۱. مسیرهای ورود واژگان بیگانه به اردو
ورود واژگان غیر بومی به اردو معمولاً از مسیرهای متعددی انجام شده است، اما مهمترین راه انتقال، عبور از صافی زبان فارسی است. بسیاری از واژههای عربی، ترکی، مغولی، یونانی، رومی، حبشی و آرامی که در روزگار اسلامی وارد فارسی شدند، پس از آن به زبان اردو راه یافتند. زبان فارسی در طی قرنها به مثابهٔ «آزمایشگاه واژهسازی» عمل کرده است؛ بدینمعنا که بسیاری از واژگان بیگانه، قبل از آنکه به اردو برسند، در محیط فارسی پالایش، فارسیشده، هضم و متناسب با ساختهای آوایی و معنایی فارسی تغییر یافتهاند. آنگاه اردو آنها را از فارسی ــ نه از اصل زبانها ــ به ارث برده است.
سهم واژگان عربی از همهٔ این گروهها بیشتر است. اما تقریباً همهٔ این واژهها از زبان فارسی وارد اردو شدهاند، نه مستقیماً از عربی. این نکته اهمیت ویژهای دارد زیرا نشان میدهد زبان اردو نه تنها تحت تأثیر مستقیم فارسی بوده، بلکه معانی واژگان عربیِ آن نیز اغلب معادلهای فارسیشدهاند.
۲. نفوذ ساختاری و فرهنگی فارسی در شکلگیری اردو
۲.۱. جایگاه تاریخی فارسی در شبهقاره
براساس گزارش دایرةالمعارف بریتانیکا، زبان اردو در اصل شکلی دگرگونیافته از هندوستانی است؛ اما زیر نفوذ گستردهٔ زبان فارسی رشد کرده و هویت یافته است. بیش از هفتصد سال زبان اداری، علمی، فرهنگی و ادبی هندِ اسلامی، فارسی بود. دربارها، مدارس، مکاتبِ دیوانی، قاضیالقضاتها، کاتبان و شاعران، همه در چارچوب زبان فارسی کار میکردند و بدیهی است که زبان در حالِ شکلگیریِ اردو نمیتوانست از این جویبار عظیم فرهنگی و ادبی بینصیب بماند.
۲.۲. نقش شعر و شاعران در انتقال واژگان فارسی
با شکلگیری شعر اردو، شاعران اولیهٔ اردو ــ که اغلب خود شاعران فارسیدان بودند ــ با پیروی از قوافی، اوزان و صنایع ادبی شاعران نامدار فارسی، گامهای آغازین شعر اردو را برداشتند. تقلید قافیهها و وزنهای فارسی بهتنهایی سبب ورود هزاران واژهٔ فارسی به اردو شد. ساختهای استعاری، ترکیبات وصفی و اضافی، تشبیهات و صور خیال فارسی نیز همراه با این واژگان وارد زبان اردو گردید.
۳. گروهبندی انواع واژگان فارسی در اردو
۳.۱. واژگان وارداتی مستقیم از فارسی با وندهای فارسی که با کلمات اردو اضافه شده
نمونههایی از اینگونه واژگان شامل:
- «بے بس» (بهمعنای مجبور)،
- «پاندان» (جعبهٔ نگهداری پان(برگهای خوردنی))،
- «بے سر» (بینظم، بیریتم)،
- «بےکل» (بیتاب)،
- «ناسمجھ» (ابله)،
- «پهلکاری» (نقش و نگار)،
- «ساهوکار» (وامدهنده).
این واژهها عموماً با همان ساخت و معنای فارسی وارد اردو شدند.
۳.۲. ترکیبات حاصل از واژگان فارسی با وندهای اردویی
در بسیاری موارد، عنصر فارسی با وندهای بومی اردو ترکیب شده و واژههای کاملاً جدید ساخته است، مانند:
- «پنجسوره»،
- «مسخراپن»،
- «شرماهٹ» (شرمندگی)،
- «شهر غیر» (پرشهر).
این واژهها در فارسی سابقه ندارند و از ابداعات زبان اردو هستند.
۳.۳. واژگان حاصل از ریشههای فعلی فارسی
برخی ریشههای فارسی که در فارسی به صورت صفت فاعلی یا مصدر نمیآیند، در اردو نقش پسوند یافتهاند. برای نمونه:
- «باز» در «شمشیرباز»، «حقهباز»، «هواباز»،
- «دار» در «دکاندار»، «بیلدار»، «دیندار»،
- ’’ساز‘‘ در «زمانهساز»، «رنگساز»،
- ’’بند‘‘ در «تلواربند» (مسلح به شمشیر).
این ساختها نشان میدهد که اردو از ظرفیت فارسی برای واژهسازی فراتر از خود فارسی استفاده کرده است.
۳.۴. واژگان عربیِ فارسیشده که اردو پذیرفته است
بسیاری از واژگان عربی پیش از ورود به اردو، در فارسی دچار تغییرات آوایی، نوشتاری و معنایی شدهاند؛ مانند:
- «قمیص» → «قمیض» در اردو،
- «غماری» → «انباری».
اردو این تغییرات را به همان شکل پذیرفته و ادامه داده است.
۴. واژهسازی در اردو با بهرهگیری از وندهای فارسی
ورود وندهای فارسی به اردو، یکی از گستردهترین حوزههای تأثیر فارسی است. اردو از بسیاری از وندهای فارسی نه تنها برای واژههای فارسی، بلکه برای ساختن واژههای کاملاً تازه بهره برده است.
