"من به بودا متوسّل می شوم؛
من به آیین بودا ایمان می آورم؛
من در پناه انجمن راهروان آرام می جویم."[2]
این زمزمه ای است که به آن، سه پناهگاه[3] یا سه جواهر[4] گفته می شود؛ به طوریکه بوداییها، همیشه آن را به لب دارند.
بودیسم، یک مکتب معنوی، اخلاقی و فلسفی است که شامل انواع سنت ها، باورها و رفتارها وتمرین های تمرکزی[5] یا "یوگا"[6] می شود و همچنین جنبشی فکری برای خلاصی از آلام روحی و روانی می باشد؛ به طوری که در جهان امروز بیش از 376 میلیون[7] نفر پیرو این آیین هستند. به قول بوداییها، بودیسم بر اساس آموزه های "سیدارته گوتامه"[8] که بنیانگذار این آیین است، تنظیم شده است.
واژه شناسی بودیسم
کلمۀ بودیسم از واژۀ "بودی"[9] که از ریشۀ سنسکریت می باشد، به معنای "روشنایی" گرفته شده است. از اینرو، کلمۀ بودیسم گاهی به حکمت گرایی یا روشنفکری تأویل می شود. ولی بودیسم منسوب به بودا است یعنی بوداگرایی، اهمیت و اصالت دادن به او و اندیشه هایش. و نام بودا،[10] مشهورترین لقب سیدارته گوتمه پایگذار بودیسم، می باشد. کلمۀ بودا به معنای کسی که به روشنایی رسیده[11] می باشد.
بودیسم معاصر، شاخه هایی از مکاتب و مذاهب دینی و فلسفی دارد که از نظر تاریخی و جغرافیایی با هم متمایزند. پیروان این آیین، در کشورهای مختلف از جمله سریلانکا، برمه، کامبوج، لائوس، تایلند، چین، ژاپن، کره، ویتنام، تبت، مغولستان، مناطق هیمالیا، اتحاد جماهیر شوروی و در نقاط دیگر مانند ایالات متحد آمریکا و... زندگی می کنند.
"از آنجا که بودیسم به سرزمینهای گوناگونی رفت، به رنگ باورها و اعتقادات پیشین مردم آن سرزمینها درآمد و دگرگون شد. به همین علت، مکتبها و شعبه های بودایی بسیار زیادی به وجود آمده است".[12]
افتراق بودیسم با هندوییسم و جاینسم
بخاطر این که سیدارته گوتامه در اصل یک هندو بوده و بعدًا بودا شد، هندوها معتقدند که او یکی از تجلّیات "ویشنو"[13] بود. وهمچنین با توجه به این که بودا، معاصر "مهاویره" بنیانگذار جینیسم بود، بعضی احتمال می دهند که بودا و مهاویره هردو یکی اند. از اینرو، بودیسم را یکی از مذاهب هندوییسم می دانند. امّا بودیسم نسبت به هندوییسم و جاینیسم تمایز بنیادی دارد. هندوییسم معتقد به اقتدار متون ودایی باستان[14]، رعایت سیستم طبقۀ ودایی[15]، اعتقاد به خدایان هندویی، پایبند بودن به عبادت و آیین ودایی و اهمیّت به برهمنیسم است. وهمچنین جاینیسم، معتقد به روح پایدار و ریاضت سخت برای نجات از آلام روحی می باشد. ولی بودیسم این همه را انکار کرده و در ریاضت، راه میانه را برگزیده است.
کتابهای "دمّه پده"[16] که شامل توصیه ها و پندهای بودا است و "تری پیتکه"[17] که به معنای سه سبد، مجموعه ای از "وینایه"[18] (قواعد انضباط بودایی)، "سوته"[19] (گفتگو بین بودا و شاگردانش) و "ابی دمّه"[20] (مباحث فلسفی و اخلاقی) است، از متون مقدس اولیۀ بودیسم محسوب می شود. افزون بر آن، کتابهای دیگری نیز مانند "اینتی اووتکه"، "اودانه"، "سوته نیپاته"، و... هرکدام از اینها، نزد هر یک از مکاتب بودیسم جایگاه ویژه ای دارد.
تنها راهی برای آشنایی با پیشینۀ بودیسم، دانستن زندگی بودا است که داستان زندگی و تعلیمات بودا، از قرن ششم قبل از میلاد مسیح به مدت چهار قرن سینه به سینه نقل می شد؛ به طوریکه در زمانی بین قرن اول قبل از میلاد و قرن اول میلاد مسیح نوشته شد.
مورّخان و پژوهشگران ادیان، در مورد زمان تولد و مرگ بودا اختلاف نظر دارند. از نظر پژوهشگر ادیان، فریدهلم هاردی،[21] "هرچند که جزئیات دقیق حیات نامبرده در انبوه تذکره هایی که بعدها نوشته شده عملا گم شده است، هیچ تردیدی نمی توان در وجود تاریخی وی داشت".[22]
امّا قول رایج در مورد زندگی بودا، به این صورت است که بنیانگذار بودیسم در حدود سالهای 560 ق.م،[23] 563، 566، 567 و... ق.م[24] در شمال هند قدیمی که اکنون جنوب نپال می باشد، در شهر "لومبینی"[25] نزدیک شهر قدیمی بنام "کاپیلاوستو"[26] در خاندان سلطنتی[27] که بر اساس سیستم طبقۀ ودایی طایفۀ کشتریه بود، به دنیا آمد و نام او را سیدارته به معنای کامروا نامیدند. و گوتامه، اسم خانوادگی او بود. پدر سیدارته بنام "سودودنه"[28] از قبیلۀ "ساکیه"[29] و مادرش بنام "مهامایا"[30] بود.
کاهنان هندویی در مراسم نامگذاری کودک سیدارته، غیبگویی کره بودند که این شاهزاده، اگر در کاخ بماند، پادشاه جهان خواهد شد. و اگر فرد بیمار، پیر، مردار و یا زاهد را ببیند، معلمی جهانی و بودا خواهد شد و دنیا را ترک خوهد کرد.[31]
بدین سبب، پدرش دستور داد که نباید چشمش به این ناملایمات بیفتد و باید او در قصر بماند. لذا سیدارته سالها در قصر ماند. در ناز و نعمت خاندان سلطنتی پرورش یافت و در شانزده سالگی با دختر عمویش بنام "یاشودا"[32] ازدواح کرد[33] و صاحب فررزندی بنام "راهولا"[34] شد.
سیدارته گوتامه، تا 29 سالگی فرصتی برای خارج شدن از کاخ، نیافته بود. روزی تصمیم گرفت که از کاخ خارج شده و در شهر گردش کند. ولی پدرش، بخاطر این که سیدارته با چهار نشانۀ پیش بینی شده برخورد نکند، تمام پیران، بیماران، راهبان و اجساد را از شهر خارج و شهر را برای گردش سیدارته آماده کرد.[35]
ولی تقدیر چنین بود که سیدارته با آنها برخورد کند. این برخوردهایی که شاهزاده سیدارته را به تفکر درآورده و به یک بودا تبدیل کرده بود، در بودیسم بنام "چهار منظره" معروف است. اولین منظره، پیرمردی بود که بر عصای خود تکیه کرده آهسته آهسته راه می رفت. دومین منظره، بیماری بود که در شدّت بیماری می مرد. سومین منظره، جسد انسانی بود که براساس رسم هندوییسم برای سوزاندنش می بردند. و چهارمین منظره، راهبی بود که لباس زرد پوشیده و سر تراشیده و بدون هیچ اندوهی، زیر درختی آرام نشسته بود.[36]
پس از مشاهدۀ این مناظر چهارگانه، شاهزاده سیدارته که دلش آرام نگرفته بود و زندگی را پر از رنج و اندوهی می دید، در تفکر غرق شد و برای رسیدن به آرامش روانی و خلاصی از آلام روحی و روانی خود، تصمیم گرفت تا راه راهبی را که دیده بود، پیش گیرد. پدرش، از تصمیم سیدارته مطلع شده و مانع او شد. ولی او، شبانه کاخ را ترک کرده و در جستجوی حقیقت گام برداشت.[37]
"زندگی زاهدانه ای در پیش گرفت و برای یافتن سر چشمۀ اصلی رنج های انسان و راه رهایی و آزادی کامل و تام از آن، بیتاب و بی قرار شد. از بسیاری از بزرگان معنوی و آموزگاران دینی عصر خویش طلب هدایت کرد. در ریاضت و زهدی سخت و شدید فرو رفت. اما هیچ چیز او را قانع و راضی نکرد. دریافت که از بیرون چیزی عاید او نمی شود و همین او را به سوی منابع درونی اش کشاند. از اینرو، سفر به درون خویش را آغاز کرد. با اراده ای آهنین و ذهنی آزاد از هرگونه فکر یا میل مزاحم و بازدارنده، کوشید تا از راه مراقبۀ دایم و بی وقفه، راز پریشانی ها و بینوایی ها را در جهان بگشاید. بالآخره توانست تاج پیروزی را بر سر گذارد".[38]
تلاش و تفکر سیدارته گوتمه، برای خلاص شدن از سمساره و تناسخی که زندگی پر از رنجها را به وجود می آورد، شش سال طول کشید و سرانجام، در سنّ 36 سالگی زیر درخت انجیری که اکنون، شجرۀ بودی به معنای درخت معرفت و بیداری خوانده می شود، به عنوان یک بودا تبدیل شد. به روشنایی رسید. بودا می گوید:
"آنچه دانستنی بود، دانسته ام و آنچه آشکار شدنی بود، برایم آشکار است. آنچه می بایست رها شود، رها کرده ام، پس من بودا هستم"[39]
پنج تن برهمنانی که همراه بودا، زندگی زاهدانه و ریاضت سخت را شروع کرده و بعدها او را ترک کرده بودند، باردیگر در محلی با او ملاقات کرده و از حالت روشن شدگی سیدارته مطلع شدند. و او را رهبر خود قرار دادند. با پیشنهاد بودا، نخستین "سانگه"[40] که انجمن راهروان و راهبان بودایی است، تشکیل شد.[41]
از این پس، بودا همراه با پیروانش، برای تبلیغ آیین خود برخاست. به نقاط مختلف هند مسافرت کرد. خاندانش، بسیاری از طبقه های هندویی، به او پیوسته و به "دمّه"[42] و آیین او ایمان آوردند. از اینرو، آیین بودا در تمام نقاط هند قدیم گسترش یافت.
مرگ بودا
بودا پس از تعلیمات و تبلیغات چهل و پنج سالۀ خود، در سفر تبلیغی به سوی محلی بنام "کوسینارا" که واقع در شمال شرقی هند بود، در هشتمین روز سفر خود، به سختی بیمار شده و جان خود را رها کرد.[43]
مرگ بودا در 80 سالگی اش واقع شد که در اصطلاح بودیسم "مها پری نیروانه"[44] به معنای نیروانۀ کامل یا فنای محض خوانده می شود. همانگونه که در مورد زمان تولدش اختلاف نظر وجود داشت، در مورد زمان مرگش هم، در میان پژوهشگران، اختلاف نظر وجود دارد. احتمال داده می شود که مرگ بودا، میان سالهای 477 - 486 ق.م اتفاق افتاده است.[45]
پس از مرگ بودا، پیروانش قرنها به تبلیغ اندیشه هایش پرداختند. در میان آنها، درخشاندترین دوران تاریخ بودیسم، دورۀ سلطنت امپراطور "آشوکا"[46] بود.[47] در این دوره، نور بودیسم از مرز هند قدیم خارج شده و به کشورهای دور و نزدیگ هند از جمله سریلانکا و... تابید.
این سؤال هنوزهم در میان پژوهشگران ادیان مورد بحث است؛ در صورتی که بعضی از ادیان مانند هندوییسم، بودا را یکی از تجلّیات خدا می داند.[48] عدّه ای از بوداییها، او را در مقام خدا می بینند.[49] عدّۀ دیگر، معتقدند که او انسان کامل است.
البتّه در میان مسلمانان نیز، این سؤال وجود دارد که آیا بودا پیامبر است یا نه؟. پروفسور سیّد حسن امین، هویّت بودا را همان هویّت بوذاسف قهرمان داستان بوذاسف و بلوهر می دانسته و داستانی تعریف می کند که در آن، به بودا بشارت نبوّت داده می شود. و او را به سوی آسمان برده و حق تعالی از علوم و معارف بر او افاضه می کند.[50]
وهمچنین، گروهی از مسلمانان بنام احمدیّه، معتقدند که پیامبر خدا ذوالکفل، همان بودا است. و دلایلی بر اثبات این مسئله می آورند؛ در حالی که بودا هیچ وقت دربارۀ وجود خدا و توحیدش، سخنی نگفته است.[51]
امّا قول رایج در میان بوداییها، این است که بودا هیچ وقت ادعای خدایی یا پیامبری نکرد. بلکه خدایان هندوییسم و ارتباط با ما ورای طبیعت را انکار می کرد.
"تیره واده اییها قائل اند که گوتامه، چه به عنوان سیدارته، چه به عنوان بودا یک انسان بود نه یک خدا یا خالق و نه یک اسطوره یا افسانه"[52]
وهم چنین سری راهوله والپوله که یکی از راهروان سریلانکایی و پژوهشگران بزرگ بودایی در معاصر است، می گوید:
"بودا خود را تنها یک موجود انسانی - مادی- می دانست. و هیچ وقت خود را، الهامگیر از خداوند یا دارای قدرتی ماورای طبیعت نمی دانست و می گفت که همۀ آنچه انجام دادم و آنچه بدست آوردم، تنها بوسیلۀ تلاش و تفکر انسانی- مادی - خودم بود. تنها کسی که در حالت انسانی مادی است، می تواند یک بودا شود. هر کسی که سخت تلاش می کند، توان بودا شدن را دارد. از اینرو، می توان گفت که بودا در میان انسانها، یک انسان برتر است."[53]
بودیسم در اصل به سه فرقه تقسیم می شود. در زمان قدیم به آنها آیینهای جنوبی، شرقی و شمالی هند می گفتند که هنوزهم این اصطلاحات وجود دارد. ولی امروز به آنها به ترتیب "هینایانه یا تیره واده"،[54] "واجره یانه"[55] و "مهایانه"[56] گفته می شود.
