سیدعارفحسین حسینی در خانوادهای روحانی از سادات قبیله دویرزئی در سال ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶م در روستای پیوار منطقه پاراچنار از ایالت خیبرپختونخوا در نزدیکی مرز افغانستان متولد شد. ایشان از همان کودکی بسیار وارسته و پرهیزکار و عابد و شجاع بود. نسب وی از طریق سید فخر ولی که در کرمان مدفون است، به حسین الاصغر فرزند امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام میرسد. اجداد سید عارف حسین برای تبلیغ اسلام و نشر و ترویج مذهب شیعه به منطقه تیره در ایالت خیبرپختونخوا (پیشاور) سفر کردند. از اجداد مشهور سیدعارفحسین میتوان میرانوارشاه را نام برد. میرانوارشاه فردی عارف و شاعر بود که به سبب ترویج مذهب شیعه و برپایی عزاداری برای شهادت امامحسین علیه السلام متحمل رنجها و سختیهایی شد؛ چنانکه ۴۵ سال پس از درگذشت ایشان، مخالفان مذهبی با نبش قبر جمجمه او را درآوردند و تا سه ماه بر نیزه در منطقه تیره به نمایش گذاشتند که از آن پس او را به نام «شهید» میخوانند. پس از درگذشت میرانوارشاه فرزندانش از جمله سیدمدد به جای پدر به نشر و ترویج مذهب شیعه همت گماشتند؛ اما سیدمدد در سال ۱۲۷۹ منطقه «تیره» را ترک و به روستای پیوار مهاجرت کرد. در سال ۱۳۰۶ متعصبان مذهبی برای تخریب قبور سادات، به پیوار یورش آوردند و در درگیری میان آنان و پیروان اهل بیت علیهم السلام، سید مددشاه در دفاع از قبور اجداد خود و حریم اهل بیت علیهم السلام به شهادت رسید.
سیدعارفحسین حسینی، پیش از رسیدن به سن تحصیل، تحت آموزش پدرش سیّدفضلحسین بود و پس از گذراندن دوره ابتدایی و دبیرستان تا کلاس دهم وارد مدرسه علمیه جعفریه پاراچنار شد. او پس از گذراندن مقدمات نزد شیخ غلام جعفر لقمان برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۴۶ راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد و نزد استادانی چون شهید محراب و معلم اخلاق آیت الله سیداسدالله مدنی و آیت الله مجتبی لنکرانی سطح یک را گذراند. وی در مدت اقامت در عراق با شخصیتهایی چون امامخمینی و آیت الله سیدمحسن حکیم آشنا شد و در فعالیتهای سیاسی شرکت میکرد. او با حضور در سخنرانی سیدمحسن حکیم در کوفه پس از شرکت در تظاهرات، با مأموران حزب بعث عراق درگیر شد که به موجب آن به مدت یک ماه زندانی شد. و سپس در سال ۱۳۵۱ از عراق اخراج شد و به کشور پاکستان بازگشت. سیدعارفحسین پیش از اخراج برای کسب رهنمود نزد امامخمینی رفت.
سیدعارفحسین در پاکستان به فعالیتهای علمی و سیاسی روی آورد و مورد توجه مردم قرار گرفت؛ اما برای تکمیل تحصیلات در سال ۱۳۵۳ بار دیگر عازم نجف شد ولی مأموران عراقی مانع ورود وی به عراق شدند؛ از اینرو به ایران آمد و در حوزه علمیه قم به ادامه تحصیل پرداخت. او کفایه الاصول را نزد استادان بنامی چون آیت الله محمد فاضل لنکرانی و آیت الله جعفر سبحانی، مکاسب را نزد محمدتقی ستوده، عقاید اسلامی را پیش آیت الله محسن حرمپناهی خواند و در درس خارج اصول آیت الله ناصر مکارم شیرازی و خارج فقه آیت الله شیخ جواد تبریزی شرکت کرد و در فلسفه از استاد شهید مرتضی مطهری بهرهمند شد.
سیدعارفحسین در قم در کنار فراگیری علوم حوزوی در حمایت از نهضت امامخمینی قدس سره در فعالیتهای سیاسی و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد. او همچنین هموطنان خود را به مبارزه علیه این رژیم تشویق میکرد و به همین سبب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در سال ۱۳۵۷ وی را از کشور اخراج کرد. وی در پاکستان نیز به افشاگری خیانتها و ستمگریهای رژیم پهلوی و تبیین ماهیت نهضت ضد ستمشاهیِ مردم ایران ادامه داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سیدعارفحسین رهبری امامخمینی را برای مسلمانان جهان اعلام کرد که البته با مخالفت برخی روحانیان پاکستان روبهرو شد. او در اقدامی بینظیر در تاریخ پاکستانِ آن زمان، در حمایت از نهضت و انقلاب اسلامی ایران هزاران تن از مردم پاراچنار را در مسیری دویست کیلومتری به سوی پیشاور، روانه کرد و با تشکیل اجتماعی بزرگ در شهر پیشاور و اعلام حمایت از امامخمینی، زمینه آگاهی مردم پاکستان از حقانیت انقلاب اسلامی ایران را نیز فراهم کرد.
زمانی که پاکستان بخشی از هند بود، شیعیان در سال ۱۳۱۶ سازمانی به نام حزب سیاسی شیعیان هند را تشکیل دادند؛ اما پس از استقلال پاکستان تا مدتها فعالیت نداشت تا اینکه در سال ۱۳۵۸ ضیاءالحق با کودتا به قدرت رسید و اجرای فقه حنفی را در پاکستان اعلام و قانونی کرد. شیعیان نیز تشکیل «نهضت فقه جعفری پاکستان» را به رهبری مفتی جعفرحسین اعلام کردند. سیدعارفحسین که در آذر ۱۳۵۹ برای مبارزه با مکتبهای انحرافی از امامخمینی اجازه استفاده از سهم امام علیه السلام در امور تبلیغات اسلامی و در تیرماه ۱۳۶۳ اجازه تصدی امور حسبیه دریافت کرده بود، با توجه به شایستگی که در گذشته از خود نشان داده بود، پس از درگذشت مفتی جعفر حسین در ۲۱ بهمن سال ۱۳۶۳ به اتفاق آرا به رهبری «نهضت اجرای فقه جعفری» پاکستان برگزیده شد. سیدعارف حسین الحسینی به مدت چهار سال و نیم (از 10 فوریه 1984 تا 5 اوت 1988) ملت جعفریه را رهبری کرد.
وی برای دگرگونی در جامعه و رهایی مردم تحت سلطه ضیاءالحق در ۱۵ تیر ۱۳۶۶ آشکارا مخالفت خود با شرایط موجود و ضدیت با حکومت او را اعلام کرد؛ به همین دلیل در آغاز، دولت پاکستان پیشنهادهایی برای مذاکره با او داد تا او را وادار به سازش با حاکمیت کند؛ اما وی زیر بار نرفت و پیشنهاد دولت را رد کرد. او در همان سال در اجتماع بزرگی در پاکستان، تحول سازمان را به حزبی سیاسی اعلام و رسماً تز «جدایی دین از سیاست» را رد کرد و راهبرد دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانت را برگزید و برای نخستینبار سیاستمداری با بینش اسلامی در پاکستان پا به عرصه مبارزاتی و رقابتهای سیاسی گذاشت. ایشان سفرهای متعددی از شمال کشور، از مناطق اسکردو و گلگیت تا شهرها و روستاهای دورافتاده بلوچستان و سِند انجام دادند تا در میان مردم این مناطق آگاهی و دانش را گسترش دهد و پیام الهی را که به واسطه خاتم الانبیا صلوات الله علیه و آله به امت رسیده بود و به مرور زمان فراموش شده بود به امت یادآوری کند.
شهید سیدعارفحسین حسینی بعنوان پیام رسان انقلاب اسلامی ایران در پاکستان، دارای ویژگیهای اخلاقی همچون زهد و تقوا و شجاعت و بصیرت و فروتنی و میهماننوازی و یاریرسانی به ستمدیدگان و نیازمندان بود که از او شخصیت ممتازی ساخته بود. وی که به خمینی پاکستان معروف است، افزون بر مبارزات سیاسی به مبارزه و مخالفت با جریانهای ملحد، مارکسیست، وهابیت و خرافهگرا در پاکستان برخاست و در مسیر مبارزه با غربزدگی و ارزشهای ضد فرهنگی و استعمار غرب از هیچ کوششی بازنایستاد. وی نخ تسبیح اتحاد شیعیان سراسر پاکستان بود.
