آیا این بیقانونی نیست؟ اعلامیهی افتخارآمیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر حمله به ایران، نمونهای آشکار و فریادزننده از بیقانونی بینالمللی است. تلاش برای تحمیل قانون جنگل بر جهان اکنون به مرحلهای تعیینکننده وارد شده است. در ۲۱ ژوئن، دولت پاکستان دونالد ترامپ را برای جایزه صلح نوبل نامزد کرد و تنها یک روز بعد، در ۲۲ ژوئن، ترامپ وارد جنگ اسرائیل و ایران شد. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل استفاده آمریکا از زور علیه ایران را تهدیدی مستقیم علیه صلح جهانی دانست و خواستار پایبندی به منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی شد. در مقابل، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل پس از حمله به ایران به ترامپ تبریک گفت و با لبخند رضایت از اتحاد محکم اسرائیل و آمریکا یاد کرد. نتانیاهو موفق شد آمریکا را به این جنگ بکشاند.
دونالد ترامپ در تاریخ ۱۹ ژوئن، پس از دیدار با فرمانده کل ارتش پاکستان، فیلد مارشال عاصم منیر در کاخ سفید اعلام کرد که برای برقراری آتش بس میان ایران و اسرائیل، دو هفته صبر خواهد کرد. پس از آن، نشست وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی (OIC) در استانبول برگزار شد که در آن راهحل دیپلماتیک برای بحران مورد بررسی قرار گرفت. اما تنها چند ساعت پس از این نشست، آمریکا به سه تأسیسات هستهای ایران حمله کرد. اگر ترامپ چند روز دیگر صبر میکرد و پس از دو هفته به ایران حمله مینمود، شاید واکنشها به این شدت نبود، اما او حتی دو روز هم منتظر نماند. اکنون جنگ میان اسرائیل و ایران به جنگ میان آمریکا و ایران تبدیل شده است. ایران نیز تنها ساعاتی پس از حمله آمریکا، با حملات موشکی جدید به اسرائیل پاسخ داد. طبق منشور سازمان ملل، ایران حق دفاع از خود را دارد. نگرانیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران ممکن است به پایگاههای نظامی آمریکا در خاورمیانه نیز حمله کند. اما آنچه تردیدی در آن نیست، این است که افسانه قدرت نظامی اسرائیل فرو ریخته است. اسرائیل نتوانست بهتنهایی با ایران مقابله کند و برای پنهانکردن این ناتوانی، آمریکا را نیز وارد جنگ کرد.
جنگ عرب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ میلادی تنها شش روز به طول انجامید. در این جنگ، اسرائیل موفق شد بر مناطق مهمی از جمله شرق بیتالمقدس، غزه، بلندیهای جولان و بخشهایی از خاک مصر تسلط پیدا کند. در مقابل، جنگ بعدی در ماه رمضان سال ۱۹۷۳ به مدت ۱۹ روز ادامه یافت که در آن مصر موفق شد بخشهایی از سرزمینهای خود را بازپس بگیرد و به اسرائیل خسارات قابلتوجهی وارد شود. در سال ۱۹۸۲، اسرائیل به لبنان حمله کرد و بخشهایی از آن را اشغال نمود. در این جنگ نیز اسرائیل از حمایت آمریکا برخوردار بود، اما نهایتاً ناچار به عقبنشینی از لبنان شد. نقش حزبالله در این عقبنشینی بسیار کلیدی بود. حزبالله مورد حمایت ایران است. نکته قابلتأمل اینجاست که کسانی که حزبالله را «نیروی نیابتی» ایران مینامند، اغلب از بهکار بردن عنوان «نیروی نیابتی آمریکا» برای اسرائیل خودداری میکنند.
