۱۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۶

 چند سالی است که بحث هایی در باره آثار و ابنیه های تاریخی و چگونگی ساخت آنها انجام شده است و بسیاری از افراط گراهای هندو بدون در نظر گرفتن واقعیت ها تاریخی دست به تحریف آن زده و باعث تشویش افکار عمومی شده اند.

برای اینکه گذشته بشریت را آشکار کنیم، توجه ما باید از اسناد تاریخی به بناهای تاریخی تغییر پیدا کند.

آیا تاج محل، تاریخ است یا میراث؟ پاسخ به این سوال بستگی به این دارد که کدام یک از این دو دروازه را برای ورود به گذشته بر می گزینیم. یکی از آنها تاریخ را به ما نشان می دهد و دیگری میراث را. تاریخ به طرق مختلف روایتی کهن برای توصیف خود دارد. اهدافی که تحقق می یابد و شخصیت های والایی که آنها را عملی می کنند. دهقانان، کارگران، صنعت گران و بازرگانان وارد تاریخ می شوند، اما آنرا رقم نمی زنند.خواه جنگ یا صلح باشد یا مجوز ساخت و فروش همواره کسانی بوده اند که تسلیم شدند و افرادی هم در جایی که دیگران ساخته اند شورش کرده اند.

میراث اما بسیار متفاوت است. میراث در مورد مردم معمولی است که ماهر، مجرب، پر ماجرا و ریسک پذیر هستند، اما نه جنگ در کار است و نه جنگ های صلیبی. میراث در صلح پیش می رود و زمان روایت داستان هیچ جنبش یا انقلاب بزرگی هیچ شاهزاده یا پادشاهی در کارنیست.

بر عکس، میراث حکایت کشاورزان و گله دارانی است که دنیای وحشی را رام کردند تا دانه بپرورانند و امرار  معاش کنند. در مورد شعبده بازان و هنرمندان صنایع دستی و افراد شجاعی است که کوه ها و دریاها را پیموده اند، تا به مبادله علوم بپردازند. در مورد مهندسین روستایی و متالوژیست هایی است که برای اولین بار به مس چکش زدند. سهم مشترک آنها در زندگی روزمره معمولی بسیار بزرگتر از اقداماتی است که سربازان می کردند یا امپراطورها به ارث گذاشتند.

پس تاج محل تاریخ است یا میراث؟

 آیا تاج محل زیباست چراکه یک حاکم قدرتمند دستور ساخت آنرا داده است؟ یا این زیبایی جادوی دست هنرمندانی است که آن را خلق کرده اند؟ این هنرمندان از سراسر هندوستان، آسیای مرکزی و ترکیه گرد هم آمدند. این جایی است که درونمایه هنر اسلامی و هندی درهم آمیخته است. در هیچ یک از مراحل ساخت آن تاج و تخت دخالتی نداشته است. برای ساخت این عمارت مرمر ماکرانا از راجستان و جده،کریستال ها از چین، یشم از پنجاب و یاقوت کبود از سریلانکا رسیده است.

به تلفیق سنت های اسلامی و هندی در حکاکی های روی سنگ ریگی قرمزرنگ قلعه جهانگیر مغول در آگرا یا در ستون های حیاط مغول توجه کنید که چطور بالکن ها توسط آنها نگهداشته شده اند یا به خاطرآورید که دوران سلطنت دکان (۱۵۰۰،۱۷۰۰) زمانی که آسیا و اروپا در فلات به یکدیگر رسیدند و دوباره آنرا ساختند.این همجوشی از جانب حاکمان دیکته نشده بود بلکه ماحصل مهارت و استعداد زیر دستان در محیطی دوستانه بود نه در میدان مبارزه در قفس.

در آن دوران قلم کاری درون مایه هندی، اسلامی و اروپایی داشت و استاندارد (یا نشان) دکان، اژدهای چینی بود. اگر فرش های جیپور در قرن ۱۷ بر گرفته از طرح های اروپایی بود، در عوض نقاشی های ونیز هم از فرش های "اشاک" ترک با حاشیه های پیچیده و الگوهای هندسی توپی شکل الهام گرفته بود.میراث ها در همه جا قلمروی وسیعی را با هم متحد می کنند و پادشاهان آنرا تقسیم می کنند.

همه ما از دشمنی "اورانگزب" و "دارا شکوه" آگاهیم. چراکه تاریخ آنرا به بهترین شکل نقل کرده است. پشت این بخش از تاریخ، میراث در دربار مغول مشغول به کار است. نادیرا همسر داراشکوه،"ماری مکدالن"  را به سبکی نقاشی کرد که تعمداٌ تقلیدی از تینتورتو، هنرمند ایتالیایی نامدار قرن ۱۶ بود. این بدان معناست که چگونه هنر اروپایی عمیقاٌ در هند قرون وسطی تحسین شده است.

ظاهراً در و نمایه و نقاشی های اروپایی ازعهد قدیم و جدید در انحصار دربار اکبر شاه بوده است. اما هیچکدام از اینها نتیجه ای نداشت. با این وجود، وقتی اکبر شاه تاریخ ساز شد و قلعه  "چیتور" را فتح کرد این رویداد تاریخی بزرگ مسیر میراث را تغییر نداد. ادامه این روند با یکپارچگی و پیوندی دوباره، گذشته و حال و دور ونزدیک را در یک همفکری همیشگی به هم مرتبط می کند.

اروپا هم از شرق الهام گرفته است. پارچه فروشی های ایتالیایی زمان رونسانس آشکارا الگوهای چینی را کپی کرده بودند. درست همان طور که سازندگان گوتیک معماری اسلامی و سارسنیک را تغییر دادند.پارچه های ابریشمی خیره کننده در کلیسای سنت مری در دانزیگ و احترام به محل عبادت مسیحیان کاملاٌ به سبک عربی است. سفال های لعاب دار خصوصاٌ "ماجولیکای" ونیزی از میناکاری های آبی با طرح های گل و پیچک کاملا از شرق الگو گرفته است.

در قرن ۱۷ بافندگان فرش  چین ،"سنه گره " را از ایرانیان آموختند و به طور گسترده ای در فرش های متمایز خود از آن استفاده کردند. حتی بودائیسم به تنهایی از هند خارج نشد و نساجی چین را با تکثیر الگوهایی از اشکال گاو، فیل و درختان استوایی تحت تاثیر قرار داد.

جنبه خشن و مرد سالارانه تاریخ و لحن ملایم زنانه میراث را می توان از بعد دیگری بررسی کرد."دبورا تاتن" جامعه شناس و نویسنده کتب پر فروش معتقد است:در حالی که مردان درگیر گفتگوی گزارشی هستند،زنان در گفتگوی دوستانه  موفق ترند.

به عنوان مثال، یک ضیافت  را مشاهده کنید. مردان تمایل ندارند با صدای بلند شوخی کنند  و پاسخ های قاطعی ارائه می دهند و در کل می کوشند که گل سر سبد آن محفل باشند.از سوی دیگر، زنان از طریق گفتگو در مورد مسائل روزمره ،معضلات خانوادگی ،رد و بدل کردن اطلاعات در مورد بیماری و سلامتی ،امنیت و ناامنی های شغلی و ازدواج با هم ارتباط برقرار می کنند. در هیچ یک از این موارد آنها همانند گفتگوهای گزارشی مردانه صدایشان را بلند نمی کنند یا نیازی به جلب توجه ندارند.

تاریخ و میراث هم مشابه گفتگوی گزارشی مردانه و گفتگوی دوستانه زنانه هستند. با وجود اینکه مطالعات گذشته موفقیت ها و ناکامی های پروژه های منفرد را بررسی می کرد، مطالعات همگام اخیر در مورد  اقدامات کوچک برخی از باهوش ترین افراد سخن می گوید  که برای ما حکمت و تعمق در دوران مختلف را به ارمغان می آورند.آنها در مبادلات ساده و صلح آمیز و به دور از سر وصدا این کار را انجام می دهند.چگونه هنر واقعی، صنایع دستی ظریف و بناهای باشکوه نظیر تاج محل را بدست آوردیم؟ حتی سنگین ترین بالابر ها هم توسط قلب های آرام به حرکت در می آیند. برای اینکه گذشته بشریت را آشکار کنیم توجه ما باید از تاریخ به میراث و از اسناد به ابنیه تاریخی تغییر کند.

- نویسنده: دیپانکار گوپتا جامعه شناس هندی و استاد مرکز مطالعات دهلی می باشد.

توضیح:  چند سالی است که بحث های در باره آثار و ابنیه های تاریخی و چگونگی ساخت آنها انجام شده است و بسیاری از افراط گراهای هندو بدون در نظر گرفتن واقعیت ها تاریخی دست به تحریف آن زده و باعث تشویش افکار عمومی نیز شده اند و متاسفانه برخی از آنها خواستار تخریب آنان همچون مسجد بابری هستند. علاوه بر آن  افراط گراها  با طرح چنین مسائلی و جریحه دار کردن افکار جامعه خواستار رسیدن به مقاصد سیاسی خود هستند.

روزنامه:تایمز آف ایندیا   مورخ: ۴ نوامبر

سال ۱۳۹۶

کد خبر 2007

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =