این مقاله به تحلیل مواضع ایدئولوژیک مدرن سازمان «جهاد اسلامی در فلسطین» و شناسایی رابطه عناصر ملی‌گرا و اسلام‌گرا در ایدئولوژی آن اختصاص دارد. اهمیت موضوع به دلیل تشدید وضعیت فلسطین طی سال‌های 24-2023 افزایش نقش جنبش‌های اسلام‌گرای رادیکال و همچنین دگرگونی اسلام‌گرایی مدرن است که در آن، دین و سیاست جهانی این پروژه با ایده‌های ناسیونالیستی آمیخته شده است.

«جهاد اسلامی در فلسطین»: تجربه کندخوانی یک سند سیاسی

به قلم واسیلی کوزنتسف مقاله با موضوع مواضع ایدئولوژیک مدرن سازمان جهاد اسلامی منتشر شد:

این مقاله به تحلیل مواضع ایدئولوژیک مدرن سازمان «جهاد اسلامی در فلسطین» و شناسایی رابطه عناصر ملی‌گرا و اسلام‌گرا در ایدئولوژی آن اختصاص دارد. اهمیت موضوع به دلیل تشدید وضعیت فلسطین طی سال‌های 24-2023 افزایش نقش جنبش‌های اسلام‌گرای رادیکال و همچنین دگرگونی اسلام‌گرایی مدرن است که در آن، دین و سیاست جهانی این پروژه با ایده‌های ناسیونالیستی آمیخته شده است. از نظر روش‌شناختی، این مطالعه مبتنی بر روش خواندن آهسته یا دقیق «خواندن از نزدیک» و روش‌شناسی تحلیل نومدرنیستی استراتژی‌های سیاسی است که توسط نویسنده ایجاد شده‌اند. منبع اصلی پژوهش «سند سیاسی» جهاد اسلامی‌ست که در سال 2018 منتشر شده است. این مقاله به طور متوالی عناصر زیر را از سند تجزیه و تحلیل می‌نماید:

مقدمه، هویت سازمان، نگاه آن به گذشته و حال فلسطین و فلسطینی‌ها، تصویر دشمن و روش‌های مبارزه با آن، نقش بازیگران خارجی و جنبه‌های بین‌المللی در حل مشکل فلسطین. پس از تحلیل دقیق سند، عناصر اصلی ایدئولوژی آن و ارتباط با جستجوهای ایدئولوژیک ملی‌گرایان عرب آشکار می‌شود و در نهایت، روایت اساسی جنبش جهاد اسلامی فلسطین که شامل عناصر اسلام‌گرا، محافظه‌کار و چپ است، تحلیل خواهد شد.

 واژگان کلیدی: جهاد اسلامی در فلسطین، اسلام‌گرایی، جهادگرایی، ناسیونالیسم، سخن فلسطین، اسرائیل، نومدرنیسم

1-    مقدمه

سازمان «جهاد اسلامی در فلسطین» که گمان می‌رود در سال 1981 در نوار غزه (طبق برآوردهای دیگر - چند سال قبل در مصر) ایجاد شده است، امروزه به عنوان یکی از آشتی‌ناپذیرترین سازمان‌ها در اردوگاه فلسطین شناخته می‌شود. نفوذ آوارگان اندکی کمتر از جنبش حماس است (هر دو سازمان‌های اسلام‌گرا هستند، خواستار مبارزه مسلحانه و از نظر ژنتیکی با جنبش اخوان‌المسلمین مرتبط)* و هرگز در سرزمین‌های فلسطینی قدرت نداشته است. با این حال، جهاد اسلامی به عنوان یکی از با نفوذترین سازمان‌های فلسطینی که قادر به انجام یک مبارزه مسلحانه فعال است، تلقی می‌شود. علاوه بر این، آوارگان داخلی که زودتر از حماس ظهور کرده و در طول بخش قابل توجهی از تاریخ خود به عنوان رقیب در عرصه سیاسی فلسطین باقی مانده است، در صورت شکست حماس در نتیجه جنگ در نوار غزه، شانس معینی دارد؛ انحصار میدان اسلام‌گرایانه در منظر سیاسی فلسطین. این چشم‌انداز هم با اندازه نسبتا کوچک سازمان و هم فقدان تجربه منفی آن در اداره سرزمین فلسطین که حضور آن تا حد زیادی حماس را بی‌اعتبار می‌کرد، پشتیبانی می‌شود. در عین حال، اجرای چنین سناریویی به معنای دگرگونی جدی آوارگان داخلی است که بایستی نه تنها به عنوان یک گروه مسلح، بلکه به عنوان یک بازیگر سیاسی نیز فعال‌تر عمل کند.

کاملا قابل درک است علیرغم ادبیات گسترده‌ای که به مناقشه فلسطین و اسرائیل به طورکلی و فعالیت‌های سازمان‌های سیاسی فلسطینی به طور خاص مربوط می‌شود، آوارگان داخلی بندرت به موضوع تحلیل علمی تبدیل شده‌اند. فعالیت‌های مخفیانه این سازمان مسلح و عدم تمایل آن به تبیین دیدگاه‌های خود به رشد علاقه پژوهشی به جهاد اسلامی کمکی نکرد. دو مقاله اخیرا منتشر شده توسط اریک اسکار، «جهاد اسلامی فلسطین»[3] و «تاریخ جهاد اسلامی فلسطین: ایمان، آگاهی و انقلاب در خاورمیانه»،[4] پایان‌نامه ناظم عمر فلسطینی «اندیشه سیاسی جنبش جهاد اسلامی در فلسطین و تأثیر آن بر توسعه سیاسی»[5]و همچنین تعدادی از آثار کلی که به اسلام سیاسی و جهادگرایی در فلسطین اختصاص یافته است، از جمله آثار زیاد ابوعمرو،[6] مایر خطینا،[7] دیپاک گوپتا و ماندرا کوسم.[8]در مورد نویسندگان روسی، همراه با آثار ای. زویاگلسکو[9] ا.کرلوف، و. موروزوف، ا. فدورچنکو[10]و تعدادی از نویسندگان دیگر که توجه معتنابهی را به مطالعه مشکل فلسطین اختصاص داده‌اند و گ.کوساچ، به مطالعه سازمان‌های سیاسی منفرد فلسطینی پرداخته است.

اگرچه گ. کوساچ به مطالعه آوارگان داخلی نپرداخته است، او در مقاله خود «نهضت ملی در چارچوب مذهبی»[11]به تفصیل تحولات ایدئولوژیک حماس را شرح داده و همان عنوان کاملا منعکس‌کننده تز اصلی نویسنده است. اگر حماس در ابتدا به عنوان شاخه فلسطینی سازمان اخوان المسلمین ایجاد شد و به این ترتیب، پیش از هر چیز، اهداف مذهبی فراملی را برای خود تعیین کرد، سپس با گذشت زمان این جنبش به طور فزاینده‌ای به سمت ملی‌گرایی پیش رفت. همانطور که کوساچ معتقد است، در پایان ربع اول قرن جاری، ایده مذهبی برای حماس تنها به یک اصل فعالیت تبدیل شد و یک ایدئولوژی اساسا ملی‌گرایانه را در پشت آن پنهان نمود.

این مقاله به دنبال بررسی دقیق تاریخ آوارگان داخلی و همچنین بررسی فعالیت‌های جاری آنها در سرزمین‌های فلسطینی نیست. در عوض، تأکید بر تجزیه و تحلیل منبع اصلی؛ سند جنبش جهاد اسلامی [12]منتشر شده در سال 2018 و باقی ماندن مهم‌ترین منبع برای درک ایدئولوژی و برنامه سیاسی سازمان است. از نظر روش‌شناختی، رویکرد نویسنده به تحلیل این سند مبتنی بر روش دقت و نگاه موشکافانه در متن (خواندن نزدیک) است که به طور گسترده در مطالعات ادبی و منابع مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما به طور غیرقابل قبولی توسط علوم سیاسی دست کم گرفته می‌شود. بر اساس تحلیل دقیق این سند و روش‌شناسی تحلیل نو مدرنیستی که پیش‌تر توسط نویسنده در نشریات دیگر آزمایش شده است، مقاله سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد که چگونه اسلام‌گرایی و ناسیونالیسم در دیدگاه های سیاسی آوارگان داخلی ترکیب شده‌اند.

