یک موضوع پایانناپذیر به نام "اسلام قزاقی" داریم. حتی اگر هزار بار به لایههای آن نفوذ کنید و هزار بار آن را ورز دهید، باز هم حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. از دیدگاه تاریخی، اطلاعات شفاهی بیشتر از اسناد مکتوب و قدرت ادبی بیشتر از آثار مادی است. به طور خلاصه، میتوان گفت که معنویت قزاقی و دینداری قزاقی، دنیایی آهنگین و مرموز است.
در واقع، این یک راز نیست که در نوشتههای مسافران و جهانگردانی که از دشت قبچاق عبور کردهاند، اطلاعات کم و بیشی در مورد مه خاکستری استپ وجود دارد. با این حال، ارزیابیهای آنها که با یک نگاه گذرا و سرسری انجام شده است، نمیتواند تصویری کامل از ملت را شکل دهد. در مقابل، نصیحتها، اشعار حماسی و ضربالمثلهایی که قزاقها به خود گفتهاند، چهره ایمانی ملت را به وضوح نشان میدهد. بنابراین، صحبت در مورد قزاقها بدون در نظر گرفتن اطلاعات فولکلور که شادی و غم آنها را به طور همزمان به تصویر میکشد، دشوار است. تنها با درک این عامل، میتوانیم در مورد اسلام قزاقی به نتیجهگیری کاملی برسیم.
در واقع، هیچ نتیجهگیری طبقهبندی شدهای در مورد اطلاعات تاریخی مربوط به معنویت در اوایل دوره قزاقی - در زمان حکومتهای تورگش، قارلوق، قراخان، اغوز، قبچاق، کیماک و خوارزمشاهیان - که اولین رویارویی با اسلام بود، وجود ندارد. هر مورخی اطلاعات موجود را به روش خود تفسیر و نتیجهگیری میکند. به عنوان نمونه، در مورد "نبرد اتلخ" که در سال 751 رخ داد، مورخان دربار همانند ابن اثیر، برای بزرگنمایی قدرت عباسیان، آن را "جهاد" میدانند و آن را اغراق میکنند، در حالی که مورخان کلاسیک مانند بلاذری که دوره عباسی را به طور عمیق مطالعه کردهاند، در مورد "جهاد تلس" صحبتی نمیکنند. در نتیجه، برخی از مورخان "نبرد اتلخ" را "جنگ مقدس" میدانند، در حالی که برخی دیگر آن را فقط یک جنگ داخلی بین تورگشها میدانند. نظرات یک طرفه زیادی در مورد رویدادهای تاریخی مربوط به اولین رویارویی ما با اسلام وجود دارد. البته برای این کار باید اطلاعات را با استفاده از معیارهای علم سندشناسی طبقهبندی کرد. سپس فکر میکنیم که این مسائل دیگر بارها و بارها باعث بحث و جدل نخواهد شد.
در واقع، اگرچه اصل و نسب ملی خود را به تمام مکانهایی که نام ترکی دارند، میرسانیم، اما برای همه آشکار است که ملت قزاق امروزی عمدتاً توسط قبایل قبچاق تشکیل شده است. بنابراین، پذیرش زودهنگام اسلام توسط ترکهای ساکن برای قزاقها ممکن است ارتباط غیرمستقیم با تاریخ ملت داشته باشد. اما نمیتوانیم بگوییم که ارتباط مستقیمی داشته است و این یک حقیقت تاریخی غیرقابل انکار است که پذیرش گسترده اسلام توسط مردم ترک کوچنشین از زمان اردوی زرین آغاز شد. جدایی قزاقها و قالموقها از یکدیگر به دلیل اعتقادات مذهبی نیز به این دوره برمیگردد. درِموف، مورخ اردوی زرین، در تحقیقات خود به طور کامل این موضوع را بررسی و نتیجهگیری علمی کرده است. یعنی اکثر قبایل قزاق در زمان اصلاحات مذهبی خان اوزبک (1312-1342) اسلام را پذیرفتند. در طی این فرآیند، کسانی که از اسلام رویگردان شدند، در دسته "قالموق" قرار گرفتند. از آنجایی که آنها از اصلاحات مذهبی محروم شدند، الگوی زندگی آنها که به باورهای قدیمی پایبند بودند، به طور متفاوتی توسعه یافت و به تدریج از هم جدا شدند و پس از چندین قرن به ملتی کاملاً متفاوت تبدیل شدند. قبایل قبچاق که اسلام را پذیرفتند، زندگی روزمره خود را با قوانین دین حق تطبیق دادند، کلمات فارسی-عربی را وارد واژگان خود کردند، قومشناسی خود را با شریعت تطبیق دادند و جهانبینی خود را با عقیده اهل سنت هماهنگ کردند. به طور خلاصه، میتوانیم با قاطعیت بگوییم که پایههای اسلام قزاق ها در دوره اردوی زرین شکل گرفت.
