بریکس؛ مزیتهای رقابتی و چالشهای توسعه به مناسبت ریاست روسیه
آلکسی گرامیکو[1]
23 دسامبر 2024
این مقاله پارامترهای اصلی توسعه بریکس، موفقیتهای کسب شده و چشماندازهای آینده این اتحاد را تجزیه و تحلیل میکند. ویژگیهای منحصربهفرد بریکس و کارکردهای متعدد آن، از جمله نقش یک سخنگو برای جنوب و شرق جهانی، پیوندی بین روسیه و جهان غیرغربی، مورد بررسی قرار میگیرد. در این مقاله توجه ویژهای به چالشهای بیرونی و داخلی پیش روی این «باشگاه بین دولتی» غیررسمی شده که به سرعت در حال افزایش وزن و جذابیت برای دهها کشور است.
بریکس به عنوان یک جزء ثابت مهم در روابط بینالملل وارد دهه سوم قرن بیست و یکم شد. پس از اولین نشست وزرای نمایندگان بریکس در سال 2006، 18 سال توسعه پشت سر گذاشته شده که در نتیجه تعداد اعضای این انجمن بین دولتی از چهار به 10 افزایش یافته است. چندین کشور دیگر در تلاش هستند تا به عضویت کامل «باشگاه» (از جمله الجزایر، مکزیک، نیجریه، اندونزی، پاکستان، بنگلادش، بلاروس، ونزوئلا، ترکیه، قزاقستان) دربیایند یا به یک کشور شریک تبدیل شوند.
برای روسیه که در سال 2024 ریاست بریکس را بر عهده دارد، موفقیتهای آن از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا این روسیه بود که در خاستگاه این اتحاد قرار داشت. این پروژه بین قارهای ریشه در نیمه دوم دهه 1990 دارد، زمانی که یِوگنی پریماکوف شروع به ترویج مفهوم چندقطبی و ایده مثلث استراتژیک روسیه – هند- چین کرد. تنها یک شروع اشتباه در توسعه بریکس وجود داشت، زمانی که در دسامبر 2023، خاویر میلِی، رئیس جمهور جدید آرژانتین، درخواست کشورش برای عضویت را پس گرفت. عضویت بریکس برای عربستان سعودی نیز ویژگیهای خاص خود را دارد چراکه گزینه مشارکت تدریجی در کار خود را برگزیده است.
بریکس یک بُعد بین تمدنی بارز دارد که به نوبه خود، ویژگی جداییناپذیر دنیای چندمرکزی است. تنوع جغرافیایی نیز توجه را به خود جلب میکند چراکه تأکید دارد در دنیای مدرن مسافت بین شرکا و افراد همفکر از اهمیت اساسی در کل تاریخ بشریت برخوردار نیست. ویژگی تمدنی ارتباط نزدیکی با مقوله حاکمیت دارد که تا حد زیادی جهانبینی کشورهایی که بریکس را ایجاد کردند یا بعدا به آن پیوستند، تعیین مینماید.
به یک معنا، بریکس یک انجمن فرا یکپارچه است، اما نه یک اتحاد غیریکپارچه. این یک سازمان کلاسیک بین دولتی یا بینالمللی نیست، چه رسد به اینکه یک اتحادیه ادغام کننده باشد. این شامل کشورهایی میشود که در ساختارهای مختلفی شرکت میکنند که لزوما با یکدیگر همپوشانی ندارند (اتحادیه اقتصادی اوراسیا، سازمان همکاری شانگهای، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه آفریقا، بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی[2] و غیره). در عین حال، بریکس دارای عناصر ادغام آشکاری است که از انگیزه مشارکت در آن؛ برای هماهنگی اقدامات خود در قالبهای دوجانبه و چندجانبه ناشی میشود. همانطور که انجمن توسعه مییابد، شخصیت باشگاهی آن به طور فزایندهای با ادغام ویژگیهای نهادی ترکیب میشود، برای مثال: نشستهای منظم، سکوهای دائمی (جلسات وزرا و نمایندگان ویژه، جلسات کارگروهها، اتاق بازرگانی و صنعت، مجمع بین حزبی، پارلمانی، شورای علمی، شورای بازرگانی و غیره). یک بانک توسعه جدید فعال تحت حمایت بریکس ایجاد شد.[3] یک دستاورد بزرگ را نیز باید راهاندازی سیستم (پرداخت بینالمللی بریکس)[4] در نظر گرفت.[5]