2-     سند سیاسی سازمان جهاد اسلامی

نسخه سند مورد استفاده در این مقاله در 15 آوریل 2018 توسط روزنامه اردنی «المجد» منتشر شده است. حجم کل آن در حدود (6000 کلمه) است. این سند به بخش‌ها و زیربخش‌هایی تقسیم می‌شود که به دلیل ویژگی‌های چیدمان، گاهی اوقات از یکدیگر قابل تشخیص نیستند. در بخش‌های فرعی، مقالات شماره‌گذاری می شوند، اما شماره‌گذاری کلی وجود ندارد.

مقدمه

همانطور که در نشریات سازمان‌های اسلامی دین‌مدار مرسوم است، در مقدمه سند پس از عبارت «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نقل قولی از قرآن آمده است. در این مورد به آیات هشتم و نهم سوره ممتحنه استناد می‌شود: «خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیار و خانه‌هاتان بیرون ننمودند نهی نمی‌کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد [] و تنها شما را از دوستی کسانی نهی می‌کند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند، زنهار آنها را دوست نگیرید و کسانی که با آنان دوستی و یاوری کنند ایشان به حقیقت ظالم و ستمکارند.»[13]

انتخاب این آیات خاص قرآن به خودی خود قابل توجه است. منشور حماس در سال 1988 به نقل از آیات 110 تا 112 سوره «آل عمران» می‌گوید: «شما بهترین امتی بودید که در پیشگاه مردم بیرون آمدید، امر به معروف و نهی از منکر می‌کردید و به خدا ایمان داشتید و اگر صاحبان کتاب ایمان می‌آوردند برایشان بهتر بود. در میان آنها مؤمنان وجود دارند، اما بیشتر آنها آزاده هستند. 107. (111). آنها جز با رنج به شما آسیب نمی‌رسانند و اگر با شما بجنگند به شما پشت می‌کنند. در این صورت هیچ کمکی برای آنها نخواهد بود. 108. (112). هرجا که هستند ذلت و خواری می‌گیرند مگر به ریسمان خدا و نه به ریسمان مردم چنگ بزنند. آنان در غضب خدا قرار گرفتند و فقر و تنگدستی بر آنان رفت زیرا آنها به آیات خدا ایمان نیاوردند و پیامبران را بی‌حق آزار می‌دادند. این به دلیل نافرمانی آنان است.»[14] در عین حال، سند 2017 حماس به هیچ وجه بدون نقل قول‌های قرآنی عمل می‌کند؛ در عبارت مقدماتی، نویسندگان خود را به شکرگزاری از خداوند و ذکر حضرت محمد بسنده کرده‌اند «پروردگار رسولان و امام مجاهدان و اهل بیت و اصحاب او.»[15]

لازم به ذکر است که آیات نقل شده تا حد زیادی منعکس‌کننده ایده‌های کلیدی دو سازمان است. بنابراین، برای حماس مدل 1988، تزها اهمیت ویژه‌ای داشت، اولا در مورد برتری اخلاقی حامیان جنبش (احتمالا اول از همه، بر حامیان سایر گروه‌های سیاسی فلسطین) و ثانیا در مورد اجتناب‌ناپذیر بودن شکست «صاحبان کتاب» که در اسلام معمولا یهودیان و مسیحیان نامیده می‌شوند، به دلیل بی‌ایمانی. متن 2017 حماس، برعکس، بر تفاوت یهودیان و صهیونیست‌ها تأکید می‌کند[16]و بیان می‌دارد که تنها آنها دشمنان قانونی جنبش هستند. به همین ترتیب، سند آوارگان 2018 تنها کسانی را که «برای دین با شما جنگیدند و شما را از خانه‌هایتان بیرون کردند» را دشمن اعلام می‌کند. استناد به آیه در این مورد نیز به ما امکان می‌دهد تا بر امکان تعامل مثبت با همه کسانی که برای دین مبارزه نمی‌کنند و مسلمانان را از خانه و کاشانه خود بیرون نمی‌اندازند تأکید کنیم. بنابراین، سازمان از همان ابتدا نه تنها دشمنان خود را شناسایی می‌کند، بلکه خود را از گروه‌های جهادی رادیکال‌تر که فعالیت‌هایشان علیه همه غیرمسلمانان است، جدا می‌نماید.

متن اصلی مقدمه پیرو آیات قرآن است و با این واقعیت آغاز می‌شود که فلسطین وطن مردم فلسطین است (خود مردم هنوز به هیچ وجه تعریف نشده‌اند)، بخشی جدایی‌ناپذیر از میهن عربی و اسلامی (الوطن العربی و الاسلامیه) و صهیونیست‌ها با کمک استعمارگران غربی یک «موجودیت اسرائیلی» روی آن ایجاد کردند. در ادامه می‌خوانیم که از همان آغاز درگیری، مردم فلسطین از دفاع از «سرزمین و حرم خود» دست برنداشتند. امت عرب در طول سال‌ها نسل‌هایی از قهرمانان را قربانی کرده، زیرا هرگز آزادی فلسطین را به‌عنوان موضوع اصلی اعراب و مسلمانان در نظر نگرفته است.

در ادامه این سند، پیمان اسلو و حامیان فلسطینی آن را محکوم می‌کند:[17]«جهان دید که چگونه قربانی تبدیل به نگهبان جلاد خود شد!» امروز، طرف فلسطینی در حال ورود به مرحله جدیدی از هرج و مرج فکری، سرخوردگی سیاسی و حلقه های باطل است. تأکید می‌شود که بیجاشدگان داخلی دقیقا برای رهایی از این وضعیت و ایستادن بر روی زمین محکم بود که این سند را تدوین کردند.

مشخص است که ظاهر این سند نه با نیاز آوارگان داخلی برای شفاف‌سازی مواضع خود (همانطور که در سند حماس در سال 2017 انجام شده است) بلکه با وضعیت نامناسب در داخل فلسطین توضیح داده می‌شود. انتقاد شدید حامیان توافق اسلو که قبلا در مقدمه آمده است، آنها را اگر نه به عنوان دشمنان آوارگان داخلی، بلکه به عنوان مخالفان مستقیم آن، که در واقع در رنج مداوم فلسطینیان مقصر هستند، نشان می‌دهد. بنابراین، پیش‌تر در این مورد، آوارگان داخلی، با مخالفت خود با سایر سازمان های فلسطینی، هم آینده نگری سیاسی و هم برتری اخلاقی خود را بر مخالفان خود اعلام می‌کنند.

هویت جهاد اسلامی

آنچه در زیر می‌آید بخش اول سند در مورد هویت جنبش جهاد اسلامی است.

در این سند آمده است: جنبش جهاد اسلامی در فلسطین جنبش مقاومت فلسطین، اسلام راهنمای آن، آزادی فلسطین از رژیم صهیونیستی هدف آن و جهاد راه آن است. نکته قابل توجه این است که نه اینجا و نه بیشتر در مورد تمایل آوارگان داخلی برای ساختن یک کشور اسلامی و سازماندهی مجدد زندگی عمومی بر اساس اصول دینی یا در مورد گسترش قوانین شریعت چیزی گفته نشده است. تنها هدف جنبش در اینجا آزادی فلسطین است، در عین حال اسلام را راهنمای نهضت می‌نامند و جهاد راه آن است.

در ماده بعدی این سند توضیح داده شده است که جهت‌گیری اسلامی به معنای «پایبندی به قانون اسلام و افتخار به آن به‌عنوان شیوه (منهج) زندگی، تلاش برای تجسم معانی، ارزش‌ها و اخلاق آن در همه شئون افکار، رفتار و جهاد، تجلیل از شعائر الهی و پاسداشت ارزش‌های تعلق به وطن و امت است».

التزام به اسلام در این مورد از ویژگی‌های درونی آوارگان داخلی محسوب می‌شود، در عین حال بر لزوم تأیید ایمان از طریق عمل از جمله جهاد تأکید شده است. در این زمینه، خط استدلال آوارگان داخلی مندرج در سند، مشابه آنچه در سند معروف «اعتقاد ما و برنامه ما» «القاعده بین‌النهرین» قابل ردیابی است.[18] در عین حال، بر خلاف این متن، آوارگان داخلی بر جهت‌گیری ملی جنبش تاکید دارند. در واقع عشق به وطن و امت (بر اساس متن قبلی به ترتیب عربی و اسلامی) در اینجا به عنوان یکی از مظاهر خاص جهت‌گیری اسلامی نهضت قرار گرفته است. این «ملی شدن» ایمان دینی در اندیشه نوین اسلامی کاملا گسترده است، یعنی در جهتی که معمولا با اصطلاح «فقه الموطنه» مشخص می‌شود. طرفداران این رویکرد به طور معمول به «قانون اساسی مدینه» اشاره می‌کنند که نه تنها تعامل مسلمانان و غیرمسلمانان را در یک فضای عمومی واحد، بلکه وفاداری همبستگی آنها به منافع مدینه را نیز فرض می‌کرد.[19]

این سند همچنین تاکید دارد که جنبش با «اراده آگاهانه فلسطینی» در انجام «مسئولیت ملی عربی و اسلامی» و همچنین مسئولیت اخلاقی در پاسخ به تقاضای «مقابله همه‌جانبه با پروژه صهیونیستی» ایجاد شده است. بنابراین، جنبش جهاد اسلامی هویت منحصرا فلسطینی خود را مجددا تأیید می‌کند (البته با اشاره به همبستگی گسترده‌تر) و بر یک دلیل وجودی اساسا منفی تمرکز می‌کند، نه به خاطر ایجاد یک دولت، بلکه به خاطر مبارزه با دشمن. این نظر در مقاله بعدی سند تأیید می‌شود که در عین حال از لزوم رعایت سایر «وظایف ملی عربی و اسلامی نسبت به مردم و امت» صحبت می‌کند.

جهاد اسلامی یک جنبش ملی و اسلامی و یکی از اجزای جنبش ملی فلسطین مدرن است اما در عین حال، طبق ماده 5، آوارگان داخلی بخشی از «جنبش عمومی اسلامی در جهان» است. هویت ملی و دینی نهضت در مقاله زیر آورده شده است که در آن به ارتباط مستقیم مؤلفه‌های اسلامی، و فلسطینی می‌پردازد: «جنبش از نظر عاطفی با امت و به طور ارگانیک با میهن (وطن) پیوند خورده است».

فلسطین گذشته و حال

بخش بعدی این سند به فلسطین اختصاص دارد. با بخش‌های فرعی که به موضوع سرزمینی برمی‌گردد آغاز می‌شود. بر وحدت و تجزیه‌ناپذیری سرزمین فلسطین از اردن تا دریای مدیترانه و نیز حق «طبیعی، مذهبی و تاریخی» امت عربی و اسلامی بر آن تاکید شده با این حال، چیزی در مورد حقوق رسمی گفته نشده است. دلیل نادیده گرفتن این جنبه‌ها تنها در انتهای سند مشخص خواهد شد. بر این اساس یهودیان هیچ حقی بر این سرزمین ندارند.

نویسندگان این سند با پرداختن به موضوع تعیین سرنوشت مردم فلسطین، بر وحدت بدون توجه به ایدئولوژی یا محل سکونت گروه‌های فردی آن تاکید می‌کنند. از مسیحیان فلسطینی به طور خاص به عنوان «بخش جدایی‌ناپذیر مردم فلسطین و امت عربی و اسلامی» یاد می‌شود. همه این گروه‌ها، همانطور که در سند ذکر شده است، حق مقاومت و ایجاد حاکمیت بر سرزمین خود را دارند. همچنین از شخصیت ملی مردم فلسطین، پدیده «شخصیت فلسطینی» و غیرقابل قبول بودن شکاف بین فلسطینی‌ها صحبت می‌شود.

توصیف فلسطینیان توسط جنبش اسلامی، اساسا با اصطلاحات حماس که در مورد «شخصیت فلسطینی» نیز صحبت می‌کند، تفاوتی ندارد: «فلسطین سرزمین مردم عرب فلسطین است، از آنجا رشد کردند و خود را در آن تثبیت نمودند. به آن تعلق، گرایش و با آن ارتباط داشتند.»[20] در هر دو نسخه از توصیف «شخصیت فلسطینی»، ناسیونالیسم کاملا بر اساس روح سنت آلمانی «خون و خاک» تفسیر شده است. بر اساس آن، اعتقاد بر این است که نوع خاصی از شخصیت ملی شکل می‌گیرد که نه تنها با تاریخ، زبان، مذهب یا فرهنگ مشترک، بلکه متعلق به سرزمین مشترک تعریف می‌شود.

بخش بعدی به جایگاه فلسطین در تاریخ اعراب و اسلام اختصاص دارد. نویسندگان ریشه‌های تاریخی مردم فلسطین را به اعراب کنعانی، یبوستیان که اورشلیم را ساختند[21] و همچنین مردمان و قبایل دیگر می‌دانند. هرگونه ادعای یهودیان در مورد این سرزمین به دلیل مسلمان بودن حضرت ابراهیم قاطعانه رد می شود. علاوه بر این، تمام پیامبران بعدی از بنی‌اسرائیل که در سند به تاریخ اسلام اشاره شده است، نه به تاریخ و مذهب یهودی «لعنت شده از سوی خدا»، نیز مسلمان اعلام شده‌اند. همچنین تأکید می‌شود که باستان‌شناسی حقوق یهودیان بر سرزمین فلسطین را تأیید نمی‌کند.

نویسندگان با ذکر اهمیت مذهبی فلسطین برای مسلمانان (آوارگان داخلی، بر خلاف حماس، توجه چندانی به این موضوع ندارند)، به تفسیر اپیزودهای متعددی از رویارویی اعراب فلسطین با مهاجمان خارجی می‌پردازند. در عین حال، مقامات بریتانیایی در فلسطین در دوران قیمومیت[22] به وضوح با صلیبیون مرتبط هستند. با این حال، قداست فلسطین برای مسیحیان و تمایل چند صد ساله مسلمانان برای دفاع از مقدسات مسیحیان مورد تأکید ویژه قرار دارد.

نه تنها محتوا، بلکه نظم و ترتیب مقالات در اینجا بسیار مهم است. از سرزمین تا مردم، از مردم تا تاریخ و مذهب. درک اولیه از هویت فلسطینی که در این توالی شکل گرفت با درک سازنده‌ از هویت یهودی در تضاد است. همانطور که نویسندگان معتقدند، وحدت این دومی اساسا بر رد «ایمان واقعی» استوار است.

تاریخ فلسطین در سند آوارگان، در تصویر جهانی تاریخی اسلامی جهان ثبت شده و جایگاهی مرکزی در آن به خود اختصاص داده است. در عین حال، حق سرزمینی اعراب فلسطینی هم با وجود ارتباط اولیه این مردم با فلسطین و هم با انکار وجود چنین ارتباطی در میان یهودیان موجه است. در این زمینه، تاریخ فلسطین عاری از پویایی خطی است، بلکه ماهیت چرخشی دارد: و در آن همان نقشه فتح و مبارزه با فاتحان از قرن به قرن دیگر تکرار می‌شود.

بخش بعدی به اورشلیم، «قلب فلسطین» مرتبط است که «جایگاهی مذهبی، تاریخی و فرهنگی در آگاهی هر عرب و مسلمانی دارد». بر اهمیت زیارتگاه‌های مسلمانان و مسیحیان این شهر تاکید شده، غیرقابل قبول بودن تقسیم و تبدیل آن به یهودی، هرگونه جدایی بیت‌المقدس شرقی غیرقانونی اعلام شده و مالکیت اسلامی بدون قید و شرط بر مسجدالاقصی، گنبد بر صخره و دیوار تاکید شده است. هرگونه اقدام کشورهای ثالث (عمدتا عربی) برای به رسمیت شناختن حاکمیت یهود بر اورشلیم نیز مردود است.

در پایان بر حق بازگشت آوارگان فلسطینی تاکید شده است:

«مسئله فلسطین یک مسئله پناهندگی نیست، بلکه یک مسئله ملی، عربی، اسلامی و بشردوستانه است، به خاطر آزادی وطن مردم فلسطین تا بتوانند با آزادی و عزت در آن زندگی کنند. مردمان دیگر حق پناهندگان برای بازگشت به سرزمین خود و به خانه‌هایشان که از آنجا رانده شده اند، حقی است که از اصل و نسب آنها نشأت می‌گیرد، این حق مردم فلسطین در سرتاسر سرزمین خود یعنی فلسطین است.

در این مورد، این تز که مردم در سرزمین خود نه تنها باید آزادانه (ظاهرا از یوغ مهاجمان خارجی)، بلکه با عزت زندگی کنند، شایسته توجه ویژه است. مفهوم کرامت در اصطلاح عرب - مسلمان سابقه طولانی و دشواری دارد: متکلمان و فیلسوفان قرون وسطی به آن پرداختند، که با آن اول از همه، لطف خداوند را درک کردند. و همچنین توانایی برگزیدگان الهی در انجام معجزه. در بکارگیری مدرن آن، در درجه اول با ایده احترام به شخص انسانی همراه است و با اندیشه اروپایی روشنگری مرتبط است. مشخص است که مقاله ویکی‌پدیای عربی که به این مفهوم اختصاص دارد، اصولا به سنت مذهبی و فلسفی عرب-اسلامی استفاده از آن اشاره نمی‌کند. این مفهوم به طور گسترده در جریان اعتراضات بهار عربی مورد استفاده قرار گرفت.[23] تصادفی نیست که انقلاب 2011 تونس را «انقلاب عزت» نامیدند و اولین و مشهورترین فیلم مربوط به آن رویدادها «دیگر نترس» نام داشت.

توضیح حق بازگشت آوارگان صرفا به مبدأ فلسطینی‌ها، یعنی ارتباط اصلی آنها با سرزمینشان، به جای دلایل قانونی (مانند خود اخراج یا روش‌های انجام آن)، دوباره به درک ملت از منشور مفهوم خون و خاک منجر می‌شود.

همچنین آغاز سخن نقل شده در این سند قابل توجه و تا حدودی گیج‌کننده است که می‌گوید مشکل فلسطین مشکل پناهندگان نیست. بر اساس متن بعدی، می‌توان فرض کرد که این صورت‌بندی بلاغی دلالت بر این دارد که موضوع پناهندگان، اصولا نمی‌تواند موضوع بحث باشد.

پروژه صهیونیستی و مبارزه با آن

بخش بعدی این سند به بررسی پروژه صهیونیستی می‌پردازد که بر اساس افسانه‌ها و دروغ‌های مذهبی به عنوان استعمار، نژادپرست و متجاوز شناخته می‌شود. جنبه مذهبی نقد این پروژه از یک سو در بیان نادرستی ایمان یهود (از جمله عناصری مانند این ایده که قوم یهود توسط خدا انتخاب شده‌اند) نهفته است و از سوی دیگر در تز رویارویی دائمی اسلام با غرب (به ویژه با آمریکا) ابزاری که صهیونیست‌ها به آن تبدیل شدند. نقاط عطف تاریخی چنین رویارویی شامل جنگ‌های صلیبی (قرن15-8)، فروپاشی خلافت عثمانی (نه امپراتوری!) در اوایل دهه 1920، اشغال بریتانیا و اعلام فلسطین به عنوان وطن هر دو اعراب و یهودیان است. بر اساس این منطق، ایجاد کشور اسرائیل در سال 1948 با هدف تکه تکه کردن جهان عرب و اسلام بود که هم غرب و هم اتحاد جماهیر شوروی به آن علاقه داشتند.

درگیری با اسرائیل به صراحت، تمدنی توصیف می‌شود. این امر ناگزیر در خوانندگان غربی با اثر معروف هانتینگتون «برخورد تمدن‌ها» تداعی می‌کند، اگرچه دلیل کافی برای اثبات اینکه نویسندگان سند در این مورد مستقیما از کتاب او الهام گرفته‌اند وجود ندارد. تفسیر تمدنی درگیری نیز ممکن است با ایده‌های نیکالای دانیلفسکی یا اُسوالد اسپنگلر باشد و تأثیر سنت رمانتیک ناسیونالیسم آلمانی که در بخش‌های دیگر متن قابل توجه است، دقیقا نشان‌دهنده تأثیر اسپنگلر است. همچنین در اینجا می‌توان اشاره‌ای به مفهوم قرون وسطایی اسلامی کرد که در تقابل دارالاسلام «جهان اسلام» و دارالحرب «سرزمین جنگ» و با روح یک رویکرد تمدنی بازتفسیر شده است. متن همچنین تاکید دارد که اهداف مهاجمان صهیونیست فراتر از خاک اسرائیل است، اگرچه معنای خاص‌تر این تز نامشخص است. شاید این نشانه‌ای از تمایل دشمن برای ایجاد تسلط نظامی-سیاسی بر کل خاورمیانه یا تمایل او برای شکست‌دادن امت عربی و اسلامی بدون ایجاد کنترل فیزیکی بر سرزمین‌های جدید باشد.

یک ویژگی جالب توصیف خود اسرائیل است که به عنوان «ابزار یهودیت صهیونیستی و قلعه نظامی آن» به تصویر کشیده می‌شود، اساسا مانند یک اردوگاه نظامی که هر ساکن آن یک سرباز است، حتی اگر در حال حاضر در خدمت نباشد. این توصیف به نویسندگان این امکان را می‌دهد که آوارگان داخلی را با مخالفان یکی بدانند: اگر برخی یک سازمان ملی و اسلامی هستند، پس برخی دیگر یک نهاد ملی و یهودی. در این تعبیر، هر دو بازیگر غیردولتی با هویت آینه‌ای ظاهر می‌شوند. در این زمینه، توصیف دشمن به عنوان یک اردوگاه نظامی، به شکلی منطقی به این نتیجه می‌رسد که تنها روش ممکن برای مقابله با او، مبارزه مسلحانه است.

نویسندگان استدلال می‌کنند که برخلاف فلسطینیان، یهودیان مردمی همگن با منشاء مشترک نیستند. آنها به عنوان یک جامعه مذهبی (یا با توجه به «نادرستی» ایمانشان، شبه مذهبی) دیده می‌شوند که حول ایده اسرائیل و یک اسطوره غلط متحد شده‌اند. آوارگان داخلی علیه یهودیانی که از اسرائیل حمایت نمی‌کنند و در سرزمین‌های فلسطین زندگی نمی‌کنند، جنگی به راه نمی‌اندازد.

بخش بعدی این سند به مسئله فلسطین اختصاص دارد که نه تنها برای خود فلسطینی‌ها، اعراب و مسلمانان، بلکه برای همه کسانی که برای صلح و عدالت تلاش می‌کنند، به عنوان بحثی محوری قلمداد می‌شود.

ماده دوم این بخش در مورد مبارزه برای آزادی فلسطین در داخل مرزهای «از نهر تا دریا» (و نه در مرزهای 1967) صحبت می‌کند که «زمانی که خداوند بخواهد» اتفاق می‌افتد. این بیانیه احتمالا چیزی بیش از یک فرمول ساده دینی را در خود مستتر دارد؛ ممکن است در مورد اعتقاد اخروی مربوط به پیروزی خود شخص باشد. تجربه سایر سازمان‌های اسلام‌گرا نشان می‌دهد که چنین اظهاراتی ممکن است به پیامدهای عملی متفاوتی منجر شود. از یک سو، اگر پیروزی از پیش تعیین شده توسط خداوند باشد، مصالحه‌های موقتی در راه رسیدن به آن امکان‌پذیر است.

از سوی دیگر، جبر ممکن است به معنای طرد بنیادی تعدادی از تصمیمات اساسی سیاسی قبل از دستیابی به این پیروزی باشد. این نوع دوگانگی تفاسیر ممکن است مشکلاتی را در ایجاد روابط با نیروهای اسلام‌گرا که به دنبال ادغام در فضای سیاسی قانونی هستند، بوجود بیاورد زیرا رقبای آنها هرگز نمی‌توانند از صداقت امتناع اسلام‌گرایان از روش‌های مبارزه غیرمتعارف مطمئن باشند. وضعیت مشابهی را می‌توان در منطقه مشاهده کرد: از ترکیه، جایی که حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان متهم به «اسلامی‌سازی خزنده» جامعه به مصر و تونس شدند، جایی که مخالفان النهضه و اخوان‌المسلمین اطمینان داشتند که این جنبش‌ها دارای واحدهای مسلح مخفی هستند.[24]

آخرین ماده در این بخش به ارتباط مسئله فلسطین با سایر مشکلات اعراب و مسلمانان مانند پراکندگی، عقب‌ماندگی و تبعیت آنها از نیروهای خارجی می‌پردازد. بنابراین، فرض بر این است که «احیاء، استقلال و وحدت امت» ارتباط مستقیمی با حل این موضوع پیدا می‌کند. در این صورت، آوارگان تعهد خود را به مفاهیم ناسیونالیسم عربی و پان اسلامیسم به ویژه در مسائل احیاء، وحدت و استقلال امت نشان می‌دهند. این لفاظی با قربانی شدن اعراب و مسلمانان، که اغلب در متون اسلام‌گرایانه به عنوان قربانیان دستکاری خارجی توصیف شده‌اند، تقویت می‌شود.

در ادامه به بررسی مضامین مقاومت و جهاد پرداخته شده است. مشروعیت آنها با قوانین الهی، آداب و رسوم و کنوانسیون‌های بین‌المللی موجه است. جدای از محکومیت پیمان اسلو در مقدمه، این اولین بار است که در این سند به حقوق بین‌الملل اشاره می‌شود، با این حال، در این زمینه همچنان در مقایسه با شریعت الهی، نقش ثانویه دارد. مبارزه مسلحانه به عنوان یک وظیفه شرعی (واجب دینی تعبدی)[25] اعلام می‌شود، در حالی که امتناع از انجام آن مساوی با غفلت از دین است. در عین حال مقاومت نیز یک وظیفه میهنی و ملی اعلام شده و امتناع از آن به عنوان «ترک وطن و زیر پا گذاشتن اساسی‌ترین کنوانسیون ها، میثاق‌ها و ارزش‌هایی که جوامع، دولت‌ها، وطن و ملت‌ها بر آن تکیه دارند» تعبیر می‌شود.

نیاز به مبارزه اول از منشور دین و دوم از منشور ناسیونالیسم توضیح داده می‌شود. در عین حال امتناع از آن، به ظاهر دلیلی برای اتهام کفر (تکفیر) نمی‌دهد؛ حداقل این ایده به صراحت در سند بیان نشده است. اگرچه ایده مندرج در بخش‌های قبل در مورد همبستگی مستقیم ایمان و عمل می‌تواند به چنین نتیجه‌ای منجر شود، اما انتخاب آیات برای متن مقدمه همچنان حاکی از رد نسخه حداکثری تکفیر توسط مؤلفان است.

نیاز به جهاد مسلحانه نه تنها با اصول دینی، بلکه با ارزیابی اثربخشی مبارزه مسلحانه توجیه می شود. جنوب لبنان و نوار غزه به عنوان نمونه ذکر شده است. دومی می‌تواند به صورت فرضی به این معنا باشد که در زمان انتشار سند، غزه دیگر توسط آوارگان داخلی به‌عنوان یک سرزمین اشغالی تلقی نمی‌شد، اما در این مرحله (اواسط دهه 2020) احتمالا آوارگان موضع دیگری اتخاذ می‌کنند.

نویسندگان سند با توسعه موضع جهاد، احتمال ترکیب آن با «انتفاضه مردمی» را ذکر کرده و بر اهمیت بمب‌گذاری‌های انتحاری تأکید می‌کنند و همچنین حق مردم فلسطین برای داشتن و استفاده از سلاح را اعلام کرده‌اند.

در نهایت، نویسندگان به موضوع حل تعارض می‌پردازند. آوارگان داخلی با اتخاذ موضعی سازش‌ناپذیر، مشروعیت هرگونه توافق‌نامه‌ای را که پس از اعلامیه بالفور در سال 1917 به تصویب رسید، همچنین هرگونه توافق بین‌المللی که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد، رد می‌کند.[26] همه چیز به این تز برمی‌گردد که حق زندگی یهودیان خارجی و حاکمیت بر فلسطین به معنای سلب چنین حقی از فلسطینیان است.

تفسیر پویایی حل تعارض موجود در این بخش نمایان است. استدلال می‌شود که کشورهای عربی ابتدا تعهد خود را به آرمان مشترک، «ارزش‌ها، دستورالعمل‌ها و تعهدات» آن، که درگیری را به یک مشکل منحصرا فلسطینی تبدیل کرد، کنار گذاشتند. سپس مبارزه بین خود فلسطینی‌ها شدت گرفت و درگیری‌های بین قومی و بین  مذهبی[27]بین اعراب و مسلمانان که در جهان اسلام، دشمن انتخاب کردند، نه اسرائیل شدت گرفت. بنابراین، پیروزی نهایی اسلام و فلسطینی‌ها، بدون شک از منظر دینی ـ آخرت‌شناختی، با پویایی آشکارا منفی منازعه در یک دوره تاریخی محدود در تقابل قرار می‌گیرد. اگرچه این موضوع مستقیما در جایی بیان نشده، اما به شکل منطقی از متن سند برمی‌آید که چنین پویایی‌های منفی پیامد مستقیم خیانت برخی از نخبگان به امت و به آرمان پان اسلامی و پان عربی است.

فلسطینی‌ها در جهان بزرگ

بخش بعدی این سند به بررسی وضعیت داخل فلسطین می‌پردازد. مؤلفان با درک نیاز به جهاد مسلحانه علیه اشغالگران، هرگونه رویکرد جایگزینی را که متضمن اقدامات میانجی باشد رد کرده و تقسیم جنبش فلسطین به گروه‌های متخاصم را غیرقابل قبول اعلام می‌کنند. امکان برگزاری انتخابات در فلسطین نیز قاطعانه تکذیب می‌شود. امضای معاهده اسلو توسط سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به عنوان یک کودتا در درون سازمان تلقی می‌شود که در نتیجه آن اصول اساسی خود، در درجه اول تکیه بر مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت. اگرچه خود سازمان آزادیبخش فلسطین در این مورد نامشروع اعلام نشده است، اما سیاست‌های فعلی آن غیرقانونی اعلام می‌شود.

از آنجایی که بخش قابل توجهی از فلسطینی‌ها به نمایندگی از حماس، آوارگان داخلی و دیگر گروه‌های اسلام‌گرا در فعالیت‌های ساف دخیل نیستند، دیگر نماینده کل مردم فلسطین نمی‌تواند باشد. برای اصلاح این امر، سازمان آزادیبخش فلسطین باید بر اساس دو منشور ملی و میهنی «در چارچوب یک برنامه جامع ملی مبارزه برای دستیابی به اهداف ملت فلسطین و آزادی تمام فلسطین، به شیوه‌ای دموکراتیک و توافقی بازسازی شود.» بنابراین، این سند مسیری را برای ادغام آوارگان داخلی در سازمان آزادیبخش فلسطین، مشروط به اصلاح در مورد دوم ترسیم می‌کند. با این حال، کاملا مشخص نیست که دقیقا منظور از «منشور» چیست. در عین حال، تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان یک نهاد دولتی غیرقانونی شناخته می‌شود که به منافع مردم فلسطین خیانت می‌کند، اگرچه وجود آن یک امر انجام شده تلقی می‌گردد.

آنچه در پی می‌آید فراخوانی فوری برای اتحاد فلسطین بر اساس حداقل اجماع است. نهادهای ملی فلسطین باید به گونه‌ای متحول شوند که همه نیروهای فلسطینی در فعالیت‌های آنها مشارکت داشته و درگیر اجرای اختیارات اعطا شده از سوی دشمنان نباشند، بلکه درگیر مبارزه آزادی‌بخش ملی در سراسر فلسطین باشند. این نهادها نه باید نمونه اولیه یک سیستم تمام عیار مدیریت دولتی، بلکه بدنه مبارزه و مقاومت شوند، بنابراین تجربه سه دهه اخیر را باید نفی و محکوم کرد.

از جمله مهم‌ترین وظایف ذکر شده، تقویت نهادهای جامعه مدنی است که شکل تاریخی جنبش فلسطین هستند، مراقبت از اسرای فلسطینی در زندان‌های اسرائیل و خانواده‌های آنها، تقویت نقش زنان در مبارزات ملی. عدم ذکر نهادهای اجتماعی سنتی مانند قبیله‌ها نشان دهنده رویکرد کاملا جدید آوارگان داخلی به واقعیت اجتماعی و حساسیت جنبش نسبت به دستور کار اجتماعی مدرن است.

نویسندگان با گذر از مسائل امت عربی و اسلامی، تز اصلی را اینگونه بیان می‌کنند: «جنبش به وحدت ملت با همه اجزای گوناگون آن معتقد است، اما اصل وحدت دهه‌هاست که عملا غایب بوده اما وجود داشته است. جای خود را به واقعیت پراکندگی، تقسیم، محورها و روابط بین منافع خصوصی داده است که اغلب با خصومت و تنش یا در بهترین حالت سردی مشخص می‌شود. با این حال، این وضعیت و همچنین عدم حمایت اتحادیه کشورهای عربی و سازمان همکاری اسلامی از فلسطین، در درجه اول اهمیت مشکل فلسطین برای اعراب و مسلمانان را از بین نمی‌برد و دوم «عربی» و «اسلامیت» فلسطین.

لزوم همکاری میان حزب دموکرات و فلسطینی‌ها به طورکلی با تمامی نیروهای فعال در جهان عرب-اسلام و عدم پذیرش مشارکت یکی از طرفین در درگیری‌هایی که آن را از هم پاشید، به ویژه مورد توجه قرار می‌گیرد. آوارگان داخلی به عنوان ابزار اصلی غلبه بر بحران‌های داخلی، «تعمیق فرهنگ گفتگو، مشورت، دموکراسی، احترام به کثرت‌گرایی سیاسی، حقوق مادی و اخلاقی بشر، توسعه آزادی‌های عمومی و حفظ هویت را نام می‌برد. همه درگیری‌ها در جهان عرب و اسلام، به ویژه نزاع شیعه و سنی، نتیجه دخالت و دستکاری خارجی تلقی می‌شود. غلبه بر چنین درگیری‌ها با کمک گفتگوی ملی امکان‌پذیر است.

در این استدلال‌ها، علاوه بر عینیت‌یابی معمول امت عرب و مسلمان برای گفتمان‌هایی از این دست، همگرایی سنت‌های سیاسی اسلامی و دموکراتیک؛ از ویژگی‌های مدرنیسم اسلامی، به وضوح دیده می‌شود. در این تعبیر، نهاد اسلامی مشورت هم تراز با شیوه‌های دموکراتیک قرار می‌گیرد. علاوه بر این، در متن دو بار به گفتگو (فرهنگ گفتگو و گفتگوی ملی) اشاره شده است. پس از بهار عربی، رویه برگزاری گفتگوهای ملی در منطقه رواج یافت: این گفتگوها در تونس، لیبی، بحرین، یمن و سایر کشورها برگزار شد. علیرغم تجربه به طور کلی منفی (موفقیت جزئی فقط در تونس به دست آمد)، منطقه همچنان سودمندی چنین فعالیت‌هایی را درک می‌کند. چنین گفتگوهایی هم با سنت‌های دموکراتیک و هم مذهبی و قبیله‌ای توجیه می‌شود.

مفاد بعدی در این بخش شامل درخواست برای اتحاد دولت‌ها و ملت‌های عربی و مسلمان در مبارزه با صهیونیسم، «تروریسم دولتی» آمریکا و مداخلات نظامی، همچنین برای رد ابتکار صلح عربی در سال 2002،[28] توافق اسلو سال‌های 1993-1995 و هرگونه همکاری با «دشمن صهیونیستی» است. به طور جداگانه، نقش روشنفکران در مقابله با فرهنگ شکست‌گرایی که جهان عرب و اسلام را فرا گرفته، مورد بحث قرار می‌گیرد.

بخش آخر به تحلیل وضعیت بین‌المللی اختصاص دارد. با توجه به تصویر جهان ترسیم شده در سند، غرب اسلام را دشمن طبیعی خود می‌بیند که مدام و ناعادلانه متهم به تروریسم می‌شود. موضع غرب در واقع به موضع آمریکا و اسرائیل خلاصه می‌شود. دومی جایگاه مرکزی در فرهنگ و سیاست غرب را اشغال می‌کند، در حالی که کشورهای اروپایی به عنوان اقمار ساده ایالات متحده دیده می‌شوند. تسلط غرب به آوارگان داخلی اجازه نمی‌دهد تا اصول «به اصطلاح حقوق بین‌الملل» را به رسمیت بشناسد، زیرا اقدامات اسرائیل را مشروعیت می‌خشد. با این حال، این بدان معنا نیست که جنبش جهاد اسلامی نمی‌تواند با نیروهایی که برای یک هدف عادلانه می‌جنگند و با فلسطینی‌ها همدردی می‌کنند تعامل داشته باشد.

3-    ایدئولوژی و روایت سازمان جهاد اسلامی

اگر سند آوارگان را از منظر ایدئولوژی در نظر بگیریم، کاملا با فرمول «ناسیونالیسم در چارچوب اسلامی» پیشنهاد شده توسط گریگوری کوساچ ]مورخ و عرب‌شناس شوروی و روسیه[ مطابقت دارد. در این راستا، تفاوت بین افکار آوارگان داخلی و خط ایدئولوژیک حماس بسیار کم است. در واقع، محتوای اصلی برنامه آوارگان مربوط به حفاظت از منافع مردم فلسطین و احقاق حق آنها برای یافتن وطن است. خدمت به ملت به عنوان یک وظیفه دینی ارائه می‌شود و نویسندگان از ایده‌ها و دستگاه مفهومی ملی‌گرایان به طور گسترده استفاده می‌کنند و به ویژه مفهوم «عربیت» را یادآور می‌شوند. تعیین رابطه هویت فلسطینی با هویت عربی و پان اسلامی برای آنها مهم بود و مسلما این کار خالی از لطف نبوده است.

با این حال، مشکل رابطه بین هویت عربی و اسلامی هنوز حل نشده باقی مانده است؛ به ویژه، مسئله جایگاه مسیحیان فلسطینی در جنبش ملی کاملا روشن نیست. با این حال، مولفه اسلامی در این تصویر از جهان، در بیشتر موارد، تنها چارچوبی برای ایدئولوژی ناسیونالیستی محسوب می‌شود.

این ایدئولوژی ناسیونالیستی از برخی جهات به سایر افکار ملی‌گرایانه رایج در منطقه بسیار نزدیک است. بنابراین، نظریه‌پرداز مشهور ناسیونالیسم عرب، میشل عفلق،[29] در سخنرانی اصلی خود در 5 آوریل 1943 در دانشگاه دمشق در مورد لزوم بازگرداندن یکپارچگی شخصیت عرب صحبت کرد که به نظر وی، تکه تکه می‌آمد. او معتقد بود که این امر از طریق روی آوردن به تاریخ و بازگرداندن ارتباط مستقیم بین روح، کلام و عمل امکان‌پذیر است. او اسلام را شکلی از وجود ملت عرب می‌دانست: «اسلام عرب‌گرایی را تجدید می‌کند و آن را بهبود می‌بخشد.» او گفت: «امروز همه عرب‌ها محمد باشند». «اسلام واضح‌ترین بیان تمایل ملت عرب به ارزش‌های جاودانه و جهانی است[...] «اسلام در ذات خود عربی و در آرمان‌ها و اهدافش جهانی است» و «عربیت جسمی است که روح اسلام در آن ساکن است.»[30] عفلق استدلال کرد که اعراب ایده نادرست جدایی دین و ناسیونالیسم را از اروپایی‌ها وام گرفته بودند؛ با این حال، «ناسیونالیسم ما ارگانیسمی است که اجزای آن به هم تنیده شده و هرگونه تلاش برای حذف هریک از اجزای آن به معنای تهدید به مرگ است. رابطه اسلام و عرب با هیچ رابطه دیگری بین ناسیونالیسم و ​​مذهب تفاوتی ندارد. مسیحیان عرب زمانی متوجه این موضوع خواهند شد که ناسیونالیسم آنها به بیداری کامل برسد و هویت واقعی خود را بازیابد. اسلام فرهنگ ملی آنهاست و آنها باید با آن عجین شوند تا درکش کنند و دوست بدارند تا از اسلام دفاع کنند، همانطور که از ارزشمندترین مؤلفه‌های هویت عربی خود دفاع می‌کنند. بدیهی است که ایده‌های عفلق در این مورد به هیچ وجه با سند آوارگان داخلی که چندین دهه بعد تدوین شده است، در تضاد نیست، اما از بسیاری جهات روشن شدن آن دسته از تزهای جنبش را که با توسل به مفاهیم ناسیونالیسم همراه است، ممکن می سازد.

در نگاه اول، می‌توان نتیجه گرفت که مؤلفه مذهبی جهان‌بینی آوارگان داخلی تنها به عنوان پوششی برای محتوای ملی‌گرایانه آن عمل می‌کند. با این حال، اگر از ایدئولوژی فراتر بروید، مشخص می‌شود که اینطور نیست. مهم این است که در پس ساختار فکری پیشنهادی، روایت بنیادینی را ببینیم که مبتنی بر آن است و جهان‌بینی حامیان سازمان را منعکس می‌کند.

روش‌شناسی تحلیل اینگونه روایات توسط نویسنده در چندین اثر، از جمله پایان‌نامه دکتری، پیشنهاد و آزمایش شده است،[31]که در آن سه روایت مدرن از ویژگی‌های جهان عرب شناسایی و شرح داده شده است؛ لیبرال، چپ و محافظه‌کار همچنین دو روایت سنتی؛ قبیله‌ای و اسلام‌گرا. در سند آوارگان داخلی مورد بررسی، می‌توان عناصر چهار روایت از این پنج روایت را مشاهده کرد: فقط روایت لیبرال وجود ندارد. در این مورد، مهم‌ترین جایگاه را روایت اسلام‌گرایانه اشغال کرده که به عنوان پایه و اساس کل ساختار است و وجود آن را در هر دو سطح منطقی و هنری تضمین می‌کند.

در سطح منطقی، توسل به اسلام سیاسی با تز خود در مورد جدایی‌ناپذیری ایمان و عمل و با اعلام جهاد به عنوان یکی از وظایف یک مسلمان، شرط لازم برای تز کلیدی آوارگان داخلی در مورد ضرورت است. برای مبارزه با مهاجمان اما در سطح هنری چیز دیگری مهم‌تر است.

روایت اسلام‌گرایانه، که تلقی از جهان و تاریخ را به مثابه نظریات درباره آفرینش فرض می‌کند، خود کنایه‌آمیز است،[32]زیرا می‌پذیرد که معنای درونی یک گزاره می‌تواند مخالف معنای بیرونی باشد. این روایت مبتنی بر خوانش دینی خاصی از واقعیت است که نیازمند تفسیر تجسم تدبیر الهی است. سیاست برای اسلام‌گرایان یادداشت‌هایی در حاشیه آفرینش، تفسیری بر آن و آیینه آن است. این درک را می‌توان در سراسر طیف سازمان‌های اسلام سیاسی، از النهضه میانه‌رو در تونس گرفته تا دولت اسلامی افراطی (داعش) یافت.* در روایت‌های آنها، ایده «صراحت» وجود دارد و معانی پنهان متون مقدس، انعکاس اراده الهی در این متون و در خود آفرینش، مسئله تفسیر را به منصه ظهور می‌رساند: این به معنای آن چیزی نیست که به نظر می‌رسد، همه چیز را می‌توان به طرق مختلف فهمید و هر عملی در صورتی مشروعیت پیدا می‌کند که بتوان آن را از منشور امر قدسی تفسیر کرد. بنابراین، آوارگان، رسالت خود، تاریخ مردم فلسطین، امت عرب و اسلامی همچنین یهودیان، یهودیت، صهیونیسم و ​​استعمار را در تاریخ معادشناختی جهان می‌نویسند که منطق توسعه آن پیروزی نهایی اولی بر دومی را تضمین می‌کند.

انعطاف طعنه‌آمیز و تمایل به بازی با معانی بیرونی مشخصه روایت اسلام‌گرایانه، در عین وفادار ماندن به محتوای درونی، به این روایت اجازه می‌دهد تا به گونه‌ای سازماندهی شود که در آن، جا برای عناصر ذاتی جهان‌بینی‌های دیگر وجود داشته باشد.

نتیجه، همانطور که اغلب در تفاسیر اسلام‌گرایانه از گذشته اتفاق می‌افتد، یک نگاه حماسی به تاریخ است که در روایت قبیله‌ای نهفته است. او حرکت زمان معادشناسی «بزرگ» از خلقت جهان تا قضاوت آخر را انکار نمی‌کند، اما تغییرات در سطح رویدادی خاص را نادیده می‌گیرد. کل تاریخ بشریت به صورت مجموعه‌ای بی‌پایان از اپیزودهای تکراری ارائه می‌شود و حکایت از مبارزه با مهاجمانی دارد که می‌خواهند سرزمین، خانه‌ها و زیارتگاه‌های «ما» را بگیرند.

این درک از تاریخ با موفقیت توسط عناصر محافظه‌کار و چپ تکمیل می‌شود. اگرچه این عناصر در ایدئولوژی جهاد اسلامی نقش برجسته‌ای دارند، اما در روایت؛ بسیار کمتر برجسته هستند. عنصر محافظه‌کار در درک ملی‌گرایی ملت که در اتحاد و مخالفت آن نه تنها با غرب، بلکه با بقیه جهان درک می‌شود، متجلی است. تصویر یک «قلعه محاصره شده» و آخرین سنگر حقیقت، احاطه شده توسط دریایی بی‌پایان از دروغ و ریا، در اینجا بسیار مناسب است. روایت چپ، روایت اسلام‌گرا را در باور غایت‌شناسانه‌اش به پیروزی نهایی نور بر تاریکی و روایت محافظه‌کار را در جذابیتش به ایده ملیت و وحدت بازتاب می‌دهد. در این راستا، به عنوان پیوندی بین سایر عناصر متن عمل می‌کند. در عین حال، به ما امکان می‌دهد تا ایده خودتأیید شخصیت اصلی (در این مورد، مردم فلسطین و به طور گسترده‌تر امت عرب و اسلامی) را که مشخصه طرفداران چپ است، در روند این مبارزه توسعه دهیم.

4-     نتیجه‌گیری

بر اساس تجزیه و تحلیل، می‌توان چندین نتیجه مهم گرفت؛ اول، در شکل بیرونی خود، پلتفرم ایدئولوژیک آوارگان امروزی شبیه پلتفرم حماس است، اما نه از سال 2017، بلکه مربوط به دوره قبل. مؤلفه اسلامی در آن بارزتر است و تمایل به سازش بسیار ضعیف‌تر.

دوم، مسئله ترکیب اسلام‌گرایی و ناسیونالیسم در ایدئولوژی هواداران آوارگان داخلی (همانطور که احتمالا طرفداران حماس) در این مورد کاملا مرتبط به نظر نمی‌رسد. اگر در سطح ایدئولوژیک مؤلفه ناسیونالیستی بدون شک غالب است، در سطح روایی ثانویه است و به ما اجازه نمیدهد که جهان، تاریخ و روند سیاسی را از دیدگاه حامیان سازمان توضیح دهیم. این امر یک بار دیگر این پرسش را در مورد رابطه ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی در فرهنگ سیاسی عربی و اسلامی مطرح می‌کند.

سوم، اختلاف نظری آشکار بین ایدئولوژی و روایت در این مورد، پرسش از رابطه این دو سطح در سازماندهی معانی سیاسی را مطرح می‌کند.

چهارم، از نظر عملی، وضعیت توصیف شده به این معنی است که بنابر تئوری رانش احتمالی جهاد اسلامی به سمت اعتدال تنها در خود سازمان از نظر تاکتیکی قابل درک است. شرکت نمایندگان آن در نشست بعدی بین فلسطینی‌ها در مسکو در سال 2023 و موافقت با پذیرش بیانیه نهایی، با تاکید بر فقدان جایگزین برای ساف به عنوان یک پلتفرم پان فلسطینی برای دستیابی به صلح، احتمالا باید در داخل آوارگان تفسیر شود. نه به عنوان تلطیف موقعیت خود، بلکه به عنوان اولین گام به سوی دگرگونی ساف به سوی رادیکالیسم بیشتر.

 یادداشت‌ها

* «برادران مسلمان» (الاخوان المسلمون) سازمانی است که به عنوان تروریست شناخته شده و با تصمیم دادگاه عالی فدراسیون روسیه مورخ 14 فوریه 2003 شماره GKPE 03-116 فعالیت آن در روسیه ممنوع و در 4 مارس 2003 لازم الاجرا شد.

* «دولت اسلامی» در عراق و شام (ISIS) سازمانی است که به عنوان تروریست شناخته شده و با تصمیم دادگاه عالی فدراسیون روسیه در تاریخ 29 دسامبر 2014 شماره AKPE14-1424S که در تاریخ 13 فوریه 2015 لازم‌الاجرا شد فعالیت آن در روسیه ممنوع است.

 

پاورقی‌ها با فونت ایتالیک توسط مترجم اضافه شده‌اند.

مقاله فوق پس از انتشار در نشریه موسسه ملی تحقیقات اقتصاد جهانی و روابط بین‌الملل به نام پریماکوف وابسته به آکادمی علوم روسیه در ابتدای سال جاری میلادی، به تاریخ 4 سپتامبر 2024 در وبسایت اندیشکده شورای امور بین‌الملل روسیه منتشر شده است.

 واسیلی کوزنِتسف[2]- 4 سپتامبر 2024

ترجمه: ز. حمدیه

منبع:

https://www.imemo.ru/publications/periodical/pmb/archive/2024/1-66/conflicts-and-security-issues-in-the-middle-east/islamic-jihad-in-palestine-close-reading-a-policy-document

https://russiancouncil.ru/analytics-and-comments/comments/islamskiy-dzhikhad-v-palestine-opyt-medlennogo-chteniya-politicheskogo-dokumenta/

 


[1] . تحلیل متن با نگاهی دقیق و موشکافانه

[2] دکترای علوم سیاسی، معاون پژوهشی موسسه شرق‌شناسی آکادمی علوم روسیه، عضو اندیشکده شورای امور بین‌الملل روسیه

[3] ای. اسکیر، «جهاد اسلامی فلسطین» خانه نشر تائوریس، لندن، 2021.

[4] ای. اسکیر، «تاریخ جهاد اسلامی فلسطین: ایمان، آگاهی و انقلاب در خاورمیانه»، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، 2021.

[5] ناظم، عبدالمطلب محمود عمر، «الفکرالسیاسی لی حرکة الجهاد الاسلامی فی فلسطین و انکاسیح علی اطنمیة السیاسیه»، نابلس: دانشگاه النجاح، 2008.

[6]  ز. ابوعمر، «بنیادگرایی اسلامی در کرانه باختری و غزه» بلومینگتون: انتشارات دانشگاه ایندیانا، 1994.

[7] م. هاتینا، «شهادت در اسلام مدرن: تقوا، قدرت و سیاست» کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، 2015.

[8] دی. گوپتا، ک. موندرا، «بمب‌گذاری انتحاری به عنوان یک سلاح استراتژیک: بررسی تجربی حماس و جهاد اسلامی، تروریسم و ​​خشونت سیاسی»، 2005، شماره 4 صص598-573.

[9] ای.زویاگلسکو، «جنبش ملی مردم عرب فلسطین // مسئله ملی در کشورهای آزاد شده شرق»، نائوکا، 1986. صص 79-105.

[10] ا. کرلوف، و. موروزوف، ا.فدورچنکو، «دولت فلسطین، حق آینده»، دانشگاه روابط بین‌الملل امگیمو، 2018.

[11] . گ.کوساچ، «حماس. نهضت ملی در چارچوب دینی»، اندیشه آزاد. 2020 شماره 1، صص91-79.

[12]«الوقایع السیاسیه» الجدیده لی حرکة الجهاد الاسلامی فی فلسطین، المجد. 2018/04/15.

[13] قرآن کریم، سوره 60 آیات 9-8 ترجمه. ای.یو. کاراچکوفسکی

[14] قرآن کریم، سوره 3 آیات 112-110

[15] اصول و سیاست جنبش حماس، الجزیره. 2017/05/01.

[16] همان

[17] پیمان اسلو مجموعه‌ای از دو قرارداد بین‌المللی دوجانبه است؛ اسلو یک (اسلو، 20 اوت 1993) و اسلو دو (واشنگتن، 28 سپتامبر 1995)، که در نتیجه مذاکرات محرمانه (در نروژ و مصر) بین اسرائیل و مصر و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین منعقد شد.

[18] . «القاعده در بین النهرین» یا «القاعده در عراق» شاخه‌ای از سازمان تروریستی بین‌المللی القاعده که در اواسط دهه 2000 در عراق وجود داشت.

[19] مالک م. فقه الموطنه (فقه شهروندی): رویکرد اسلامی جدید و فراگیر برای جوامع چند مذهبی. مسائل موسسه پنانگ 30 مارس 2018.

[20] واسیقة المبادی و السیاسة الامّا الحریکه حماس.

[21] در تورات، تیره‌ای از کنعانیان و از اقوام سامی بودند که در قبل از میلاد در سرزمین کنونی فلسطین ساکن گشتند. یبوستیان به رهبری پادشاه خود ملکی صادق در سرزمین فلسطین شهری بنا کردند که به نام اورسالم معروف شد.

[22] در سال 1922، جامعه ملل به بریتانیای کبیر مأموریت داد تا بخش‌هایی از امپراتوری عثمانی سابق را اداره کند. بیشتر این مناطق به زودی استقلال یافتند، اما فلسطین تا سال 1948 تحت قیمومیت بریتانیا باقی ماند.

[23] بهار عربی مجموعه‌ای از اعتراضات ضد دولتی، قیام‌ها و شورش‌های مسلحانه است که در اوایل دهه 2010 کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را فرا گرفت.

[24] حرکه النهضه یا جنبش احیا یک حزب اسلامگرای میانه‌رو در تونس است.

[25] . تعبّدی به واجبی اطلاق می‏شود که قصد قربت در آن شرط است، مانند نماز، روزه و حج. انجام دادن این گونه واجبات بدون نیت تقرّب به پروردگار، مسقط تکلیف نیست. در برابر واجب توصلی واجبی است که صرف انجام دادن آن با هر نیّتی، موجب ادای تکلیف می‏شود، مانند نجات دادن غریق و دفن کردن میت.

[26] اعلامیه بالفور (به تاریخ 2 نوامبر 1917) توسط آرتور بالفور وزیر امور خارجه وقت بریتانیا خطاب به یکی از رهبران جنبش صهیونیستی، رئیس جامعه یهودیان بریتانیا، بارون لیونل والتر روچیلد، ارسال شده است. بالفور در نامه خود به نمایندگی از دولت بریتانیا اعلام کرد که از ایجاد «خانه‌ای برای مردم یهود» در سرزمین‌های فلسطین حمایت می‌کند. یک هفته پس از انتشار بیانیه بالفور، معاهده سور در 9 نوامبر 1917 امضا شد که امپراتوری عثمانی نیز به آن پیوست.

[27] مذهب یک مکتب حقوقی اسلامی است که بر اساس تفسیر شریعت اسلام بنا شده است.

[28] ابتکار صلح عربی ابتکار کشورهای عربی است که در 28 مارس 2002 توسط اتحادیه کشورهای عربی در بیروت به تصویب رسید و هدف آن دستیابی به صلحی همه جانبه با اسرائیل و پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل بود. اسرائیل از سرزمین‌هایی که در سال 1967 اشغال کرده بود عقب‌نشینی کرد و کشور فلسطین را در کرانه باختری و نوار غزه به پایتختی بیت‌المقدس شرقی به رسمیت شناخت.

[29] میشل عفلق (1989-1910) شخصیت عمومی و سیاسی سوریه و عراق، نظریه‌پرداز و سازمان‌دهنده جنبش ملی‌گرایانه عرب، یکی از بنیان‌گذاران حزب بعث.

[30] زقره الرسول العربی، البعث. 5 آوریل 1943.

[31] کوزنتسف، و. «مشکلات توسعه سیاسی جهان عرب در 2010-2020»، پایان‌نامه برای درجه دکتری علوم سیاسی. دانشگاه روابط بین‌الملل مسکو امگیمو، 2024.

[32] همان، صص 415-384.

کد خبر 21066

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 11 =