نقش طالبان در نقشه دنیای اسلام

کیریل سمنوف ستون‌نویس نشریه المونیتور واشنگتن و کارشناس شورای امور بین‌الملل روسیه: به قدرت رسیدن جنبش «طالبان» در افغانستان در اوت ۲۰۲۱ جامعه جهانی را با مسائل متعددی مواجه کرد، نظیر اینکه با این قدرت که از موضع اسلام حرف می‌زند و به برقراری نظام جامع دینی در افغانستان فرا می‌خواند چگونه باید برخورد کرد.

کیریل سمنوف ستون‌نویس نشریه المونیتور واشنگتن و کارشناس شورای امور بین‌الملل روسیه در مقاله‌ای تحت عنوان «نقش و جایگاه جنبش «طالبان» در نقشه دنیای اسلام، چالش‌ها و تهدیدهای آن» که در تاریخ ۲ سپتامبر در سایت شورای امور بین الملل روسیه منتشر شده و توسط بخش رسانه‌ای سفارت ج.ا.ایران در مسکو ترجمه شده است می‌نویسد: به قدرت رسیدن جنبش «طالبان» در افغانستان در اوت ۲۰۲۱ جامعه جهانی را با مسائل متعددی مواجه کرد، نظیر اینکه با این قدرت که از موضع اسلام حرف می‌زند و به برقراری نظام جامع دینی در افغانستان فرا می‌خواند چگونه باید برخورد کرد. بویژه کارشناسان و رسانه‌های جمعی تشبیه‌های متعددی را در این رابطه ارائه می‌کنند. آنها طالبان را یا از جمله­ ساختاری نزدیک به داعش یا بالعکس از جمله کشورهای مشروعِ مبتنی بر شریعت نظیر عربستان سعودی یا ایران می‌دانند. طالبان را هم جهادگرا می‌نامند و هم سنت‌گرا. تمامی این تفاوت‌ها و ارزیابی‌هایِ اغلب ضد و نقیض بیشتر نشان از دشواری تشخیص هویت جنبش طالبان دارد، از این منظر آن را در چارچوب اسلام به کدام جریان ایدئولوژیک می توان نسبت داد.

در عین حال دقت پیش‌بینی میزان تأثیرگذاری طالبان روی دنیای اسلام سیاسی و همچنین در کل روی فرایندهای جهانی، به تشخیص صحیح نقش و جایگاه جنبش [طالبان] در سیستم مختصات اسلامی بستگی دارد. نویسنده مقاله خود را در بخش‌های زیر تنظیم کرده است: طالبان و جهادگرایی سلفی؛ بین مدرنیسم و سنتگرایی؛ تسخیر کابل و تشبیه‌ها؛ «افسانه طالبان» و تهدیدها و چالش های زاده آن: واقعی و موهوم؛ جمع بندی.

نویسنده در بخشی که عمدتا با ایران ارتباط پیدا می‌کند می‌نویسد:  اگر تسخیر کابل توسط طالبان را با انقلاب اسلامی [ایران] در سال ۱۹۷۹ مقایسه کنیم، در اینجا نیز یک عنصر مهم وجود ندارد. جنبش طالبان خواستار عرضه ایدئولوژی خود در سطح جهانی نیست، در حالی که جمهوری اسلامی ایران می‌کوشید صادرات انقلاب را آغاز کند. البته می‌توان گفت که انقلاب اسلامی برای مثال اسلامگرایان سوریه را بیدار کرد و آنها را برای مبارزه مسلحانه به حرکت درآورد، اما شواهد مستقیمی برای آن وجود ندارد.

اخوان المسلمین سوریه (این سازمان در فدراسیون روسیه تروریستی شناخته می‌شود و فعالیت آن ممنوع است) اقدامات جنگی علیه دولت را پیش از انقلاب اسلامی [ایران]، در سال ۱۹۷۶ آغاز کرد، هرچند که دوره فعالیت آنها با رویدادهای انقلاب ایران نیز همزمان شد. به احتمال زیاد هم انقلاب ایران و هم قیام اخوان المسلمین حلقه‌های یک زنجیره رشد روحیات اسلامگرایانه در خاورمیانه هستند.

نویسنده مقاله خود را اینگونه جمع بندی کرده است: بدین ترتیب «افسانه طالبان» در مقیاس جهانی تهدید ندارد، اما زمینه‌هایی وجود دارد برای اینکه بتواند در سطح منطقه‌ای یا در چارچوب کشوری عمل کند. در عین حال آنچه که به مراتب بیشتر کشورهای آسیای مرکزی را تهدید می کند، تجاوز مستقیم طالبان یا برخی از عناصر افراطگرایی که از آن جدا شده‌اند نیست، بلکه گرایشی است که طالبان با موفقیت خود به راه انداخت. در حالی که در گذشته پیوستن به هرگونه سازمان افراطگرا با گرایش مسلمانان محلی به وهابیت و گسستن از سنت‌های اسلامی محلی توأم می‌شد، حالا با الگو قرار دادن طالبان، اما بدون مشارکت یا تأیید آن، سازمان‌هایی می‌توانند پدید بیایند که به مکاتب اسلامی سنتی محلی اتکا دارند. و این پایگاه طرفداران فرضی آنها را به مراتب وسیع‌تر می‌کند. آنها اهداف جهانی تعیین نخواهند کرد، اما هدفِ تغییر قدرت در کشور را دنبال خواهند کرد.

در عین حال اقدامات مقامات برخی از کشورهای دارای نظام متمرکز که حقوق و آزادی‌ها را محدود می‌کنند، سرکوب را تشدید می‌کنند و همچنین دست به اقداماتی در راستای سرکوب هرگونه موسسات اسلامی که از موضع اسلام میانه عمل می کنند، می‌زنند، در رابطه با ممنوعیت حجاب یا ریش برای برخی از گروه‌های مردم، می‌تواند منجر به محبوبیت روش‌ها و ایده‌های طالبان در میان بخش‌هایی از شهروندان این کشورها و ایجاد مشابه‌های محلی آنها شود.

کد خبر 9056

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =