گسترش کامل بریکس مهمترین نقطه عطف است که پس از آن گروه خود را در یک انشعاب جاده یافت که یا کیفیت همکاری را در ترکیب جدید حفظ و تقویت خواهد کرد و به یک نهاد اصیل حکمرانی جهانی و محرکی برای تشکیل نظم جهانی عادلانهتر تبدیل میشود، یا مسیر تبدیل شدن به باشگاهی سست را در پیش خواهد گرفت، شرکت در آن اعتبار دارد، اما اعضایش را به هیچ چیز ملزم نمیکند.
این گسترش که در اواخر سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ به دنبال اجلاس سران در ژوهانسبورگ انجام شد، به مهمترین رویداد در تاریخ پانزده ساله بریکس تبدیل شد، که تأییدی بدون شک بر موفقیت این گروه و تقویت اقتدار و جذابیت آن در جهان، و همچنین شاخص قابل توجهی از تغییر کیفی در محیط بین المللی است؛ تسریع در شکلگیری جهان چندقطبی، کاهش نفوذ جهانی غرب و تمایل تعداد فزایندهای از کشورها برای تقویت حاکمیت و مشارکت بیشتر در حکمرانی جهانی.
تصادفی نیست که گسترش بریکس دقیقا در زمانی رخ داد که ایالات متحده آمریکا و متحدانش در تلاش برای حفظ هژمونی خود، رویارویی همزمان علیه روسیه، چین و ایران را آغاز کردند و به شدت شروع به شکلگیری و گسترش هجمه ضد روسی، ضد چینی و ضد ایرانی کرده، کشورها را مجبور به انتخاب با غرب بودن یا علیه او میکند و تقریبا همه را به تحریمهای ثانویه تهدید کرده و از این طریق حق حاکمیت دولتها برای ایجاد روابط با یکدیگر در چارچوب قوانین بینالمللی را نقض میکنند اما اثر این فشار برعکس بود و به جای آن پدیدهای شکل گرفت که روسیه آن را اکثریت جهانی مینامد. این لفظ مترادف با جنوب جهانی نیست. برای مثال، روسیه متعلق به دومی نبوده و نیست. اکثریت جهانی کشورهایی را متحد میکند که مخالف غرب نیستند، بلکه مخالف رویکرد یکجانبهگرایی، تحریمهای یکجانبه، نیاز به انتخاب «یا یا» و برای جهانی چند قطبی و تنوع تمدنی و حق تعیین سرنوشت و مدل توسعه خود احترام قائلند. این کشورها بودند که تمایل خود برای پیوستن به بریکس را نشان دادند و این اتحاد ده نفره خود پیشتاز اکثریت جهانی شد.
در عین حال، دو برابر کردن ترکیب، یک چالش بزرگ برای هر نهاد چندجانبه است. کشورهایی با منافع ملی و جهتگیریهای سیاست خارجی بسیار متفاوت به بریکس پیوستند. در حال حاضر در داخل این گروه هم مخالفان رسمی ایالات متحده (روسیه، ایران) هستند و هم کشورهایی که وضعیت «همپیمان اصلی ایالات متحده در خارج از ناتو» را دارند (مصر، امارات متحده عربی). اغلب چنین گسترشهایی در مقیاس بزرگ منجر به کاهش کیفیت تعامل میشود، دقیقا به دلیل افزایش تنوع منافع کشورهای عضو و این به ویژه در مورد ساختارهایی که هیچ هژمونی قادر به انجام این یا آن تصمیم نیست، مانند آنچه در ناتو یا G۷ اتفاق میافتد، صادق است. بریکس اما با این مهمترین ویژگی متمایز است؛ چراکه دقیقا یک اتحاد بدون هژمون است.
علاوه بر این، اختلافات زیادی بین کشورهای بریکس وجود دارد که آنها اولا به روابط با غرب مربوط میشوند: برخی میخواهند روابط خود را با آن تقویت کنند، به این امید که به آنها در توسعه اقتصادی و امنیت کمک کند، برخی دیگر پیشتر از این امر عبور کردهاند و چنین توهماتی ندارند. ثانیا، اختلاف نظرها مربوط به سرعت شکلگیری نظام جدید حکمرانی اقتصاد جهانی است. بنابراین، همه از ایجاد سریع یک ارز مشترک بریکس و حتی مکانیسم تسویه جدید مستقل از دلار حمایت نمیکنند و همه دلارزدایی سریع را نیز نمیخواهند. دلیل یکسان است و آن روابط متفاوت با غرب است که البته غرب به هر طریق ممکن سعی در تقویت این اختلافات دارد. ثالثا، روابط دوجانبه بین کشورهای بریکس همیشه گرم و مانند شریک نیست. چین و هند، ایران و عربستان سعودی بارزترین نمونهها هستند.
بنابراین، گسترشی که صورت گرفت یا اتحاد بریکس و کیفیت همکاری را در ترکیب جدید حفظ و تقویت خواهد کرد و به یک نهاد اصیل حکمرانی جهانی و محرکی برای تشکیل نظم جهانی عادلانهتر تبدیل میشود، یا مسیر تبدیل شدن به باشگاهی سست را در پیش خواهد گرفت. برای در پیش گرفتن اولین مسیر، که حداقل بر اساس منافع روسیه ترجیح داده میشود، بریکس باید مطابق با سه اولویت توسعه یابد:
۱.تقویت تمرکز بر مسائل حکمرانی جهانی و بالاتر از همه، تشکیل اکوسیستم روابط مالی و اقتصادی مستقل از غرب ضروریست. لازم است بانک جدید بریکس تقویت شود و ایجاد مکانیزم تسویه مستقل از دلار در تجارت بین کشورهای عضو تسریع شده و به تدریج تعداد فزایندهای از کشورها در آن شریک شوند. در عین حال، کشورهای بریکس نه تنها باید تصمیمات را مورد بحث و بررسی قرار دهند و حمایت کنند، بلکه باید آنها را بپذیرند و اجرایشان را تضمین نمایند. ظهور چنین مکانیزمی به شدت اثربخشی تحریمهای غرب را تضعیف خواهد کرد و به کمک مهمی در شکلگیری نظم اقتصادی عادلانهتر جهانی تبدیل خواهد شد.
۲. بریکس باید انعطافپذیری داخلی را از نظر دستور کار و پروژههای همکاری افزایش دهد، همکاریهای چندسرعتی را در موضوعات مختلف و در انواع «ائتلافهای انعطافپذیر» توسعه دهد که به نوبه خود، تبدیل بریکس به یک سازمان بینالمللی کلاسیک با دبیرخانه دائمی را از بین میبرد.
۳. توصیه میشود به طور موقت سرعت توسعه را کاهش دهیم، بدون اینکه آن را کنار بگذاریم و در یکی دو سال آینده بر تقویت روابط با کشورهای همفکر تمرکز نماییم.
حکومت جهانی
چرا به طور دقیق تمرکز بر مسائل حاکمیت جهانی به بریکس امکان غلبه بر چالشهای نوظهور و تقویت اتحاد در شرایط کنونی دگرگونی جهانی (ظهور اکثریت جهانی و سیاست تقابل بلوکی ایالات متحده و غرب) را میدهد؟
اول آنکه، علیرغم افزایش تنوع تمدنی و سیاست خارجی و حتی تضادهای بین دولتی، همه کشورهای بریکس در مسائل نظم جهانی و حکومت جهانی همفکر هستند. همه آنها برای حاکمیت، برابری حاکمیتی کشورها، چند قطبی بودن، غلبه بر هژمونی دلار آمریکا در امور مالی جهانی و هژمونی غرب در اداره اقتصاد جهانی، افزایش نقش جنوب جهانی در نهادهای نظارتی، نقش مرکزی سازمان ملل در امور جهانی، اصلاح شورای امنیت و غیره، اتفاق نظر دارند. اختلافات بین آنها در رابطه با غرب و سرعت شکلگیری نظام جدید حکمرانی جهانی، این وجه مشترک را خنثی نمیکند. علاوه بر این، گسترش توازن کلی در بریکس بین کشورهایی که از انتقال سریعتر به سیستم جدید حمایت میکنند و کشورهایی که مدافع انتقال کندتر هستند، تغییری ایجاد نکرد.
دوم، گسترش بریکس آن را جهانیتر کرده است. این دیگر باشگاهی از چندین اقتصاد بزرگ در حال توسعه نیست، بلکه معتبرترین نماینده اکثریت جهان، مدافع منافع کشورهای در حال توسعه در حکمرانی جهانی محسوب میشود.
سوم، تقویت تمرکز بریکس بر حاکمیت جهانی نیز مورد تقاضاست زیرا خلاء در این زمینه شکل گرفته است. تحریمهای یکجانبه غرب، محدودیتهای تجاری و فناوری توسعه جهانی را تضعیف میکند. دلار به ابزار دیکتاتوری و سیاه نمایی تبدیل شده است. گروه ۲۰ به دلیل تلاشهای غرب برای سیاسی کردن برنامه خود فلج شده و به نظر میرسد به غیر از بریکس، در حال حاضر هیچ ابزاری برای حکمرانی جهانی به نفع کشورهای در حال توسعه وجود ندارد.
چهارم، تمرکز بر مسائل جهانی است که به کشورهای بریکس اجازه میدهد علیرغم رقابتهای منطقهای، با یکدیگر همکاری کنند در حالی که کشورهای بریکس در مناطق خود رقبای ژئوپلیتیکی هستند، در مسائل جهانی هم فکرند.
البته مهم این است که تلاشی برای تبدیل بریکس به یک تشکیلات ضدغربی نشود. این کار اول به دلیل عضویت در گروهی از کشورهایی که برای مشارکت با غرب ارزش قائل هستند، کارساز نخواهد بود. علاوه بر این، اقتدار بریکس را در نظر اکثریت جهانی تضعیف خواهد کرد، زیرا کشورهای آن نمیخواهند انتخاب کنند و به بلوکهای متخاصم بپیوندند و البته این امر باعث تضعیف بیشتر حکومت جهانی خواهد شد، زمانی که ماموریت این گروه تقویت آن است.
