معرفی کتاب:
چندقطبی ناهمزمان: بردارهای توسعه و پارامترهای مدیریتی
نویسنده: ایوان تیموفیف
مجموعهای از مقالات ایوان تیموفیف، مدیر اندیشکده شورای روسیه در امور بینالملل RIAS (2025)، تحلیلی جامع از روندهای مدرن در سیاست جهانی و روابط بینالملل ارائه میکند.
کتاب توسط ناتالیا تسوتکووا دکترای علوم تاریخی با عنوان چندقطبی ناهمزمان: از نظریه تا تحلیل کاربردی این چنین معرفی میشود:
این کتاب شامل آثاری است که به دگرگونی نظم جهانی (مفهوم «چندقطبی ناهمزمان»)، تحول روابط روسیه با غرب (بهویژه در زمینه بحران اوکراین) و همچنین تحلیل دقیقی از سیاست تحریمها علیه روسیه اختصاص یافته است.
جایگاه اصلی این مجموعه به توسعه مفهوم «چندقطبی ناهمزمان»؛ دیدگاه بدیع ایوان تیموفیف در مورد شکلگیری نظم نوین جهانی، اختصاص دارد. نویسنده از این واقعیت نتیجه میگیرد که جهان چندقطبی به طور همزمان در تمام ابعاد روابط بینالملل پدید نمیآید. برعکس، بخشهای مختلف آنها با سرعتهای متفاوتی تکامل مییابند و منجر به وضعیتی از «دینامیک ناهمزمان» میشوند. بنابراین، در حوزه نظامی-سیاسی، جهان از قبل تا حد زیادی چندقطبی شده است (علاوه بر ایالات متحده، روسیه، چین، هند و غیره مراکز اصلی قدرت هستند)، در حالی که امور مالی، تجارت و استانداردهای فناوری جهانی هنوز در دست غرب است. به عبارت دیگر، توزیع قدرت بین قدرتها ناهمگن است: اگر در برخی حوزهها (مثلاً ارتش) موازنه قدرت مدتهاست که از حالت تکقطبی خارج شده است، در برخی دیگر (اقتصاد، فناوریهای دیجیتال، نفوذ اطلاعاتی) سلسله مراتب قبلی همچنان پابرجاست.
نویسنده با تکیه بر مفهوم کلاسیک قطبیت از مکتب رئالیستها، این ایده را از نظر تئوری اثبات میکند. نوآوری این رویکرد در این واقعیت نهفته است که نویسنده پیشنهاد میکند نه توزیع استاتیک نیروها، بلکه ناهمواری پویای تغییرات را در نظر بگیرید. این سهم را میتوان به عنوان یک دستاورد نظری مهم در نظر گرفت: مفهوم چندقطبی بودن، انعطافپذیری و توانایی انعکاس پیچیدگی دوره گذار نظام جهانی را به دست میآورد. علاوه بر این، تیموفیف بر اهمیت عملی این مفهوم تأکید میکند که ناهمزمانی باعث ایجاد اصطکاک بین عناصر «سریع» و «آهسته» در حال تغییر نظم بینالمللی میشود و برای مدیریت این تغییرات، درک «پارامترها و بردارهای توسعه» آنها ضروری است. بنابراین، نویسنده وظیفه حداقل هماهنگی جزئی فرآیندهای تحول جهانی را با شناسایی شاخصها و روندهای کلیدی بر عهده میگیرد. این نتیجهگیری ماهیتی کاربردی دارد و با هدف تدوین استراتژیهایی برای سازگاری با دنیای جدید تدوین شده است.
در عین حال، مفهوم «چندقطبی ناهمزمان» پرسشهایی را مطرح میکند که مناسب است بیشتر مورد تحلیل قرار گیرند. اول، چنین سیستم ناهمواری چقدر میتواند قابل مدیریت باشد؟ نویسنده به درستی به لزوم درک پارامترهای تغییرات جهانی اشاره میکند، اما کاملاً مشخص نیست که جامعه جهانی یا مراکز قدرت منفرد از چه سازوکارهای نهادی میتوانند برای رفع عدم تعادلها استفاده کنند. به احتمال زیاد تحقیقات آینده با هدف یافتن ابزارهایی برای حکمرانی جهانی در شرایطی انجام خواهد شد که برخی حوزهها (مثلاً امنیت) از نظر درجه قطبی شدن به طور قابل توجهی از حوزههای دیگر (اقتصاد یا حوزه ارزش اطلاعات) جلوتر باشند. دوم، از نظر مفهومی بهتر خواهد بود که «ناهمزمانی» را به صورت کمی اندازهگیری کنیم؛ برای مثال، شاخصهایی را توسعه دهیم که تفاوت در نرخ توزیع قدرت در جهات مختلف را منعکس کنند.
یکی دیگر از بخشهای مهم و اساسی این مجموعه، تحلیل تحریمهای بینالمللی علیه روسیه است. تیموفیف به تفصیل سیر تکامل سیاست تحریمها را بررسی میکند و دورههای «قبل و بعد از فوریه ۲۰۲۲»؛ قبل از شروع مرحله حاد بحران اوکراین و بعد از آن را با هم مقایسه میکند. سوال اصلی، اثربخشی تحریمها است بدن معناکه آیا آنها به اهداف اعلام شده خود دست مییابند؟ نویسنده در مورد توانایی تحریمها برای وادار کردن روسیه به تغییر مسیر سیاست خارجی خود تردید دارد و به اثربخشی مشکوک آنها اشاره میکند. این مقاله مروری بر تحریمها در سالهای اخیر ارائه میدهد و نتیجه میگیرد که با وجود شدت بیسابقه اقدامات پس از سال ۲۰۲۲، اهداف استراتژیک غرب همچنان مورد تردید است و مسکو هیچ امتیاز بزرگی نداده است و اقتصاد سریعتر از حد انتظار خود را وفق داده است. بنابراین، نویسنده این تز را که تحریمها «سلاحی هستند که رفتار» کشور هدف را تغییر میدهند، زیر سوال میبرد.
این کتاب، بنیان نظری را بنا نهاده است و تحقیقات آینده با اصلاح مدلهای پیشبینی، این ایده را توسعه خواهند داد: آیا متعادلسازی این عدم تعادلها در نهایت به نظم چندقطبی پایدارتری منجر خواهد شد، یا ناهمزمانی همچنان منبع دائمی تنش در سیاست جهانی باقی خواهد ماند.
منبع:
نظر شما