این انجمن نه تنها از نظر کمّی رشد میکند، بلکه با گذشت زمان شروع به انجام عملکردهایی خواهد کرد که پیشتر با آنها مرتبط نبوده است. به ویژه پس از گسترش خود در سال 2024، بریکس در درجه اول به طور فزایندهای به عنوان یک سخنگوی غیررسمی جنوب جهانی عمل میکند و در درجه دوم، نقش یک پیوند مؤثر بین روسیه و جهان غیرغربی را ایفا مینماید. ماهیت فراگیر «باشگاه» قابل توجه است چراکه در واقعیت شامل تعدادی از کشورهای با سابقه روابط پیچیده است؛ به عنوان مثال چین و هند، ایران و عربستان سعودی، مصر و اتیوپی. کشورهای غربی در ایده مرزهای فراگیر نمیگنجند، اما نه به دلیل سیاست بریکس، بلکه در نتیجه موقعیت خود در رابطه با آن. از منظر ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، غرب بریکس را یک رقیب میداند و با حسادت بر توسعه آن نظارت میکند. در عین حال، با در نظر گرفتن تعامل نزدیک اقتصادی و سیاسی اکثر اعضاء آن با کشورها و سازمانهای غربی، نمیتوان این اتحاد را ضدغرب نامید. بنابراین، در بیانیه ژوهانسبورگ در اجلاس پانزدهم بریکس، در بند 30 آمده است: «ما بر اهمیت حفظ نقش گروه20(G20) به عنوان مجمع چندجانبه پیشرو در زمینه همکاریهای مالی و اقتصادی بینالمللی تأکید میکنیم چراکه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه با بازارهای در حال ظهور، که در آن اقتصادهای بزرگ جهان به طور مشترک به دنبال پاسخ به چالشهای جهانی هستند، متحد میکند.[6]
بدون شک توسعه بریکس بازتابی از تغییر مرکز ثقل اقتصاد جهانی به شرق و جنوب اوراسیا است اما کاهش همه چیز به معنای ساده کردن نقش «باشگاه» در سیاست جهانی است. این گستردهتر از بازتاب مسیرهای جدید جریانهای اقتصادی و مالیست. اهمیت بریکس به عنوان یک «آزمایشگاه تحقیقاتی» برای افزایش کارایی مکانیسمهای حاکمیت و مقررات جهانی و تنظیم مجدد آنها، کم اهمیت نیست. از این نظر، منطقی است که در مورد جهتگیری کار انجمن به سمت آینده صحبت کنیم، در حالی که بسیاری از اقدامات دولتهای غربی در بخش بزرگی از جهان به عنوان تمایل به حفظ وضعیت موجود تلقی میشود. بدیهی است که ایدههای گفتگوی بین تمدنی، دولتهای تمدنی و نظم جهانی عادلانهتر و دموکراتیکتر در این «آزمایشگاه» آزموده خواهد شد.
شخصیت همانند باشگاه و عمدتا غیررسمی بریکس نیز مشخصه تعدادی از تشکیلات دیگر، از جمله تشکیلات غربی به عنوان مثال، گروه هفت (G7) است، با این حال، چیزی را نشان میدهد که برای بریکس معمول نیست؛ مخالفت با دیگران، تحکیم مبتنی بر انحصار، آمادگی برای معرفی و هماهنگ کردن رژیمهای تحریمی علیه کسانی که به عنوان دشمن و رقیب شناسایی میشوند، تقسیم جهان به دوست و دشمن، به دموکراسی و خودکامگی. «گروه هفت» یک قالب «توسعه» دارد؛ از کشورهایی که عضو آن نیستند، از جمله کشورهای غیرغربی، به جلسات خود دعوت بعمل میآورد اما در اصل، این اتفاق در راستای دستورالعملهای غرب برای حفاظت از «جهان مبتنی بر قوانین» و شبیه یک جنگ طنابکشی با هدف کاهش تعداد کسانی است که با کشورهای «اشتباه» دوست هستند.
ایده ارزشهای انسانی، از جمله برخی اصول اخلاقی عمدتا از مسیحیت به عنوان محصول تمدن اروپایی سرچشمه میگیرد. با این حال، تاریخ مقرر کرده است که در قرن بیست و یکم، بسیاری از آن رویکردهای ایدئولوژیک در غرب اروپا به عنوان ارزشهای «سنتی» با مفهوم واپسگرا، نه مدرن و نه مترقی تلقی شدند. در دنیای مدرن از بسیاری جهات، وضعیتی در حال ظهور است که تا حد زیادی، بریکس و کشورهای جنوب جهانی، بر اساس میراث ادیان جهانی، وظیفه حفاظت از ارزشهای سنتی را بر عهده میگیرند، در حالی که در غرب ترویج نگرشهای نئولیبرالی اعم از اجتماعی و اقتصادی، ادامه دارد. در میان آنها، شیفتگی غرب اروپایی تا حد وسواس، با «معاهده سبز»[7] و اعتقاد بیچون و چرای آن به خطاناپذیری نسخه انسانی تغییرات آب و هوا است.
به نظر میرسد که «معاهده سبز» یک امر مترقی باشد، اما طرف دیگر متناقض آن، وسواس با فناوری است. با این حال، این فناوریهای گران قیمت به نفع مفهوم جامعه مصرفکننده و فراوانی، نه برای رشد اقتصادی، بلکه برای تغییر ایده مصرف و کیفیت زندگی کار نمیکنند. جناح بنیادگرای سبزهای اروپایی مسئله آب و هوا را تا حد پوچی پیش میبرد که مثلا در امتناع آلمان از صنعت هستهای بیان میشود، در حالی که کشورهای همسایه برعکس، انرژی هستهای را حفظ و افزایش میدهند. همچنین استانداردهای دوگانه در مورد منابع خرید گاز طبیعی پاک و گاز تولید شده با استفاده از فناوری فریکینگ[8] گسترش یافته است. در نتیجه، شعار کربنزدایی از «معاهده سبز» چشمانداز رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا[9]را تهدید میکند، مسائل زیست محیطی در واقع حل نمیشوند و درآمدهای واقعی جمعیت در حال کاهش است. اتحادیه اروپا با استفاده از استدلالهای اقلیمی، «مالیات کربن» را از سال 2023 معرفی کرد؛ به اصطلاح مکانیسم تنظیم کربن مرزی، که به صنایع صادراتی کشورهای عضو بریکس آسیب میرساند.[10]
در رویکردهای سیاست خارجی، به نظر میرسد غرب و بریکس مکان خود را از نظر سنتها و نوآوریها تغییر میدهند. بدیهی است که سیاست خارجی سنتی و در واقع واپسگرایانه غرب مبتنی بر زور، نفوذ زور (چه از طریق قدرت نرم یا قدرت سخت)، رژیمهای تحریمی، دیپلماسی بلندگو و حفظ وضعیت موجود است. در مقابل این همان چیزی است که بریکس و بسیاری دیگر از کشورهای جنوب و شرق جهانی ترویج میکنند: چندجانبهگرایی واقعی، دموکراتیزه کردن روابط بینالملل، برابری حاکمیتی، توجه به منافع یکدیگر، رد تفکر بلوکی، مدرن شدن بدون غربیسازی.
مزایا و معایب مشخصه سازمانهای کلاسیک بین دولتی با شخصیت حقوقی بینالمللی (سازمان ملل متحد، اتحادیه آفریقا، سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه کشورهای عربی و غیره) و فرمتهای باشگاهی (بریکس، جی7، جی20، ان5، و غیره) است. اولیها منشورهای خاص خود را دارند، هیئتهای حاکمه منشعب، حقوق و تعهدات قانونی تعیین شده و در واقع اینها ساختارهای هرمی هستند. دومی دارای انعطافپذیری بیشتر، امکان ترکیب موقعیتی مسیرهای دوجانبه و چندجانبه، ماهیت توافقی تصمیمات، اولویت داوطلبانه و اعتماد است. همچنین بسیاری از سازمانهای میانی مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا وجود دارند که هرگز منشور خود را به دست نیاوردند.
انجمنهای ادغام منطقهای که حول مناطق آزاد تجاری، اتحادیههای گمرکی و بازارهای مشترک تشکیل شدهاند، به یک دسته خاص تعلق دارند. در میان آنها، مهمترین اتحادیه اروپا است که پس از لازمالاجرا شدن معاهده لیسبون در سال 2009، شخصیت حقوقی خود را به دست آورد. اینها همچنین بلوکهای نظامی-سیاسی با ساختارهای مدیریتی رسمی، نظم و انضباط و حقوق و تعهدات قانونی محسوب میشوند.
سازمان ملل متحد به عنوان تنها سازمان بینالمللی (بین دولتی) جهانی و به طورکلی به رسمیت شناخته شده، دارای ویژگیهای منحصربفرد است. تشکیلاتی در مقیاس قارهای وجود دارد، مانند اتحادیه آفریقا، جامعه کشورهای آمریکا، جامعه کشورهای آمریکای لاتین، کارائیب و غیره. بیشتر انجمنهای بین دولتی و پروژه های ادغام، ماهیت منطقهای دارند. بریکس در این زمینه متمایز است، زیرا شامل نمایندگان چندین قاره واقع در نیمکره شرقی و غربی میشود.
فرآیندهای گریز از مرکز در سازمانها از انواع ذکر شده رخ میدهد و مشکل یکپارچگی در هر یک از آنها به روش خود حل میشود. برای اتحادیه اروپا، برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سال 2020) یک روند بسیار دردناک بود. برای بریکس، انصراف آرژانتین از درخواست عضویت خود به مشکل مهمی تبدیل نشد. البته برای فرمتهای باشگاهی، داشتن ساختار داخلی مهم است. اهمیت ندارد که چند کشور در آینده به بریکس بپیوندند، عضویت روسیه، هند و چین همیشه از نظر سیستمی برای آن مهم باقی خواهد ماند.[11]خروج هریک از آنها از اتحادیه به نسخه خودش از برگزیت تبدیل خواهد شد. هیچ کشور یا گروه داخلی آنها در بریکس وجود ندارد که به بخش دیگر شرکتکنندگان به عنوان مخالفان سیستمی و اهدافی برای اعمال محدودیتها نگاه کند و آنها آماده جنگهای نیابتی در درگیریهای مسلحانه منطقهای هستند. در قالب باشگاهی دیگر؛ گروه20، وضعیت متفاوت است زیرا کشورهای گروه7 که بخشی از آن هستند به نظم و انضباط بلوک پایبندند و میتوانند در رابطه با فعالیتهای تعدادی از کشورهای مشارکتکننده در خرابکاری آشکار، شرکت کنند.
بریکس یک موجود هماهنگ نیست، بلکه دارای خطوط تنش داخلی خود است، اما انگیزههای تثبیتکنندهای را ارائه میدهد که تضادها را به پسزمینه میکشاند. در عین حال، ادغام با چالشهای مهمی مواجه است، به ویژه پس از توسعه گستردهای که رخ داده است. با در نظر گرفتن این واقعیت که کشورهایی که تعداد آنها بسیار بیشتر از ترکیب فعلیست و درهای بریکس را میکوبند، این سوال در مورد اهمیت حفظ ثبات «باشگاه» و توانایی آن برای انجام اقدامات موثر مطرح میشود و برای اجرای تصمیمات اتخاذ شده در عین حال، یافتن قالبهایی که برای همه مناسب باشد ضروری است تا طیف وسیعی از موضوعات روابط بینالملل را در فعالیتهای بریکس درگیر کند. با توجه به این موضوع، وضعیت تأیید شده یک کشور شریک و احتمالا وضعیت عضویت وابسته، بسیار مورد توجه است.
بریکس مطمئنا با روشهای «حرکت چند سرعته» و «هندسه متغیر» مشخص میشود، که با کمک آنها کشورهای ذینفع میتوانند به سرعت پروژههای خاصی را بدون نیاز به جلب حمایت همه شرکتکنندگان اجرا نمایند. این روشها به طور کامل از جمله در تاریخ اتحادیه اروپا آزمایش شدهاند. با این حال، تجربه دومی بدون ابهام نیست. هنگامی که یک سازمان بینالمللی تحت شرایط یک جلیقه تنگ داوطلبانه در قالب الزامات عضویت سختگیرانه و تشکیلات فراملی توسعه یافته، مانند اتحادیه اروپا، زندگی میکند، «جنبش با سرعت متفاوت» مملو از قشربندی داخلی، ایجاد گروههای رقیب مرکز و پیرامون، دولتهای درجه یک و دو و ظهور یک سازمان مواجه است. در بریکس چنین ریسکهایی در این مرحله قابل مشاهده نیستند.
افزایش تعداد هر سازمان یا «باشگاه» بین دولتی نمیتواند مشکلاتی را با ماهیت رویهای و ماهوی ایجاد کند. در مورد بریکس، روند گسترش تاکنون جنبههای مثبت بیشتری را به همراه داشته؛ از جمله تعادل داخلی پایدارتر که وزن نامتقارن طبیعی روسیه، هند و چین را جبران میکند. به وضوح پارامترهای کیفی در پشت گسترش کمی بریکس وجود دارد. هریک از کشورهای شرکتکننده از «ارزش افزوده» خود به خزانه مشترک کمک میکند. به عنوان مثال، پکن استراتژی «کمربند و جاده» را پیشنهاد میدهد. دهلی نو، کریدورهای «هند – خاورنزدیک- اروپا» و «شمال – جنوب»؛ مسکو - منابع و مواد خام، همکاری با اتحادیه اقتصادی اوراسیا، کریدورهای حمل و نقل قارهای، صلاحیت بالا در زمینه انرژی هستهای صلح آمیز، انرژی و امور نظامی، در آینده شریان حمل و نقل مسیر دریای شمال؛ برزیل - موقعیت پیشرو در آمریکای لاتین؛ ایران، امارات و عربستان سعودی در بازارهای جهانی هیدروکربن دارای موقعیتهای پیشرو هستند و دو کشور آخر نیز فرصتهای سرمایهگذاری در مقیاس بزرگ را ارائه میدهند.
برای بریکس و کشورهای شریک آن مهم است که همچنان خود را به عنوان انجمنی قرار دهند که به دنبال رویارویی با کسی نیست و خود را مکانیزمی جایگزین برای حاکمیت و مقررات جهانی نمیداند. ما در مورد افزایش جایگاه خود در سیاست جهانی صحبت میکنیم، در مورد روابط متعادلتر با همه مراکز قدرت. بریکس پلاس شامل بسیاری از کشورها از قارههای مختلف است که با قرار گرفتن در واقعیتهای ژئوپلیتیکی متفاوت، به دنبال مخالفت با دیگران نیستند و برعکس، به توسعه تعاملات سیاسی، اقتصادی و مالی با همه شرکای ممکن متعهدند. بسیاری علاقهمند به تنوع بخشیدن به ذخایر ارزی و افزایش سهم پرداختها به ارزهای ملی هستند. در عین حال، آنها وظیفه تغییر چشمگیر قواعد تجارت جهانی را برای خود تعیین نمیکنند، بلکه مسیر تغییرات تکاملی را با حداکثر سود برای خود ترجیح میدهند. اتکای بریکس در حال گسترش به ارائه مزیتهای رقابتی اضافی در اقتصاد و سیاست جهانی، استقلال بیشتر و فرصتهای جدید به اعضا و کشورهای شریک، برگ برنده مهمی در حفظ جذابیت این انجمن برای سالهای آینده است.
منبع:
[1] مدیر انستیتو اروپا آکادمی علوم روسیه عضو اندیشکده شورای امور بینالملل
[2] Mercosur
[4] BRICS Pay
[7] . در روسیه بدین شکل تعریف میشود: این استراتژی رشد جدید اتحادیه اروپا است که هدف آن اجرای سیاستهای جاهطلبانه محیط زیستی، آب و هوایی و انرژی با هدف نهایی تحریک توسعه پایدار است.
[8] . این یک فناوری است که در روسیه به عنوان شکستگی هیدرولیک شناخته شده و برای محافظت از یکپارچگی چاه و مناطق آب شیرین اطراف، یک لایه دوم از پوشش فولادی نصب شده و در داخل چاه حفاری شده، در یک پوشش رسانا سیمان میشود.
[9] بوتورینا اُ.و. «ناهار سکوت» اتحادیه اروپا را میشکند // یادداشتهای تحلیلی موسسه اروپا آکادمی علوم روسیه، شماره 21، 2024. صفحات 43-51.
[10] روگینکو.اس.آ در دستور کار ریاست روسیه در بریکس // یادداشتهای تحلیلی موسسه اروپا آکادمی علوم روسیه، شماره 2، 2024. صفحات 16-22.
نظر شما