صرف نظر از مدت زمان و نتایج واقعی عملیات نظامی ویژه میتوان گفت؛ دوران ۳۰ ساله همکاریهای عموما سازنده بین روسیه و غرب در حال پایان است و زمان یک رویارویی پیچیده، بالقوه سختتر و خطرناکتر از جنگ سرد فرا میرسد.
جهان به سرعت در حال تغییر است و بُردار تغییر با روندهای بلندمدت تعیین خواهد شد.
به طور کلی، پنج روند وجود دارد:
اولین مورد، شکلگیری سریع یک نظام چندقطبی در سیاست جهانیست که پیچیدگی کل مجموعه روابط بینالملل را تشکیل میدهد. انتقال سیستم به حالت جدید شکل غیر خطی به خود میگیرد؛ تکانها و عقبگردها در خط معمولی «تک قطبی - چند قطبی» رخ میدهد و همزمان با ظهور بازیگران جدید در سطح جهانی، بر تعداد قدرتهای منطقهای افزوده میشود.
روند دوم، بحران جهانی شدن است که بر اساس تسلط پولی، فناوری و فرهنگی ایالات متحده ساخته شده است. ما در مورد پراکندگی ظرفیت قدرت جهان و تغییر آن به منطقه آسیا و اقیانوسیه، در مورد ظهور چین به عنوان یک رهبر در اقتصاد جهانی و در مورد انحصارزدایی دلار صحبت میکنیم. حوزه علمی و فنی، انقلاب دیگری را تجربه میکند که با معرفی اطلاعات و ارتباطات، انرژی، زیست پزشکی و فناوری نانو و ظهور هوش مصنوعی مرتبط است.
گرایش سوم، تمایل جامعه غربی به رهبری ایالات متحده برای بازیابی موقعیت مسلط و دسترسی ممتاز خود به مزایای سیستم بینالمللی تقسیم کار است. روشهای رسیدگی به این موضوع از مدیریتی به مدیریت دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، اکنون یک رویکرد ارزشی ایدئولوژیک حاکم شده است و چین و روسیه به عنوان مخالفان اصلی «منصوب» شدهاند اما از نظر استراتژیک هدف ثابت میماند و این لحظه اصلی بیثباتکننده در سیاست و اقتصاد جهانی محسوب میشود. یکی از پیامدهای شرطبندی ایالات متحده روی «رقابت قدرتهای بزرگ» کاهش کیفی در سطح حکمرانی جهانی و تضعیف همه مکانیسمهای چندجانبه پوشش جهانی بوده است.
روند چهارم در نقش فزاینده ضریب قدرت بیان میشود. ماهیت سیاست قدرت در حال تغییر است و مرز بین ابزارهای نظامی و غیرنظامی برای رویارویی بیندولتی محو شده است. تأثیر اطلاعاتی-روانی و شناختی هم برای نخبگان و هم بر روی جمعیت هدف، قرار میگیرد. خطر استفاده از سلاحهای کشتار جمعی در درگیریهای منطقهای و همچنین تبدیل آنها به جنگ جهانی در حال افزایش است.
در نهایت، روند پنجم این است که روسیه و دیگر قدرتهای پیشرو وارد مرحله حاد رقابت برای استقرار اصول اساسی نظم جهانی شدهاند. تأثیر تعیینکننده بر نتیجه این مبارزه توسط دولتهای قوی و پیشرفته از نظر فناوری اعمال خواهد شد که توانایی ارائه نه تنها قدرت نظامی، بلکه ارزشهای معنوی و اخلاقی را نیز دارند. اکنون به وضوح قابل مشاهده است که عامل فرهنگی و تمدنی تأثیر فزایندهای بر سیاست جهانی دارد.
اگر در مورد روند حاصل شده صحبت کنیم، پس این البته دلارزدایی است که تقریبا همه آن را پیشبینی میکنند. دلار به نماد و نوعی سوزن کوشِی[۱] هژمونی غرب تبدیل شده که به اشتباه پیش رفته است، از جمله بدهی عظیم انباشته در همه سطوح و عادت به زندگی در قرض،[۲] که طی دههها ایجاد شده است. این نه تنها دگرگونی خود غرب را به تعویق میاندازد (همانطور که در اتحاد جماهیر شوروی انجام شد)، بلکه نشاندهنده زندگی به قیمت دیگران است، یعنی به قیمت بقیه جهان و اکنون متحدان.
این حباب باید فرو بریزد و غرب را از زیربنای مادی تسلط خود، محروم کند. علاوه بر این در همان زمان، غرب در حال از دست دادن جایگاه خود در قدرت سیاسی است، همانطور که با ماجراجویی بیخردانه یک رویارویی ترکیبی با روسیه در اوکراین نشان داده شد. در غرب، همه به خوبی میدانند هرچند با صدای بلند نمیگویند، بدون اینکه از نظر فیزیکی و روانی آماده درگیری مسلحانه مستقیم با روسیه باشند، در این مبارزه شرکت کردهاند.
در نتیجه، غرب با چشمانداز یک شکست مضاعف روبرو میشود؛ این همان جایی است که تمام هیستری ضد روسی نخبگان غربی از آن سرچشمه میگیرد. در حال حاضر، همه چیز به تعویق انداختن قرار دادن کاما در معادله ضروری بعدی خلاصه میشود: اگر ببازید نمیتوانید برنده شوید. این دقیقا ماهیت لحظه ژئوپلیتیک فعلی است که زودتر حل خواهد شد.
نویسنده: الکساندر یاکووِنکو؛ رئیس آکادمی دیپلماتیک وزارت امور خارجه روسیه و عضو اندیشکده شورای امور بینالملل
۹ اکتبر ۲۰۲۴
منبع: https://expert.ru/mnenie/pyat-tendentsiy-razvitiya-sovremennogo-mira/
[۱] . در زبان روسی، «سوزن کوشی» برای توصیف برخی از حقایق پنهان شده در پشت بسیاری از دروغها و سردرگمیها استفاده میشود. برای مثال، با پرسیدن «سوزن کوشِی کجا پنهان شده است؟» اساسا میپرسید معنای واقعی یک چیز چه هست.
[۲] . منظور زندگی با کرِدیت (خریدها با کارتهای اعتباری) که مردم همواره در حالت بدهکار به بانکها هستند.
نظر شما