سیدعارفحسین حسینی خدمات اجتماعی و مذهبی و فرهنگی مهمی را به پایان رساند که بنیادگذاری و راهاندازی دهها مسجد و حسینیه و مدرسه علمیه در مناطق محروم ایالات سرحد و سند و بلوچستان را شامل میشد. از جمله آنها مسجدی به نام «جماران» در منطقه بنگش و سه مسجد جامع در بلوچستان پاکستان و نیز مدرسه دارالمعارف الاسلامیه در شهر پیشاور است که پس از شهادت وی به «جامعة الشهید عارفحسین الحسینی» تغییر نام یافت. همچنین میتوان از مدرسه جامعه اهلالبیت علیهم السلام، انوار المدارس در منطقه تیراه در مرکز منطقه آزاد اورکزئی در ملک شخصی خویش، یک حسینیه در مؤمنآباد بنگش و تأسیس دو درمانگاه عمومی در پاراچنار و شهر کراچی یاد کرد. از شهید سیدعارفحسین حسینی دو دختر و پنج پسر به جای ماندهاست.
شهید سید عارف حسین حسینی ۱۳ مرداد ماه ۱۳۶۷ از زادگاهش پاراچنار به پیشاور آمده و شب را در مدرسه علمیه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح ۱۴ مرداد برای شرکت در یک مصاحبه مطبوعاتی به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنرانی نماید و مسئله ای مهم درباره آینده موقعیت سیاسی کشور، اعلام کند. اما او پس از اقامه نماز صبح جمعه، توسط جنایت کاران ناشناسی هدف گلوله ای قرار می گیرد و با فریاد لا اله الا الله، نقش بر زمین می گردد. آیت الله جنتی با حضور در پاکستان بر جنازه این شهید نماز گذارد و جسم مطهرش را بسوی زادگاه اصلی اش «پیوار» در منطقه پاراچنار تشییع و در کنار آرامگاه یکی از بزرگان که از اجداد آن شهید است، به خاک سپردند.
در دوران اغتشاش فرقه گرایی، شهید علامه عارف الحسینی پرچم وحدت را در میان مسلمانان بالا بردند. شهید عارف الحسینی پرچم وحدت مسلمانان را در دستان خود گرفته به گوشه و کنار کشور سفر نمود و مبارزه برای ایجاد وحدت امت و احترام متقابل و برادری بین مذاهب اسلامی را تشدید کردند. در همین راستا به وی لقب مؤسس اتحاد بن مسلمین و داعی وحدت نیز داده شد. ایشان هر جا که به دیدار مردم می رفتند، علما و بزرگان اهل سنت را نیز بهمراه خود می بردند تا امت را به اتحاد، همبستگی و یکپارگی دعوت کنند. ورود ایشان به عرصه سیاست و تحکیم روابطش با احزاب مخالف در مقابل دیکتاتور آن دوران نیز شامل فعالیت های برجسته وی به شمار می رود. ایشان برای اولین بار به نمایندگی از شیعیان جلسه های بزرگ سیاسی از جمله، کنفرانس های قرآن و سنت در محوطه منار پاکستان در لاهور، همچنین در شهرهای فیصل آباد، مولتان و دیره اسماعیل خان ترتیب دادند. در این کنفرانس ها برنامه و مانیفست سیاسی خودشان را اعلام کردند. وی به شدت از دولت ضیاءالحق انتقاد کردند و به همین دلیل موقعیت وی در محافل سیاسی به میزان قابل توجهی افزایش یافت. در دوران حکومت ضیاءالحق، ارتباط ایشان با رهبران جنبش احیای دولت مردمی در پاکستان بسیار عمیق بود و رهبران سیاسی تحت تأثیر رهبری مخلصانه و بی باک وی قرار گرفته بودند. روحیه همگان به دلیل مواضع محتاطانه وی همیشه تقویت می شد. ایشان حکومت نظامی ضیاءالحق را مغایر با قانون اساسی کشور می دانستند و از آن بشدت انتقاد می کردند.
