اشتراکات فرهنگی مسلمانان هوییِ چین و ایران

بسیاری از نویسندگان در آثار خود اشاره می­کنند که جوامع اولیۀ مسلمانان در چین، از نوادگان مسافران مسلمان، بازرگانان، سربازان و مقامات ایرانی، عرب و آسیای مرکزی تشکیل شده‌اند. اجداد آن­ها از قرن هفتم تا چهاردهم میلادی در سواحل جنوب شرقی و مناطق شمال غربی و جنوب غربی ساکن بودند. منابع معتبر نشان می­دهند که چینی‌ها نخستین بار در سال 638 از فرستادگان آخرین امپراتور ساسانی، یزدگرد سوم، مطالبی دربارۀ اسلام شنیدند و از آن آگاه شدند. در آن زمان، یزدگرد به دنبال یاری سلسلۀ تانگ برای مقابله با تهاجم ارتش عرب بود. از آن زمان، بازرگانان و مسافران ایرانی که به چین آمده‌اند، آموزه‌های قرآن را در این سرزمین وسیع گسترش داده‌اند.

اشتراکات فرهنگی مسلمانان هوییِ چین و ایران[1]

نویسندگان: وانگ جیان پینگ و وانگ دونگ مِیی

ترجمه: دکتر گوان یوان

     تاریخچۀ تماس و تبادل تمدن‌های چین و پارس، شامل حوزه‌های وسیعی از جمله روابط مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. روابط همسایگی بین دو امپراتوری چین و پارس، تقریباً دوهزار سال به شکلی منقطع ادامه داشت. در طول صدها سال پیش از میلاد، دو سلسلۀ هخامنشی ایران و ژئو چین، در اوج قدرت و احتمالاً هم‌­مرز بودند. در حال حاضر، یادداشت­های اندکی دربارۀ رابطۀ بین آن­ها وجود دارد؛ اما یادداشت­های تاریخی خاصی از رابطه بین سلسله­های هان چین و اشکانی ایران در 2100 سال پیش وجود دارد. اولین یادداشت تاریخی از اعزام فرستادۀ امپراتور وو سلسلۀ هان به دربار مهرداد دوم ایران برای درخواست کمک، در سال 115 پیش از میلاد ثبت شده است. این فرستادۀ چینی به مهرداد دوم پیشنهادی برای همکاری با سلسلۀ اشکانی، به منظور مقابلۀ مشترک با تاتارها در آسیای مرکزی ارائه کرد. در آن زمان، چینی­ها سلسلۀ اشکانی یا کشور پارس (ایران) را «ان شی» (An xi) می­نامیدند. بنابراین، ما معمولاً نام «پارس» را در تاریخ­های چینی از دوران سلطنت امپراتوری ساسانی ایران و بعد از آن می­یابیم. در این زمان، روابط چین و ایران عمیقاً توسعه یافت و دو امپراتوری بارها فرستادگان سیاسی خود را مبادله کردند.

     بسیاری از نویسندگان در آثار خود اشاره می­کنند که جوامع اولیۀ مسلمانان در چین، از نوادگان مسافران مسلمان، بازرگانان، سربازان و مقامات ایرانی، عرب و آسیای مرکزی تشکیل شده‌اند. اجداد آن­ها از قرن هفتم تا چهاردهم میلادی در سواحل جنوب شرقی و مناطق شمال غربی و جنوب غربی ساکن بودند. منابع معتبر نشان می­دهند که چینی‌ها نخستین بار در سال 638 از فرستادگان آخرین امپراتور ساسانی، یزدگرد سوم، مطالبی دربارۀ اسلام شنیدند و از آن آگاه شدند. در آن زمان، یزدگرد به دنبال یاری سلسلۀ تانگ برای مقابله با تهاجم ارتش عرب بود. از آن زمان، بازرگانان و مسافران ایرانی که به چین آمده‌اند، آموزه‌های قرآن را در این سرزمین وسیع گسترش داده‌اند. پارس (ایران) از نظر استراتژیک، در بخش غربی مسیر تجاری اوراسیا - که بعدها به عنوان جادۀ ابریشم شناخته شد - قرار داشت و شرق و غرب آسیا را به هم متصل می­کرد. بخش‌های اصلی جادۀ ابریشم که چین و ایران را به هم مرتبط می­‌کرد، پلی برای تبادلات مذهبی، فرهنگی، اقتصادی و علمی بین دو امپراتوری فراهم کرد. پنج دین مختلف یعنی بودیسم، زرتشتی، مسیحیت نسطوری، مانوی و اسلام، از همین طریق، از ایران به چین معرفی شدند. هزاران ایرانی از این مسیر به چین رسیدند و به همین دلیل، ارتباط متقابلی بین دانشمندان، بازرگانان، مسافران ماجراجو، هنرمندان، فرستادگان دیپلماتیک و ... برقرار شد. همچنین، دریانوردان چینی و ایرانی بین خلیج فارس و دریای چین سفر می کردند و این امر، باعث رونق تجارت دریایی میان دو امپراتوری شد. بین نیمۀ قرن هفتم تا پایان قرن پانزدهم میلادی، مبادلات فرهنگی بین چین و ایران در زمینه‌های دین، ادبیات، هنر، علم و تجارت، توسعۀ بیشتری یافت.

     در اینجا، شواهد ارزشمند و جذابی ارائه می­کنم که نشان می­دهد فرهنگ اسلامی ایرانی، تأثیر مهمی بر فرهنگ اسلامی چین، به­ویژه فرهنگ اسلامی قومِ هوی داشته است و اشتراکات اصلی بین دو فرهنگ اسلامی را خلاصه می­کنم. اکنون می‌­خواهم توجه شما را به کار بسیار مهم و جامع دکتر مظفر بختیار، دانشمند معروف ایرانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و استاد افتخاری دانشگاه پکن، در زمینۀ بررسی‌های جامع و مهم طومارهای خطی اسلامی در چین جلب کنم. قبل از این کار پژوهشی، به جز چند مقاله ای که به معرفی مطالب گردآوری شده توسط دانشمندان خارجی بازدیدکننده پرداخته بودند، هیچ تحقیق جامع و واقعی انجام نشده بود. با این حال، در سال­های 1979 تا 1994، پروفسور بختیار، متخصص زبان‌های فارسی و عربی، پژوهش بی­نظیر و گسترده­ای در حوزۀ نسخه‌­های خطی اسلامی چین انجام داد. در این مدت، او از حدود 600 شهر و روستا در سراسر چین بازدید کرد و در حدود دویست مکان چین، نسخه‌های دست­نوشته­ای از قرآن را پیدا کرد. به­دقت ماهیت حدود شش هزار نسخۀ خطی را بر اساس موضوع و تنوع زبانی بررسی، ارزیابی و مستندسازی کرد. مرور نسخه­های خطی مهم اسلامی موجود در چین به همت ایشان، در جلد چهارم کتاب بررسی جهانی نسخه­های خطی اسلامی[2] سال 1994 در لندن منتشر شد. این کتاب را بنیاد میراث اسلامی قرآن، با همکاری بخش فهرست اسلامی کتابخانۀ دانشگاه کمبریج منتشر کرده­است. اهمیت این تحقیق کاملاً آشکار است. به نقل از دکتر دور گلادنی، یکی از دلایل ضعف و محدودیت‌های پژوهشگران غربی در مطالعۀ اسلام چینی این است که «اکثر پژوهشگران غربی که به مطالعۀ اسلام چینی می­‌پردازند، عملاً در زمینۀ زبان‌شناسی چینی آموزش دیده‌اند و به­ندرت کسی قادر به صحبت کردن به زبان‌­هایی چون فارسی، عربی و ترکی است و همچنین در زمینۀ آموزه‌­های اسلامی، آموزش لازم را ندیده و به عمق هستۀ اسلام چینی نفوذ نمی­‌کنند». پروفسور بختیار که تاریخ روابط چین و ایران را به طور عمیق مطالعه کرده، بر این باور است که چین­شناسی و ایران‌­شناسی مکمل یکدیگرند؛ هرگونه پژوهش ژرف دربارۀ تاریخ و فرهنگ چین اگر بدون مطالعۀ منابع فارسی انجام شود، یا برعکس، هرگونه پژوهش عمیق دربارۀ تاریخ و فرهنگ ایران، اگر بدون مطالعۀ منابع چینی باشد، کامل نخواهد بود. برتولد لوفر در کتاب خود با عنوان چین و ایران: سهم چین در تاریخ تمدن ایران باستان نوشته است: «پیوندهای نزدیک فرهنگ ایرانی و چینی در طول چند صد سال، اطلاعات جالب توجهی برای جذب متقابل واژگان زبانی و تبادلات فرهنگی گسترده میان ایران و چین فراهم کرده است».

     ما می­دانیم که بر اساس واقعیت­های تاریخی و شجره­نامه­ای، اجداد قوم هویی که مسلمانان ایرانی، عرب و آسیای میانه بودند، در زندگی مذهبی خود، بخش قابل توجهی از واژگان فارسی و عربی را حفظ کرده­اند. همان­طور که یکی از کارشناسان قوم هویی نوشته است: «ایدۀ داشتن اجداد مشترک، پایه و اساس ثنویت هویت قوم هویی در یک سنت قومی - مذهبی مشترک است». در اینجا، می­‌خواهم برخی حقایق جالب توجه دربارۀ نقش زبان فارسی در فرهنگ اسلامی چین، به­‌ویژه در فرهنگ اسلامی قوم هویی ذکر کنم. این حقایق را که نمایانگر میراث فرهنگی مسلمانان چین است، پروفسور بختیار از طریق بررسی دقیق نسخه‌های خطی اسلامی موجود در چین گرد­آوری و احیا کرده است. نقش و تأثیر پایدار زبان فارسی در فرهنگ و زندگی مذهبی مسلمانان چین را مسافران، پژوهشگران و نویسندگان فراوانی تأیید کرده­اند؛ ازجمله: ابن بطوطه، آدریک، مارکو پولو، محمد بن حکیم الزنینی و هادی حق بن لقمان الصّینی. محققان معاصری مانند جی شیان لین، چائو هوا شینگ، ژانگ هونگ نیان، هوانگ شی جیان، چین دا شینگ، تینگ هوی ژو، گوا چینگ می، دُولون، برتولد لوفر، بوات، بو شی هه، رنه گروست، مایکل دیلون، عبیدی و دیگران نیز به این نکته اشاره کرده ­اند. با این حال، من به­ویژه می‌خواهم تحقیقات تحسین‌برانگیز پروفسور بختیار در زمینۀ نسخه‌های خطی اسلامی چین را معرفی کنم. اکثر این نسخه‌ها به زبان فارسی هستند. متأسفانه، حدود هزاران جلد کتاب اسلامی در چین، در جریان انقلاب فرهنگی و همچنین در درگیری‌های داخلی و مذهبی گذشته و دیگر آشفتگی‌ها نابود شدند. از اوایل قرن نوزدهم، سین ‌کیانگ چین و دیگر کشورهای آسیای مرکزی، بازار پررونق خرید نسخه‌های خطی فارسی و عربی شده بودند. به همین دلیل، برخی کشورها، کارشناسانی را که ارزش این طومارها (ازجمله جزئیات قرآن) را درک می­کردند، به این مناطق فرستادند تا نسخه‌های خطی با ارزش زیادی خریداری کنند. در طول قرن نوزدهم، کارشناسان روسی و اروپایی، بسیاری از این نسخه‌های خطی مهم را در سفرهای خود به چین خریدند.

پیش از اینکه خلاصه ‌ای از انواع نسخه‌­های خطی دست­‌نویس کشف ‌شده توسط پروفسو بختیار ارائه کنم، می‌­خواهم از سخنان هادی علوی، محقق مشهور عرب که در سال 1978 در کتابخانۀ مسجد دونگ سی پکن تحقیق کرده است، نقل قول کنم. این مسجد دارای غنی­‌ترین نسخه‌­های خطی اسلامی در چین است. او در نشریۀ مؤسسۀ تحقیقات زبان عربی نوشته است: «در تمام نسخه‌های خطی عربی، از زبان فارسی به طور گسترده‌ای استفاده می‌شود و بسیار چشمگیر است؛ زیرا بیشتر توضیحات و ترجمه‌ها در نسخه‌های خطی عربی به زبان فارسی نوشته شده‌اند. در انتهای نسخۀ خطی عربی، همواره عبارت "تمّت" وجود دارد که در فارسی به معنای "تمام شد" است».

     نسخه­های خطی اسلامی ارزشمند موجود در چین را (که اکثر آن­ها به زبان فارسی است) می­توان به چهار دسته تقسیم کرد:

دستۀ اول، نسخه­های مربوط به فقه، ایمان، عبادت و تفسیرهای قرآن است. بیشتر نسخه­های خطی قرآن، دارای ترجمۀ فارسی هستند و به طور عمومی در چین یافت می­شوند. در بسیاری از این نسخه­ها، ترجمۀ فارسی با رنگ قرمز زیر هر سطر نوشته شده است؛ گاهی در حاشیۀ نسخه، تعاریفی از اصطلاحات با عنوان «شیائو ار جین» به زبان فارسی یا چینی وجود دارد. تفسیر حسینی (یا مواهب علیّه) اثر ملاحسین واعظ کاشفی، کتابی در تفسیر قرآن است که به زبان فارسی زیبا و واضح نگاشته شده و در مساجد چین بسیار رایج است. پروفسور بختیار در کتابخانۀ مسجد نیوجیه، نسخۀ خطی نادر و مهم «تفسیر» ابوعلی جوبایی (متوفی 303 هجری) را مشاهده کرد. بیشتر این نسخه­ها به زبان فارسی نوشته شده‌اند. جالب اینجاست که ایشان در طول پنج سال جستجو و تحقیق خود، حتی یک نسخۀ خطی در زمینۀ علوم حدیث پیدا نکرده است. حتی یک نسخه از کتاب­های حدیث بخاری یا حدیث صحیح مسلم نیز وجود ندارد؛ در حالی که این کتاب­ها، معتبرترین منابع در جهان اسلام هستند. به گفتۀ استاد بختیار، تعداد زیادی از کتاب­های «شرح کتب اربعین» تفسیر تاج­الدین بخاری، در چین به عنوان کتاب درسی در زمینۀ تصوف تلقی می­‌شوند، نه به عنوان نسخۀ مهمی از احادیث. نسخه‌­های خطی اندکی که در مسجد دونگ ‌سی دیده می­‌شود، در زمینۀ مبانی توحید، ایمان و منطق، کاملاً استثنا هستند.

دستۀ دوم، نوشته­های کلاسیک دربارۀ دستور زبان و بلاغت عربی و فارسی است. یکی از مهم­ترین نسخه­های خطی یافت شده در چین، «فرهنگ فارسی» حسین وفایی است؛ یک فرهنگ ادبی تخصصی فارسی که در نیمۀ اول قرن شانزدهم نوشته شده است. دکتر تینگ هوی ژو، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پکن، تحقیقات گسترده‌ای دربارۀ این فرهنگ لغت ارزشمند و نقش زبان فارسی در تاریخ چین انجام داده است. او بر آن است که در میان بسیاری از فرهنگ لغت‌های فارسی که امروزه در چین دیده می‌شود، این فرهنگ در میان فارسی­زبانان چین، طرفداران فراوانی دارد و کمتر از یک قرن پیش، از این فرهنگ لغت به عنوان منبع اصلی استفاده می‌شده و نزد کسانی که زبان فارسی را می‌دانستند و از آن استفاده می‌کردند، بسیار محبوب بود. به همین دلیل، نسخه‌های خطی زیادی از این فرهنگ لغت در گذشته در چین وجود داشته است. چنین نسخه‌های خطی که دارای یادداشت‌های جالب توجهی هم هستند، نشان می­‌دهد که یک قرن پیش، پژوهشگران و محققان فارسی­زبان در پکن و سایر شهرهای چین توانسته‌­اند از این فرهنگ­های تخصصی استفاده کنند. این فرهنگ را اکنون دکتر تینگ هوی ژو، ویرایش و در انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرده­است. جالب است که در دوران سلسلۀ مینگ، زبان فارسی همچنان دارای جایگاه مهمی بود؛ به طوری که کسی یک فرهنگ لغت چینی - فارسی با حدود 1684 واژه تدوین کرده بوده­است. در قرن شانزدهم، به جز کتاب‌های درسی اسلامی که به زبان فارسی در مدارس مذهبی تدریس می­شد، بسیاری از دانشمندان فارسی به چین آمدند، ساکن شدند و به منظور آموزش ادبیات و دستور زبان فارسی، کتاب‌هایی نوشتند. یکی از آن­ها محمد بن حکیم الزنینی بود که مشهورترین کتاب دربارۀ دستور زبان فارسی، معروف به منهاج الطلب را تألیف کرد. این کتاب هنوز هم در برخی از مدارس اسلامی سنتی در چین تدریس می‌­شود.

دستۀ سوم، متون حوزۀ تصوف هستند که به مذاهب صوفیانه مانند نقشبندیه، جهریه، کُبرویه و قادریه تعلق دارند. یکی از جنبه‌های اصلی فرهنگ ایرانی، معرفی و توسعۀ اندیشه‌های صوفیانه در چین است. زبان فارسی مهم­ترین عامل در ارتباط، تعامل و بقای طریقت صوفیانه بوده است. تمام متون صوفیانه‌ای که پروفسور بختیار بررسی کرده‌است، به زبان فارسی نوشته شده و حاکی از آن است که نقش مهم زبان فارسی در طریقت صوفیانه، قطعی است. متون دیگری که برای فرقه­های صوفیۀ چینی اهمیت دارند نیز به زبان فارسی هستند، از جمله لوایح، اشعة اللمعات، سلسلة الذّهب و نقد النصوص جامی، مثنوی معنوی مولوی، دیوان حافظ، مقصد الاقصی و رسالة المبدأ والمعاد عزیزالدین نسفی، تذکرة الاولیاء عطار و مرصاد العباد نجم­الدین رازی. پس می‌بینیم که بیشتر آثار ادبیات فارسی، عرفانی هستند. از این رو، می‌توانیم بیشتر آثار ادبیات فارسی را هم در دستۀ ادبیات و هم به عنوان نمونه‌هایی از متون عرفانی به زبان فارسی طبقه‌­بندی کنیم.

دستۀ چهارم، تعداد زیادی از آثار نامدار ادبیات فارسی است، مانند گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ و آثار عبدالرحمن جامی و همچنین ترجمه‌ها و شرح‌های مختلف آن­ها. اعضای فرقه­های مختلف تصوف چین، این متون را مطالعه می­کردند؛ متونی که به بخشی از برنامۀ درسی آموزش دینی سنتی اسلامی تبدیل شدند. در سین کیانگ، بسیاری از مسلمانان از ادبیات درخشان فارسی مانند شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و سایر مجموعه­های شعر شاعران مشهور فارسی صحبت می­کنند. متأسفانه، این نسخه­های خطی، یا از چین خارج شدند یا در طول انقلاب فرهنگی از بین رفتند. پروفسور بختیار، در یک نظرسنجی تخمین زده است که حدود دوهزار نسخه از گلستان سعدی و حدود هزار نسخه از آثار جامی را دیده است.

از این رو می­‌توان نتیجه گرفت که گسترش اسلام در چین، تحت تأثیر فرهنگ‌های فارسی و دیگر فرهنگ‌ها بوده­است. بسیاری از پژوهشگران چینی، به مطالعۀ گسترش و استفاده از زبان فارسی در میان مسلمانان چینی پرداخته ‌اند. برای نشان دادن اینکه چقدر زبان فارسی مهم است و چرا نسخه‌های خطی فارسی در چین بسیار رایج هستند، می­‌خواهم از دو عالم مشهور که در دوران‌­های مختلف زندگی کرده‌اند، نقل قول کنم تا نشان دهم که زبان فارسی همیشه به عنوان زبان اصلی مذهبی و فرهنگی در میان مسلمانان چینی بوده است. نخست، محمد بن حکیم الزنینی (چانگ ژی می)، بنیان­گذار مکتب تعلیمات اسلامی شاندونگ، که در کتاب منهاج الطلب خود (سال 1660) می­نویسد: «اکثر کتاب‌های فقه، تصوف و تفسیرها در چین به زبان فارسی نوشته شده‌اند. یک محقق فقه، برای فهم متون دینی، چاره‌ای جز تسلط به زبان فارسی نداشت. اگر او فارسی نمی­‌دانست، چگونه می­توانست با مسائل دینی که پیش می­آمد و از او تفسیر و تصمیم­گیری در مورد قوانین می‌­خواست، کنار بیاید؟

عالم دیگری به نام محمد نور الحق ابن لقمان الصینی، ملای مشهور مکتب آموزش مسجدی شان سی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم است که در کتاب خود کیمیای فارسی می‌­گوید: «به دلیل نزدیکی سرزمین چین به منطقۀ فارسی­زبان و از آنجا که بیشتر نیاکان ما از ایران آمده‌اند، کتاب‌های زیادی به زبان فارسی در زمینه­های فقه، تفسیر، عرفان و تصوف در چین وجود دارد. بنابراین برای طلاب و مبتدیان، یادگیری زبان فارسی ضروری است».

تداوم استفاده از زبان فارسی در میان مردم قوم هوی، دارای معانی تاریخی، اجتماعی و مذهبی جالب توجهی است. استاد هوانگ شی جیان و بسیاری از محققان دیگر نوشته‌اند که اصطلاح «هوی هوی» درواقع به زبان فارسی یا گویشوران زبان فارسی اشاره دارد. از آنجا که فارسی، زبان رسمی مسلمانان چینی است، این اصطلاح به­تدریج به معنای «مسلمان» درآمده­است. به­خوبی می­دانیم که مسلمانان چینی در دورۀ اولیۀ ورود خود به چین، از زبان‌های فارسی، عربی و چینی استفاده می‌کردند. در فضای فرهنگی زندگی در جامعۀ قوم هان، مدت­های مدید، مسلمانان چینی تنها برخی از واژگان عربی و فارسی را حفظ کردند. چندین محقق اشاره کرده‌اند که 20 تا 30 درصد از واژگان قوم هوی، ‌واژه‌های بیگانه (یعنی فارسی و عربی) هستند. بر اساس حقایق تاریخی، بسیاری از کتیبه‌های مساجد و سنگ ‌قبرها شامل اشعار و محتواهایی به زبان فارسی هستند. این نشان می­‌دهد که در چند قرن گذشته، فعالیت‌های فرهنگی فارسی در چین وجود داشته است؛ به دلیل اینکه از قرن دهم، از آن به عنوان زبان مشترک در بخش شرقی دنیای اسلام استفاده شده است.

زبان فارسی نخستین زبان فرهنگی و اسلامی است که از آن به طور رسمی در چین استفاده شده است؛ به­ویژه در دربار سلسلۀ یوان که زبان رسمی و خط نوشتاری بود. بو شی هه، چین­شناس فرانسوی می­نویسد: فارسی یک ابزار ارتباطی بین دربار مغول و واتیکان بود. این نامه­ها که به زبان فارسی نوشته شده اند، هنوز در کتابخانۀ واتیکان نگهداری می­شوند. در زمان سلسلۀ یوان، مدرسه­ای نیز برای مقامات دولتی برای آموزش این زبان راه­اندازی شد. محققان چینی و خارجی تأکید می­کنند که در زمان سلسلۀ یوان، از زبان­های چینی، مغولی، عربی و ترکی در تجارت استفاده می­شد؛ اما فارسی رایج­ترین و مهم­ترین زبانی بود که تعداد زیادی از سربازان، صنعتگران و بازرگانان از آن استفاده می­کردند. بر اساس سفرنامه ابن بطوطه، جهانگرد و محققی که در اواسط قرن چهاردهم به چین سفر کرد، جوامع ایرانی بزرگتری در چین وجود داشتند. او یادآوری می­کند که زبان جامعۀ مسلمانان، فارسی است و شعر فارسی، ازجمله شعر سعدی، بیش از پنجاه سال پس از وفاتش، نه تنها در دربار چین، بلکه در مناطق روستایی چین نیز شنیده می­شد. مارکو پولو همچنین نوشته است زبان فارسی، پرکاربردترین ابزار بیان است. دلایل رایج شدن زبان فارسی در چین، دلنشینی، ظرافت، سادگی و توانمندی نهفته در آن است. در آن زمان، زبان رسمی دربارهای آسیای مرکزی و حتی برخی از پادشاهی‌های جنوب هند، فارسی بود و به همین دلیل، مورد احترام واقع شد؛ و بالاخره وقتی قوبلای خان (1294-1260) در چین، سلسلۀ یوان را تأسیس کرد، به دلیل هوش و توانایی فارسی­‌زبانان، تعداد زیادی از آنان را به عنوان مقامات دربار و دولت خود منصوب کرد. این مقامات بدین ترتیب موقعیت برتر این زبان را تثبیت کردند و موجب گسترش و نفوذ آن در سرزمین اصلی چین شدند.

در سال 1271، در دوران سلطنت قوبلای خان، پس از حمله به منطقه‌ای که امروزه خاورمیانه خوانده می­‌شود، مغولان، جمعیت زیادی از ایرانیان و مردم آسیای مرکزی را که اکثر آنان مسلمان بودند، به چین بردند. این افراد با چینی‌ها ازدواج کردند و چینی‌هایی که با آن­ها ازدواج کردند، مسلمان شدند. گفته می‌شود که برخی از آن­ها در منطقه‌ای به نام نینگشیا زندگی می‌کردند. پروفسور هوانگ شی جیان همچنین عمیقاً به نقش زبان فارسی در چین در دوران سلسلۀ یوان پرداخته­است. برخی از محققان برآنند که به دلیل نقشی که ایرانیان در گسترش اسلام در چین ایفا کردند، اسلامِ چینی­شده، برخی از ویژگی‌های متمایز فارسی را به ارث برده­است. به همین دلیل، بسیاری از مراسم و جشن‌های اسلامی، مانند ازدواج مذهبی، با کلمات مذهبی به زبان فارسی اجرا می­شوند و همچنین ذکر مخصوص نیت و نام نمازهای واجب نیز به زبان فارسی هستند. همچنین باید گفت که تفسیرهای مسلمانان چینی از قرآن نیز به زبان فارسی است. این واقعیت که «اندیشه‌ها و آیین‌های مشترک، نشان‌ دهندۀ انسجام جامعۀ قوم هوی و نقش مهم متون مذهبی آن­ها در تعیین هویت ملی‌شان است» بارها گزارش شده است. پژوهشگران مشهور قومِ هوی دریافته‌اند که در دورۀ مینگ و احتمالاً حتی در دورۀ چینگ، از زبان‌های فارسی و عربی همچنان در جامعۀ قوم هوی استفاده می‌شد. استفاده از نام‌های مذهبی مانند علی، حسن، حسین و فاطمه در میان مسلمانان چین رایج است. محقق دیگری دربارۀ تأثیر ماندگار زبان فارسی در شمال غرب چین سخن گفته­ و به عنوان مدرک، نمونه‌ای از هیئت دو لونگ را ذکر کرده که در سال 1911 در چین، متون مقدس دست­نویس را کشف کرده­است. این دست­نویس‌ها بعداً به کتابخانۀ ملی پاریس اهدا شدند. او به این دست­نویس‌ها چنین اشاره می­‌کند: وجود این نسخه­های خطی در چین و تفاسیر آن­ها، ثابت می­کند که مسلمانان چینی، محدود به مطالعۀ متون ابتدایی مربوط به شریعت نیستند، بلکه با عمیق­ترین آثار نوشته شده به زبان اسلامی مانند لوایح جامی نیز آشنا هستند. این­ها آثار صوفیانۀ بسیار عمیقی هستند. این با واقعیت خانقاه­های صوفیانۀ کشف شده در چین همخوانی دارد. همان­طور که اسناد این یافته­ها را تأیید می­کند، لازم است به زندگی­نامۀ فرقۀ نقشبندی و حقایق تاریخی لوایح جامی بیشتر استناد شود. جامی شاگرد خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار (806-895 ق.) بود که اثر معروفش تحفة الاحرار را به استادش تقدیم کرد.

در بسیاری از مسجدهای سنتی در چین، از زبان فارسی به عنوان زبان اصلیِ تدریس استفاده می­‌شود. آن­ها برآنند که امام بزرگ و فرهیخته باید به زبان فارسی تسلط داشته باشد؛ اما در حال حاضر، به دلیل ارائۀ تجهیزات روزافزون از سوی کشورهای عربی، نسل جدید امامان، عمدتاً مشغول یادگیری زبان عربی­اند. به‌ عنوان یک واقعیت جالب توجه، مایلم اشاره کنم که خانم بدیعی، محقق ایرانی که به مطالعۀ زبان اویغوری می­‌پردازد، دربارۀ استفاده از واژگان فارسی در زبان اویغوری، تحقیق و آماری تهیه و محاسبه کرده است که حدود 60 درصد از واژگان زبان اویغوری، از زبان فارسی گرفته شده است. تحقیقات او در تهران منتشر شد و مورد توجه زبان‌شناسان و محققان قرار گرفت. دکتر دو لِی در کتاب خود با عنوان مسلمانان چینی، واژه‌­نامه‌ای از اصطلاحات اسلامی چینی مورد استفادۀ مردم قوم هوی را ضمیمه کرده­است. بسیاری از واژه‌ها از زبان فارسی گرفته شده‌اند. این واژه‌ها شامل نام پنج نماز واجب، ذکر نیت، و نام روزهای هفته است. همچنین واژه‌های خدا، خدایا، نماز، بنده، آخوند، بیمار، بلا، دوستی، دوستان، دوزخ، دشمن، پیراهن، بوسه، سوگند، شیعه، ابلیس، یهودی، آب­دست، روزه و غیره نیز وجود دارد.

منبع: مجلۀ انجمن اسلامی چین، 11/2024.

 

[1] . این مقاله ضمن اینکه اطلاعات بسیار سودمندی در بارۀ موضوع مورد نظر دارد، درواقع ادای دین و گرامیداشت یاد و پژوهش­های ارزنده و بی­بدیل استاد زنده­یاد دکتر مظفر بختیار در این زمینه نیز هست. [ویراستار]

[2]. World Survey of Islamic Manuscripts

کد خبر 24005

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =