محمد مهدی جواهری بزرگترین شاعر کلاسیک عراق معاصر است که به شاعر العرب الأکبر (بزرگترین شاعر عرب) و شاعر الجمهوریة نیز مشهور شد. این شاعر شیعی مذهب در سال ۱۸۹۹ میلادی در نجف در خانواده اهل علم متولد شد. پدرش، عبدالحسین، از نوادگان شیخ محمدحسن نجفی بود. اولاد و نوادگان شیخمحمدحسن نجفی، نام خانوادگی خود را در انتساب به کتاب جدشان «صاحب جواهر» و «جواهر کلام»،جواهری برگزیدند
هوش بسیار، استعداد ذاتی، پرورش در آغوش خاندانی دین دار، فرهیخته و ادیب در شهری که دریای کتاب های استدلال، جدل، فلسفه و احکام و جایگاه دانشمندان و مراجع تقلید بود بستری مناسب برای رشد وی فراهم ساخت؛ بر مبنای همین رشد بود که وی به مقامی رسید که او را امیر شعرا و وارث شعر عربی، متنبی معاصر، بلبل عراق و آوازه فرات بنامند.
در سن پنج سالگی خواندن و نوشتن را نزد برادربزرگش عبدالعزیز آموخت و قرآن را در مکتب خانه فرا گرفت؛ سپس برای آموختن زبان و ادبیات عرب و جغرافیا به مدرسه رشدیه رفت. وی دارای حافظه شگفت انگیز بود به گونه ای که در سن هشت سالگی روزانه، یک خطبه از نهجالبلاغه ، قطعهای از أمالی شریف مرتضی، قصیدهای از دیوان متنبی و قطعهای از البیان و التبین جاحظ را از بر میکرد.
در نوجوانی، همراه برادر بزرگترش در یکی از حوزههای علوم دینی نجف به تحصیل پرداخت و لباس روحانیت به تن کرد. اما پس از مرگ پدرش، تحصیلات حوزوی و لباس روحانیت را کنار گذاشت.
در ۱۸ سالگی وارد عرصه شعر شد و اولین شعرش با نام مستعار، در روزنامه «العراق» به چاپ رسید.
به طور کلی زندگی وی در سه دوره خلاصه می شود:
۱- تولد در نجف و آغاز زندگی اجتماعی و ادبی وی تا سال ۱۹۲۷ میلادی.
۲- انتقال به بغداد در سال ۱۹۲۷ و تدریس در مدارس ابتدایی و دبیرستان این شهر و ورود به عرصه سیاست، روزنامه نگاری و ادبیات.
۳ - مهاجرت و دوری از وطن
در حقیقت قرن بیستم قرن جواهری است؛ چرا که زندگی پر توشه این شاعر انقلابی عاشق مرزها را درهم نوردید و آوازه اش جهانی شد.
محمد مهدی جواهری با گذر از نزدیک به یک قرن در سال ۱۹۹۷ میلادی در یکی از بیمارستانهای دمشق چشم از جهان فرو بست در آرامگاه الغرباء در منطقه زینبیه، در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
شاعرانی چون عبدالوهاب بیاتی در رثای وی اشعاری سرودند و به یاد او مقالات و اشعار بی شماری در نشریات عربی به چاپ رسید.
زندگی ادبی
پدرش که خود شاعر و بعد فقیه شد، بسیار تلاش میکرد تا از او مرد دین و اجتهاد بسازد و سرآمد خانواده جواهری در فقه شود و از اساتید وی میخواست که بر او سخت بگیرند؛ اما وجود او سرشار از شعر بود. او می خواست در قالب حقیقی خود شکل بگیرد .
پیش از سال ۱۹۲۰ میلادی تعداد شعرهایش انگشتشمار بود و بیشتر پراکنده گویی های نوجوانانه بود؛ اما در این سال با سرودن
قصیده الغراء با مطلعِ:
لعل الذی ولی من الدهر راجع
فلا عیش إن لم تبق إلا المطامع
شاید آن چه از روزگار کاسته شد، بازگردد /اما زندگی همراه با آز، هرگز مباد
که درباره انقلاب عراق بود و در روزنامه العراق به چاپ رسید به طور جدی وارد عرصه شعر شد و قصیده هایش در روزنامه ها و مجله های داخلی چون: مجله «لسان العرب»، روزنامه «العراق»، «الاستقلال»، «الرافدین» و نیز در روزنامه های خارجی چاپ شد.
در دو سفرش به ایران در سالهای ۱۹۲۴و۱۹۲۰ ذوق شعری اش با دیدن طبیعت ایران و زیبایی افسونگرش بیدار شد در یکی از قصیده هایش در وصف ایران سروده است:
کلُّ أقطارِکِ یا ” فارسُ ” رِیفُ
طابَ فصلاک : ربیعٌ وخریفٌ
ای فارس! گوشه گوشه سرزمینت سرسبز و خرم است /دو فصل بهار پاییز تو با صفاست
مکتب شعری جواهری مکتبی خاص و بی مانند است که نمی توان به مکاتب شعری دیگر نسبت داد. بی شک شعر او در آسمان شعر کلاسیک می درخشد و نشانه های شعر امرئ القیس، لبید، طرفه، بحتری، ابی تمام، متنبی، دعبل و شوقی را در بر میگیرد. او به میراث شعر عربی و ساختار آن وفادار بود؛ اگر چه لباس جدید بدان پوشاند؛ اما هیچ گاه از سبک شعری آن دور نشد. به جرأت می توان گفت پس از او کسی بدین عرصه گام ننهاد.
زندگی ادبی او سراسر نمایانگر تحول و دگرگونی تدریجی است. با این که ترک وطن گفت؛ اما از سبک شعر مهجر پیروی نکرد. جواهری را نمیتوان در شکل مشخصی از دنیای شعر قرار داد، برخی او را گونه خاص یا پدیده جواهری مینامند. شعر جواهری با این که در قالب کلاسیک سروده شده، اما زمینه را برای پیدایش تغییر اساسی در شعر عربی فراهم نموده است.
شعر او را از نظر موسیقیایی، می توان در سه مرحله بررسی کرد:
· مرحله اول شاعر به طور کامل پیرو سبک کلاسیک است و یادآور همه ویژگی های فنی قصاید شعر عصر عباسی است.
· مرحله دوم در کاربرد وزن های عروضی به تجربیات جدیدی دست می یابد و می کوشد موسیقی شعرش را به نیازها و شرایط زمان نزدیک تر سازد.
· مرحله سوم گام در راه ابتکار و نوآوری می گذارد و تلاش می کند با جریان «شعر آزاد» همراه شود.
دایره شعر او آن چنان گسترده است که تالیفات بسیاری در زمینه مقایسه مضامین شعری جواهری با دیگر شعرا به چشم میخورد.
به دلیل فراز و نشیب های اجتماعی و سیاسی پیرامون محمد مهدی جواهری بیشترین حجم دیوان او شعر سیاسی است.
جواهری افزون بر شعر، سال ها به روزنامه نگاری مشغول بود و روزنامه های «الفرات»، «الانقلاب» و «الرأی العام» را منتشر کرد.
زندگی سیاسی
جواهری در سال ۱۹۲۷ میلادی به بغداد سفر کرد و در مدارس کاظمیه مشغول به کار شد، اما پس از انتشار قصیده «بَریدالغُربه» در روزنامه «الفَیحاء» که در آن به ستایش طبیعت و آب و هوا و زیبایی های ایران پرداخت و دلیل وابستگی به عراق را تنها علاقه به دوستانش دانسته بود، ساطع حُصَری، مدیرکل وزارت معارف، او را به فرقه گرایی متهم و از معلمی برکنار کرد.
سپس جواهری، با سفارش عالم دینی، سیدحسن صدر، در دربار ملک فیصل، به عنوان کارمند اداره تشریفات، مشغول به کار شد و پس از سه سال از این سمت استعفا داد. او با وجود انتقاد بسیار از وضع عراقِ تحت سلطه سلطنت، توانسته بود به خوبی مناسباتش را با خانواده سلطنتی حفظ کند.
در سال ۱۹۲۸ میلادی دفتر شعر بَینَ الشعورِ و العاطفه را در بغداد منتشر کرد.
در سال ۱۹۳۰ روزنامه "الفرات" را منتشر کرد و به همین مناسبت کنیه ابوالفرات را برای خود برگزید، اما پس از انتشار بیست شماره، به دلیل مخالفت های سیاسی، امتیاز آن لغو شد.
سپس جواهری رئیس دبیرخانه وزارت معارف شد و تا سال ۱۹۳۶ میلادی، که از وزارت معارف استعفا داد، در دبیرستان های بصره، نجف و دانشسرای معلمان تدریس نمود. در همین سال، با انتشار روزنامه «الانقلاب»، پس از کودتای نظامی، بهکار مطبوعاتی بازگشت. جواهری به دلیل مخالفت با بَکر صدقی، چندماهی به زندان رفت.
پس از تعطیل شدن روزنامه "الانقلاب"، در سال ۱۹۴۶ با سر کار آمدن دولت توفیق السویدی که مشوق دموکراسی بود، حزب ملی که یکی از بنیانگذاران آن، جواهری بود، تشکیل و روزنامه "الرأی العام" وابسته به این حزب منتشر شد. در پی اختلاف میان اعضای حزب استعفا داد ولی همچنان علاوه بر روزنامه نگاری با انتشار روزنامه «المعرض» به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد. جواهری در دفاع از مردم و ستم ستیزی از هیچ کس ترسی نداشت.
وی تا سال ۱۹۶۱ میلادی، که از روزنامهنگاری کناره گرفت، حدود دوازده روزنامه را سرپرستی و سردبیری کرد که بیشتر آن ها به دلایل سیاسی عمر کوتاهی داشتند.
در سال ۱۹۴۷ به عنوان نماینده شهر کربلا وارد مجلس شد، اما پس از مدت کوتاهی با اعتراض به پیمان پورتسموث، به جبهه مخالف پیوست و سرانجام در ۱۹۴۸ از نمایندگی استعفا داد. در همین سال برادرش، جعفر، در تظاهرات دانشجویی کشته شد. مرگ برادر چنان تأثیر عمیقی بر وی گذاشت که دو قصیده به نام «أخی جعفر» و «یوم الشهید» در رثای وی سرود که هر دو از شاهکارهای شعر معاصر عرب در قالب سبک کلاسیک محسوب میشوند. او در اواخر همین سال به پاریس رفت که حاصل آن شعر «أنیتا» و دوستی و مجالست با طه حسین بود.
در سال ۱۹۴۹ جواهری تنها عربی بود که در کنفرانس «یاران صلح جهانی» در لهستان شرکت کرد.
پس از آن، دو سال در مصر اقامت گزید و در سال ۱۹۵۲ به بغداد بازگشت و روزنامهنگاری را از سر گرفت و یک سال بعد برترین نشان افتخار عراق (نشان الرافدین) را دریافت کرد.
جواهری در سال ۱۹۵۶ با دعوت رسمی به سوریه رفت تا در مراسم اولین سالگرد ترور سرهنگ عدنان مالکی شرکت کند. در این مراسم اشعاری را خواند که حکومت عراق آن را خصمانه خواند و وی مجبور شد به عنوان پناهنده در سوریه اقامت گزیند و در مجله «الجندی» وابسته به نیروهای مسلح سوریه، شروع به کار کرد. یک سال بعد به عراق بازگشت و با به قدرت رسیدن عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸، جواهری که تمایلات سوسیالیستی و دوستی دیرینه با وی داشت، به حمایت از قاسم پرداخت که نتیجه آن انتشار دوباره روزنامه «الرأی العام» و نمایندگی در اولین اتحادیه روزنامهنگاران و ریاست «اتحادالادباء العراقیین» (اتحادیه ادبا و نویسندگان عراق) بود.
وی پس از مدتی به صف مخالفان عبدالکریم قاسم پیوست و چون عرصه را بر خود تنگ دید، به چکسلواکی سابق رفت و هفت سال در پراگ اقامت گزید و در سال ۱۹۶۵ دیوان «بریدُالغُربه را در آنجا منتشر ساخت .
با به قدرت رسیدن احمد حسن البکر، جواهری در سال ۱۹۶۸ به عراق بازگشت و مورد استقبال دولتمردان قرار گرفت و دوباره رئیس اتحادیه ادبا و نویسندگان عراق شد.
در اواخر ۱۹۷۰، به دلیل مخالفت با حزب بعث ، بار دیگر به پراگ رفت و مدتی در آنجا ماند تا بالاخره دمشق را برای اقامت برگزید . در دهه ۹۰ میلادی در سفری به ایران، در تهران، مشهد و قم، مورد عنایت ادبا و شعرا و مقامات سیاسی قرار گرفت و مجالس فراوانی در برزگداشت وی برگزار شد
به اختصار می توان گفت نام محمد مهدی جواهری بر تارک مبارزان با استعمار میدرخشد. وی شاعری متعهد به اصول اسلام، ملتزم به هویت ملی خود، و در پی آن متأثر از حس ناسیونالیسم مثبت می باشد. به همین جهت، جواهری بیش از دیگران، خود را در قبال ملت و کشورش مسوول دانسته و قدم در راه مبارزه با استعمار میگذارد و با سلاح بیان و قلم، شعرهای ضد استعماری میسراید. بدین ترتیب، وی به عنوان یک شاعر انقلابی و استعمارستیز قرن بیست عراق پا به عرصهی شعر مینهد و با سرودن قصایدی چون «الثوره العراقیه»، «أیّها الوحش .. أیّها الاستعمار» به عنوان یک شاعر ملی در جهان عرب شناخته شده و به «شاعر العرب الأکبر» ملقب میگردد.
جایگاه مردمی جواهری
با وجود این که جواهری، از سبک و شیوه زندگی اجدادش دور شد و لباس روحانیت را کنار گذاشت، از مسیر راستی و درستی هرگز منحرف نشد و به نزدیکانش رسیدگی می کرد و با همه وجود، شرایط مردم زمان خود را حس می کرد و با آن ها احساس همدلی و همدردی می کرد. وی چون مردم شناسی آگاه و جامعه شناسی با درایت اجتماع خویش را زیر نظر گرفته و شرایط مردمش را درک می کرد و بدین ترتیب همواره از جانب مردم مورد احترام قرار می گرفت و نقش به سزای او در شکل گیری تاریخ ادبی، سیاسی و اجتماعی عراق معاصر از چشم هیچ کس پنهان نبود.
آثار محمد مهدی جواهری
محمد مهدی جواهری دارای آثاری وزین و ارزشمند است که می توان به برخی از آنها اشاره کرد.آثار وی عبارتند از :
· حلبة الأدب
· جنایة الروس والإنجلیز فی إیران
· دیوان الجواهری.دیوان الجواهری (دو جلد)
· برید الغربة
· الجواهری فی العیون من أشعاره
· برید العودة
· أیها الأرق
· خلجات
· ذکریاتی (۳ جلد)
· الجمهرة (برگزیده شعر عربی)
· بیته
جواهری در نگاه رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» در باره محمد مهدی جواهری بیان می دارند: من آثار نویسندگان و شعرای بزرگ معاصر مصری، شامی و عراقی را خواندهام؛ اما گمشده خود را از جمله - در سرودههای محمد مهدی جواهری، شاعر عراقی، یافتم.
رهبر معظم انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» از جواهری با عنوان شاعری شجاع یاد کرده و بیان داشتند: ادبیات معاصر عرب در مجموع نتوانسته علاقهام را جلب کند؛ چون در قسمتهایی از آن چیزهایی یافتهام که منافی ذائقه عربی و زبان عربی است. بهویژه باید از سبک متأثر از سبک و محتوای ادبیات اروپایی یاد کنم، که نه ادبیات عربی است و نه ادبیات اروپایی بلکه چهره مسخ شدهای است که هر طبع سالم و ذوق سلیمی آن را پس میزند. لذا در جستوجوی آن ادبیاتی برآمدم که با زبان عربی لذتبخشی که با آن خو گرفتهام، سازگار بوده و زبان و سبک آن، از اصالت برخوردار باشد.من آثار نویسندگان و شعرای بزرگ معاصر مصری، شامی و عراقی را خواندهام؛ اما گمشده خود را- از جمله- در سرودههای محمدمهدی جواهری شاعر عراقی، یافتم. جواهری به دلیل پرورش ادبی و دینی اصیل خود در خانواده معروف جواهری و محیط دینی و ادبی نجف، زبان و بیان عربی اصیلی دارد؛ کما اینکه توجه به رنجها و آرزوهای مردم و تأثیرپذیری از آن، از ویژگیهای برجسته شعر اوست. ویژگی دیگرش، مواضع شجاعانه او در مقابله با حاکمان ستمگر است، که به خاطر آن بارها بازداشت و زندانی شد.
وقتی دوست لبنانی ادیب و فاضلم، مرحوم سیدمحمدجواد فضلالله از انقلابیگری و مواضع با صلابت جواهری برایم گفت، به این شاعر بیشتر علاقهمند شدم.
از شما چه پنهان، من هنگامی که برخی از قصاید جواهری را خواندم، گریستم. قصیده «لالایی گرسنگان»(تنویمة الجیاع) از آن جمله است:
نامی جیاع الشعب نامی
حرستک آلهة الطعام
نامی، فإن لم تشبعی
من یقظة فمن المنام ...
محمد مهدی جواهری در سفر خود به ایران در دهه ۹۰ میلادی با آیت ا... خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و دیوان اشعار خودر ا به ایشان هدیه کرد.هرچند که جواهری ارتباط خود را با ایشان تا زمان مرگ ادامه داد و به مناسبت های مختلف اشعار خود را برای ایشان ارسال می داشت.
نظر شما