بنابراین، بریکس نیاز به تشکیل یک نظام جدید حکمرانی جهانی نه در برابر غرب، بلکه بدون غرب دارد.
انعطافپذیری
اولویت دوم در توسعه بریکس برای اطمینان از موفقیت آن پس از گسترش، تقویت انعطافپذیری داخلی و توسعه همکاریهای چند سرعته در چارچوب «ائتلافهای انعطافپذیر» است. این مهم است زیرا کشورهای عضو اتحادیه از سرعتهای متفاوت همکاری در مورد برخی موضوعات، از جمله حرکت به سمت یک سیستم جدید تسویه حسابهای تجاری و روابط پولی و مالی به طور کلی، مستقل از دلار و نهادهای غربی حمایت میکنند. مدل چند سرعته به گروههای مختلف «رهبران پیشرفته» اجازه میدهد تا فقط در مورد موضوعاتی که علاقهمندی در مورد آنها وجود دارد، به جلو حرکت کنند، بدون اینکه الزام داشته باشند این همکاری را به طور همزمان به همه اعضای بریکس گسترش دهند. البته به شرطی که سایر کشورهای بریکس مخالف چنین تعامل انتخابی نباشند و ممکن است ائتلافهای مشابه بسیاری در مورد موضوعات مختلف انعطافپذیری با ترکیب بسیار متفاوت وجود داشته باشد.
چنین انعطافپذیری مانع از تبدیل شدن بریکس به یک سازمان بینالمللی کلاسیک با دبیرخانه دائمی میشود که به عنوان یک قاعده، به دنبال تحمیل قوانین، استانداردها و عمق همکاری مشترک بر همه شرکتکنندگان است. علاوه بر این، اغلب بوروکراسی بینالمللی سعی میکند از یک مدل فنی به سیاسی تبدیل شود، شروع به ادعای رهبری میکند و کشورها مجبور میشوند خودشان دستور کار را از طریق گفتگوی برابر تعیین نکنند، بلکه با بروکراسی که اغلب با آن مبارزه دارند، وارد بحث شوند. موارد فوق امکان ایجاد یک دبیرخانه «مجازی بریکس» به عنوان پایگاه دادهای از تمام پروژهها و تصمیمات گروه را نفی نمیکند.
تعادل
در نهایت، اولویت سوم به تعادل بین باز بودن و کارایی مربوط میشود. برای اینکه هم جذابیت خود را در نظر اکثریت جهانی افزایش دهد و هم ظرفیت خود را حفظ کند، بریکس باید بدون رها کردن گسترش بیشتر، به طور موقت سرعت را کاهش دهد. اولویت کوتاه مدت اصلی در این زمینه، ادغام کامل اعضای جدید و ایجاد قالبی از «شرکای دائمی بریکس» است. این به ما امکان میدهد تمایل بسیاری از کشورها برای نزدیک شدن به بریکس را در نظر بگیریم و این گروه را بی نهایت نسازیم.
برخلاف فرمت سنتی بریکس پلاس که باید حفظ شود، یک گروه دائمی از کشورها میتوانند به کشورهای شریک تبدیل شوند، برخی از آنها در نهایت میتوانند به عضویت کامل درآیند؛ یعنی این قالب را میتوان به عنوان یک مجمع در نظر گرفت. این گروه ممکن است شامل هر دو کشوری باشد که قبلا تمایل خود را برای پیوستن به بریکس اعلام کردهاند، اما هنوز از آنها دعوت نشده و کشورهایی که هنوز تمایل خود را برای پیوستن اعلام نکردهاند، اما ممکن است در اجرای ماموریت ایجاد عدالت حکومت جهانی بیشتر برای بریکس مفید باشند. کشورهای شریک باید در بسیاری از فرآیندها و پروژههای بریکس از جمله در سطح کارشناسان، تجارت و جامعه مدنی مشارکت داشته باشند، اما بدون داشتن حق تصمیمگیری.
بریکس باید دقیقا پیشرو اکثریت جهانی باقی بماند و نه خود این اکثریت. نباید آنالوگ مجمع عمومی سازمان ملل شود. یک انحصار خاص با حفظ باز بودن ضروریست. اعضای بریکس نه تنها باید کشورهایی باشند که اصول اساسی آن را در مورد مسایل برابری حاکمیت، نظم جهانی چندقطبی و حکمرانی جهانی عادلانهتر به اشتراک میگذارند، بلکه باید کشورهایی باشند که میتوانند سهم مهمی در اجرای این مأموریت ایفا کنند یعنی باید بااهمیت بوده و کشورهای با نفوذی به عنوان رهبران مناطق مربوطه خود باشند.
دیمیتری سوسلوف[۱] - ۳ اکتبر ۲۰۲۴
منبع: https://ru.valdaiclub.com/a/highlights/briks-posle-rasshireniya/
[۱] . معاون مدیر و پژوهشگر مرکز تحقیقاتی و آموزشی مطالعات جامع اروپایی و بینالمللی دانشکده عالی اقتصاد دانشگاه تحقیقات ملی روسیه
نظر شما