ایران، اسرائیل و آمریکا در آستانه دور دوم

تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، با حمایت ایالات متحده، با توقف حملات متقابل پایان یافت. هیچ سندی مبنی بر آتش‌بس امضا نشد. ایالات متحده در دو جبهه بازی کرد؛ به عنوان میانجی و به عنوان همدست در «تجاوز پیشگیرانه» اسرائیل. طرح مشابهی توسط دولت ترامپ در اوکراین در حال اجرا است. چرا اسرائیل جنگ را متوقف کرد؟ پاسخ واضح است؛ ناتوانی در انجام یک جنگ فرسایشی طولانی. دو هفته نبرد شدید، به حد نهایی برای اسرائیل تبدیل شد.

ایران، اسرائیل و آمریکا در آستانه دور دوم

الکساندر آگیف؛ استاد دانشگاه  دولتی مسکو و عضو اندیشکده ایزبورسک

3 ژوئیه 2025

ایران، اسرائیل و آمریکا در آستانه دور دوم

تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، با حمایت ایالات متحده، با توقف حملات متقابل پایان یافت. هیچ سندی مبنی بر آتش‌بس امضا نشد. ایالات متحده در دو جبهه بازی کرد؛ به عنوان میانجی و به عنوان همدست در «تجاوز پیشگیرانه» اسرائیل. طرح مشابهی توسط دولت ترامپ در اوکراین در حال اجرا است.

چرا اسرائیل جنگ را متوقف کرد؟ پاسخ واضح است؛ ناتوانی در انجام یک جنگ فرسایشی طولانی. دو هفته نبرد شدید، به حد نهایی برای اسرائیل تبدیل شد.

در ۲۲ ژوئن، به طور دقیق در هشتاد و چهارمین سالگرد حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده ۱۴ بمب بمب‌افکن GBU-57 MOP را از هفت بمب‌افکن B-2 Spirit و «بیش از دو دوجین موشک کروز تاماهاک» را از یک زیردریایی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان شلیک کرد. ژنرال دن کین، رئیس ستاد مشترک ارتش، در همان روز گزارش داد که بیش از ۱۲۵ هواپیمای آمریکایی و یک زیردریایی در عملیات «چکش نیمه‌شب» شرکت داشتند. در مجموع حدود ۷۵ سلاح دقیق استفاده شد، البته این به معنای اتمام تمام زرادخانه آمریکا نیست، اما ایالات متحده نیز تمایل زیادی به درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی ندارد. ترامپ موفق شد ناگهان حمله کند و به سرعت به عقب برگردد.

حمله به ایران به معاون رئیس جمهور؛ ونس اجازه داد تا در یک ضیافت شام سیاسی جمهوری خواهان در اوهایو در 24 ژوئن، به طور علنی «دکترین ترامپ» را بیان کند: «اول، شما منافع آمریکا را بدانید و در این مورد، منافع این است که ایران نمی‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد. دوم، شما سعی می‌کنید به طور دیپلماتیک مشکل را حل کنید و سوم، وقتی نمی‌توانید مشکل را از طریق دیپلماتیک حل کنید، از قدرت نظامی بسیار زیاد برای حل آن استفاده می‌کنید و سپس قبل از اینکه به یک درگیری طولانی تبدیل شود، از آنجا فرار می‌کنید.»

ایران موفق شد از شوک اولین حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن که منجر به از دست دادن تعدادی از مقامات ارشد امنیتی شد، بهبود یابد. دوازده ساعت بعد، اولین حمله تلافی‌جویانه خود را آغاز کرد، سپس به طور روشمند و فراتر از انتظارات متکبرانه طرف مقابل، اهداف استراتژیک در اسرائیل را هدف قرار داد و به آنها خسارات جدی وارد کرد. اگر این درگیری به یک جنگ فرسایشی تبدیل می‌شد، ایران شانس خوبی برای وارد کردن خسارات جدی‌تر به دشمن، احتمالاً فراتر از مقاومت دفاعی آنها داشت. با این حال، در ۲۲ ژوئن، ایالات متحده با «چکش نیمه‌شب» خود، کفه ترازو را به سمت تهران سنگین کرد. ایران با حمله تلافی‌جویانه شش موشک به پایگاه نظامی آمریکایی «العدید» در قطر در ۲۳ ژوئن، هدف حفظ آبرو و وارد نکردن خسارات قابل توجه به ایالات متحده را دنبال نمود، ظاهراً، ایرانی‌ها از قبل به آمریکایی‌ها هشدار داده بودند. در نتیجه، تهران با آتش‌بس موافقت کرد. ترامپ «پیروزی قاطع» خود را اعلام نمود و حتی به خاطر اصرار بر لغو ترور ادعایی رهبر معظم ایران، اعتبار کسب کرد.

این مهلت برای هر سه طرف بسیار مفید بود و هر یک از آنها درس‌های خود را از این درگیری آموختند. اسرائیل در عمل این تز را آزمایش کرد که بدون مشارکت مستقیم ایالات متحده، جنگ با ایران نمی‌تواند پیروز شود. این واقعیت که واشنگتن مداخله کرد را باید به موفقیت بزرگ سیاسی و دیپلماتیک اسرائیل نسبت داد. علاوه بر این، «مسیر هموار شده است»، سابقه ایجاد شده است: آنها یک بار حمله کردند، دوباره حمله خواهند کرد و بار سوم و دوباره.. ترامپ قول حمله دیگری به تأسیسات هسته‌ای را در صورت از سرگیری روند غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران داد. بنابراین، هیچ مشکلی در مشروعیت بخشیدن به حملات وجود نخواهد داشت و اکنون هیچ کس به ویژه به آن نیازی ندارد، به خصوص یک عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، یکی از بنیانگذاران آن و یکی از فاتحان جنگ جهانی دوم.

آتش‌بس بین ایران و اسرائیل با ایالات متحده بسیار ناپایدار است. در طول جنگ ۱۲ روزه، هیچ یک از طرفین به نتیجه مورد نیاز خود نرسیدند. حتی می‌توان این جنگ را «شناسایی با قدرت» نامید. دور دوم رویارویی با احتمال نزدیک به 100  درصد تضمین شده است. در عین حال، ایالات متحده و اسرائیل در موقعیت فعال و تهاجمی باقی می‌مانند و ایران در موقعیت دفاعی قرار دارد. دولت ترامپ سعی خواهد کرد با روش‌های سیاسی و دیپلماتیک تهران را «تحت فشار» بگذارد. حداقل وظیفه یکسان است؛ متوقف کردن روند غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران. تل‌آویو به نوبه خود، به طور مداوم به دکترین بگین[1]پایبند است، که طبق آن «کشور اسرائیل نباید اجازه دهد یک کشور دشمن پتانسیل نابودی خود را توسعه دهد.» همچنین از خط مرزی عبور کرده است؛ پیش از این، روش اصلی مورد استفاده، شناسایی دقیق محل‌های تخریب بود، اکنون می‌توان تهران را به خاک یکسان اعلام کرد و حتی سعی کرد این تهدید را عملی نمود.

اهداف نهایی واشنگتن و تل‌آویو در این رویارویی، سرنگونی رژیم فعلی ایران، تقسیم کشور به چندین شبه‌دولت و قرار دادن آنها در مدار نفوذ غرب یا در «منطقه خاکستری» هرج و مرج، طبق دستورالعمل معروف «بمبارانش کنید و به قرون وسطی برگردانید» است. هیچ کس حتی به خاطر آبروی دیپلماتیک، از این اهداف دست نکشیده است. «شیاطین بزرگ و کوچک» بارها اعلام کرده‌اند که هرگز به تهران اجازه نخواهند داد سلاح هسته‌ای بسازد.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نقش ویژه‌ای در توجیه تجاوز اسرائیل علیه ایران ایفا کرد. تصویب قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ۱۲ ژوئن بود که به اسرائیل بهانه رسمی برای حمله به ایران داد. اکنون گروسی بر بازرسی از تأسیسات هسته‌ای ایران اصرار دارد. احتمالا ارزیابی میدانی از پیامدهای حملات ایالات متحده و اسرائیل به زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای مورد نیاز است و همچنین لازم است ردپایی از محل دقیق تقریباً ۲۰۰ تا ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده تا ۶۰ درصد ایران پیدا شود ضمن آنکه اورانیوم غنی‌شده تا ۲۰ درصد نیز به عنوان اورانیوم با درجه تسلیحاتی طبقه‌بندی می‌شود، زیرا ۹۲ درصد از هزینه‌ها صرف غنی‌سازی تا سطح ۲۰ درصد می‌شود. در این صورت، تنها ۸ درصد از هزینه‌ها برای رسیدن به سطح ۹۰ درصد (به اصطلاح نقطه دستیابی به موفقیت) مورد نیاز است.

ایرانی‌ها نگرش خود را نسبت به نقش واقعی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ابراز کردند و قانونی را در مورد تعلیق همکاری تصویب کردند: نمایندگان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیگر اجازه ورود به تأسیسات هسته‌ای را نخواهند داشت، کار و نصب دوربین‌های مداربسته در این تأسیسات مسدود خواهد شد.

