دوران متروپل‌ها به پایان رسیده است

دیدگاه تحلیلی دیمیتری مدودف (معاون رئیس شورای امنیت فدراسیون روسیه، رئیس حزب سیاسی «روسیه متحد») در نشریه راسیسکایا گازتا دیمیتری مدودف: بشریت باید بالاخره از میراث نظام استعماری خلاص شود.

متروپل‌ها[1]

ترجمه بخش‌هایی از:دیدگاه تحلیلی دیمیتری مدودف (معاون رئیس شورای امنیت فدراسیون روسیه، رئیس حزب سیاسی «روسیه متحد») در نشریه راسیسکایا گازتا

اواسط ژوئن، تعدادی رویداد مهم بین‌المللی در ولادی وستوک تحت نظارت «روسیه متحد» در حال برگزاری‌ست که برخی از آنها همزمان با ریاست روسیه بر بریکس در سال جاری‌ست. همه آنها ادامه سنت همکاری سیاسی-اجتماعی با هدف ایجاد نظم جهانی چندمرکزی و عادلانه از طریق دموکراتیک‌سازی واقعی مکانیسم‌های موجود حکومت جهانی خواهند بود.

چنین کار مشترکی امروزه به ویژه اهمیت پیدا کرده است و در واقع حیاتی‌ست. منطق آن توسط سیر تکامل انسان دیکته شده است. کشورهای بیشتری روی کره زمین تمایل خود را برای زندگی در یک جامعه جهانی عاری از میراث نظام استعماری و مبتنی بر اصول چند جانبه‌گرایی فراگیر، برابری حاکمیتی، همزیستی مسالمت‌آمیز و احترام متقابل بین کشورهایی با نظام‌های مختلف سیاسی و اجتماعی ابراز می‌کنند.من می‌خواهم در مورد برخی از موضوعات مهم صحبت کنم که مطمئنم در آینده مورد بحث قرار خواهند گرفت.

استعمار نو: تهدیدهای قدیمی در دوران جدید

فوریه 2024، مجمعی از حامیان مبارزه با شیوه‌های مدرن استعمار نو؛ «برای آزادی ملل!»، سازماندهی شده توسط حزب روسیه متحد، در مسکو برگزار شد. حدود 200 نماینده از بیش از 50 کشور جهان در آن شرکت داشتند. نتیجه اصلی این مجمع، تأسیس یک جنبش جهانی ضد استعماری «برای آزادی ملل» بود که به دنبال ریشه‌کن کردن شیوه‌های مدرن استثمار و هژمونی است.

نتایج این نشست به وضوح نشان داد: زمان آن فرا رسیده است که تعامل همه نیروهای مترقی را در مبارزه با استعمار نو، که بسیاری از کشورها را در مسیر توسعه پایدار و عادلانه قرار نمی‌دهد، به شدت افزایش دهیم. این یک مشکل دیرینه و پیچیده است که حل آن به رویکرد خاص و مهم‌تر از همه تلاش مشترک نیاز دارد.

بشریت در یک دوره تاریخی طولانی با اعمال نواستعماری مواجه بوده است. اصطلاح «نئو استعمار» در اواسط قرن گذشته با قطعیت به کار رفت تا نشان‌دهنده مسیری باشد که متروپل‌های سابق برای مهار توسعه کشورهای جوانی که به سختی استقلال رسمی به دست آورده بودند بکار ببرند و نتیجه این استعمارزدایی باعث شد آنها جبران خسارت وارده به خود را در پیش بگیرند.

دخالت بی رویه در امور کشورهای مستقل رخ داده و متأسفانه به اشکال مختلف ادامه دارد. مهم نیست که بشریت چقدر مصمم به ریشه کن کردن استعمار نو باشد، جهان غرب به شدت در برابر آن مقاومت خواهد کرد.این امر در شرایط گذار از منزوی، ملی به استعمار نو جهانی عمل خواهد کرد؛ یعنی سیستمی از روابط نابرابر اقتصادی و سیاسی که کشورهای غربی بر اساس قدرت نظامی، فعالیت‌های سرمایه‌های غربی، سازمان‌های مالی بین‌المللی و شرکت‌های فراملیتی بر سایر نقاط جهان تحمیل کرده‌اند؛ (گورلوف. آ.ا، از سیستم استعماری تا استعمار نو جهانی. 2014، شماره 2، ص 60). متروپل‌های سابق مشتاقانه می‌خواهند به انگلی کردن کشورهای وابسته به خود ادامه دهند تا با تحقیر و سرکوب دیگران آسایش خود را تضمین نمایند فقط این بار، با ابزارها و روش‌های پیچیده‌تر. هیچ چیز جدیدی در این مورد وجود ندارد. به قول یک ضرب‌المثل لاتین Consuetude est altera natura «عادت ذات دوم است».

من فقط به چند رقم اشاره می‌کنم که به شیوایی، مؤلفه سیاسی نواستعمار را مشخص می‌کند. به گفته کارشناسان؛ (آمریکایی‌ها، با تمام تعصباتشان)، از سال 1946 تا 2000 ایالات متحده بیش از 80 بار در فرآیندهای انتخاباتی سایر کشورها مداخله کرده است. از سال 1945، بیش از 50 تلاش برای کودتا و مداخله نظامی صورت گرفته است (لوین، دی. مداخله‌های انتخاباتی پارتیزانی توسط قدرت‌های بزرگ: معرفی مجموعه داده‌های PEIG. مدیریت درگیری و علم صلح، 2019، جلد 36(1)، ص 106-88 ویلیام بلوم براندازی دولت‌های دیگر؛ فهرست اصلی)

یکی از ابزارهای مهم برای اجرای چنین دوره‌ای از متروپل‌ها، تحریم‌های یک جانبه مغایر با قوانین بین‌المللی بود. از 174 مورد اعمال محدودیت در قرن بیستم، 109 مورد توسط ایالات متحده آغاز شد و آنها در 80 مورد به تغییر مسیر سیاسی در دولت‌های نامطلوب دست یافتند (هافباشر.ج، شات.جی، الیوت.ک، اواِگ.ب، تحریم‌های اقتصادی تجدید نظر؛ ویرایش سوم موسسه اقتصاد بین‌المللی پیترسون، 2009، ص 248). آمریکا در اصل به یک متروپل جدید تحریمی جهانی تبدیل شده است. واشنگتن در فعالیت‌های خود نه تنها تحریم‌های اولیه، بلکه (با اشاره به اصل صلاحیت فراسرزمینی)، ثانویه را نیز به طور فعال اعمال می‌کند و به دنبال تضعیف سیاست‌های خارجی و تجاری و اقتصادی کشورهای ثالث و در نتیجه نقض آشکار حاکمیت آنهاست.

چندین نمونه از پیامدهای اقدامات محدودکننده غیرقانونی از این دست؛ کل خسارات وارده به اقتصاد کوبا ناشی از تحریم اعمال شده در سال 1960 تا اکتبر 2023 بالغ بر 159.8 میلیارد دلار بوده است. در جریان محدودیت‌های یکجانبه علیه ایران در سال‌های 2000-1984 متوسط ​​هزینه سالانه تحریم‌ها 80 میلیون دلار بوده است (تحریم‌های مربوط به ایران، بیانیه مطبوعاتی رسمی کاخ سفید. برگه حقیقت. 31/07/2012)، در دوره تحریم‌های چندجانبه از سال 2006 تا 2012 این رقم 5.7 میلیارد دلار در سال بوده است. (کومشوکوو.ا.ُو. تحریم‌ها علیه ایران: اهداف و پیامدها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روسیه. عوامل اجتماعی رشد اقتصادی، انتشارات انستیتوی اطلاعات علمی در علوم اجتماعی، 2016، شماره 2-11).

طی 7 سال از آغاز تحریم‌های اعمال شده علیه ونزوئلا، در سال 2015 زیان تولید ناخالص داخلی این کشور آمریکای لاتین، همانطور که ن. مادورو، رئیس جمهور آن در ژانویه 2024 در سخنرانی سالانه خود خطاب به مردم اعلام کرد، به 642 میلیارد دلار رسید. (مادورو تحریم‌های ایالات متحده را نسل‌کشی اقتصادی نامید، ریانووستی، 15 ژانویه 2024).