۴.۱. پیشوندهای فارسی در اردو
نمونهها:
با-، بے(بی)-، بر-، پر-، در-، نا-، هم-، پس-، پا-، سر-، نو-، نیم-، هر-، یک-
ترکیبات:
- باخبر، بااثر
- بےآبرو، بےاصول(بی خبر،بی اصول)
- برباد، برداشتی
- پرآشوب، پرزور
- دراندازی، درآمدات
- نا آشنا، ناچار
- هم پیاله، هم درس
- سراپا، زودرنج
- نوآبادی، نیمباز
- هر دلعزیز
- یکقلم
۴.۲. پسوندهای فارسی در اردو
پسوندهای هویتی و نسبتی:
- ی → تهرانی، علوی، لاهوری
پسوندهای فاعلی و شغلی:
- بان → باغبان، چراغبان، تانگهبان
- دار → کفش بردار، بیلدار
- ساز → رنگساز، زمانهساز
- گر → کاری گر، جادوگر، جلدگر
- کار → ساهوکار، تجربه کار خطاکار
پسوندهای وصفی:
- مند → ارجمند، خردمند، دردمند
- آلود → خون آلود، گردآلود
- آموز → نصیحتآموز، عبرتآموز
- آمیز → حرارتآمیز، لطفآمیز
- انگیز → تعجب انگیز، حیرتانگیز
پسوندهای مکانی:
- آباد → اسلامآباد، فیضآباد
- گاه → آرامگاه
- زار → ریگزار
- ستان → بلوچستان، گلستان
پسوندهای سازندهٔ اسم از مصدر:
- انه → آزادانه، دوستانه، شکرانه
این وندها در فارسی نیز بهکار میروند اما در اردو گسترهٔ کاربردشان بسیار وسیعتر شده است.
۵. تصرفات آوایی اردو در واژگان فارسی
اردو زبان مخلوطی است که ویژگیهای آوایی فارسی، عربی، ترکی و زبانهای هندی در آن جمع شده است. ازاینرو، فارسیِ واردشده به اردو نیز تحت تأثیر این ویژگیها دگرگون شده است.
۵.۱. فتحه
در اردو دو نوع فتحه وجود دارد:
- مانند فتحهٔ فارسی،
- مایل به کسره: مانند پهن، دهشت، رحمت، نحو.
۵.۲. کسره
کسرهٔ اردو روشنتر و نزدیکتر به «e» است:
’’انکار‘‘ در اردو /Inkar/ در برابر /Enkar/.
۵.۳. ضمه
ضمهٔ اردو کشیدهتر است:
در واژههایی مثل «بلبل»، «خشک»، «روش» این تفاوت شنیده میشود.
۵.۴. مد
نه تنها در واژههای عربی و فارسی، بلکه در کلمات هندی نیز بهکار میرود:
’’آج‘‘، «آگ»، ’’آپ‘‘.
۵.۵. همزه
همزه معمولاً حذف یا مانند الف خوانده میشود:
تأکید → تاکید،
تأویل → تاویل.
۵.۶. آمیختگی حروف عربی در اردو
حروف: ث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، ق
اردو آنها را دقیقاً مانند عربی تلفظ نمیکند؛ برای نمونه:
ث / ص → س
ذ / ز / ظ → ز
۵.۷. افزودن حروف خاص هندی
برای تلفظهای خاص هندی حروفی چون:
پھ، تھ، جھ، چھ، ده، ره، که، گه، له، مه، نه
به خط اردو افزوده شدهاند.
۶. تغییرات معنایی واژگان فارسی در اردو
بسیاری از واژگان فارسی در اردو معنای تازه یافتهاند یا معنای اصلیشان دگرگون شده است. برخی نمونهها:
| واژه |
معنای فارسی |
معنای اردو |
| اخبار |
جمع خبر |
روزنامه |
| اجاره |
کرایه |
انحصار |
| بو |
رایحه |
بوی بد |
| فرد |
تنها و یگانه |
لحاف |
| جلوس |
شاهشدن |
اجتماع و حرکت دست جمعی |
| عادی |
معمولی |
معتاد |
| حادثه |
واقعه |
پیشآمد غیرمنتظره |
| دریا |
بحر |
رود |
این دگرگونی معنایی یکی از مهمترین مباحث زبانشناسی تطبیقی میان فارسی و اردو است.
۷. اشتراکهای سنسکریت و فارسی که در اردو نمود یافتهاند
از آنجا که فارسی و سنسکریت هر دو از خانوادهٔ هندواروپایی هستند، بسیاری از ویژگیهای دستوری و واژگانی آنها مشترک است. اردو با بهرهگیری از این اشتراک طبیعی، ساختهای فارسی را آسانتر پذیرفته است. نمونهٔ واژگان مشترک:
’’جنجال‘‘، «رنگ»، «سوگند»، ’’شگون‘‘.
از نظر نحوی نیز:
- جایگاه صفت،
- ساخت اضافه،
- نقش حروف اضافه،
- ترتیب فعل در جمله،
در بسیاری موارد در اردو و فارسی مشترک یا مشابه است.

از مجموع آنچه گفته شد روشن میشود که:
۱) فارسی مهمترین سرچشمهٔ واژگان و ساختهای اردو است.
۲) اردو بسیاری از ساختهای واژهسازی فارسی را بسط داده و توسعه داده است.
۳) تلفظ، معنا و ساخت واژگان فارسی در اردو دگرگونیهای گوناگونی یافته است.
۴) ورود فارسی نه تنها در سطح واژه، بلکه در سطح دستور زبان، بلاغت و سبک اثرگذار بوده است.
نظر شما