پیمایش جامعه پاکستانی اغلب مستلزم مواجهه با دو نقطه عطف اجتماعی مهم است که به نحوه تعامل رفتارهای فردی با آنچه به طور آزادانه و غالباً به سادگی به عنوان «فرهنگ پاکستانی» تعریف میشود، مرتبط است. اولین مورد به گرایشی اشاره دارد که اقدامات را به عنوان «برخلاف فرهنگ پاکستانی» رد میکند، عبارتی کلی برای هر چیزی که غیرقابل قبول تلقی میشود. دومین مورد، ادعای خودپسندانهای است که میگوید «پاکستان دارای فرهنگی غنی و متنوع است». این احساسات متضاد در تعریف آنچه فرهنگ پاکستانی واقعاً شامل میشود، شکست میخورند و تناقضات ذاتی را برجسته میکنند، چراکه تنوع به طور ذاتی مستلزم پذیرش تفاوتهاست.
تعریف فرهنگ به خودی خود به طرز مشهوری دشوار است. همانطور که انسانشناس ادوارد برنت تایلور توصیف کرده است، فرهنگ عبارت است از «آن کل پیچیده که شامل دانش، باور، هنر، اخلاق، قانون، آداب و هر قابلیت و عادتی است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست میآورد.» این درک گسترده، فرهنگ را به مفهومی پویا و گسترده تبدیل میکند. با این حال، در پاکستان، تمرکز اغلب بر روی آن چیزی است که فرهنگ «نیست» تا آن چیزی که «هست»، که منجر به رویکردی کاهنده و واکنشی به هویت فرهنگی میشود.
تعریف فرهنگ پاکستانی مستلزم استفاده از یک لنز تاریخی است که فراتر از تقسیمبندی 1947 نگاه کند و تأثیرات بیشماری را که این سرزمین و مردم آن را مدتها قبل از ایجاد دولت شکل دادهاند، به رسمیت بشناسد. این شامل پذیرش زبانهای متنوع، فرمهای هنری و سنتهایی است که به چارچوبهای سخت مذهبی محدود نمیشوند. همچنین شامل تجلیل از هنرمندان، صنعتگران و تاریخهای مشترکی است که این منطقه را شکل دادهاند. با این وجود، سردرگمی درباره پذیرش یا رد عناصر فرهنگی مختلف همچنان ادامه دارد. این پارادوکس زمانی آشکارتر میشود که پاکستان سنتهای هنری و ادبی غنی خود را در سکوی جهانی به نمایش میگذارد و در عین حال همین عناصر را در داخل کشور به عنوان غیر اسلامی محکوم میکند.
با گذشت زمان، تعاریف ایدئولوژیک و ملموس فرهنگ در پاکستان به طور فزایندهای در تضاد قرار گرفتهاند. این تناقض نیاز فوری به گنجاندن صداهای متنوعتر در شکلگیری روایتهای فرهنگی را منعکس میکند. پذیرش گروههای اقلیتی، حفاظت از سنتهای منطقهای، و مقاومت در برابر تحمیل هژمونی فرهنگی پنجاب/سنی اکثریتی، گامهای حیاتی به سمت درک جامعتر از فرهنگ پاکستانی است. این موضوع به ویژه در جامعهای که با مسائل هویتی دینی و ملی دستوپنجه نرم میکند، اهمیت دارد. ایده «فرهنگ اسلامی» به خودی خود یکپارچه نیست؛ بلکه به صورت جهانی و محلی متفاوت است و تحت تأثیر تاریخ، جغرافیا و سیاست شکل میگیرد. با این حال، در پاکستان تمایل نگرانکنندهای برای پذیرش تفسیر محدود و سختگیرانهای وجود دارد که اغلب تحت تأثیر مدلهای خارجی مانند نسخه سعودی از اسلام قرار میگیرد.
فرهنگ پاکستانی باید به عنوان ترکیبی از تاریخ، ایدئولوژی، زبان، هنر و دین - و نه فقط دین - درک شود. تقسیم این حوزهها به دستههای قابل قبول یا غیرقابل قبول بر اساس معیارهای دینی، پتانسیل هویت چندگانه را خفه میکند. هویت دینی پاکستان خود چندبعدی است و تنوع منطقهای و فرهنگی را در همه چیز از زبان گرفته تا پوشش منعکس میکند. با این حال، بخش عمدهای از گفتمان درباره فرهنگ به محرکهای سطحی مانند مدرنیته، تأثیرات غربی، شرافت و به ویژه زنان مربوط میشود. این بحثها اغلب بر ظاهر متمرکز است تا مسائل عمیقتر ساختاری. به عنوان مثال، مشغولیت به این که زنان چگونه لباس میپوشند یا رفتار میکنند، اغلب بر نگرانیهای فوریتر مانند اجرای اصول اقتصادی اسلامی یا رسیدگی به فساد سیستمی سایه میاندازد.
پذیرش گزینشی مدرنیته بحثهای فرهنگی را پیچیدهتر میکند. پاکستان به راحتی فناوری، آموزش و کمکهای غربی را میپذیرد اما برابری جنسیتی یا آزادی بیان را به عنوان تأثیرات فسادآور رد میکند. این مقاومت گزینشی اغلب منعکسکننده اولویتبندی حفظ ظاهر اسلامی به جای ارزشهای اسلامی است.
فرهنگ پاکستانی هرگز به طور خالص اسلامی نبوده است. از مراسم ازدواج الهامگرفته از آیین هندو تا رقصهای محلی منطقهای، سنتهای این کشور ترکیبی از تأثیرات را منعکس میکنند. تلاش برای رد مدرنیته یا حفظ تصور غلط از خلوص فرهنگی خطر منزوی کردن پاکستان از بقیه جهان را در پی دارد، به ویژه در عصری که ارتباطات جهانی اجتنابناپذیر است. آنچه اهمیت دارد، رد یا پذیرش کامل این تأثیرات نیست، بلکه نحوه برخورد انتقادی و گزینشی با آنهاست.
این ایده که فرهنگ برای باقی ماندن «خالص» به نگهبانان یا دروازهبانان نیاز دارد، اساساً اشتباه است. در عوض، فرهنگ باید به عنوان پدیدهای پویا دیده شود که با گذشت زمان تکامل مییابد و در عین حال ارزشهای اساسی خود را حفظ میکند. پذیرش تاریخهای چندگانه، زبانها، فرمهای هنری و روایتها در کنار هویت دینی، نمایشی جامعتر و معتبرتر از فرهنگ پاکستان ارائه میدهد.
فرهنگ پاکستانی به همان اندازه که درباره فیض احمد فیض و فراز است، درباره نماز جمعه و جشنهای عید است. این فرهنگ، هم اجرق و سوسی است و هم حجاب و شروانی؛ هم قوالی و تپپه است و هم نعت و مجلس. این عناصر متنوع داستانهای مردمی را در زمینههای مختلف روایت میکنند و هیچکدام دیگری را لغو نمیکنند. با به رسمیت شناختن و تجلیل از این هویت چندوجهی، پاکستان میتواند روایت فرهنگی منسجم و در عین حال چندگانهای را به خود و جهان ارائه دهد.
نظر شما