۲۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
بودیسم و عدم خشونت

کلمه ‌اهیمسا که از زبان سانسکریت گرفته شده است به معنای آسیب نرساندن یا بدون جراحت است و اغلب به انگلیسی به عنوان عدم خشونت  و ضرر ترجمه می شود.   فرهنگ لغت آن را به عنوان اصل اخلاقی عدم آسیب رساندن به سایر موجودات زنده تعریف می کند.

کلمه ‌اهیمسا که از زبان سانسکریت گرفته شده است به معنای آسیب نرساندن یا بدون جراحت است و اغلب به انگلیسی به عنوان عدم خشونت  و ضرر ترجمه می شود.   فرهنگ لغت آن را به عنوان اصل اخلاقی عدم آسیب رساندن به سایر موجودات زنده تعریف می کند.

 بودیسم از ابتدا تعهد عمیقی به عدم خشونت داشته است. اهیمسا یک اصل اخلاقی عمیق را در اندیشه بودایی، مانند بسیاری از سنت های دینی دیگر، نشان می دهد. Dhammapada (داماپادا) می گوید که نفرت هرگز با نفرت در این دنیا خاموش نمی شود. نفرت در تنهایی فرو می نشاند. این یک قانون ابدی است. اولین دستور بودیسم بر اهمیت خودداری از آسیب رساندن به همه موجودات زنده تأکید دارد. از عدم خشونت حمایت می کند و تأکید می کند که خشونت علیه دیگران برخلاف آموزه های بودا است. این اصل شامل پرهیز از آسیب رساندن به زندگی می شود و شامل کنار گذاشتن انواع سلاح هایی است که می تواند به زندگی آسیب برساند یا از بین ببرد. در یک زمینه مثبت، شفقت و همدلی را برای همه موجودات زنده ترویج می کند. در عصری پر از نفرت و درگیری، اهیمسا (عدم خشونت) باید به یک ایده آل برای همه موجودات تبدیل شود.

موضع بودا در مورد خشونت غیر قابل تردید بود. او یک دین شناس نبود، بلکه یک آزادی خواه بود که به دنبال هدایت افراد به سمت آرامش درونی بود. برای بودا، عدم خشونت یک فلسفه اجتماعی یا سیاسی نیست. بودا به قول معروفی می گوید: هیچ خوشبختی بالاتر از آرامش نیست. در مسیحیت، عیسی احساسات مشابهی را ابراز کرد و اعلام کرد که صلح‌جویان برکت دارند. هدف نهایی یک بودایی دستیابی به وضعیت صلح آمیز نیروانا است و ابزار دستیابی به آن باید ذاتاً صلح آمیز باشد. علاوه بر این، Dhammapada تأکید می کند که همه از دیدن خشونت می لرزند و همه از مرگ می ترسند. با قرار دادن خود به جای دیگری، نباید کسی را بکشد و باعث کشتن دیگری شود.

آموزه های بودا بر زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان تأثیر گذاشته است. از بودایی ها انتظار می رود که اصول اصلی بودیسم، متا (مهربانی) و کارونا (شفقت) را نسبت به همنوعان خود و تمام عناصر تشکیل دهنده طبیعت اصلی نشان دهند. این اصول می آموزند که مهربانی با یکدیگر برای صلح و هماهنگی در جامعه ضروری است. علاوه بر این، ماهیت به هم پیوسته و وابسته همه پدیده ها در جهان نشان می دهد که رفاه ما اساساً به ایجاد یک محیط صلح آمیز و عاری از خشونت و نفرت بستگی دارد.

در حالی که ادیان می توانند کمک های مثبتی به جامعه داشته باشند، می توانند تأثیرات مضری نیز داشته باشند. ادیان گاهی اوقات به عنوان عوامل خشونت عمل کرده اند و پوششی قانونی برای خشونت و تجاوز کنترل نشده تقریباً در هر جامعه متنوعی فراهم کرده اند. قساوت های زیادی مرتکب شده و جنگ های وحشیانه ای توسط پیروان یک دین به راه انداخته شده است که بی رحمانه مردم ادیان دیگر را به نام دین آزار می دهند.

بودیسم نیز از این واقعیت مستثنی نیست. درست است که علیرغم آموزه های صلح آمیز که به صراحت جنگ و خشونت را محکوم می کند - صرف نظر از اینکه آنها دفاعی یا تهاجمی هستند - خشونت چشم اندازهای سیاسی و اجتماعی بسیاری از کشورهای بودایی را مختل کرده است. این کشورها با اشکال مختلف درگیری خشونت آمیز دست و پنجه نرم کرده اند که جو بی اعتمادی و خصومت متقابل را ایجاد کرده است. در بسیاری از این جوامع، نابرابری های شدید و بی عدالتی های شدید، افراد را به سمت چنین خشونت هایی سوق داده است. درگیری ها جنبه اجتناب ناپذیر وجود انسان است که از ناراحتی های جزئی تا رویارویی های جدی را شامل می شود که بر افراد و ملت ها تأثیر می گذارد و منحصر به کشورهای بودایی نیست.

موارد زیادی در سریلانکا، تایلند، میانمار و بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارد که در آن بودایی‌ها متا (مهربانی) و کارونا (شفقت) را نسبت به همه موجودات زنده‌ای که درگیر خشونت هستند، متعهد هستند. این درگیری‌ها اغلب زمانی به وجود می‌آیند که افراد در تحمل تفاوت‌های اخلاقی، مذهبی یا سیاسی یکدیگر ناتوان هستند. همه ادیان دارای آموزه ها و باورهای پذیرفته شده خود هستند که پیروان آنها باید بدون چون و چرا بپذیرند که این امر منجر به انعطاف ناپذیری و عدم تحمل نسبت به سایر باورها می شود. هنگامی که افراد تعصب دینی کور از خود نشان می دهند و نگرش های مطلق و جزمی نسبت به دین خود اتخاذ می کنند، همچنین می توانند انگیزه های غیرمنطقی قدرتمندی را تحریک کنند که جامعه را مختل می کند. وقتی افراد تحت تأثیر احساسات غیرمنطقی خود قرار می گیرند، رفتار عادی از بین می رود. به طور مشابه، آموزه ها و تفسیرهای نامشخص از متون مقدس منجر به تفاسیر متفاوتی شده است که منجر به موقعیت های متضاد می شود. علاوه بر این، این تمایل برای ناسیونالیست های دینی  وجود دارد که دین خود را نزدیک به ملت یا میهن خود بدانند، بنابراین تهدید برای یکی به عنوان تهدیدی برای دیگری تلقی می شود. بنیادگرایان دینی، عمدتاً ناشی از نارضایتی از مدرنیته، در بسیاری از کشورها احساسات افراطی ایجاد کرده اند. واقعاً مایه تاسف است که خشونت چنان در جوامع ما ریشه دوانده است که حکمت عمیق عدم خشونت را که بودیسم به دنبال ترویج آن است، پنهان می کند.

آنچه در این کشورها اتفاق می افتد به هیچ وجه نشان دهنده آموزه های بودا نیست، این تحریف آموزه های اصلی او است. مهم نیست که بودا چه آموخته است، همیشه کسانی بوده اند و خواهند بود که آموزه ها را اشتباه تفسیر می کنند و به خشونت و قتل متوسل می شوند. این تقصیر مردم است نه آموزه ها. در حالی که هر سنت دینی رویدادهای خشونت آمیزی را تجربه کرده است، این رویداد بیش از آن که در مورد دین انجام دهد در مورد طبیعت انسان نمونه است. این امر به ویژه زمانی صادق است که جهان از افراد مختلف با گرایش های مختلف تشکیل شده باشد. برخی از مردم به طور طبیعی صلح آمیز هستند، در حالی که برخی دیگر مستعد خشونت هستند. این تصویرهای رایج از ادیان اغلب دیدگاه دین را به عنوان درگیری و خشونت تقویت می کند.

آموزه‌های بودا عموماً صلح‌طلبانه و صلح‌آمیز هستند، اما برخی استدلال می‌کنند که خشونت ممکن است در شرایط خاصی موجه باشد. آنها بر این باورند که اگر هدف نهایی نجیب باشد، مقدار مشخصی از خشونت ممکن است قابل قبول باشد. با این حال، پیام اصلی بودیسم تراوادا روشن است.  خشونت پرهیزی، جنبه ای ذاتی از فلسفه بودایی، در همه حوزه های زندگی اعمال می شود و خشونت فیزیکی را حتی برای دستیابی به تغییرات اجتماعی یا سیاسی رد می کند.  بودیسم ذاتاً یک سنت صلح‌آمیز است و مرز اخلاقی آن را بسیار بالا می‌گذارد و هیچ مدرکی در آموزه‌های آن برای حمایت از خشونت در گفتار، فکر یا عمل نمی‌یابد. بنابراین تمام آموزه ها و اعمال به سمت اصل اهیمسا (عدم ضرر) به نفع خود و دیگران است.  بودا یک بار اعلام کرد: حتی اگر راهزنان هم  تو را وحشیانه، اندام به اندام با اره ای دو دسته کشتن، پاسخش خشونت نیست.

بوداییانی که متعهد به صلح هستند معتقدند که تحت هیچ شرایطی نمی توانند اسلحه به دست بگیرند، حتی اگر بدانند در نتیجه آن کشته خواهند شد. از بودایی های واقعی انتظار نمی رود که حتی یک حشره کوچک را برای کشتن یک انسان بکشند.  اگر یک بودایی به دیگری توهین کند چه رسد به کشتن یا خشونت علیه دیگران، او از آموزه های بودا پیروی نمی کند. تناقض این است که تاریخ ثابت کرده است که استفاده از خشونت، صرف نظر از اینکه چقدر موجه به نظر می رسد، اغلب به چرخه ای از خشونت منجر می شود. یکی دیگر از جنبه های اساسی بودیسم که با این مفهوم مرتبط است، نظریه تأثیرات یا کاما است. مانند بسیاری از ادیان، بودیسم می آموزد که انسان ها مسئول اعمال خود هستند و باید با عواقب آن روبرو شوند - چه در این زندگی، چه در زندگی بعدی و چه در زندگی پس از مرگ. داماپادا می گوید: کار بدی که انجام شود فوراً ثمر نمی دهد، همانطور که شیر پوشیده از خاکستر و دود فوراً فاسد نمی شود، اعمال بد نیز به دنبال احمق می آید.

وقتی عمیقاً به ریشه‌های درگیری و تنش می‌پردازیم، آن‌ها در ناراحتی و رنج ناشی از حرص، نفرت و توهم هستند که در آموزه‌های بودا مشخص شده است. تنها با فراتر رفتن از نفرت و درگیری و پذیرفتن اصول عدم خشونت مندرج در بسیاری از سنت‌های دینی می‌توانیم واقعاً دنیایی هماهنگ را پرورش دهیم.

برای کشورهای بودایی، حفظ نیروهای مسلح یک معضل در حفاظت از حقوق و زندگی شهروندان خود بدون نقض اصل عدم خشونت است. به همین ترتیب، تصور اینکه برخی بودایی‌ها در ارتش خدمت کنند، در حالی که به اخلاق، ارزش‌ها و معیارهای بودیسم پایبند هستند، دشوار است. خود بودا به طبقه جنگجو تعلق داشت و روابط خوبی با پادشاهان داشت و سخنرانی های متعددی را برای پادشاهان ارائه کرد و هرگز به آنها توصیه نکرد که از مسئولیت خود در حکمرانی با عواقب ناشی از آن و مجازات جنایات دست بکشند و در صورت لزوم از جنگ و حفاظت از دولت خود دست بکشند.

هر بودایی که در ارتش ثبت نام می کند، قانوناً موظف است از کشور و مردمش محافظت و دفاع کند. طبیعی است که هر موجود زنده ای از خود دفاع کند و برای دفاع از خود به دیگری حمله کند. اما اثر کارمایی پرخاشگری به خلق و خوی او  و به نگرش ذهنی او  بستگی دارد. به عنوان مثال، اگر شخصی به طور تصادفی به دست دیگری بمیرد که قصد آسیب رساندن به او را نداشته است، طبق آیین بودا از عواقب کارمایی مصون خواهد بود. از سوی دیگر، اگر مردی بدون هیچ گونه تحریک دیگری را بکشد، از عواقب کارمایی در امان نخواهد ماند. او باید با عواقب آن روبرو شود. بنابراین تناقض اساسی بین التزام به اهیمسا و مشمول شدن در خدمت سربازی وجود ندارد. آنچه مهم است این است که او چگونه کار خود را ساختار می دهد و در هنگام انجام وظایفش چه اهدافی را دنبال می کند.

در کتاب کالاما سوتا آنگوتارا نیکایا، بودا به کالاما گفت که سه ریشه بد طمع، نفرت و توهم فرد را به انجام اعمال شیطانی مانند کشتن و ایجاد خشونت تشویق می کند و دیگران را به انجام آن تشویق می کند که منجر به آسیب و رنج طولانی مدت می شود.

راهب و دانشمند معروف بودایی سریلانکا، سری دامماناندا (Dhammanannda) می گوید: بودایی ها حتی در دفاع از دین خود یا هر چیز دیگری نباید متجاوز باشند. آنها باید هر کاری که می توانند انجام دهند تا از هرگونه اقدام خشونت آمیز جلوگیری کنند. گاهی ممکن است توسط دیگرانی که به مفهوم برادری انسان که توسط بودا تعلیم داده احترام نمی گذارند، مجبور به جنگ شوند.  ممکن است از آنها خواسته شود تا از کشور خود در برابر تهاجمات خارجی دفاع کنند و تا زمانی که از زندگی دنیوی دست برندارند، ملزم به پیوستن به مبارزه برای صلح و آزادی هستند. در این شرایط نمی توان آنها را به خاطر سرباز شدن یا درگیر شدن در امور دفاعی سرزنش کرد.

یکی از چالش‌هایی که جهان امروز با آن روبروست، تبدیل همه اشکال خشونت به فرهنگ صلح است که نه تنها جنگ نبود، بلکه محیطی از شفقت و کارونا را نیز پرورش می‌دهد.

https://island.lk/buddhism-and-ahimsa/           

کد خبر 22790

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 0 =