان‌تر بود: غرب، ترکیه، پادشاهی‌های خلیج فارس وجود دارند که طرفدار مخالفان هستند و روسیه و ایران نیز وجود دارند که طرفدار اسد. به نظر من، چنین تفسیری هرگز درست نبوده است.

- بسیار خوب، پس کدام تفسیر را درست می‌دانید؟

-دیپلماسی روسیه و همچنین جامعه کارشناسان روسی، روابطی به طور کامل سازنده‌ای را هم با دولت سوریه و هم با مخالفان سوری برقرار کردند. در غیر این صورت، یکی از بسترهای مخالفان به رهبری قدری جمیل در مسکو مستقر نمی‌شد و نه کنگره مردم سوریه در سوچی و نه سایر قالب‌های مذاکره امکان‌پذیر نمی‌شد. در این زمینه، مسکو نسبت به ایران، ارتباط شخصی بسیار کمتری با اسد داشت.

حالا ببینیم سقوط اسد چه چیزی برای روسیه به همراه داشته؛از دست دادن وجهه، بله. تلاش‌های نیروهای مختلف برای ارائه این موضوع در عرصه عمومی به عنوان شکست روسیه، بدون شک. کاهش برخی از پروژه‌های تجاری، تا حدودی.

اما چیز دیگری هم وجود دارد. در حال حاضر پایه‌ها پابرجا هستند. مسئولیت آینده سوریه دیگر بر عهده روسیه نیست. روابط اقتصادی و سیاسی با مقامات جدید حفظ شده و ظاهرا توسعه خواهد یافت. پس تضعیف واقعی مواضع چیست؟ اینکه ما نمی‌توانیم روند سیاسی سوریه را مدیریت کنیم؟ اما پیش‌تر نمی‌توانستیم و برای این کار تلاش نکردیم. اینکه ما در مهندسی سیاسی در کشور یا منطقه شرکت نخواهیم کرد؟ اما ما همیشه از کسانی که سعی در انجام این کار داشتند انتقاد کرده‌ایم.

- و با این حال، جایگاه روسیه در منطقه چگونه تحت تأثیر این واقعیت قرار گرفته است که چنین شریک مهم مسکو امروز به طور غیرقابل مقایسه‌ای کم‌نفوذتر از گذشته است؟

- شما به تضعیف نیروهای دوست ایران در منطقه و حملات آمریکا و اسرائیل به ایران اشاره کردید. در این صورت، من به حمله متقابل ایران به اسرائیل نیز اشاره می‌کنم که آن هم بسیار حساس از آب درآمد. واضح است که همه این رویدادها حداقل، نگرانی زیادی را در مورد آینده خاورنزدیک ایجاد می‌کنند. با این حال، تا جایی که به موضع روسیه مربوط می‌شود، فکر نمی‌کنم هیچ گونه تضعیفی در اینجا وجود داشته باشد. به هر حال، روسیه روابط سازنده‌ای را با همه بازیگران خاورنزدیک، از جمله نه تنها ایران و متحدانش، بلکه رقبای خود؛ کشورهای شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس، ترکیه و اسرائیل ایجاد کرده و همچنان در حال ایجاد آن است. با این حال، درست است که همه این رویدادها باعث می‌شود ما در مورد منافع واقعی روسیه در خاورنزدیک، در مورد احتمالات اجرای آنها، در مورد تعهدات، سوالات جدی بپرسیم.

- شما اظهار داشتید که نتایج درگیری نظامی اخیر بین ایران، اسرائیل و ایالات متحده نامشخص و مبهم است. اما آیا می‌توان انکار کرد که درگیری بین تهران و تل‌آویو مانند درگیری بین کشوری بود که از نظر فناوری در قرن بیستم گیر کرده و کشوری که در واقعیت‌های فناوری اواخر قرن بیست و یکم زندگی می‌کند؟

- خب، می‌توان اینطور گفت. یا می‌توان طور دیگری هم گفت. ببینید، آیا ایران به طور قابل توجهی آسیب دید؟ البته که دید. آیا این آسیب به اسرائیل یا آمریکا اجازه داد تا به اهداف سیاسی خود برسند؟ بدیهی است که نه. برنامه هسته‌ای نابود نشد. محاسبه خسارت وارده به آن از منابع آزاد غیرممکن است، اما واضح است که کمتر از میزان اعلام شده بوده است. رژیم سیاسی ایران سرنگون نشد و جامعه حول دولت فعلی متحد گشت. پس از پایان حملات، ابزارهای کنترل بین‌المللی بر برنامه هسته‌ای ناپدید شدند (منظورم پایان همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است). پس پیروزی اسرائیل یا آمریکا در اینجا چیست؟ شاید نتوان آن را از نظر نظامی شکست نامید، اما به یقین نمی‌توان آن را از نظر سیاسی نیز پیروزی نامید.

حالا بیایید به طرف دیگر نگاه کنیم. آیا ایران توانست خسارات جبران‌ناپذیری به اسرائیل وارد کند؟ البته که نه. آیا توانست خسارات بیشتری نسبت به قبل وارد کند و به استحکامات دفاعی اسرائیل نفوذ کند؟ به طور مسلم بله. برای اولین بار در سال‌های متمادی، اسرائیل با این واقعیت روبرو شد که زیرساخت‌های غیرنظامی مورد اصابت قرار گرفت و تلفات غیرنظامیان نیز وجود داشت. برای چنین کشور کوچکی که عمق استراتژیک ندارد، این یک وضعیت بسیار خطرناک است. بله البته، مانند مورد ایران، تراکم جمعیت وجود داشت.

بنابراین، می‌توان گفت که هر سه دولت؛ ایرانی، اسرائیلی و آمریکایی موفق شدند آنچه را که برای جوامع خود اتفاق افتاده به عنوان یک پیروزی «بفروشند». اما در واقعیت، در هیچ یک از موارد، به جز شاید در ایران، اگر توانایی ایستادگی را به عنوان یک پیروزی برای ایران در نظر بگیریم، هیچ پیروزی حاصل نشد. بنابراین، به نظر من، صحبت در مورد قدرت‌های قرن‌های گذشته و حال، وضعیت را توصیف نمی‌کند.

- اسرائیل موفق شد تعداد به نسبت زیادی از چهره‌های مهم در رهبری ارشد ایران را از نظر فیزیکی حذف کند. آیا می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که این امر تا چه حد بر پایداری و ثبات سیستم قدرت در تهران تأثیر گذاشت؟

- به نظر من، اینطور نبود. نظام سیاسی ایران به شدت نهادینه شده است؛ حذف فیزیکی چهره‌های سیاسی منفرد به معنای فروپاشی آن نیست. علاوه بر این به نظر من، این امر عواقب کاملا معکوسی دارد؛ چیزی که در علوم سیاسی «تحکیم حول پرچم» نامیده می‌شود حداقل در کوتاه‌مدت. این چیزی است که ما مشاهده کردیم. مشکل متفاوت است؛ برای حفظ این تثبیت، باید کارهای جدی برای بررسی اشتباهاتی که پیش‌تر انجام شده است، در دستور کار قرار گیرد. این کار را نمی‌توان به سادگی به دستگیری چند صد نفر تقلیل دا؛بدیهی است که مشکلات سیستمی وجود دارد که باید حل شوند. اگر مقامات آنها را حل نکنند، در مرحله بعدی تثبیت حاصل شده ممکن است تضعیف گردد.

- رهبر فعلی ایران، علی خامنه‌ای، متولد ۱۹۳۹ است. به نظر شما ایران چقدر به انتقال قدرت نزدیک است؟ این انتقال چگونه می‌تواند اتفاق بیفتد و چه کسانی مدعی اصلی مقام رهبری معنوی هستند؟

چرا مسکو را نمی‌توان از خاور نزدیک بیرون کرد

- خدا رهبر را حفظ کند، اما واضح است که زمان انتقال قدرت نزدیک است. به طور دقیق چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد، چه کسی ممکن است رهبر بعدی شود؛ نمی‌توانم بگویم. به نظر من همه اینها پیش‌بینی‌های پوچ است.