هنگامی که دولت اردوی زرین فروپاشید و نمایندگان مردم کوچنشین شروع به ایجاد خانههای جداگانه برای خود کردند، خانات قزاقستان به رهبری خانهای کِرِی و ژانیبِک در دشت قبچاق ایجاد شد. ساختار دولتی خانات قزاقستان با مغولستان در ژِهتیسو که توسط نوادگان چنگیزخان اداره میشد، ایبیر-سیبیر (خانات کوچوم) در شمال، اردوی نوگای در غرب و تیموریان و شیبانیان در ماوراءالنهر تفاوتهای زیادی داشت. این تفاوت عمدتاً به دلیل سبک زندگی عشایری قزاق ها بود. این نشان میدهد که خانات قزاقستان وارث تمدن عشایری است که توسط اتحادیههای باستانی سکاها، هونها، ترکها و قبچاقها شکل گرفته است. در دوره پروتورکها، قوانین زندگی اجداد قزاق همانند "توره"، "بیتیک"، "یاساما"، "اولی یاسا" و "ژاساق" در امور دولتی رعایت میشد. خانهای قزاق این روند را ادامه دادند و در اوایل قرن پانزدهم، "قانون قاسم خان"، در اوایل قرن هفدهم، "قانون قدیم اِسیم خان" و در اواخر قرن هفدهم، "ژِهتی ژارقی" (هفت قانون) تائوکه خان را به عنوان قوانینی که منافع عمومی مردم کوچنشین را تأمین میکردند، تصویب کردند و اسناد سیاسی و حقوقی را که دولت کوچنشین را تقویت میکردند، به کار گرفتند. این اسناد حقوقی، الگوی زندگی منحصر به فرد مردم قزاق را که با سایر مردمان مسلمان متفاوت بود، شکل دادند.
اگرچه مردم قزاق در زمان اوزبک خان، حاکم اردوی زرین، اسلام را پذیرفتند، اما راه آنها در اداره کشور، تنظیم روابط اجتماعی، مجازات در امور جنایی و حل و فصل مسائل خانوادگی و اجتماعی کاملاً متفاوت از قوانین شریعت بود. قوانینی مانند "قانون قاسم خان"، "قانون قدیم اِسیم خان" و "ژِهتی ژارقی" تائوکه خان که جانشینان "یاسای بزرگ" چنگیزخان محسوب میشوند، اسناد حقوقی بودند که روابط قبیلهای را تنظیم میکردند و مختص زندگی عشایری بودند. اسلام مردم قزاق فقط در ایمان آنها به خدا (عقیده) و عبادت آنها (نماز) تجلی یافت. اما در مورد حکومت (احکام سلطانیه)، امور مدنی (معاملات)، امور جنایی (عقوبات) و امور خانوادگی (احوال شخصیه) در شریعت، قوانین استپ را که در بالا ذکر شد، رعایت کردند. زیرا قوانین استپ در مقایسه با قوانین شریعت، مسائل زندگی عشایری را عادلانهتر و مستقیمتر حل میکردند. به عنوان نمونه، قزاقها قدرت را مقدس میشمردند و آن را به نمایندگان نسل طلایی (تورهها) میسپردند، قدرت قضایی را به بیها و سخنوران واگذار میکردند، قدرت نظامی را به باتیرها (قهرمانان) میسپردند، مجازاتهای سختی را برای جرائم تعیین میکردند و برای حل مسائل اجتماعی به روابط قبیلهای و خویشاوندی تکیه میکردند. همه این هنجارهای حقوقی دقیقاً با منافع مردم کوچنشین مطابقت داشت. به همین دلیل، مردم مسلمان قزاق با پیروی از مذهب ابوحنیفه در عقیده و احکام عبادی که از ضروریترین هنجارهای دین محسوب میشوند، ترجیح دادند سایر مسائل اجتماعی را با قوانین استپ تنظیم کنند. این موضع مردم قزاق با اصل "عرف" (سنت) در آموزههای ابوحنیفه مغایرتی نداشت.