آیین بودا از نظر تاریخی و جغرافیایی با هم متمایزند.
بودیسم تیره واده که نقطۀ مرکز آن، شخص راهب می باشد، پیروان آن، اکثرشان در کشورهای سری لانکا، برمه، کامبوج، لائوس و تایلند زندگی می کنند. شمار کمتری را می توان در بخشهای مرز چین، ویتنام، مالزی، بنگلادش و هند و در نقاط دیگر جهان مثل ایالات متحد آمریکا یافت.
و بودیسم مهایانه در چین، ژاپن، کره، ویتنام و در میان جمعیتهای گوناگون جهان رایج است.
و پیروان بودیسم واجره یانه در تبت، مغولستان، مناطقی در رشته کوه های هیمالیا، بخشهایی از چین، اتحاد جماهیر شوروی و در نقاط دیگر جهان زندگی می کنند.[57]
این سه فرقه از لحاظ عقیدتی و فرهنگی با هم متفاوت هستند که بسبب طولانی بحث، از توضیح آنها، پرهیز شده است.
[1]. Buddhism.
[2]. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 186 و آشتیانی، جلال الدین، جستاری در آیین و تعالیم بود، ص 361 و چاترجی، ساتیش چاندرا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ص 326.
[3]. Trisharana
[4]. Triratna
[5]. Meditation.
[6]. Yoga.
[7]. www.adherents.com/Religions_By_Adherents.html.
[8]. Siddhartha Gauthama.
[9]. Bodhi.
[10]. Buddha.
[11]. Enlightened / The Awakened one.
[12]. چاترجی، ساتیش چاندرا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ص 265 و 266.
[13]. Vishnuیکی از خدایان هندوییسم.
[14]. The Ancient Vedic Texts.
[15]. The Vedic Caste System.
[16]. Dhammapada
[17]. Tripitaka
[18]. Vinaya
[19]. Sutta
[20]. Abhidhamma
[21]. Friedhelm Hardy.
[22]. ادیان آسیا، ترجمۀ دکتر عبدالرحیم گواهی، ص 142.
[23]. ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ص 178 و شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج 1، ص 132 و بردلی هوکینز، آیین بودا، ترجمۀ محمّد رضا بدیعی، ص 53.
[24]. زنجبر، امیرحسین، بودا در جستجوی ریشه های آسمان، ص 17.
[25] .Lumbini.
[26]. Kapilavasthu.
[27]. چاترجی، ساتیش چاندرا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ص 263.
[28]. Suddhodana.
[29]. Sakya.
[30]. Mahamaya.
[31]. ع.پاسایی، بودا - گزارش کانون پالی، ص 106.
[32]. Yasodha.
[33]. دکتر هاشم رجب زاده، چنین گفت بودا، ص 15.
[34]. Rahula.
[35]. شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج 1، ص 134.
[36]. ع.پاسایی، بودا - گزارش کانون پالی، ص 107-109 و ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ص 179.
[37]. زنجبر، امیرحسین، بودا در جستجوی ریشه های آسمان، ص 24.
[38]. چاترجی، ساتیش چاندرا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ص 263 و 264.
[39]. زینر، رابرت چارلز، دانشنامۀ فشردۀ ادیان زنده، ص 435.
[40]. Sanga.
[41]. ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ص 183- 185.
[42]. Dhamma
[43]. ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ص 187.
[44]. Maha pari nirvana.
[45]. آشتیانی، جلال الدین، جستاری در آیین و تعالیم بودا، ص 69 و 70.
[46]. Ashoka.
[47]. شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج ا، ص 122 و 123.
[48]. زینر، رابرت چارلز، دانشنامۀ فشردۀ ادیان زنده، ص 359.
[49]. زنجبر، امیرحسین، بودا در جستجوی ریشه های آسمان، ص 42.
[50]. امین، سید حسن، بازتاب اسطورۀ بودا در ایران و اسلام، ص 223 – 276.
[51]. سایت رسمی فرقۀ احمدیّه www.alislam.org
[52]. زینر، رابرت چارلز، دانشنامۀ فشردۀ ادیان زنده، ص 435.
[53]. سری راهوله والپوله، تعالیم بودا (به زبان تامیلی)، ص 1.
[54]. Theravada.
[55]. Vajrayana.
[56]. Mahayana.
[57]. ال.اس.کازینز، آیین بودا در جهان امروز، ترجمۀ علیرضا شجاعی، ص 18 و 19.
نظر شما