در دنیای مدرن، علیرغم تلاش دولت ها و جامعه برای مقابله با رادیکالیسم، جنبش های افراطی همچنان به جذب حامیان جدید ادامه می دهند.یکی از جنبه های کلیدی این روند، مشارکت زنان در گروه های افراطی است. تحقیقات جدید اشلی متیس و چارلی وینتر شباهتهای شگفتانگیزی را در چگونگی تعریف جنبشهای هویتگرای راست افراطی و گروههای جهادی نشان میدهد که نقش زنان را در ایدئولوژیهایشان تعریف میکنند.
محققان دو دیدگاه کلیدی را تجزیه و تحلیل کردند: سخنرانی لانا لوکتف، یکی از چهرههای برجسته جنبش هویتطلبی آمریکا، که در کنفرانسی در سال ۲۰۱۷ ایراد شد و بیانیهای که از سوی تیپ پلیس زنان الخنساء دولت اسلامی در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. علیرغم تفاوتهای ظاهراً آشتی ناپذیر بین این گروهها، این تحلیل شباهتهای قابل توجهی را در گفتمان آنها در مورد زنان نشان داد.
سه روایت کلیدی
نویسندگان این تحلیل سه روایت اصلی موجود در هر دو دیدگاه را شناسایی کرده اند:
۱. مکمل بودن جنسیت ها
هر دو جنبش استدلال می کنند که مردان و زنان نقش های متمایز اما مکمل در جامعه دارند. این نقشها بهعنوان «طبیعی» و «تعیین شده» ارائه میشوند، یا با زیستشناسی (در مورد هویتگرایان) یا با طرح الهی (در مورد جهادگران).
لوکتف از "اتحاد کامل جنسیت ها بر اساس آنچه برای بقا طبیعی است" صحبت می کند. در مانیفست الخنساء آمده است که «زن آفریده شده است تا مانند مرد در زمین ساکن شود. اما به خواست خدا از آدم و برای آدم آفریده شده است.»هر دو دیدگاه تاکید می کنند که زنان مسئول حفظ نظم جنسیتی "صحیح" هستند. معتقدند اگر زنان "درست" رفتار کنند، مردان کمتر "زنانه" می شوند، بنابراین بهتر می توانند منافع اجتماعی خود را ارتقا دهند.
۲. خانه ایده آل
روایت کلیدی دوم حول این ایده می چرخد که وظیفه اصلی یک زن به دنیا آوردن و تربیت فرزندان و مراقبت از خانواده است. استدلال می شود که این گونه است که زنان می توانند به بهترین نحو به منافع گروه خود خدمت کنند. لوکتف میگوید: «سه چیز مهم برای یک زن وجود دارد که در درون ما نهفته است. مهم نیست چقدر تلاش کنید، آنها هرگز حذف نخواهند شد. زیبایی خانه و خانواده" او فرآیند ازدواج را با تأکید بر اهمیت تولید مثل «نژادی» توصیف میکند. مانیفست الخنساء حتی صریح تر بیان می کند: «عظمت مقام زن، هدف وجودش، وظیفه الهی مادری است. به راستی که افتخار بزرگی نصیب او شده است.» هر دو نظریه، "مادری" را به عنوان مهمترین شیوه مشارکت زنان در گروه خود معرفی میکنند. علاوه بر این، آنها استدلال می کنند که اهمیت سایر عملکردهای بالقوه یک زن در مقایسه با نقش مادری کم رنگ می شود.
۳. ثبات به عنوان "هدیه پدرسالاری"
روایت سوم مبتنی بر این ایده است که امنیت و ثبات جامعه نتیجه ساختار مردسالارانه است. استدلال میشود که همه نه فقط مردان از حمایت بیقید و شرط مردان درون گروه بهرهمند میشوند، زیرا آنها هستند که میتوانند به جامعه تمدن ایدهآل و امنیت بدهند.
لوکتف به عنوان یک ژست عاشقانه میگوید: «مردان اروپایی تمدن را ساختند و زیبایی را در همه اشکال آن خلق کردند. این آخرین مدل رمانتیک نسبت به زنان اروپایی است. آنها تمدن ما را برای تأمین خانه و خانواده و محافظت از زنان ساختند».
بیانیه الخنساء دولت اسلامی را به عنوان هدیه ای از جانب خداوند معرفی میکند که توسط مردان مسلمان برای زنان مسلمان و فرزندان آنها تحقق یافته است. «وقتی دولت اسلامی به طور کامل حکومت را در زمین به دست گرفت، بیشتر از مردم، زنان حقوق خود را بازیافتند».
