۱۴ تیر ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۲

در خیابان متنبی که مرکز فرهنگی به شمار می رود علاوه بر بسیاری از کتاب فروشی ها ،میراث تاریخی عراق و ساختمان های قدیمی قرار گرفته است که این امر خود بر زیبایی این خیابان می افزاید.بنای قشله،مرکز فرهنگی البغدادی،برج ساعت و در امتداد آن قصر عباسی و ... تنها بخشی از ساختمانهای باستانی خیابان متنبی است که روایتگر میراث تاریخی این کشور است.نگاشت پیش رو به معرفی شاعر معروف جهان عرب یعنی متنبی اختصاص دارد. 

در امتداد رود دجله خیابانی به نام شارع متنبی قرار دارد و قلب تپنده فرهنگ و هنر در عراق به شمار می رود.خیابانی شناخته شده که مرکز تجمع اهالی فرهنگ و هنر در روزهای جمعه بوده و بسیاری از شهروندان عراقی را می توان در روزهای جمعه در خیابان متنبی حضور می یابند. سعدو نجلیل نویسنده معروف عرب، بغداد را بدون متنبی مانند بدنی توصیف می کند که نبض نداشته  و خون در آن بدن جریان ندارد. وی پیرامون مکان و جایگاه خیابان متنبی در صحنه فرهنگ و هنر عراق بیان می دارد: نمی توان جمعه ای را تصور کرد که بغداد باشد و مردم به متنبی نروند و این مانند عدم جریان خون در بدن فرهنگ و تاریخ و تمدن عراق است.

در خیابان متنبی که مرکز فرهنگی به شمار می رود علاوه بر بسیاری از کتاب فروشی ها ،میراث تاریخی عراق و ساختمان های قدیمی قرار گرفته است که این امر خود بر زیبایی این خیابان می افزاید.بنای قشله،مرکز فرهنگی البغدادی،برج ساعت و در امتداد آن قصر عباسی و ... تنها بخشی از ساختمانهای باستانی خیابان متنبی است که روایتگر میراث تاریخی این کشور است.

نگاشت پیش رو به معرفی شاعر معروف جهان عرب یعنی متنبی اختصاص دارد. 

زندگی نامه

ابوطیب احمد بن الحسین الجعفی الکوفی که شهرتش متنبی است در دوره عباسی، به سال ۳۰۳ قمری، در کنده از محله های کوفه زاده شد. پدرش  عیدان السقا به شغل سقایی در کوفه مشغول بود و به نژاد نیک و کهن خویش، قبیله کنده می بالید. ذوق و نبوغ شعری متنبی، پدر و مادر را واداشت که در آموختن دانش به او یاری نمایند. 

در سال ۳۱۲ ق، قرامطه که بر کوفه حکم می راندند، شیعیان را ناگزیر به کوچ  از این شهر نمودند. خانواده متنبی نیز  مجبور به مهاجرت شده و  در بادیه سماوه اقامت گزیدند. متنبی شیوه زندگی بادیه نشینی و رسم و رسوم آن را آموخت و شاید همین رسوم بادیه نشینی منجر به شکوفایی قریحه ادبی در وی گردیده و وی  بر همین اساس زبان عربی را به خوبی فراگرفت.

در  سال ۳۲۰ ق متنبی، شورش ضد قرامطه را رهبری کرد اما این  جریان اعتراضی با شکست همراه شد.وی متعاقب ناکامی در سرنگونی قرامطه و سرکوب آن دو سال زندانی شد و پس از آزادی به گشت و گذار پرداخت. در سفر به بغداد، اشعاری در مدح محمد بن عبیدالله علوی و هارون بن اوراجی سرود.  در سال ۳۳۷ ق، به دربار پرشکوه سیف الدوله حمدانی راه یافت. به دلیل محبوبیت، تیزهوشی، نبوغ، خودشیفتگی، غرور و روحیه بلند پروازانه متنبی، درباریان شروع به توطئه چینی  علیه وی کرده و میان او و سیف الدوله جدایی افکندند. متنبی پس از این اقدام ، از سوریه به مصر گریخت. در این زمان اخشیدها فرمانروای مصر بودند. والی مصر، ابوالمسک کافور، با وعده حکومت از او خواست که مدحش گوید و متنبی برخلاف میل باطنی اش او را ثنا گفت؛ اما کافور به وعده اش عمل نکرد، در نتیجه متنبی با اشعاری هجوآمیز به او توهین کرد و پیامد این توهین، فرار از مصر به سال ۳۴۸ ق بود.

بار دیگر بار سفر  بسته و به بغداد سفر کرد، اما از جان خود در هراس بود؛ زیرا شهر چندین بار در معرض یورش بی شمار قرامطه قرار گرفت، ناگزیر به سال ۳۵۳ ق،  برای دیدن ابن عمید، وزیر ادیب و دانشمند رکن الدوله دیلمی راهی ایران شد.در ایران نخست راهی ارجان( منطقه نزدیکی بهبهان کنونی) و سپس راهی شیراز شد و در شیرازِ تحتِ سیطره خاندان آل بویه، اقامت گزید. عضدالدوله را مدح گفت و صله فراوان گرفت. پس از چندی تصمیم گرفت به عراق بازگردد.

در سال ۳۵۴ ق، در نزدیکی بغداد به دست  فاتک أسدی که متنبی خواهر زاده ش را هجو گفته بود، همراه فرزندش محسن کشته شد.

زندگی ادبی

متنبی، از نه سالگی شعر می سرود و توانایی وی در سرودن شعر، توجه مردمان زمانه خود را جلب کرد. مدح، رثا، هجو، فخر، غزل، حکمت و فلسفه زندگی، وصف میادین نبرد و شجاعت از مهم‌ترین ویژگی های سبک شعری او است. متنبی با اسلوبی آراسته، وحدت و انسجام بلاغی، معانی ژرف و اثرگذار  می آفرید. وی شاعری خلاق و تصویرگرا بود و تقلید در اشعار وی جایی نداشت. از این رو اشعار وی اشعار وی در کشورهای عربی  گسترش یافت و بخشی از میراث شفاهی عرب زبانان برگرفته از اشعار متنبی است. همان گونه که شکسپیر مورد احترام مردمان مغرب زمین بوده و هست، متنبی نیز جایگاه والایی نزد عرب داشته و دارد.

 متنبی و شعرای پارسی

در گستره شعر و ادب مشرق زمین، بی شک متنبی از اثر گذارترین شاعران قرون گذشته و حال است. هیچ شاعری جز او، این چنین در ادبیات فارسی و عربی سرآمد نبوده، به گونه ای که شاعران پارسی زبان، از همان آغاز، معانی شعری او را اقتباس کرده  و ابیاتش را تضمین می کردند . نام متنبی در بسیاری از قصضاید شعرای فارسی آورده شده و الهام بخش بسیاری از شعرای فارسی گوی بعد از خود بوده است.. در بسیاری از پژوهش های ادبیات تطبیقی، که به برررسی  تطبیقی اشعار شعرای فارسی زبان و متنبی  اختصاص دارد ، نام متنبی می درخشد.

در این بخش به برخی از تاثیرات متنبی بر اشعار شعرای فارسی زبان می پردازیم.

۱- سعدی و متنبی:

در ادب تطبیقی فارسی - عربی و مقایسه شاعران پارسـی بـا متنبی، بیشترین سخن دربـاره سعدی بیان می شود  و در میـان سـخنوران پارسـی، بیـشترین اثرپذیری از متنبی را به او نسبت می دهند.

 برخی امثال، شواهد و مفاهیم مشترک این دو شاعر عبارت است از:

سعدی :

باد اگـــــر بر من اوفتـــد ببرد

 که نماندســـــت زیر جامه تنی 

متنبی  :

رُوحٌ تَرَدّدَ فی مثلِ الخِلالِ إذا

أطَارَتِ الرّیحُ عنهُ الثّوْبَ لم یَبنِ

جانی که در (جسم) هم چون خلال من، در گذر اسـت، اگـر بـاد بیاید و جامـه  را 

بر کند، (چیزی از جسم) آشکار نگردد

در حقیقت، چنین مضمونی در اشعار پیش از متنبی، دیده شده است.

سعدی :: 

سعدی چو مرادت انگبین است 

واجـــب بود احتمـــال زنبور 

متنبی:

تُریدینَ لُقیانَ المَعَالی رَخیصَةً

وَلا بُدّ دونَ الشّهدِ من إبَرِ النّحلِ

می خواهی ارزان (و آسان) به مقامات والا برسی، حال آن که در راه رسیدن بـهانگبین، گزیری از نیش زنبور نیست

سعدی:

عشقبـــازی نه طریـــق حکما بود ولی 

چشم بیمار تو دل می برد از دست حکیم 

متنبی:

وَما کنتُ ممّنْ یَدْخُلُ العِشْقُ قلبَه

وَلکِنّ مَن یُبصِرْ جفونَکِ یَعشَقِ

من کسی نبودم که عشق وارد قلب او شود /اما آن که پلک های تو را می بیند عاشق می شود

۲- حافظ و متنبی :

 سبک و اسلوب شعر حـافظ بیـش از سـعدی بـه متنبی شباهت دارد. هر چند سعدی مضامین مشترک بیشتری با متنبی دارد؛ اماداشتن مضامین مشترک، تنها معیار قضاوت  آثار دو سخنور نیـست؛ بلکـه بـه دلایلی که هم اینک بدان اشاره می شود، سبک و سیاق سخن حافظ از بسیاری سخنوران دیگـر پارسی به متنبی نزدیک تر است از جمله: رندی و زیرکی در بیان، چنـد لایـه سـازی در پـردازش معانی، تناقض نمایی و طنزپردازی .

حافظ:

پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال

 انَّ العُهودَ عِندَ مَلیکِ النُّهی ذِمَم.

مصراع دوم بیت حافظ، تضمینی از شعر متنبی است، آن جا که متنبی می‌گوید:

وَبَیْنَنَا لَوْ رَعَیْتُمْ ذاکَ مَعرِفَةٌ

إنّ المَعارِفَ فی أهْلِ النُّهَی ذِمَمُ

میان ما سابقه آشنایی است، البته اگر آن را پاس دارید، بی گمان این آشنایی از دید خردمند عهد و پیمان است

حافظ:

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش

هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت

شعر حافظ مضمون این بیت متنبی است:

وٱیقنَ النّاسُ ٱنّ زارعها

بالمکرِ فی قلبِهِ سَیَحصدُها

مردم بر این باورند، کسی که دانه نیرنگ را در دل او کاشت، ناگزیر آن را برداشت خواهد کرد

۳- مولوی و متنبی:

نوعی  از انس و توجه از سوی مولانـا  نسبت بـه اشعار متنبی وجود دارد. مولوی افزون بر سرودن مضامینی از اشعار متنبی، در کلیات شمس  بارها نام متنبی را آورده  است و یا بیتی از اشعار او را تضمین نمـوده و جواب گفته است.

مولوی:

جواب آن غزل که گفت شاعر 

بقائی شاء لیس هم ارتحالا 

مصراع دوم بیت بالا، مطلعی از قصاید متنبی است که:

بَقائی شاءَ لَیسَ هُمُ اِرتِحالا

وَحُسنَ الصَبرِ زَمّوا لا الجِمالا

((آن ها نبودند که آهنگ سفر کردند، بلکه عمر من بـود کـه سـفر کـرد، آن ها

شتران را بار نبستند، بلکه شکیبایی مرا بار زدند ))

 در کتاب فیه ما فیه، به بیتی دیگر از همین قصیده  متنبی اشاره شـده اسـت: 

 حق را عزّ وجلّ بندگانند که ایشان خود را به حکمت و معرفت و کرامت میپوشـانند، اگرچه خلق را آن نظر نیست که ایشان را بینند، اما از غایت غیرت، خود را مـی پوشـانند، چنـان که متنبی می گوید :

لَبسْنَ الْوَشْیَ لَا مُتَجَمِّلَاتٍ 

وَلکِنْ کَیْ یَصُنَ بهِ الْجَمَالَا

دلبران جامه  دیبا را برای آراستن به تن نکردند، بلکه با آن، زیبایی خـویش را از دیده ها پنهان کردند

۴- ناصر خسرو و متنبی:

 یکی از شعرای بزرگ پارسی که در ژرفنای سخن متنبی، غوطه ور شده،  ناصرخـسرو قبادیانی است، هر چند حال و هوای دیوان متنبی بـا شـعر ناصرخـسرو بـسیار متفاوت است، اما از نظر بعد فلسفی و مـضامین حکمـت آموزشباهت بسیاری میان دو شاعر وجود دارد؛ چنان که گاهی  ناصرخسرو را حکیم می نامند و از سوی دیگر، در ادبیات عرب متنبی را به  عنوان شاعر حکمت سرا می شناسند. 