روسیه و چین تلاش‌های دیپلماتیکی برای متوقف کردن تبادل ضربات انجام داده‌اند اما نه روسیه و نه چین نمی‌توانند از خود ایرانیان ایرانی‌تر شوند. به عنوان مثال، مشخص است که ولادیمیر پوتین قانون تصویب پیمان جامع مشارکت راهبردی بین فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران را در ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ امضا کرد. این پیمان تقریباً دو ماه در مجلس ایران بود. تنها در ۱۶ ژوئن، سه روز پس از اولین حمله اسرائیل، محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس این پیمان را برای امضا به رئیس جمهور مسعود پزشکیان فرستاد. معمولاً در چنین مواردی، تصویب همزمان فرض می‌شود. این پیمان تنها ۳۰ روز پس از اتمام تمام مراحل تصویب، یعنی در ۱۶ ژوئیه، لازم‌الاجرا خواهد شد. ضمناً، این اولین پنجره برای دور دوم است.

بنابراین سرنوشت ایران در دستان رهبری نظامی- سیاسی آن است. هر سه سناریو روی میز است. چالش اصلی ساده است و با این واقعیت تعیین می‌شود که تجاوز دیگری علیه ایران قطعاً در دوره ریاست جمهوری ترامپ اتفاق خواهد افتاد. اسرائیل چنین فرصت بی‌نظیری را از دست نخواهد داد وقتی می‌گویند حمایت مستقیم ترامپ از تجاوز اسرائیل علیه ایران، جنبش «بزرگ شدن دوباره آمریکا» را دچار تفرقه کرده و پایگاه حمایتی آن را کاهش می‌دهد، از این نکته غافل می‌شوند که این جنبش بازسازی اسرائیل عظیم است را به عنوان بخشی ارگانیک در نظر می‌گیرد. زوج ترامپ- نتانیاهو در طول اولین دوره ریاست جمهوری ساکن فعلی کاخ سفید به دستاوردهای زیادی رسیدند. بنابراین، جای تعجب نیست که شریک به موقع از شریک خود حمایت کرد و پس از روشن شدن واقعی وضعیت اورانیوم با درجه تسلیحاتی ایران، موضوع به پایان خواهد رسید؛ تاکتیک‌ها - جزئیات. این احتمال وجود دارد که ایالات متحده و اسرائیل از تاکتیک حملات تکی و به دنبال آن فشار سیاسی و دیپلماتیک برای کاهش قدرت واکنش تهران استفاده کنند. حمله به خاک ایران می‌تواند هر روزی اتفاق بیفتد. دامنه اهداف محدود نیست و با توجه به لفاظی‌های ترامپ و مقامات اسرائیلی، هدف می‌تواند آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، نیز باشد. برای یک کارزار طولانی‌تر، ایالات متحده و از همه مهم‌تر، اسرائیل، به زمان برای آماده شدن نیاز دارند.

یکی از درس‌های جنگ ۱۲ روزه برای واشنگتن و تل‌آویو، درک این نکته بود که نمی‌توان همه تأسیسات هسته‌ای ایران را با سلاح‌های متعارف نابود کرد، که البته با توجه به مواضع اطلاعاتی اسرائیل در این کشور، عجیب است. به گفته ژنرال دن کین، بمب‌افکن‌ها فقط علیه دو هدف؛ فردو و نطنز استفاده شدند. اصفهان با موشک‌های کروز بمباران شد و بعد آن سی‌ان‌ان، به نقل از منابع خود، گزارش داد که «این تأسیسات در چنان عمقی واقع شده است که به احتمال زیاد بمب‌ها مؤثر نبوده‌اند.»

همه اینها به طرز چشمگیری خطر درگیری را افزایش می‌دهد. به طور معمول رابطه بین دولت ایالات متحده و دولت اسرائیل به عنوان یک رابطه رهبر و پیرو ارائه می‌شود، جایی که تل‌آویو متحد اصلی خود را تحریک می‌کند. با این حال، ممکن است کسی که در سلسله مراتب این پیوند بالاتر است، خود اسرائیل را به خاطر نابودی ایران قربانی کند، با توجه به اینکه این یک هزینه قابل قبول است. از این گذشته، اگر برای مثال اسرائیل به عنوان یک کشور در جریان درگیری با ایران ناپدید شود، چه اتفاقی برای وال استریت خواهد افتاد؟ هیچ. بنابراین، سناریویی که در آن اسرائیل به همراه سناریوی اوکراین به آنجا فرستاده شود، منتفی نیست.

منبع:

https://izborsk-club.ru/27073

 

[1] . براساس دکترین بگین، کشورهای عربی و اسلامی اجازه استفاده از دانش‌هسته‌ای را ندارند، حتی اگر صلح‌آمیز باشد، چون تهدیدی وجودی برای اسرائیل است، لذا باید در نطفه نابود شود.

کد خبر 24331

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =