ایران و غنا در سال 1974 روابط دیپلماتیک رسمی خود را آغاز کردند. هرچند چالشهای اقتصادی باعث شد که غنا در سال 1981 سفارت خود در تهران را تعطیل کند، اما با این حال، دو کشور روابط دوستانه خود را حفظ کردند. با بازگشایی دوباره سفارت غنا در سال 2008، دو کشور تعهد خود را به به تقویت روابط دوجانبه نشان دادند. به این خاطر، در اثر توسعه روابط سیاسی بین دو کشور، انتظار میرفت که تعاملات فرهنگی بین غنا و ایران نیز توسعه یابد.
در راستای توسعه روابط فرهنگی، در سال 1366 شمسی، کاردار وقت سفارت ایران در غنا و محمد بن عبدالله وزیر وقت فرهنگ و جهانگردی جمهوری غنا به "موافقت نامه همکاری فرهنگی بین ایران و غنا" رسیدند. این موافقتنامه که به تصویب پارلمان غنا رسید در ایران نیز با تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان به "قانون همکاریهای فرهنگی بین ایران و غنا" تبدیل شد. مفاد این قانون بر تمامی ابعاد همکاریهای فرهنگی بین ایران و غنا جهت معرفی فرهنگ و تمدن هم به یکدیگر تاکید کرده است.
علیرغم این قانون و توافقهای بعدی، روابط فرهنگی بین ایران و غنا آنگونه که باید توسعه پیدا نکرده است. شاید یکی از دلایل اصلی این موضوع این باشد که علیرغم عضویت غنا در جنبش عدم تعهد و نیز حمایت اصولی آن از ایران در جریان جنگ تحمیلی، روابط سیاسی بین دو کشور همچنان به نقطه مطلوب نرسیده که منجر به توسعه روابط فرهنگی نیز شود.
برای مثال بعد از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357، صرفا در فروردین 1392 بود که محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، به غنا سفر کرد. در این سفر درباره همکاریهای فرهنگی نیز گفتگوهای مختلفی انجام شد. در مقابل، بعد از 37 سال، در بهمن 1394 بود که رئیس جمهور غنا ،جان درامانی ماهاما، به ایران سفر کرد. در یک سفر دو روزه، او هیئتی متشکل از وزرای خارجه، نفت و انرژی، اقتصاد، کشاورزی و وزیر امور موسسات توسعهای و منابع طبیعی را با خود به ایران آورد که به وضوح جای نماینده فرهنگی در آن خالی بود.
البته در جریان سفر محمد بوامیا معاون رئیسجمهور وقت غنا، در تابستان 1396، او بر اهمیت روابط فرهنگی در کنار همکاریهای اقتصادی تأکید کرد ولی به نتیجه ملموسی در عرصه عملی منجر نشد.
علیرغم تاکید بر توسعه روابط فرهنگی در چهارمین نشست کمیسیون همکاریهای مشترک اقتصادی ایران و غنا در آکرا در سال 2010، بار دیگر موفقیت خاصی حاصل نشد. در ادامه و در برهه ای، غنا در همایش گفتگوهای فرهنگی بین ایران و آفریقا در آذر ماه 1397 در دانشگاه تربیت مدرس مشارکت کرد.
در سال 1401، محمد اول ابراهیم، وزیر فرهنگ، هنر و گردشگری جمهوری غنا، در راس هیئتی جهت برگزاری هفتمین نشست کمیسیون دائمی همکاریهای مشترک ایران و غنا، به تهران سفر کرد تا راههای تقویت روابط فرهنگی بین دو کشور را بررسی کند. در این دیدار بر اجرای توافقنامههای فرهنگی، در زمینههای آموزشی، فرهنگ، گردشگری و تبادلات فرهنگی، تبادل دانشجویان، برنامههای آموزشی، فرهنگی و پروژههای مشترکی که درک متقابل را ترویج میکنند، تاکید شد.
همچنین، در جریان سفر هاشم داداشپور معاون وزیر علوم در دولت شهید رئیسی به غنا و نشست در مقر کمیسیون آموزش عالی غنا، دو طرف درباره تلاشهای مشترک در زمینه آموزش عالی گفتگو کردند. تمرکز این جلسه بر روی ایجاد مشارکتهای دانشگاهی، تسهیل تبادل دانشجو و اعضای هیئت علمی و ترویج ابتکارات تحقیقاتی مشترک بود. یکی از نتایج این گفتگوها، اعلام فرصت اعطای بورس تحصیلی برای دانشجویان غنایی جهت تحصیل در دانشگاههای ایرانی بود.
هدف این ابتکار فراهم کردن دسترسی دانشجویان غنایی به آموزش بینالمللی و نشاندهنده تعهد ایران به تقویت روابط آموزشی با غنا بود. با پیشرفت این ابتکارات، انتظار میرفت که فرصتهایی برای دانشجویان هر دو کشور ایجاد شود تا با پژوهش های متنوع علمی آشنا شوند و تجربیات آموزشی خود را غنیتر کنند.
با این حال، در مرحله اجرا، توافق و تفاهمنامههای فرهنگی بین ایران و غنا چندان موفق نبوده است. برای مثال پیشتر ایران و غنا بر اجرای هفتههای فرهنگی بین دو کشور با هدف نمایش فرهنگهای یکدیگر توافق کرده بودند، این در حالی است که آخرین هفته فرهنگی ایران و غنا در سال 1390 برگزار شده است.
هفتههای فرهنگی با برگزاری نمایشگاههایی از هنر، موسیقی و صنایع دستی میتواند به مردم دو کشور این امکان را دهد که میراث یکدیگر را از نزدیک تجربه کنند.
در سال 1398 نیز تفاهم نامه تسهیل همکاریهای تجاری بین دبیرخانه "شورایعالی مناطق آزاد ایران" و "سازمان مناطق آزاد غنا" توسط مرتضی بانک و مایکل اوکی بافی امضا شد و بر مواردی چون ایجاد شبکه صادرات صنایع دستی ایران و غنا و بوم گردی به منظور ترویج هنر و حمایت از اقتصاد محلی تاکید شد. در این توافقنامه که در جزیره کیش امضا شد، بحثهایی درباره گردشگری اکوتوریسم و گردشگری فرهنگی، به عنوان زمینههای بالقوه همکاری مطرح شد. هر دو طرف بر اهمیت گردشگری به عنوان وسیلهای برای شناساندن فرهنگهای خود و همچنین ایجاد مزایای اقتصادی تاکید کردند. با این حال این تفاهمنامه نیز مانند موارد پیشین، تاکنون در عرصه عمل به نتیجه خاصی منجر نشده است.
بر همین اساس می توان گفت که یکی از مسائل در تعاملات فرهنگی ایران و غنا، عملی نشدن تفاهم نامه ها بوده است.
در همین زمینه یک سوال مهم مطرح می شود: آیا اساساً دو کشور برای اجرای طیف های مختلفی از فعالیت های فرهنگی متقابل نیاز به تفاهم نامه دارند؟ پاسخ این سوال تقریبا مشخص است. خیر!
هنگامی که یک سفارت در یک کشور افتتاح می شود، کشور پذیرنده، مجوز فعالیت های سیاسی اقتصادی و فرهنگی شفاف و قانونمند را به کشور میهمان اعطا کرده است. مگر در مواردی که محدودیت یا شرط خاصی وجود داشته باشد. این مساله به ویژه در فعالیت های فرهنگی غیرتجاری در آفریقا قابل اتکا است.
به نظر می رسد اگر زمان و انرژی قابل ملاحظه ای که در مسیر انعقاد تفاهم نامه ها مصروف شده است، به اقدامات سریع تر نظیر مذاکره، مکاتبه، اخذ موافقت و اقدام عملی اختصاص می یافت امروز سطح روابط فرهنگی دو کشور در وضعیت مطلوبتری بود.
منابع:
نظر شما