- نظر شما چیست؟ آیا خطر فروپاشی ایران و بی‌ثباتی رژیم سیاسی آن وجود دارد؟ یا گفتگوها در این مورد، خیال‌پردازی‌های بیهوده کسانی است که با این کشور همدردی نمی‌کنند؟

- بی‌ثبات کردن اوضاع در داخل کشور همیشه و همه جا امکان‌پذیر است. در همین ایران، تجربه اعتراضات گسترده؛ چه در سال ۲۰۰۹ و چه پس از آن، وجود داشت. به طور کلی، برای کشورهای بالغ و سیستم‌های سیاسی بالغ، سطح خاصی از فعالیت اعتراضی کاملا طبیعی است و به خودی خود نشان‌دهنده یک بحران سیستمی نیست. این امر با ناتوانی سیستم در پاسخگویی مناسب به اعتراضات نشان داده می‌شود و ما این را در ایران نمی‌بینیم.

حالا، در مورد فروپاشی. به نظر من چنین صحبتی یک حماقت بزرگ است. مثل مقایسه ایران با افغانستان یا حتی عراق. کشوری بزرگ، با سنت عظیم و مداوم دولت‌سالاری، با نهادهای سیاسی بسیار توسعه‌یافته؛ چه رسمی و چه غیررسمی، با اقتصادی به نسبت توسعه‌یافته، با سطح بالایی از سرمایه انسانی و...

- آیا می‌توانیم به نوعی قضاوت کنیم که در رهبری و جامعه ایران احساس کینه نسبت به روسیه وجود ندارد، احساسی که در طول درگیری نظامی اخیر، مسکو باید برای کمک به «شریک استراتژیک» خود بیشتر تلاش می‌کرد؟

- می‌دانید، اتفاقا در زمان بمباران‌های اسرائیل، من و همکارانم در تهران بودیم و در آنجا کنفرانسی برگزار می‌کردیم. ما را از آنجا دور کردند. بنابراین، فکر می‌کنم می‌توانم واکنش ایرانی‌ها را قضاوت کنم.

وضعیت اینجا به طور کامل پیچیده است. به شکل سنتی و به دلایل مختلف، انتقاد جدی از روسیه در جامعه ایران وجود دارد. نارضایتی‌های تاریخی وجود دارد که از معاهده ترکمنچای شروع می‌شود. همچنین ناآگاهی از یکدیگر و اغلب عدم درک جامعه روسیه و سیاست خارجی کشورمان وجود دارد. در این راستا، همیشه بین سیاست عالی و افکار عمومی اختلاف نظر هست. در عین حال، به نظر من بسیار مهم است که در سال‌های اخیر، این شکاف شروع به برطرف شدن کرده است: قالب‌های مختلف همکاری و تعامل شروع به ظهور کرده‌اند که به ما امکان می‌دهد یکدیگر را بشناسیم.

- و چگونه شما و ایرانیان در طول بمباران «با یکدیگر آشنا شدید»؟

- وقتی بمباران‌ها شروع شد، ما در کنفرانسی که توسط صندوق گورچاکوف؛ به اصطلاح مأموریت آموزشی بریکس برگزار شده بود، شرکت داشتیم. حدود پنجاه متخصص جوان از طرف ایران حضور داشتند. نمی‌توانم حالت چهره این افراد؛ مبهوت، یخ‌زده، بی‌احساس  را در روز اول بمباران فراموش کنم و در عین حال، نمی‌توانم قدردانی صمیمانه آنها را از اینکه با هم بودیم و به کار ادامه دادیم از یاد برم. در مورد سطح بالای سیاسی، ما توافقی در مورد مشارکت راهبردی داریم. این توافق تعهدات طرفین، از جمله در صورت درگیری مسلحانه، را به وضوح بیان می‌کند. به طور کلی، آنها به عدم کمک به دشمن خلاصه می‌شوند. روسیه به مخالفان ایران کمک نکرد، اما به ایرانی‌ها کمک دیپلماتیک و بشردوستانه ارائه داد. فکر نمی‌کنم در اینجا بتوان هیچ‌گونه احساس بدی داشت.

منبع:

https://www.mk.ru/politics/2025/08/12/asad-ushel-a-rossiya-ostalas-pochemu-moskvu-ne-smogli-vydavit-s-blizhnego-vostoka.html

کد خبر 24747

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 6 =