در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل به ایران حمله کرد. در مرحلهی نخست، برتری با اسرائیل بود، زیرا توانست شماری از فرماندهان نظامی و دانشمندان مهم ایرانی را در منازلشان هدف قرار دهد. این افراد در خانههای خود در آرامش بودند و تصور نمیکردند که قبل از مذاکرات ایران و آمریکا در ۱۵ ژوئن در مسقط، حملهای صورت گیرد. اسرائیل با سوءاستفاده از فرصت مذاکرات، اقدام به این حمله کرد و گمان میبرد که با ترور رهبری ایران، شورش داخلی شکل میگیرد و دولت سقوط خواهد کرد. اما پس از آغاز پاسخهای موشکی ایران، این برتری اسرائیل به سرعت به شکست تبدیل شد. موشکهای ایرانی با دقت بالا شهرهای مهمی چون تلآویو و حیفا را هدف قرار دادند و دنیا را شگفتزده کردند. در پی این حملات، هزاران شهروند اسرائیلی از طریق قبرس از کشور گریختند. در نتیجهی این وضعیت، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل از ترامپ درخواست کمک کرد. ورود ترامپ به این جنگ، در واقع اعلام شکست اسرائیل است. ترامپ ادعا کرده که توان هستهای ایران را از بین برده است؛ اگر این سخن درست باشد، اسرائیل باید آتشبس را اعلام کند، چرا که هدف اصلی جنگ همین بود. اگر جنگ ادامه یابد، منطقه به آتش کشیده خواهد شد و بزرگترین زیان آن متوجه آمریکا خواهد بود. با وجود قدرت نظامی فراوان، تاریخ نشان داده که آمریکا در جنگهای مهمی شکست خورده است.
در سال ۱۹۵۵، ایالات متحده آمریکا جنگی را در ویتنام آغاز کرد که ۲۰ سال به طول انجامید و در نهایت با شکست آمریکا پایان یافت. در سال ۲۰۰۱ نیز آمریکا جنگی را علیه طالبان و القاعده در افغانستان آغاز کرد که پس از دو دهه، با امضای توافقنامهای صلحآمیز و خروج تحقیرآمیز از افغانستان به پایان رسید. به یاد دارم که در اکتبر ۲۰۰۱، زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، پاکستان پایگاههایی در اختیار نیروهای آمریکایی قرار داد، اما با وجود قدرت هوایی گسترده، آمریکا نتوانست طالبان را شکست دهد. طالبان با طولانی کردن جنگ، نتیجه را به نفع خود تغییر داد، آن هم در حالی که هیچ موشکی در اختیار نداشتند. در حالی که ایران نهتنها دارای موشک است بلکه نیروی دریایی قدرتمندی دارد که میتواند با بستن تنگه هرمز، اقتصاد جهانی را با بحران مواجه کند.
با توجه به این تجربههای تلخ تاریخی، پاکستان تمام تلاش خود را کرد تا آمریکا را از ورود به جنگ با ایران باز دارد، اما ترامپ نپذیرفت. پیشتر نیز هشدار داده بودم که شخصیت و رویکرد ترامپ را نباید تنها در چارچوب میانجیگری میان هند و پاکستان سنجید. او نهتنها در برابر قتلعام فلسطینیان در غزه سکوت کرد، بلکه پیشنهاد اخراج آنها از سرزمینشان را نیز مطرح نمود. اکنون که او به ایران حمله کرده، صلح جهانی را به خطر انداخته است. او دیگر پیامآور صلح نیست، بلکه پیامآور جنگ است. ترامپ مشروعیت سیاسی و اخلاقی خود را از دست داده و دیگر صلاحیت ایفای نقش بهعنوان میانجی در مسئله کشمیر را نیز ندارد. پاکستان نباید به ترامپ دل ببندد، بلکه باید به اصلاح امور داخلی خود بپردازد. بیقانونی بینالمللی که ترامپ ترویج میدهد، میتواند موجب جسارت بیشتر هند شود. پاکستان باید هم از بروز جنگی جدید در منطقه جلوگیری کند و هم با توطئههای هند مقابله نماید. موضوع روشن است: کسی که دوست و متحد نتانیاهو باشد، نمیتواند دوست پاکستان باشد. نباید از ترامپ انتظار خیر داشت؛ باید از توان هستهای خود بهخوبی محافظت کرد[1].
نظر شما