۱۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۵

شبه قاره هند تقریبا یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است، اگرچه این سرزمین از تمامیت جغرافیایی قابل ملاحظه ای برخوردار است، اما مردم آن به چندین هزار طبقه و طایفه (کاست) تقسیم می شوند.

شبه قاره هند تقریبا یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است، اگرچه این سرزمین از تمامیت جغرافیایی قابل ملاحظه ای برخوردار است، اما مردم آن به چندین هزار طبقه و طایفه (کاست) تقسیم می شوند.

بیش از سی زبان مختلف در هند رواج دارد که هر یک به تنهایی مشتمل بر چندین لهجه است. مردم هند در چهارچوب نظام های اجتماعی که از پیچیدگی های متنوع و در عین حال بغرنجی، سازماندهی شده اند. گستره این نظام های اجتماعی از قبایلی که در نوع انزوای عصر حجری بشر بسر می برند، آغاز گردیده، تا نسلها و تمدن هایی که حاصل امتزاج بقایای هندوها و مسلمانان هستند، وسعت و تنوع دارند. علیرغم چند گونگی و تنوع بسیار، این نظام ها در خصیصه مشترک «هندی بودن» با یکدیگر وحدت دارند.

ماجراجویان اروپایی که به این سرزمین، این گنجینه ثروت و فنون انسانی، قدم گذارند، از هلندی ها و فرانسوی ها گرفته تا پرتغالی ها و انگلیسی ها، همه به غارت و چپاول آمده و از این میان، تنها انگلیسی ها باقی مانده بودند.

از میان تمامی رشته های علوم انسانی، تنها رشته ای که شاید هیچگاه به پسوند «شناسی» احتیاجی نداشته و ندارد، ظهور مسیحیت در واقع به معنای پایان جهان باستان و شروع عصر جدیدی بوده که با قرار دادن مفهوم تاریخ در مرکز جهان بینی خود، دنیای جدیدی را به وجود آورد. ظهور مسیحیت نه تنها به مفهوم سوری و لغوی بلکه به معنای واقعی سر آغاز تاریخ بود.

شروع دوره باستان، برای تمدن های مختلف، متفاوت بوده است. اما ظهور مسیحیت، اساسا مفهوم جهان باستان را بی معنا ساخت؛ هرچند در برخی موارد قرنها طول کشید تا تمدن های باستانی بدین حقیقت پی ببرند و هریک به شکلی در جهان تاریخی ادغام شوند.

هندوئیسم، همانند ادیان دیگر جهان، یعنی مسیحیت، اسلام، بودیسم و غیرو تنها یک بیان گذار نداشته است. هندوئیسم، اندک اندک در دورانی بیش از هزار سال بالیده و تمامی جنبش های فرهنگی و دینی هند را به خود جذب کرده است. این آیین از فرهنگهای بسیار متاثر شده است و کالبد اندیشه هندو، چون خود ملت هند، گوناگونی های بسیار دارد. پرفسور بوکه، نویسنده کتاب «دین تطبیقی» می نویسد: «هند به خصوص در حد خود، نمونه های از هرگونه کوششی که به تصور آید، در حل مشکل دین، پدید می آورد.» در مراحل گوناگون تحول اندیشه هندو، می توان ردپای تاثیر این فرهنگ ها را دریافت. فرهنگ مردم دراویدی (مردمان جنوب هند) و غیر دراویدی، پیش از هجوم معروف به آریایی، یعنی فرهنگ سانسکریت شده کنونی، فرهنگ مهاجمان بعدی، تاثیرات آیین های  بودا، جین، سیک، که هندوئیسم آنرا به وجود آورد و اسلام و مسیحیت که از بیرون آمدند. دین هندوئی که متعلق به ۱۵۰۰سال پیش از میلاد مسیح می باشد، کهن ترین دین متشکل زنده جهان است.

واژه هندو از رود سندو یا سند، مشتق شده است، زیرا که ایرانیان هند را سرزمین آنسوی رود سندو می دانستند و از این رو اصطلاح کلی هندوئیسم، به معنای دین های مردم هند است. در حقیقت هندوئیسم قرن ما، مهمترین عامل حفظ یگانگی هند بود. نخستین تمدن شناخته شده هندی، تمدن دره سند نامیده شده است. مهاجرانی که خود را آریایی می نامیدند، به هند آمدند و به زبانی که سانسکریت از آن مشتق شده بود، مکالمه می کردند و آیین آنها همان است که در ریگ ودا عرضه شده است. بطور کلی، در دین آریایی ها چندین نوع رب النوع وجود دارد و به نظر می رسد که اساطیر ودائی، شباهت های با قرینه های اروپایی خود دارند. مقایسه وداها با کتاب مقدس اوستا، ادبیات رومی و یونانی و حتی داستان های آلمانی قدیم و اسکاندیناوی، شباهت برجسته ای را که میان باورهای اساطیری آنان است، آشکار می کند. مثلا دیائوس پیطر، خدای آسمان در وداها، کسی جز زئوس یونانی، ژوپیطر لاتین، تور (خدای جنگ) اسکاندیناوی کهن و تیسرو آلمان کهن نیست. میترای هندو، همان میترا (مهر) ایرانی است که آیین پرستش او مهر پرستی بود، که در قرن سوم و چهارم میلادی امپراطوری روم را بسیار سرشار کرده بود.

روش پرستش در قوم آریایی، جشن گرفتن در هوایی آزاد و در کنار آتش بود. پیداست که آنان بیش از هرچیز به طبیعت توجه داشتند، زیرا که بیشتر خدایان ودائی نیروهای طبیعت مانند ماه، خورشید، آتش، طوفان و غیرو بودند. آریایی ها خدایان نر و ماده ای را که با اساطیر بعدی هندو بستگی دارند، می پرستیدند. یکی از نشانه های مهم یگانگی تدریجی هند، راه یگانگی اساطیر آریایی و ناآریایی با هم است که از آن، اساطیری مشترک پدید می آید. به تدریج چند خدائی به یک خدائی می رسد و راه های آینده دین تا حدود زیادی تعیین می شود. پس از آن، هندوئیسم دوباره برتری خود را بدست می آورد، ولی آیین بودا تاثیرات قابل ملاحظه ای در هندوئیسم به جا گذاشته است. آیین بودا به اساطیر هندوئیسم، محتوای فرهنگی و قانون اخلاق را افزود. در دوره جدید، دلبستگی مردم به آثار کهن هندو، مانند اوپانیشاد ها افزایش یافته است و به نظر می رسد که بیشتر هندو های طبقات با فرهنگ به این نظریه اوپانیشادها که جهان را تجلی برهمن می دانند، معتقد باشند. در میان این طبقات، دلبستگی به آن شکلهای پرستش دینی که کمتر مجرد بود، زوال یافته است و گاهی بیشتر به عنوان رسوم اجتماعی انجام می گردد تا صرفا به عنوان فعالیت های دینی اکثر هندوها، از روش های ساده کهن به سوی خدا روی می آورند و قدم به راههای عشق و کردار می نهند، تا به راه شناسایی ناب خداوند، نائل گردند. از استمرار این روشها، این عقیده نادرست پیدا شده است که هندوئیسم دین چند خدایی است و البته این نظر هم کم در غرب رواج ندارد. در هندوئیسم خداوند به اشکال گوناگون مورد پرستش قرار می گیرد و آن بی نام و

نشان را به اسامی گوناگون می نامند و به او نشانه های گوناگون می دهند ولی این را هم فراموش نمی کنند که او واحد است. اغلب گفته می شود که آرمان هندو، تن آسائی است، اما حقیقت جزء این است، زیرا در قسمت مهمی از کتب مقدس هندو، از ارزش یک زندگی فعال سخن به میان رفته است. «تو آن کار را که فرموده اند، انجام ده؛ چون کار از بی کاری بهتر است و نگهداشتن تن تو نیز، با تن آسائی انجام نمی گیرد» (بهاگاواد گیتا، درس سوم، شعر هشتم).

کار باید بی دریغ باشد، نه برای پاداش و یا نه برای مقصد والای بهشت، ولی کامگاری در دوره دوم زندگی دنیوی کافی نیست. به زبان بهتری «هاری» ـ از شاعران قرن هفتم میلادی هند ـ که می گوید:«گیرم که تو سرچشمه تمام خواهشها را پاسبانی کرده باشی، گیرم که تو، پا برگردن دشمن خود نهاده باشی، یا از بخت خوش خویش، دوستان گرد خود، فراهم آورده باشی زان پس چه؟»

رابیندرات تاگور می گوید:«زمانی که حواس ما ناتوان شدند، ما آنها را بر می انگیزیم که دست از کوشش برندارند، حتی هنگامیکه چنگ ما سست شد، باز هم نمی خواهیم از تصاحب دست برداریم، ما تربیت نشده ایم که کار ناگزیر را طبیعی بدانیم و از این رو نمی توانیم به لطف از زشتی ها چشم بپوشیم، ولی نیازها باید چشم به راه بماند تا به ناگاه از ما ربوده شوند.» دستگاه ارزش هندوها پیچیده است. این دستگاه شامل شناسائی و کار فعال است و فداکاری و خدمت به دیگرانرا نیز تاکید می کند و در «ترک خان و مان» با اوج خود می رسد. ترک خان و مان مرحله چهارم خودسازی دین هندو و برای رهایی فردی، یکی از جنبه های آیین هندوئیسم است.

کریشنا می گوید: «دل به کار خویش ببند، اجرا آن کار نباید انگیزه تو در انجام دادن کار باشد، ولی مگذار که دلبستن به کاری در تو خانه کند و کار خویش را در آرامش یوگا انجام ده. من و ما را بدور افکن، در پیروزی و شکست یکسان باش. چنین یکسانی همان یوگا است». باید گفت که زندگی اغلب هندوها با قوانین اخلاقی آنها کاملا تناقص دارد، ولی هندوئیسم همانند سایر ادیان دیگر، در سرتاسر تاریخ خود، نهضت های اصلاحی بزرگ، بر ضد این گرایش های پست به وجود آورده است و این نهضت ها، آرمان های اجتماعی را در بیش از سه هزار سال زندگانی هندوئیسم، زنده نگه داشته اند. در همین روشنایی است که بایستی نبرد رهبران دینی جدید همچون مهاتما گاندی، تیلاک و رابیندرا نات تاگور را بررسی کنیم.

آریایی های هند به دامپروری می پرداختند و بدون آنکه گاو را مقدس بدانند، از آن استفاده می کردند و هرگاه مایل بودند، گوشتش را می خوردند و حتی مقداری از آنرا به کاهنان و خدایان می دادند. آریایی ها که با گله های خود زندگی را سپری می کردند، افرادی جنگجو بودند و هنگامیکه آنان در آسیای صغیر بسر می بردند، گله های گاو و گوسفندان دارائی آنان را تشکیل می داد و کلیه نیازمندی های آنان را تامین می کرد. آنان با فتح هندوستان و اسقرار در این سرزمین، اراضی را بنا به تشکیلات طایفه ای بصورت مالکانه (اربابی) بین خود تقسیم می کردند. بدین ترتیب کسانی که صاحب زمین شدند، خود را برتر از مردم بومی می دانستند. همین وضع موجب رواج تقسیم بندی طبقاتی گردید. آریائی ها، همانگونه که خود را نسبت به بومیان برتر و اصیل تر می شمردند، در میان خود، بنا به امتیازات اصالت و نجابت فرق می گذاشتند. وابسته بودن به بعضی از قبایل و طوایف، بالاترین امتیاز را داشت. این امتیاز بنا به منزلت همخونی و توارث صورت می گرفت، با عنوان «جاتی» یا «یاتی» بیان می گردید. پرتغالی ها پس از آمدن به هندوستان و دیدن این تباینات اجتماعی بین مردم از واژه «کاست» که در زبان خودشان به معنی تبار و نژاد می باشد، استفاده کردند. از آن به بعد، این واژه، در زبان علمی به عنوان «طبقات اجتماعی هندوستان» بکار رفت. در حالیکه بومیان در مقابل واژه کاست، از واژه «وارانا» که بمعنی رنگ می باشد، استفاده می کنند و مقصود از کاست اغلب تعبیری است که مجموعه گروهای متقابل را به خاطر می آورد. سازمان کاست به تدریج شاخ و برگ گرفت و اشکال گوناگونی پیدا کرد.

آریایی ها همانند همه اقوام دیگر در مورد ازدواج مقراراتی مخصوص به خود داشتند و این مقررات نیز برای ازدواج داخی و ازدواج خارجی وضه کرده بودند. آنان اجازه نداشتند با افرادی خارج از نژاد خود و یا خویشاوندان خیلی نزدیک ازدواج کنند. باید گفت که از این مقررات، بارزترین آیین هندی به وجود آمد. آریایی ها، رعایا را پست تر از خود می دانستند و چون جمعیت رعایا بر آنان فزونی داشت، بر این عقیده بودند که اگر در امر ازدواج قائل به تهدید نشوند، بزودی اصالت نژادی خود از دست می دهند و پس از یکی دو قرن در اکثریت رعایا هضم و جذب خواهند شد. از اینرو، پایه تقسیم فرقه ها را بر میزان مقام و رتبه ننهادند، بلکه رنگ پوست را ملاک تقسیم قرار دادند. با این همه، عقیدة عده ای بر این است که این مبالغه در تقسیم بندی طبقات، از روی اعتبارات نژادی و ارثی و تقسیمات حرفه ای در دوره ودائی وجود نداشت.

با گذشت زمان و افزایش جمعیت، آریایی ها هرچه بیشتر به سوی مناطق مرکزی هند پیش رفتند و مهاجرت وسیعی به سوی دره گنگ انجام دادند. نتیجه این مهاجرت ها، ایجاد تمدنی جدید بود، چراکه فرهنگ آریای تحت تاثیر شرایط جدید، به طور کلی تغییر کرد و اجتماع و نظام نوینی به وجود آمد که افراد را به طبقات اجتماعی کاملا متمایز، یعنی نظام کاست تقسیم می کرد. به عقیده پرفسور «لوئیس براون» و بسیاری دیگر، نظام کاست، نتیجه کوشش آریایی ها برای حفظ هویت ممتاز خود و جلوگیری از آمیزش

نژادی و فرهنگی با بومیان محلی بود. آریایی ها برای حمایت از خود در قبال سیاه پوستان، سد اجتماعی و دینی کاست را برپا کردند. جدای کاست ها از یکدیگر که عاقبت شامل خود آریایی های سفید پوست نیز گردید، به همراه قدرت و نفوذ فزاینده روحانیون یا برهمنان و پیچیدگی هر چه بیشتر آیین ها و مناسک، عوامل اصلی تشکیل دهنده آین برهمن است. اما آریایی ها در حفظ این تمایزات موفق نشدند، زیراکه امروزه همه هندوها، متعلق به هر کاستی باشند، تیره پوست هستند. با این حال، نظام کاست گرچه در حد نگهداشتن سفیدها از سیاهان موفق نبود، اما خیلی زود به ابزاری موثری برای جدائی اجتماعی سفیدها از یکدیگر تبدیل شد.

سال ۱۳۹۶      

کد خبر 1927

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 13 =