این موضع منحصر به فرد مردم قزاق که با کشورهای همسایه مسلمان متفاوت بود، گاهی اوقات منجر به سوء تفاهم مذهبی نیز شد. در آغاز قرن شانزدهم، محمد شیبانی، حاکم شیبانیان، به اسلام قزاقها شک کرد و برای بازپسگیری شهرهای کنار رود سیردریا از بوروندیق خان و قاسم خان، شعار جنگ مقدس را سر داد. رستمخان، مورخی که در این لشکرکشی شرکت داشت، در رساله خود "میهماننامه بخارا" با نگاهی انتقادی به سبک زندگی مردم قزاق نگریست. با این حال، در سایر منابعی که از آن دوران خبر میدهند، آمده است که قزاقها به اسلام پایبند بودهاند. به عنوان مثال، در "تاریخ رشیدی" نوشته محمد حیدر دوغلات و "بابرنامه" نوشته ظهیرالدین محمد بابر، هیچ اطلاعاتی که تردیدی در مورد دین قزاقها ایجاد کند، وجود ندارد. همچنین در نوشتههای آ جنکینسون که در اواخر قرن شانزدهم در استپهای قزاقستان غربی بود، آمده است که "قزاقها از دین محمد پیروی میکنند". بنابراین، معتقدیم که رستمخان در رساله خود "میهماننامه بخارا" به دلیل اینکه به درستی از ویژگیهای زندگی مردم قزاق آگاه نشده بود، نظر یک طرفه داده است.
همچنین مشخص است که حقنظر خان، تائوکه خان و اِسیم خان از مریدان طریقت یسوی و نقشبندی بودهاند. برای جامعه مورخان آشکار است که در پس جنگهای قزاقها و قالموقها که در زمان آنها آغاز شد، منافع مذهبی نهفته بود. در منابع روسی مربوط به اواخر دوره خانات قزاقستان نیز آمده است که مردم کوچنشین به اسلام پایبند بودهاند. به عنوان نمونه، س.گ. برونِوسکی در کتاب خود "در مورد قرقیز-قیساقهای اردوی میانه" که در آن سیستم خانی را در اراضی اردوی میانه از بین برد و حکومت سلطان ارشد را تأسیس کرد، مینویسد که قزاقها اگرچه مسجد نداشتند، اما مطابق دین محمد زندگی میکردند و در میان آنها آخوندها، ملاها و خواجههایی بودند که به تبلیغ دین میپرداختند. م. کراسوفسکی در کتاب سه جلدی خود با عنوان "منطقه قرقیزهای سیبری" نحوه برگزاری عید قربان توسط قزاقهای نجیب (سلاطین، خواجهها، ملاها) و قزاقهای عادی را شرح میدهد و گ.ن. پوتانین قومشناس مشهور میگوید: "اسلام در استپهای قرقیزها سال به سال در حال تقویت است" و تأکید میکند که این تقویت نه به دلیل ملاهای تاتاری که توسط دولت روسیه منصوب شدهاند، بلکه به دلیل تأثیر کسانی است که در بخارا تحصیل کردهاند.
نتیجهگیری: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: "راه بخشش را در پیش گیر، به نیکی فرمان ده و از جاهلان دوری کن" ("سوره اعراف"، آیه 199). سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز تا حدی (به طور ضمنی) مبتنی بر عرف است. طبق فقه حنفی، اگر آداب و رسوم و سنتها با اصول شریعت مغایرت نداشته باشند، استفاده از آنها به عنوان یک اقدام قانونی بلامانع است. علاوه بر این، اگر احکامی که بر اساس عرف صادر میشوند، به برقراری عدالت در جامعه کمک کنند، جایگزین حکم شرعی محسوب میشوند و در جهانبینی مردم قزاق، قوانین "ژارقی" (قانون) استپ، عادلانهترین قوانین تلقی میشدند. بنابراین، الگوی عشایری مردم قزاق، تنها الگوی پیشرفتهای بود که نیازهای زندگی اجتماعی عشایری را برآورده میکرد. معتقدیم که این موضع منحصر به فرد اجداد قزاق میتواند در جامعه قزاقی امروزی برای مسائل دینی که هنوز حل نشدهاند، به عنوان یک سابقه عمل کند.
یرمِک موقاتای امام جمعه استان قزاقستان شرقی
روزنامه "مونارا"، شماره 15، 2024
نکته:
باورهای مردمان قزاق با آموزه های دینی اسلام به یک همزیستی و همنوایی اجتماعی رسیده است و تفکیک مرز بین این باورها و آموزه های بومی شده بسیار قابل توجه است.
آلماتی قزاقستان
نظر شما