در اقدامی به این ترتیب، ایالات متحده آشکارا تصمیم دادگاه دائمی حقوق بین‌الملل در سال 1927 را نادیده گرفت که بر اهمیت احترام به حاکمیت یک کشور دیگر در چارچوب صلاحیت تاکید می‌کرد و یادآور می‌شد که «اولین و مهمترین محدودیت تحمیل شده توسط قانون بین‌المللی در مورد یک دولت این است که اگر هیچ قاعده مجاز دیگری ارائه نشده باشد، یک دولت نمی‌تواند قدرت خود را به هر شکلی در قلمرو کشور دیگر اعمال کند.» (دیوان دائمی عدالت بین‌المللی. پرونده لوتوس» (فرانسه علیه ترکیه) حکم انتشارات دیوان دایمی دادگستری بین‌المللی، ص 18-19). آمریکا با توجه به اعلامیه 1965 مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد عدم پذیرش مداخله در امور داخلی کشورها، اعلامیه 1970 سازمان ملل متحد در مورد اصول حقوق بین‌الملل پیرامون روابط دوستانه و همکاری بین کشورها و همچنین قطعنامه 27 کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، همین کار را انجام می‌دهد و همچنین قطعنامه 27/21 یو ان اچ آر سی[2] مورخ 26 سپتامبر 2014 در مورد مغایرت اقدامات قهری یکجانبه با قوانین بین‌المللی، حقوق بین‌الملل بشردوستانه و منشور ملل متحد. تلاش‌های واشنگتن برای توجیه اقدامات تهاجمی و غیرمجاز خود با تفسیری گسترده از اصل سرزمین‌داری، در برابر انتقاد قرار نمی‌گیرد. (در رسیدگی به پرونده نیکاراگوئه، دیوان بین‌المللی دادگستری نشان داد که با تفسیر غیرمستقیم آنچه که تهدیدی برای امنیت ملی است مخالف است. در تفسیر اصطلاح «مبانی امنیتی اساسی» مشخص شد که اظهارات ایالات متحده در مورد تلاش‌های مداوم نیکاراگوئه برای سرنگونی دولت‌های همسایه ظاهرا دو سال، به اندازه کافی برای تکیه بر این استثنا ثابت نشده بود، زیرا ایالات متحده نشان نداده بود که «چگونه سیاست نیکاراگوئه در واقع به تهدیدی برای «منافع اساسی امنیتی» تبدیل شد.) در واقع، ما در مورد تلاش برای نابودی کل کشورها و حتی شبه نسل‌کشی صحبت می‌کنیم. اما سازمان‌دهندگان آنها هیچ مسئولیتی احساس نمی‌کنند.

کشورهای غربی همیشه در اندیشه به دست آوردن کنترل سیاسی بر سایر نقاط جهان برای تسلط بر عرصه بین‌المللی بوده‌اند. در نیمه دوم قرن بیستم، اقتصاددانان تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین و اروپا؛ آرژانتین برزیل آلمان و سوئد تئوری توسعه وابسته را تدوین کردند که وجود رابطه مستقیم بین عقب ماندگی جهان سوم و توسعه نظام اقتصادی سرمایه‌داری جهانی را اثبات می‌کند. آنها در آثار خود به طور قانع‌کننده‌ای تأیید کردند که استثمار کشورهای توسعه نیافته توسط کشورهای بسیار توسعه یافته، مانع مهمی بر سر راه پیشرفت بشریت است (باران پ. ک، در مورد نظریه اقتصادی توسعه اجتماعی. 1960، ص 53). یک تصویر بصری؛ طبق محاسبات، غرب برای دوره 1960 تا 2018 بیش از 62 تریلیون دلار مواد خام را تنها از جنوب جهانی تخلیه کرد. (هیکل.د. سالیوان.ج. زومکاوالا.ه. غارت در دوران پسا استعمار:کمی کردن تخلیه از جنوب جهانی از طریق تبادل نابرابر، سیاست جدید اقتصادی، (6) 26ص 1030-1047)

نومتروپول‌ها به همین جا متوقف نمی‌شوند. آنها قصد دارند نه تنها کیف پول و سلامتی، بلکه طرز فکر ساکنان سایر نقاط جهان را نیز کنترل کنند. متأسفانه آنها همچنین به مجموعه هنجارهای اخلاقی و قوانین رفتاری دست می‌یابند که طی قرن‌ها متجلی شده است. ادیان جهانی نیز زیر پیست اسکیت انحراف افتادند. واشنگتن و ماهواره‌هایش تلاش‌های قابل توجهی برای تغییر شکل عناصر اساسی مسیحیت و اسلام به نفع خود انجام می‌دهند و سپس با وسواس آنها را تحت عنوان «آموزه‌های مدرن‌شده» در سراسر جهان منتشر می‌کنند. به این معنا که آنها به طور کامل از شیوه‌های نواستعماری مذهبی استفاده می‌برند تا میلیون‌ها نفر را درگیر عقاید انحرافی جدید خود کنند. هدف اصلی آنها قطع ارتباط بین نسل‌هاست که در شکل‌گیری آن باورهای سنتی نقش مهمی ایفا می‌کنند.

اشکال مختلف استعمار ایدئولوژیک نیز یک خطر جدی به حساب می‌آید. به گفته پاپ فرانسیس، آنها «کمک‌های اقتصادی را با تحمیل اشکال تفکر بیگانه به فرهنگ‌های دیگر ترکیب می‌کنند و راه را برای رویارویی خشونت آمیز باز می‌نمایند.» سخت است که با سخنان اسقف روم که «بردگی و غارت مردم از طریق زور و نفوذ فرهنگی-سیاسی جرم است» و فراخوان او برای پایان دادن به اعمال نواستعماری و مظاهر نژادپرستی، موافق نباشیم. جداسازی اجتماعی در اسرع وقت از آنها ناشی می‌شود (پاپ فرانسیس: استعمار نو مانع از صلح می شود، اخبار واتیکان، 1 آوریل 2023). آگاهی نواستعماری در میان غربی‌ها همیشه بر حقیقت غالب خواهد بود؛ این بدیهی است که باید از آن پیش برویم. نمونه‌های زیادی از این وجود دارد. امروز، هلند به طور جدی در حال بررسی این ایده است که از عذرخواهی رسمی دولت پادشاهی در سال 2022 به دلیل جنایات جنگی هلندی علیه مردم محلی اندونزی در طول جنگ استقلال در آن کشور در سال‌های 1945-1949 طفره برود. حقوق بشر فقط برای نخبگان است نه برای همه؛ تلاش برای توجیه تاریخ خونین هلند در هند شرقی.

بریتانیای کبیر همچنان به ایفای نقش فعال در ترویج شیوه‌های نواستعماری ادامه می‌دهد. لندن امروز که قرن‌ها از طریق جذب منابع مستعمرات متعدد خارج از کشور خود سود می‌برد، تلاش دارد از «بمب‌های ساعتی» سیاسی که در دوران باستان گذاشته شده بود، بهره گیرد. به ویژه، بریتانیا با تحمیل نظام حقوقی خود بر بسیاری از کشورها، استفاده از ابزار قضایی خود آنها را مجبور می‌کند و معتقد است که تقریبا تمام دادرسی‌ها در جهان تحت صلاحیت خود اوست. تهاجم واقعی به سایر سیستم‌های قضایی با جهانی بودن مفروض قوانین انگلیس، بی‌طرفی و حرفه‌ای بودن بالای وکلای جزیره توجیه می‌شود که البته بسیار دور از واقعیت است. بنابراین، انگلیسی‌ها باید برای مدتی با افزایش کارایی سیستم‌های قضایی ملی و ایجاد نهادهای عدالت بین‌المللی مستقل، از رویه «نئواستعمار قانونی» کنار گذاشته شوند.

فعالیت‌های خرابکارانه متروپل‌های نو نیز با هدف استعمار مجدد کشورها در آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا به منظور ایجاد کنترل بر منابع طبیعی آنها به‌ویژه، انجام می‌شود. مواد معدنی حیاتی تمرکز بر دسترسی آزاد به ذخایر لیتیوم، گرافیت، نیکل، کبالت و فلزات کمیاب است که برای انتقال به انرژی کم کربن بسیار ضروری هستند. زیر پوشش نگرانی برای محیط زیست و مبارزه با تغییرات آب و هوایی، روایات «نو استعمار سبز/اقلیمی» که برای «غرب جمعی» سودمند است، عملا ترویج می‌شوند. کشورهای ثروتمند کشورهای جنوب جهانی را مجبور می‌کنند تا اقدامات عجولانه و نامناسبی را برای «حفظ طبیعت» انجام دهند، بدون در نظر گرفتن سنت‌ها و ساختارهایی که طی قرن‌ها در زمینه کشاورزی، آب و استفاده از آبهای زیرزمینی ایجاد شده است. شرکای ما مستقیما به روش‌های «امپریالیسم تنظیم‌کننده» (عملا نئواستعمار) مورد استفاده در این زمینه اشاره می‌کنند، از جمله در مورد موضوع جنگل‌زدایی و سایر مسائل مهم (کایاتری سورویو، «اندونزی اتحادیه اروپا را به «امپریالیسم تنظیم‌کننده با قانون جنگل‌زدایی متهم می‌کند.»، رویترز، 8 ژوئن 2023)

البته نومتروپولیست‌ها حوزه فناوری اطلاعات را نادیده نمی‌گیرند بویژه که در حال حاضر تا حد زیادی مسیر توسعه انسانی را تعیین می‌کند. وظیفه استعمار نو در اینجا اصلی نیست: افزایش «شکاف دیجیتال» بین خود و بقیه جهان، تحکیم انحصار شرکت‌های فناوری اطلاعات خود. یعنی دیگران را از شنیدن صدای کسانی که نظراتشان مغایر با دستورالعمل‌های غربگرایانه است، محروم کنید. رائول کاسترو و ]رهبر معظم انقلاب[ علی خامنه‌ای هم اکنون قربانی سانسور شده‌اند. من خودم مجبور بودم با تبعیض مشابهی روبرو شوم: شبکه اجتماعی توییتر در سال 2023 نمایش یکی از پست‌های مرا محدود کرد. مسدود کردن حساب‌ها به عنوان پاسخی به «نقض سیاست‌های داخلی» ارائه شد. در همان زمان، به عنوان مثال، سناتور آمریکایی لیندسی گراهام (که در فهرست تروریست‌ها و افراط‌گرایان قرار گرفته است)، از طریق صفحه فیس‌بوک خود (متعلق به شرکت متا، که به عنوان افراط‌گرا شناخته شده و در فدراسیون روسیه ممنوع شده است) «دستیابی و نابودی» صنعت پالایش نفت ایران را خواستار شد که توجه «پلیس اخلاق» متا (تندرو شناخته شده و ممنوعه در قلمرو فدراسیون روسیه) را برنیانگیخت. چنین پارادوکسی را نمی‌توان با چیزی جز تجلی استانداردهای دوگانه نواستعماری توضیح داد.

استعمار نو در مرزهای روسیه

برای سال‌های متمادی، عموما پذیرفته شده بود که استعمار نو با تمام جلوه‌های ناپسندش در جایی دور وجود دارد؛ در آفریقا، آسیا یا آمریکای لاتین. با این حال، در واقعیت این مورد نیست. جاه‌طلبی‌های متروپل‌های جدید هیچ محدودیتی نمی‌شناسد؛ نه اقتصادی و نه سیاسی و خود استعمارگران جدید نمی‌خواهند به مرزهای استراتژیک شناخته شده سایر دولت‌ها احترام بگذارند (برای جزئیات بیشتر به مقاله من در مجله «کارشناس» شماره 4 (5) مورخ 15 آوریل 2024 مراجعه کنید)

چرا دولت‌ها باید با استعمار نو مبارزه کنند؟

مبارزه با استعمار نو یک تقابل ابدی به معنای رویارویی به خودی خود نیست. این اول از همه حرکتی به سوی حاکمیت تمدنی است که کشورهای قرن بیست و یکم بدون آن هستند. انحطاط و یک حالت ویرانی در انتظار است. در آغاز قرن، بدترین چشم‌انداز برای یک دولت این بود که برچسب «شکست خورده» را به خود اختصاص دهد. امروزه، اصطلاح «دولت غیرمستقل» به چنین ننگی از ضعف، ناتوانی در حمایت از خود به عنوان یک نهاد سیاسی و اقتصادی و اعمال قدرت عمومی شناخته شده تبدیل شده است. تنها کشورهای کاملا مستقل و دارای استقلال در امور خارجی و داخلی قادر خواهند بود به طور مؤثر با تلاش‌های عمدی استعمارگران سابق برای تحمیل روابط نابرابر اقتصادی و سیاسی بر آنها مقابله کنند. در این شرایط، کلمات تشریفاتی، هرچند مستحق هر تاییدیه، که در 21 مارس روز جهانی رفع تبعیض نژادی بیان می‌شود، آشکارا کافی نیست. لازم است به طور قاطع و مستمر روایت‌های مناسب ضد استعماری در دستور کار عمومی قرار گیرد.

من متقاعد شده‌ام که در زمان ما، همه پیش‌نیازها برای ادغام گروه وسیعی از همفکرانی که از تکمیل فرآیند استعمارزدایی و علیه شیوه‌های استعماری جدید حمایت می‌کنند، ایجاد شده است. این اوست که می‌تواند روی ایجاد یک مکانیسم مشاوره بین دولتی کار کند و کمیسیون‌های ملی را برای محاسبه خسارت و تعیین حقایق جنایات دوره استعمار متحد نماید.

یکی دیگر از مسائل دیرینه اما مبرم، تکمیل فرآیند استعمارزدایی است که در قرن بیستم آغاز شد. یادآوری می‌کنم که طبق فهرست کمیته ویژه سازمان ملل متحد، 10 «منطقه غیر خودگردان» همچنان در اختیار بریتانیای کبیر، 3 منطقه در اختیار آمریکا، 2 منطقه در اختیار فرانسه و 1 منطقه در اختیار نیوزلند قرار دارند. لازم است تلاش‌های کشورهای جنوب جهانی متحد شود تا «تکه‌های» مصنوعی عظمت سابق امپراتوری‌های غربی که پس از فروپاشی نظام استعماری در دهه‌های 1970-1960 باقی مانده‌اند، بتوانند به استقلال واقعی دست یابند.

