تحلیل:
ایران به عنوان یک بازیگر منطقهای و جهانی شناخته میشود. در بسیاری از حوزهها، از ایران انتظار میرود که رویکردی عینیتر و واقعبینانهتر داشته باشد. اما این کشور با رفتارهای غیرقابل پیشبینی و نقض قوانین، به دنبال ایجاد تنش است. این وضعیت نه تنها به زیان حکومت تهران بلکه به زیان کل جامعه ایران تمام میشود.
ضعف حماس در نوار غزه، حزبالله در لبنان و سقوط رژیم بشار اسد در سوریه، این انتظار را ایجاد میکرد که رهبران جمهوری اسلامی ایران رویکردی منطقیتر پیش بگیرند و به گفتوگو تمایل نشان دهند.
اما سخنان تند و رادیکال آیتالله خامنهای پس از وقایع سوریه، این تصور را به کلی تغییر داد. او اعلام کرد که "مقاومت" (که به نیروهای تحت حمایت ایران در منطقه اشاره دارد) با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت و آمریکا و اسرائیل قادر به توقف آن نخواهند بود.
به عبارت دیگر، با وجود تغییرات گسترده در منطقه، ایران همچنان بر سیاستهای تهاجمی خود پافشاری میکند و به دنبال حفظ نفوذ خود در منطقه است.
ایران به دنبال یافتن راه خروجی از بنبست فعلی، سازگاری با نظم جدید خاورمیانه و ارائه پیشنهادات مترقی و صلحجویانه برای بازسازی منطقه نیست. حکومت تهران حتی در شرایط کنونی نیز کشورهای همسایه و غرب را مقصر میداند و ادعا میکند که این آنها هستند که برای ایران مشکلساز شدهاند، نه بالعکس.
روز گذشته، سپاه پاسداران در کانال تلگرامی خود به هشت تهدید علیه امنیت ایران اشاره کرد. در این فهرست، پروژه کریدور زنگهزور در جایگاه نخست قرار گرفته و به عنوان عاملی برای افزایش تنشهای منطقهای معرفی شده است. سپاه رسانهای مدعی است که رژیم صهیونیستی (اسرائیل)، آمریکا، ترکیه و متحدان آنها با هدف تضعیف ایران، قصد ایجاد بیثباتی در قفقاز جنوبی را دارند. آنها معتقدند که این اقدامات میتواند منجر به درگیری در مناطق زنگهزور و نخجوان شود و تهدید جدیدی علیه ایران ایجاد کند.
ادعای تهدیدآمیز بودن کریدور زنگهزور برای ایران، ادعایی بیاساس است که با اظهارات رسمی و تحقیقات کارشناسان رد شده است. این پروژه بر اساس توافقات رسمی بین ارمنستان و آذربایجان و با میانجیگری روسیه در حال اجراست و یکی از شروط عادیسازی روابط بین این دو کشور محسوب میشود. بیشترین بهره را از این پروژه کشورهای منطقه زنگهزور خواهند برد و در آینده دور از ذهن نیست که ایران نیز از آن استفاده کند. به عبارت دیگر، این پروژه منافع منطقهای و جهانی را تأمین خواهد کرد. سپاه پاسداران که نقشی در این پروژه ندارد، با طرح ادعاهای بیاساس سعی در ایجاد آشفتگی دارد.
منطق سپاه این است که وجود ارمنستان به دلیل اجرای پروژههای آمریکایی در این کشور، تهدیدی برای ایران است. همچنین سپاه، اعتراضات "زن، زندگی، آزادی" را به دشمنان ایران نسبت داده و آنها را تحریکآمیز میداند. متأسفانه سپاه همچنان به دنبال مقصرجویی در خارج از کشور است و از پذیرفتن مسئولیت مشکلات داخلی خود طفره میرود.
در بخش دیگری از این متن، به حمایت آمریکا از طالبان در افغانستان اشاره شده است. سپاه پاسداران ادعا میکند که هدف آمریکا و اسرائیل ایجاد بیثباتی در مرزهای ایران است.
اما پنهان نیست که پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، ایران یکی از اولین کشورهایی بود که به آنها تبریک گفت. در سالهای بعد نیز مذاکرات اقتصادی و تجاری با طالبان انجام شده است.
در بخش چهارم، سپاه ادعا میکند که دشمن با اعمال فشارهای اقتصادی، ایجاد فساد و تحریک مردم، سعی در ایجاد نارضایتی در میان مردم ایران دارد. انداختن تقصیر همه مشکلات کشور به گردن دشمن، سنت دیرینهای در ایران است. ادعای بعدی، در مورد "خاورمیانه جدید" و دخالت آمریکا در بخش انرژی است که باز هم آمریکا را مقصر میداند.
بخش بعدی به توافق هستهای ایران اشاره دارد. در این بخش نیز آمریکا و متحدان اروپایی آن متهم میشوند. سپس به مانورهای نظامی در خلیج فارس و دریای سرخ اشاره شده و ادعا میشود که آمریکا و متحدانش برای مهار ایران، ائتلافهای نظامی جدیدی تشکیل خواهند داد. در بخش هشتم نیز طالبان متهم شده است که با استفاده از گروههای قومی و قبیلهای، قصد ایجاد ناآرامی در مرزهای ایران را دارد.
به طور خلاصه، در نه بخش از این گزارش، سپاه پاسداران تمام مشکلات و چالشهای ایران را به گردن عوامل خارجی انداخته است.
اول، نگرش ایران به همسایگان و کشورهای منطقه به عنوان دشمن، و ترس و بدبینی دائمی به همه، از جمله نشانههای یک رویکرد بیمارگونه است.
دوم، تهران کشورهای اسلامی را دشمن خود میداند. رفتار متخاصمانه ایران با کشورهایی مانند مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و ... همچنان ادامه دارد.
سوم، دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر. فعالیتهای گروههای وابسته به ایران در آذربایجان برای ایجاد اختلاف، نمونهای از این دخالتها است. همچنین مداخله در امور داخلی سوریه، عراق، فلسطین، لبنان، یمن، آسیای مرکزی، افغانستان، ترکیه و سایر کشورها، باعث کاهش نفوذ ایران شده است. حمایت قاطع ایران از روسیه در جنگ اوکراین نیز نمونه دیگری از این دخالتها است.
چهارم، تحمیل قوانین مذهبی به مردم. بدون توجه به خواستههای مردم، قوانین مذهبی سختگیرانهای مانند قانون حجاب اجباری بر آنها تحمیل میشود. این امر باعث ایجاد اعتراضات گسترده شده است. حتی برخی از روحانیون برجسته نیز با این رویکرد مخالفت کرده و آن را اشتباه میدانند.
پنجم، فساد گسترده در ایران. اظهارات مقامات ایرانی مبنی بر اختلاس میلیاردها لیتر سوخت، نشاندهنده فساد گسترده در این کشور است. این در حالی است که سپاه پاسداران، فساد را به عوامل خارجی نسبت میدهد.
ششم، حکومت تهران میلیاردها دلار صرف حمایت از بشار اسد در سوریه، حماس در غزه و حزبالله در لبنان کرده است. در مقابل، بودجه دولتی چه چیزی به دست آورده است؟ هیچ. تجربه اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز نشان میدهد که مسکو با حمایت از انقلابهای سوسیالیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، میلیاردها دلار هزینه کرد اما در نهایت اقتصاد این ابرقدرت رو به زوال گذاشت. روسیه امروزی نیز سیاست مشابهی را دنبال میکند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در پیامی ویدئویی خطاب به مردم ایران اعلام کرد که حکومت تهران بیش از ۳۰ میلیارد دلار برای حمایت از رژیم بشار اسد هزینه کرده است. او همچنین به هزینههای هنگفت ایران برای حمایت از حماس و حزبالله اشاره کرد.
مسعود پزشکیان، یکی از مقامات ایرانی، اعلام کرده است که بخش نفت و گاز ایران به ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد. این نشان میدهد که ایران با کمبود شدید منابع مالی مواجه است.
هفتم، حکومت تهران تقریباً تمامی مزایای اجتماعی برای خانوادههای کمدرآمد را حذف کرده است. در حالی که جمهوری اسلامی خود را یک نظام اجتماعی میداند و قبلاً از درآمدهای نفتی و گازی برای حمایت از این خانوادهها استفاده میکرد، اکنون این منابع مالی را صرف حمایت از حماس، بشار اسد و حزبالله میکند.
هشتم، قانون اساسی ایران نیاز به اصلاحات اساسی دارد. تقسیم قدرت در این کشور متناقض است و حقوق اقلیتهای ملی به طور کامل در قانون اساسی تضمین نشده است. همچنین، منافع اقتصادی اقلیتها در این قانون لحاظ نشده است. علاوه بر این، قانون اساسی بر سلطه یک مذهب خاص تأکید دارد و سایر مذاهب و اقلیتهای مذهبی با تبعیض مواجه هستند.
نهم، شکاف عمیقی بین حکومت و جامعه ایجاد شده است. مردم به حکومت بیاعتماد شدهاند و اعتراضات گستردهای علیه آن صورت میگیرد. حکومت نیز به جای برقراری گفتوگو با مردم، آنها را سرکوب میکند.
در این نه مورد، هیچ نقشی برای دشمنان خارجی قائل نیست. حکومت ایران تلاش میکند شکستهای خود در سیاست داخلی و خارجی را به گردن دشمنان بیندازد.
صدرالدین اسماعیل او
نظر شما