ابزارهای تبلیغی رایج
محققان همچنین سه ابزار رایج تبلیغی را که توسط هر دو جنبش برای ترویج ایدههای خود استفاده میشود، شناسایی کردند:
۱-اشاره به تصاویر زن قهرمان
هر دو دیدگاه به شخصیتهای زن تاریخی یا اسطورهای متوسل میشوند تا عقاید خود را درباره نقش زنان توجیه کنند. لوکتف از الهه نورس فریا و تصویر یک زن جنگجو (سپر دوشیزه) یاد می کند. مانیفست الخنساء به پیروان اولیه حضرت محمد اشاره دارد. این ارجاعات این امکان را فراهم می کند که تسلیم شدن در برابر مردان به عنوان نوعی رهایی، یک اقدام قهرمانانه برای خیر و صلاح جامعه تصور می شود.
۲-ضد فمینیسم
هر دو دیدگاه به شدت فمینیسم را مورد انتقاد قرار می دهند و آن را به عنوان یک نیروی ویرانگر معرفی می کنند که می خواهد نظم اجتماعی را با تحریف "طبیعت واقعی" زنان به عنوان مادر از بین ببرد. لوکتف بیان میکند که چپ "مردان زنانه پوشیده با شلوار جین تنگ را به ما معرفی می کند" و "فمینیست های مثبت زشت و چاق را به عنوان ایده آل زیبایی تبلیغ میکند." در مانیفست الخنساء آمده است که «الگوی مورد علاقه کفار در غرب در همان لحظه ای که زنان از سلول خود در خانه «آزاد شدند» فرو ریخت.
۳-تهدید به خشونت علیه زنان
هر دو دیدگاه از موضوع خشونت واقعی یا بالقوه علیه زنان برای ترویج عقاید خود استفاده می کنند. مردانی از گروههای «بیرون» بهعنوان عوامل ناخالصی برای زنان «داخل» بهطور اجتنابناپذیری خطرناک معرفی میشوند که به طور کلی به دنبال حمله به حیثیت زنان از طریق تجاوز و رفتارهای غیراخلاقی هستند.
لوکتف ترس مخاطبانش از تجاوز جنسی توسط مردان غیر سفیدپوست آشکارا بیان میکند. در عوض الخنساء از زبان رمزی بیشتری استفاده می کند، اما ماهیت آن ثابت است. این تکنیک با تقابل "هدیه" امنیت درون گروهی با "اجتناب ناپذیری" خشونت جنسی و تحقیر عمومی توسط افراد خارج از گروه کار می کند. این به خشونت علیه «بیگانگان» مشروعیت می بخشد و این ایده را تقویت میکند که حفاظت از زنان یکی از نقشهای طبیعی یا تعیین شده از سوی خداوند است.
نتیجه گیری
این مطالعه نشان می دهد که جنبه جنسیتی فقط یک عنصر اضافی نیست، بلکه بخش مهمی از ایدئولوژی های افراطی است و به عنوان یک مکانیسم انتقال بین گفتمان افراطی و فرهنگ عامه، گفتار و سیاست عمل می کند. درک این مکانیسمها برای مقابله مؤثر با رادیکالسازی حیاتی است. گروه های افراطی به طرز ماهرانه ای از کلیشه ها و ترس های جنسیتی برای توجیه ایدئولوژی خود و بسیج حامیان هر دو جنس استفاده می کنند.
تشابهات شناسایی شده بین جنبش هایی که در نگاه اول بسیار متفاوت هستند نشان می دهد که افراط گرایی اغلب بر اساس مکانیسم های روانی و اجتماعی مشابهی استوار است و فرصتهای جدیدی را برای توسعه راهبردهای پیشگیری و ریشهکنسازی جهانی باز میکند. در عین حال ذکر این نکته حائز اهمیت است که این پژوهش تنها بر اساس تحلیل دو دیدگاه انجام شده است و نباید نتیجه گیری آن را بدون قید و شرط به تمامی جنبش های هویتگرا و جهادی تعمیم داد. تحقیقات بیشتری برای تأیید و گسترش این یافته ها مورد نیاز است. با این حال، این تحقیق نشان دهنده گام مهمی در درک نقش جنسیت در ایدئولوژی های افراطی است و چشم اندازهای جدیدی را برای مقابله با رادیکالیسم باز می کند.
نویسنده: آشات اخمت یار (ASHAT AKHMEDYAR)کارشناس افراط گرایی و تروریسم
تهیه و تنظیم: کارشناس فرهنگی قزاقستان
منبع: https://kazislam.kz/ru/zhenshhiny-i-ekstremizm-paralleli-i-psihologiya-motiva/
نظر شما