ایشان از پیروان واقعی امام خمینی قدس سره بودند، به همین دلیل همواره تلاش می کردند پاکستان را از چنگال استعمار جهانی رهایی بخشند. ایشان با سخنرانی های خود این باور را در ذهن مردم پاکستان کاشتند که تا زمانی که این کشور را از دست استعمار غرب رها نکنیم و خود تصمیم نگیریم، هرگز نمی توانیم مشکلات مان را کاهش دهیم یا حل کنیم. ایشان در یکی از سخنرانی های خودشان گفتند، اگر علماء و فرهیختگان همه مکاتب در پاکستان برای استقرار نظام اسلامی در کشور گرد هم آیند، هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند جلوی راه آنها را بگیرد. وی در یکی دیگر از سخنرانی ها گفتند، آزادی به دست آمده از طریق فداکاری های بی شمار، حتی پس از گذشت نیم قرن در هیچ جای کشور احساس نمی شود. با وجود رهایی از امپریالیسم غربی، آزادی در هیچ بخشی از دولت که سال ها پشت سر گذاشتند دیده نمی شود. علامه عارف الحسینی در جایی دیگر گفتند که اسلام دو نوع است: یکی اسلام ناب محمدی و دیگری اسلام حافظ منافع آمریکا و جماهیر شوروی. شهید در جای دیگری می گویند: برای احقاق حق خود از همه امکانات استفاده می کنیم و در این مبارزه حتی از قربانی آخرین قطره خون خود نیز دریغ نخواهیم کرد. ما حاضر نیستیم حتی یک وجب از هدفمان عقب نشینی کنیم. وی گفت: ما سیاست برده وار را در پیش نخواهیم گرفت، بلکه نقش مهمی در سیاست برای رسیدن به هویت دینی خود خواهیم داشت. ما خواهان سیاستی هستیم که دین در آن حاکم باشد. ما تابع خواسته های هیچ حزبی از احزاب سیاسی نخواهیم بود. ما به هر قیمتی زندگی شرافتمندانه را به بردگی ترجیح خواهیم داد.
علامه شهید عارف الحسینی جمعیت زیادی از شیعیان کشور را که پراکنده بودند و جایگاهی در کشور نداشتند، متحد کردند. قبلا حاکمان با عده معدودی از شیعیان برای تصمیم گیری در مورد منافع خودشان توطئه می کردند که به دلیل مجاهدت شهید، بی اعتنایی حاکمیت نسبت به توده شیعیان در تصمیم گیری های کلانِ مربوط به مسائل کشور متوقف شد. ایشان با مبارزات صمیمانه و مستمر خود، شیعیان هر چهار ایالت پاکستان و نیز کشمیر آزاد و گلگیت بلتستان را به یکدیگر پیوند دادند و پایههای نهضتی را مستحکم نموند که بعدها ثمره زحمات خود را برای مدت طولانی برای شیعیان به ارمغان آورد.
امامخمینی پس از شهادت سیدعارفحسین حسینی، در پیامی خطاب به روحانیان و مردم پاکستان، ضمن اعلام اینکه فرزند عزیزی را از دست دادهاست، شهادت وی را دور از انتظار ندانست؛ زیرا وی با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بسته بود و عالمی متعهد بود که هدف تیرهای دشمنان قرار گرفت. از نظر امامخمینی، سیدعارفحسین روحانی وارستهای بود که در راه خدمت به خدا و خلق خدا و در حمایت از پابرهنگان آرام و قرار نداشت تا به مقصد رسید. ایشان در این پیام از مردم پاکستان خواست که تفکر این شهید را که اسلام ناب محمدی بود زنده نگه دارند و با نفوذ فرهنگ اسلامِ آمریکایی به مبارزه برخیزند. ایشان سیدعارفحسین را در کنار شهید مرتضی مطهری، شهید سیدمحمد حسینی بهشتی، شهدای محراب و دیگر روحانیان؛ صدرها و حکیمها در عراق و راغب حربها و کُرّیمها در لبنان خواند که هدف توطئه و ترور دشمنان اسلام قرار گرفتند. ایشان تأکید داشت برای سیدعارفحسین که یار وفادار اسلام و مدافع محرومان و مستضعفان و فرزند راستین سالار شهیدان، امامحسین علیه السلام بود، بشارتی بالاتر از این نبودهاست که از محراب عبادت حقْ عروج خونین «ارجِعِی الی رَبِّکِ» را نظاره کند و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد. از نظر امامخمینی بزرگترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانینماها در همین است که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بودهاند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفتهاست؛ ولی روحانینماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظالمان و مؤید آنان بودهاند. ایشان اضافه کرد ملت شریف و مسلمان پاکستان، که به حق ملتی انقلابی و وفادار به ارزشهای اسلامی بودهاند و با ایرانیان رابطه گرم و دیرینه و انقلابی، عقیدتی و فرهنگی دارند، باید تفکر این شخصیت شهید را زنده نگه دارند و نگذارند شیطانزادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی را بگیرند.
منابع:
نظر شما