ناصرخسرو:

گر تو به تبـــار فخر داری

 من مفخــــر گوهـر تبارم 

متنبی:

لا بِقومی شَــرُفْت بل شَرُفُوا بی 

و بِنَفْسی فَخَــــرْت لا بِجدودی 

من با قوم و قبیله ام به بزرگی نرسیدم، بلکـه موجـب بزرگـیِ آنـان گردیـدم و نـه بـه نیاکانم، که به خود نازیدم

ناصر خسرو:

گر خطیر آن بودی کش دل و بازوی قویست 

شیر بایستی بـــــر خلق جهان جمله امیر 

متنبی:

لولا العقولُ لکانَ أدنی ضَیغَمٍ 

 أدنی إلی شـرفٍ مِنَ الْإنسانِ 

اگر عقل و اندیشه ها نبود، پست ترین شیرها از انسان به شرف و بزرگی نزدیکتر بودند

متنبی‏ از زبان‏ متنبی

شعر متنبی، آیینه شخصیت او و بیانگر احوال او در زمان های متفاوت است. .متنبی در پرداختن به احوال، آمال و آلام خویش ولع خاصی دارد و در هیچ غزل یا فخر یا وصف یا شکوه و یا طنزی نیست مگر اینکه سخنی‏ از خود به میان آورد،حتی زمانی که به مدح ممدوح‏ خویش می‏نشیند،خود را نیز می‏ستاید:

ان اکن معجبا فعجب عجیب‏ لم یجد فوق نفسه من مزید

اگر خود پسندی می‏کنم،این خود پسندی‏ از مرد خودپسندی است که بالاتر از خود کسی را نمی‏بیند.

ما مقامی بارض نخله الا کمقام المسیح بین الیهود

جایگاه من در سرزمین نخله چون جایگاه‏ مسیح میان قوم یهود است

شخصیت و حالت روحی متنبی 

با بررسی روانشناختانه اشعار متنبی می توان به ویژگی های اخلاقی وروحی وی و هم چنین ویژگی های شعری وی پی برد.از جمله ویژگی های اصلی شعر متنبی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- متنبی شاعری  سیاسی و شاعر دربار بوده است که به مدح حاکمان عصر می پرداخته است.بخش اعطم دیوان وی را مدح تشکیل می دهد 

- دیوان متنبی مملو از توصیف میدان نبرد،نیزه و غبار کارزار  نبرد است که این امر به احتمال زیاد به علت خوی بادیه نشینی است که در وجود وی نهادینه شده بود.

- افراط و غلو در مدح به روشنی و وضوح  وجود دارد.

- وی از طبقه فرودست جامعه بوده است که به تدریج و در پی مراوده با حاکمان جایگاه خود را بهبود می بخشد.

-  دیوان شعر متنبی سرشار از خودستایی‏ و فخر فروشی ‏های اوست؛ متنبی خود را فخر همه‏ عرب می ‏داند؛ در نگاه خود بینانه او هر چند قومش‏ مفخر قوم عرب‏اند اما بر این باور است که همه این‏ افتخارات و امدار افتخار آفرینی‏های اوست.در این زمینه وی بیان می دارد:

لا بقومی شرفت بل شرفوا بی‏ و بنفسی فخرت لا بجدودی

و بهم فخر کل من نطق الضاد دو عوذ الجانی و غوث الطرید

من به قوم خود سرفراز نشده‏ام،آنان به من‏ سرافراز گشته‏اند،من به خود بالیده‏ام نه به نیاکانم

آنان فخر قوم عرب هستند؛هر گنه کار را پناه‏ و هر رانده شده را کمک کارند

و لو لم تکونی بنت اکرم والد لکان اباک الضخم کونک لی امّا

گیرم که تو را از فضل پدر بهره‏ای نبود؛اما همچون منی تو را با پدرت لباس فضل پوشاند

انا لذی نظر الاعمی الی ادبی‏ و اسمعت کلماتی من به صمم

من آنم که نابینا در ادب من نظر کند و سخنم‏ ناشنوا را شنوا سازد

- دیوان متنبی از او چهره یک قومیت گرای‏ نژاد پرست و متعصب به نمایش می‏گذارد .او نژاد عرب را می‏ستاید و قومیت عربی را مقدس می‏شمارد و آن را بر دیگر اقوام و ملل برتری‏ می‏دهد:

انما الناس بالملوک و ما تفلح عرب ملوکها عجم

لا ادب عندهم و لا حسب‏ و لا عهود لهم و لا ذمم

فی کل ارض و طئتها امم‏ ترعی بعبد کانهم غنم

مردم به پادشاهانند و عرب که پادشاهش عجم‏ باشد،روی رستگاری نمی‏بیند.

نه ادب دارند و نه حسب،نه عهد شناسند و نه‏ پیمان نگه‏دار

در هر سرزمینی که قدم نهادم،مردمی را به‏ دیدم که برده‏ای آنان را چون گوسفندان، می‏چرانید.

کد خبر 6530

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 11 =