به همان اندازه مهم است که جنبش «برای آزادی ملل» در حل انجام وظایف کلان پیش روی خود باشد. لازم است عقب‌نشینی نکرده و آماده باشد تلاش‌های خود را در قالب‌های مختلف با ساختارهای جهانی و منطقه‌ای از جمله بریکس و سازمان همکاری شانگهای ترکیب کند. به عنوان مثال، از طریق اجرای طرح‌های ضد استعماری مربوط به تضمین امنیت مالی کشورهای در حال توسعه، اصلاح کامل صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی. این با ایده‌های استقلال مالی ترویج شده در چارچوب بریکس سازگار است.

فعالیت‌هایی برای بررسی جنایات استعمار که محدودیتی ندارند، بایستی به منصه ظهور برسد. لازم است در سازمان ملل متحد یک پایگاه داده عمومی (ثبت نام) از جنایات دوره استعمار و همچنین شیوه‌های مدرن نو استعماری ایجاد شود. مقیاسی ایجاد شود که امکان ارزیابی خسارات ناشی از جنایات جنگی انجام شده در قلمرو آنها را فراهم کند.

متروپل جدید باید به چیزی که برای آنها عزیزتر است ضربه بزند؛ کیف پول آنها که تا حد زیادی به دلیل استثمار بقیه جهان پر شده است. ما با این واقعیت پیش می‌رویم که پرداخت غرامت به قربانیان شیوه‌های استعماری نو باید بر اساس شواهد روشن، قانونی تأیید شده و مستدل انجام شود. علاوه بر ارزیابی سیاسی و دیپلماتیک، ارزیابی حقوقی روشن از فعالیت‌های آنها نیز ضروری‌ست.

«میلیارد طلایی»[3] باید ته بشکه را بتراشد تا تاوان گناهان گذشته را بپردازد. کشورها و شرکت‌های خصوصی که دهه‌ها را در تجارت برده‌های فرا آتلانتیک گذرانده‌اند، باید شهامت آن را داشته باشند که بیش از سخن گفتن به بی‌عدالتی‌های تاریخی و نژادپرستی سیستماتیک علیه آفریقایی‌ها پاسخ دهند. اگر به تاریخچه ادغام و اکتساب گروه‌های مالی مدرن، شرکت‌های متخصص در ارائه خدمات بانکی و بیمه بپردازید، واضح است؛ بسیاری از آنها به قرن‌های 19-18 باز می‌گردد. این بدان معناست که آنها نیز با آغشته شدن به فاضلاب استعمار سرمایه خود را به دست آورده‌اند. این آنها هستند که باید قبوض را پرداخت کنند و اقلام هزینه مناسب را در بودجه خود در نظر بگیرند.

در این راستا، ایده عدالت جبرانی مطرح شده توسط کشورهای آسیب دیده از یوغ استعماری، شایسته توجه ویژه است. ما به خصوص در مورد ابتکار دومین مجمع دائمی سازمان ملل برای افراد آفریقایی تبار جهت ایجاد یک دادگاه بین‌المللی تخصصی در سازمان ملل صحبت می‌کنیم که فعالیت‌های آن باید با همکاری نزدیک با مکانیسم‌های دیگر جهان انجام شود؛ سازمانی برای مبارزه با نژادپرستی (انجمن دائمی سازمان ملل متحد در مورد افراد آفریقایی تبار، نتیجه‌گیری و توصیه‌های اولیه / جلسه دوم، 30 می-2 ژوئن 2023، نیویورک).

جهانی عاری از اعمال نواستعماری چگونه خواهد بود؟

امروز روشن است که آینده در اختیار ساختارهای منطقه‌ای قوی، از نظر ایدئولوژیک یکپارچه، و بدون درگیری است که قابلیت خود را ثابت کرده‌اند. در چارچوب آنها، درک متقابل و اعتماد شرکت‌کنندگان مرتبه‌ای بالاتر از قدرت‌های بزرگ در مقیاس سیاره‌ای است. به طور دقیق چنین سازمان‌ها و اتحادیه‌هایی هستند که به موتورهای رشد، مراکز مستقل توسعه جهانی با دستور کار جهانی تبدیل خواهند شد. آنها نقش رهبری را در فرآیندهای درهم شکستن طرح‌های کنترل نواستعماری به عهده خواهند گرفت و به صدها میلیون نفر از مردم روی زمین امید به آینده بهتر خواهند داد.

یکی از راه‌های حل مشکلات رفع مظاهر اقتصادی-اجتماعی استعمار نو می‌تواند تقویت هماهنگی رویکردهای کشورهای اکثریت جهانی برای شکل‌گیری نظام کاملا جدید روابط بین‌الملل بر اساس اصول احترام و عدم مداخله باشد. حل این مسائل موضوعی در آینده نزدیک است.

جهانی شدن چند قطبی که به سرعت در حال جایگزینی جهان‌گرایی تک محوری غربیِ پر از بی‌عدالتی است، مستلزم ایجاد یک الگوی گفتگوی کاملا جدید است. علاوه بر این، پایه‌های آن قبلا گذاشته شده است. در سال ریاست روسیه بر بریکس، به ویژه مایه خرسندی‌ست که کشورمان مصمم است به اجرای مفاد بیانیه 2 ژوهانسبورگ «بریکس و آفریقا: مشارکت برای رشد شتابان مشترک، توسعه پایدار و چندجانبه‌گرایی فراگیر» که در اجلاس سران در آفریقای جنوبی آگوست 2023 به تصویب رسید، ادامه دهد. ما امیدواریم که از طریق تلاش‌های مشترک با شرکای خود، پیش نیازها برای ارتقای همکاری در قالب بریکس- اتحادیه آفریقا به سطح کیفی جدیدی بر اساس افزایش نقش بریکس در صلح، حل منازعات و حصول اطمینان از انطباق با قوانین بین‌المللی ایجاد شود. توسعه تعامل بین منطقه تجارت آزاد آفریقا و اتحاد اقتصادی اوراسیا و همچنین سایر اشکال مشابه در زمینه تجارت و اقتصاد نیز امیدوارکننده به نظر می‌رسد.

توجه ویژه بر انتقال تدریجی از طرح‌های سنتی برای تخصیص کمک‌های خارجی از طریق خطوط بین دولتی با استفاده از بودجه تخصیص یافته از جانب کشورها توسط سازمان ملل متحد، صندوق بین‌المللی پول، بانک بین‌المللی بازسازی و توسعه، به نوع جدیدی از همکاری‌های بین‌المللی برای ارتقای توسعه بر مبنای چندجانبه متمرکز خواهد شد و البته، با استفاده گسترده‌تر از سرمایه خصوصی و جذب سرمایه از ساختارهای غیر متخاصم که از اعتماد کشورهای جنوب جهانی از جمله بانک توسعه نوین برخوردار هستند.

توسعه پویای چنین فرآیندهای ژئوپلیتیکی به ویژه در پس زمینه تلاش‌های متوقف شده توسط یوروآتلانتیک‌ها برای ایجاد یک سیستم جدید روابط با جنوب جهانی مشهود است. اکثریت قریب به اتفاق مخالفان استراتژیک ما استعداد صدها ساله خود را برای ساختن تصویری مثبت از آینده از دست داده‌اند. تلاش برخی از سیاستمداران منطقی غربی برای درک رویکردهای مراکز با نفوذ فعلی در حال ظهور و (بازیکنان «کوچک» که روی نقشه اکنون وجود ندارند، مهم نیست که چقدر کسی بخواهد به رتبه‌بندی کشورها بر اساس اهمیت آنها ادامه دهد) مقابله با گستاخی سنتی بوروکراسی واشنگتن-بروکسل است: آنها قرار است به کجا بروند؟ استکبار، دگماتیسم ایدئولوژیک و غرور به غرب اجازه نمی‌دهد که سرعت تحولات در حال وقوع را پیگیری کند و به نقش و جایگاه جدید کشورهای توسعه نیافته، بلکه توسعه یافته و قوی در دنیای در حال تغییر پی ببرد. نتیجه شوک عمیق ناشی از بی‌میلی «غیر منتظره» جنوب جهانی برای پیروی از «فرمول زلنسکی»، قطع روابط بلندمدت با روسیه، پیوستن به تحریم‌هایی است که توسط کاخ سفید و ماهواره‌های آن ترویج می‌شود و چشم خود را بر تشدید مجدد اوضاع در خاورمیانه ببندد. شعارهای ضد استعماری به طور فزاینده‌ای قوی‌تر می‌شوند. مدل لیبرال غربی جذابیت خود را از دست داده است.

نظم جهانی چندمرکزی که قدرت خود را از تنوع به جای تعصب نواستعماری می‌گیرد، عمل‌گرا خواهد بود. کلید ثبات اقتصادی، تنوع بخشیدن به روابط، حفظ آزادی در ارتباطات بین مناطق کلان، بر اساس روح فلسفه جنبش عدم تعهد خواهد بود. من متقاعد شده‌ام که این قالب را که توسط دولتمردان برجسته جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر، سوکارنو و جوزف بروز تیتو در قرن بیستم وجود داشت، در قرن حاضر به هر شکلی، به عنوان باد دوم[4] خواهند یافت. از جمله جهت‌گیری‌های امیدوارکننده نه تنها انتشار گسترده اصول همزیستی مسالمت‌آمیز و رد تقابل بلوک نظامی در دوران جدید پسااستعماری خواهد بود، بلکه پر کردن احتمالی جنبش با محتوای خاص جدید، از جمله با ایجاد بعد درون حزبی آن مورد انتظار است.

برای آزادی ملت‌ها!

بدون شک فرآیندهای یاد شده، شکل‌گیری نظم نوین جهانی را که جایی برای تحریم، استثمار و دروغ در آن وجود ندارد، نزدیکتر می‌کند. اصل شناخته شده وحدت در تنوع که در بسیاری از عرصه‌های زندگی ما به کار می‌رود، به برکت جنبش ضد استعماری، باید معنای جدیدی پیدا کند و در نهایت در کل نظام روابط بین‌الملل کاربرد داشته باشد. به همین دلیل است که جنبش «برای آزادی ملل» توسط «روسیه متحد» بر اساس سنت‌های دیرینه اتحاد جماهیر شوروی در مبارزه با استعمار و پیامدهای آن، مهم‌ترین گام در جهت تحکیم اتحاد مردمان جهان در مبارزه با استعمار نو است.

ارتباط جنبش جدید که ظاهرا در غرب مورد استقبال قرار گرفته نیز گواه است. مدت‌ها قبل از تشکیل مجمع، فعالیت‌های شدیدی برای ایجاد اختلال در جلسه آینده آغاز شد. نو استعمارگران تقریبا از کل زرادخانه اقدامات فشار بر شرکای ما استفاده کردند و به دنبال امتناع آنها از شرکت در مجمع بودند. هم وعده‌های سخاوتمندانه کمک‌های مالی و اقتصادی و هم تهدید آشکار استفاده از اقدامات محدودکننده مختلف مورد استفاده قرار گرفت. ایالات متحده حتی ممنوعیت‌های مستقیم را اعمال کرد: شرکت‌کنندگان در رویداد اجازه نداشتند از حریم هوایی آمریکا برای سفر به مسکو استفاده کنند اما همه این تلاش‌ها به هدف خود نرسید و نشست در پایتخت روسیه با موفقیت برگزار شد.

در نتیجه این مجمع، سندی به اتفاق آرا به تصویب رسید که جنبه‌های مرتبط و مهم مقابله با اقدامات نواستعماری در مقیاس جهانی را منعکس می‌کرد. ما همچنین توافق کردیم که روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین کشورهای اکثریت جهانی برقرار کنیم و به طور مشترک با اعمال مداخله در امور کشورهای مستقل، جعل تاریخ، بیگانه‌هراسی، نژادپرستی و نئونازیسم مخالفت نماییم.

در ماه ژوئن در ولادی وستوک، ما یک گام دیگر به سوی جهانی جدید و عادلانه برخواهیم داشت؛ ما یک نشست موسس کمیته دائمی جنبش ضد استعماری «برای آزادی ملل» برگزار خواهیم کرد و راه‌های عملی برای اجرای ابتکارات مشترک را مورد بحث قرار خواهیم داد تا به دنیای خود آینده‌ای عادلانه ارائه کنیم.

منبع:https://rg.ru/2024/06/14/vremia-metropolij-isteklo.html

14 ژوئن 2024- ترجمه: زهره حمدیه


[1] . کشور امپریالیستی صاحب مستعمره

[2] . شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

[3]] اشاره به غرب، مفهوم «میلیارد طلایی» ظاهراً در دهه 1970 در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد و در دهه 1980 بیشتر توسعه یافت. در روزنامه‌نگاری روسی برای نشان دادن شکاف اقتصادی بین جمعیت ثروتمند (کشورهای با درآمد بالا که بیشتر آنها نیز کشورهای توسعه‌یافته هستند) و کشورهای فقیر به کار می‌رود و به نوعی منعکس‌کننده عدم تعادل است.[

[4] . ]ظاهرا «باد» در انگلیسی قدیم به معنای «نفس» بوده است؛ به ویژه «نفس در صحبت کردن» و همچنین «نفس آسان یا منظم»، از این رو باد دوم به معنای بازگشت آسانی در تنفس پس از خستگی ناشی از فعالیت بدنی مانند دویدن است. در اینجا یعنی نفس تازه دوباره.[

کد خبر 20057

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =