او در خانوادهای اصیلزاده چشم به جهان گشود؛ والدین وی از نسل پناهعلیخان، بنیانگذار خانات قرهباغ بودند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه روسی شوشا و سپس در دبیرستان تفلیس آغاز کرد. در انستیتوی مهندسی ـ فنی سنپترزبورگ تحصیل نمود، اما تحصیل خود را نیمهکاره رها کرده و راهی پاریس شد و دانشکده حقوق و دانشگاه سوربن را به پایان رساند. در آنجا تاریخ ملل شرق و زبانهای عربی، فارسی و ترکی را بهطور کامل آموخت و در سال ۱۸۹۰ نخستین مقاله علمی خود را درباره فلسفه و ادبیات شرق منتشر کرد. پس از آن مقالات دیگری در نشریات گوناگون به چاپ رساند.
احمد بیگ آغا اوغلو در سال ۱۸۹۲، در ۲۳ سالگی، در کنگره بینالمللی خاورشناسی در لندن با موضوع «منابع مذهب شیعه» سخنرانی نمود. این سخنرانی به تصمیم کنگره و با حمایت مالی دانشگاه کمبریج به چند زبان اروپایی منتشر شد. به پاس این اثر، شاه ایران انگشتری با نگین فیروزه به او اهدا کرد. در همان دوران، آغا اوغلو با «جمالالدین افغانی»، متفکر بزرگ شرق و از رجال برجسته سیاسی - اجتماعی که اروپاییان او را «چهره ممتاز جهان اسلام» مینامیدند، آشنا شد. این آشنایی تأثیر عمیقی بر جهانبینی و فعالیتهای علمی و اجتماعی وی گذاشت. در همین سالها ارتباط خود را با وطن نیز حفظ کرده و مقالاتی پیوسته در روزنامه روسیزبان «قفقاز» در تفلیس منتشر میکرد.
در سال ۱۸۹۴ به وطن بازگشت و برای انتشار روزنامهای به زبان آذربایجانی با نام «مشرق» از دولت اجازه خواست، اما با مخالفت مواجه شد. در سال ۱۸۹۶ به شوشا رفته، در مدرسه واقعی به تدریس زبان فرانسه پرداخت، کتابخانه و قرائتخانهای تأسیس کرد و نخستین نمایشهای تئاتری را سامان داد. در سال ۱۸۹۷ به دعوت حاجی زینالعابدین تقیاف، سرمایهدار و خیر مشهور، به باکو آمد و در مدرسه واقعی به تدریس پرداخت. همچنین با روزنامه «کاسپی» همکاری داشت و در دوره سردبیری علیمردان بیگ توپچوباشوف (۱۸۹۸–۱۹۰۷) ریاست بخش ادبی آن را بر عهده گرفت.
در کتابهای «زن از دیدگاه اسلام و در جهان اسلام»، «اسلام، آخوند و هاتفالغیب» و نیز در سلسله مقالاتی چون «گفتوگوهای مسلمانان» و «وضعیت ملل مسلمان» که در «کاسپی» به چاپ رساند، آغا اوغلو به بررسی وضعیت اسفناک مسلمانان پرداخت، علل آن را تحلیل کرد و به نویسندگان خارجی که به ملل مسلمان تهمت میزدند پاسخهای مستدل داد. او در همین سالها با روزنامه «شرق روس» محمد آقا شاهتختلی در تفلیس، و همچنین مطبوعات کلکته و قاهره همکاری داشت. افزون بر این، در فعالیتهای انجمنهای خیریهای چون «نجات»، «نشر معارف» و «سعادت» مشارکت مؤثر داشت.
از ژوئن ۱۹۰۵ همراه با علیبیگ حسینزاده، سردبیر روزنامه «حیات» شد که نقش مهمی در شکلگیری اندیشه ملیگرایی در آذربایجان ایفا کرد. او از ۱۹ دسامبر ۱۹۰۵ روزنامه «ارشاد» و در سال ۱۹۰۷ روزنامه روسیزبان «پروگرس» را منتشر نمود. از ژوئن ۱۹۰۸ انتشار روزنامه «ترقی» را آغاز کرد و تا سال ۱۹۰۹، پیش از مهاجرت به ترکیه، ناشر آن بود.
در جریان کشتارهای سال ۱۹۰۵ که توسط داشناکهای ارمنی به تحریک تزار روسیه علیه ملت آذربایجان صورت گرفت، مقالات او چهره واقعی عاملان اصلی این فجایع یعنی مقامات تزار و داشناکهای ارمنی را آشکار ساخت. او در کنگره «آشتی» که به ریاست نایبالسلطنه قفقاز در ۲۰ فوریه ۱۹۰۶ در تفلیس برگزار شد، همراه با علیمردان بیگ توپچوباشوف، قرا بیگ قرابیاوف و اسکندر بیگ حاجینسکی، بهعنوان نماینده طبقات عالیه اجتماعی باکو شرکت کرد و برنامه طرف آذربایجانی را بیان نمود. در آن سخنرانی با شجاعت خواستار برابری حقوق ملتها و انحلال حزب «داشناکسیون» و سایر سازمانهای ارمنی شد، در غیر این صورت، ایجاد ارتشی برای دفاع از آذربایجانیان را مطالبه کرد. استدلالهای قوی او رهبران ارمنی را ناچار به سکوت ساخت.
پس از این حوادث، در سال ۱۹۰۶ حزب «دفاع» (Difai) را برای حمایت از حقوق ملت آذربایجان تأسیس نمود. او دو بار به نمایندگی از سرمایهداران مسلمان باکو به دیدار نیکلای دوم و وزرای او رفت تا مانع تصرف میادین نفتی باکو توسط ماگناتهای نفتی چون روتشیلد و نوبل شود. فعالیتهای او سبب شد آوارگی آذربایجانیان از اراضی نفتخیز متوقف گردد.
به دلیل فشارها، در سال ۱۹۰۹ به ترکیه مهاجرت کرد و به «ترکان جوان» پیوست و عضو حزب «اتحاد و ترقی» شد. در اینجا فعالیتهای علمی و روزنامهنگاری خود را ادامه داد، سردبیر روزنامه «ترجمان حقیقت» و از بنیانگذاران مجله «ترک یوردو» گردید و دوشادوش اندیشمندانی چون علیبیگ حسینزاده، ضیا گوکآلپ، یوسف آقچورا و حمدالله صبری فعالیت نمود. همچنین بهعنوان نماینده از «آفیون قرهحصار» وارد پارلمان عثمانی شد.
در سال ۱۹۱۵ در کنفرانس لوزان درباره اقلیتهای قومی در روسیه شرکت کرد و همراه با علیبیگ حسینزاده، عبدالراشد ابراهیماف و یوسف آقچورا نامهای درباره وضعیت اسفناک اقوام ترک در امپراتوری روسیه خطاب به رئیسجمهور آمریکا، وودرو ویلسون، امضا نمود.
در سال ۱۹۱۸ بهعنوان مشاور سیاسی نوری پاشا، فرمانده ارتش اسلام قفقاز، به آذربایجان بازگشت. در همان سال هنگام انتقال شورای ملی و دولت از تفلیس به گنجه، در اختلاف میان شورای ملی و فرماندهی ارتش ترکیه که تحت نفوذ اشراف و بورژوازی آذربایجان قرار گرفته بود، نقش میانجی را ایفا کرد و راهحلی برای واگذاری کامل اختیارات به دولت جدید پیشنهاد نمود. این پیشنهاد پذیرفته شد و در ۱۷ ژوئن ۱۹۱۸ شورای ملی اختیارات خود را به دولت موقت واگذار کرد.
آغا اوغلو عضو پارلمان جمهوری دمکراتیک آذربایجان شد. او در مذاکرات با ژنرال تامسون شرکت کرد و سپس در ۲۸ دسامبر ۱۹۱۸ بهعنوان عضو هیئت نمایندگی آذربایجان برای کنفرانس صلح پاریس انتخاب گردید. با این حال، در استانبول بهعنوان «روزنامهنگار ترک و نماینده پارلمان ترکیه» معرفی و توسط انگلیسیها بازداشت و همراه رهبران حزب اتحاد و ترقی به جزیره مالت تبعید شد. او پس از ۲۶ ماه تبعید، در ۲۸ مه ۱۹۲۱ با ابتکار مصطفی کمال آتاتورک در تبادل اسرا آزاد شده و به استانبول بازگشت و بار دیگر به جنبش ملی پیوست.
در دهه ۱۹۲۰ مدیر دفتر مطبوعاتی دولت ترکیه شد و دو بار از منطقه «قارص» به نمایندگی مجلس کبیر ترکیه انتخاب گردید. همچنین استاد دانشگاه آنکارا و سردبیر روزنامه «حاکمیت ملیه» بود. اندیشهها و فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی او غنی، پیچیده و تا حدی متناقض بود. در طول زندگی خود، دیدگاهها و اندیشههای سیاسی او در سه محور اصلی متمرکز بود: اسلامگرایی، غربگرایی و ترکگرایی. او بهطور مداوم بر ضرورت بهرهگیری از تمدن غرب تأکید داشت و در دیدگاههای اسلامی خود از موضعی دموکراتیک سخن میگفت.
احمد بیگ آغا اوغلو نقش بزرگی در بیداری و تقویت آگاهی ملیگرایی و ترکگرایی در میان ترکان آذربایجان ایفا کرد. در دوره شوروی او بهشدت بهعنوان «پاناسلامیست» و «پانترکیست» معرفی و آثار و نامش ممنوع شد. پژوهشهای گسترده درباره زندگی و آثار وی تنها در سالهای اخیر آغاز شده است.
وی در ۱۹ مه ۱۹۳۹ در استانبول درگذشت. پیکرش پس از برگزاری نماز میت در مسجد تشویقیه، در گورستان فریکوی در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
آثار
- «مذهب شیعه و منابع آن»، لندن، ۱۸۹۲
- «زن از دیدگاه اسلام و در جهان اسلام»، تفلیس، ۱۹۰۱
- «سه فرهنگ»، آنکارا، ۱۹۲۷
- «انگلستان و هند»، آنکارا، ۱۹۲۷
- «در کشور انسانهای آزاد»، آنکارا، ۱۹۳۰
- «تاریخ حقوق»، استانبول، ۱۹۳۲
- «دولت و فرد»، استانبول، ۱۹۳۲
- «فرهنگ اتروسک و تأثیر آن بر فرهنگ ترک»، استانبول، ۱۹۳۳
- «من کیستم؟»، آنکارا، ۱۹۳۹
- «بیمیلی جایز نیست»، آنکارا، ۱۹۴۱
- «ایران و انقلاب»، آنکارا، ۱۹۴۱
- «آیا انقلاب است یا کودتا؟»، آنکارا، ۱۹۴۲
- «خاطرات حزب آزاد»، آنکارا، ۱۹۴۹
- «آثار»، باکو، ۱۹۹۲
نظر شما